در حاشیه مرگ یک جنایتکار

 

نصیر مهرین

 12.12.06

 

   پیش از اشاره به مرگ یک  جنایتکار ، گفته آید که قصد ارایه تعریفی از جنایت  ومترکبین آن یا جنایتکاران را در ینجا مطمح نظر نداریم . زیرا شخص مورد نظر ما را چند دهه است که ملیون  ها انسان روی زمین ، بعنوان جنایتکار میشناسند .  او با این معیار که در برابر انسانهای مخالف خویش ، راه وروش خشونت آمیز ، آزار دهنده با چهره های  شکنجه ، واعدام را درپیش گرفته بود ؛  شناخته ومعرفی شده است .  اما این مطلب را نیز افزودنی هستیم  که همین اعمال او از طرف یکعده ازانسانهای دیگر با خوشی پذیرفته شده است . بدون اینکه عمل او را جنایت آمیز تلقی نموده باشند . منظور از انسانهای دیگر ، تنها نزدیکان واعضای خانواده او نیز نیستند بلکه کسانی را احتوا میکند که مانند او اندیسشیده واعمالی را که این جنایتکار سازمان میداد ودستور هایش صورت اجرایی میافت ، به اجرا در میاوردند . چون از نتیجه معلوم موضع نزدیکان وواعضای خانواده گفتیم ، اندکی بیشتر اشاره شود که کمتر اتفاق افتاده است که چنین وابستگانی ، خویش را از علایق خانوادگی وبارهای عاطفی و دفاعگرانه اش رهانیده باشند . آنجایی که عنصر قومی وابعاد کارکردآن نیز موثر بوده است ، دفاع در چهره تبارز این عنصر نیز ظاهر میشود . زمان وتسلط فرهنگ وارستگی از چنین علایق میتواند  ، چنان رشته ها را بگسلد وانسان وارستهء ومنتقد وروشنگر را وارد میدان نماید .

 همین انسانهای مدافع جنایات او ، که جنایت را وفص الحال او ندانسته اند ، اما اعمال مشابه وجنایت آمیزی را که مخالفین سیاسی آنها مرتکب شده اند ، بعنوان جنایت پذیرفته ومحکوم کرده اند .  این تذکریه را بدان لحاظ آوردیم که تا نشان دهیم که طرفداران اقای جنایتکار ازویژه گیها واوصاف .چهره های زشت ونکوهیده وغیر انسانی جنایت وحتا بعد تشدید ستم ناشی از وابستگی به قدرت بیگانه،  نا آگاه وبی اطلاع هم نیستند . واگر در پی تبادل نظر با چنین اشخاص شوید ویا شده باشید ، به گونه یی از توجیه جنایت،  با توجیه مرام سیاسی آن برمیخورید . نیت خویش را درمیان می آورند . کج بحثی میکنند . از فقدان تجربه سخن میگویند ، بار متعفن اعمال جنایت آمیز را بردوش دیگران میریزند . ودر نتیجه نتنها صفت زشت وغیر انسانی جنایت را برخویش نا روا می پندارد بلکه حتا صورت های ضعیف آن را نیز مانند خیانت واشتباه بزرگ وغیره نا ثواب  ودادن دشنام می داند . اما خود همین آقایان مدافع جنایتکار ، از کاربرد هزار مرتبه یی آن هم اگر شده است درباره مخالفین وآزار دهندگان خویش دریغ نمی ورزند .

همان آگاهی از اوصاف شناخته شده وآشکارای جنایت واعمال جنایت آمیز است که جنایتکاران را از اعتراف شرافتمندانه داوطلبانه وانسانی باز میدارد .  

هنگام مرگ جنایتکاران ، دیده خواهیم بود  که با وجود فرهنگ وسنت  مبنی بر عدم رضایت از مرگ وعدم  ابرازدلخوشی از مرگ ، آزاردیده گان از ابراز خوشی ، چه آشکارا وچه پنهانی ازبیان نفرت خویش دریغ نورزیده اند .

اما نردیکان ووابستگان خاانواده گی و سیاسی با علایق دیگری بدان  نگریسته اند . اوصاف نیکویی را که به فرد معدوم نسبت میدهند ، بیشتر جعل آمیز ، تحریف شده وتصنعی است . شخصی که با عملکرد های  واقعی ، مانند ستمگری ، انواع بیرحمی ونقض حقوق بشری ، مزدور منشی  ، دریافت امتیازات مادی ومعنوی از راه غلط سیاسی شهرت یافته است وحاصل واقعی زنده گی اش نه  از روی همان کارکردها شناخته می شود  بلکه با ده ها صفتی که بدان متصف نبوده است معرفی کاذب می شود .

یکی ازین جنایتکاران چند دهه پسین جنرال پنوچیت است .

او بنبال جوسازی هماهنگ سازمانها ونهاد های علنی ومخفی علیه رئیس جمهور قانونی وانتخابی چلی ، در سال  1973 دست به کودتای خونینی زد که گونه اقدام وپیامد های آن شهره افاق است . در آن کودتا رئیس جمهور آلنده به قتل رسید . وبدنبال آن با تحمیل اراده جنرال های ضد دموکراسی   هزاران انسان از متفکرین ، شاعران نویسنده گان وهنرمندان وآزادی طلبان جان های خویش را از دست دادند .  سایه مهیب استبداد در چلی پهن گردید . جامعه یی که میرفت مزایای دموکراسی رابچشد واز طعم تلخ اعمال جنایت آمیز وآزموده شده امریکای لاتین ، از کودتا بازی های جنرالان استبداد خوی  وآماده به حرکت در راستای نیاز های خارجی که ایالات متحده امریکا در آن مقام معرفی میشود ، فاصله بگیرد ، زیر تیغ خونین وبیرحم وضد انسانی قرار گرفت .

این جنرال نتوانست صدای دموکراسی خواهی را درگلوها خفه کند . نیاز زمانه نیز به حفاظت او پایان داده بود . ازینرو سالیان واپسین زنده گی شرم آمیزش را باسر افگندگی ومشاهده انتقاد واعتراض وطلب دادخواهانه و محاکمه سپری نمود .

 

طلب محاکمه پنوچیت به رغم اینکه بادشوار سازی کار از طرف مدافعین داخلی وخارجی اش همراه بود ، یک واقعیت را برملا کرد که جنایات ضد بشری در جوامع انسانی اگر هم نتواند به موقع محکوم گردد ، تاریخ ونیاز رد فرهنگی جوامع آن را به محکومیت میکشانند . با آنکه بگونه رسمی نتایج محکومیت جنایات خویش را از سوی محاکم چیلی ندید اما ناکفته پیدا است که در اذهان جنایت ستیز ومخالف او بقدر کافی محکوم شده است .

 پنوچیت بعنوان یکی از نماد های جنایات ضد بشری بعنوان انسان مستبد خوی وبی اعتنا به آرا وافکار مخالفین و بعنوان مدافع شرکت های اقتصادی تجاریی که به چنان نظام دیکتاتور منشانه دل بسته اند بعنوان انسانی که سیاست حارجی چلی را نیز در راستای همسویی با امریکا سمت داد ، در حیات خویش این فرصت را داشت تا ناظر محکومیت آن سیاست ها وعملکردهای خودش باشد .

هنگامی که لحظات پیش خبرمرگ این جنایتکار را شنیدم ، احساسی آمیخته با همنوایی با مردم چیلی ، با شکنجه دیده گان با مهاجرین با زندانیان و با شهدای  نظام جنایت آمیز او  همراه با محکومیت راه ورسم جنایت آمیز برایم دست داد . احساسی که نفرت علیه جنایت را با خود داشت .

هنگام کودتای پنوچیت ، من صنف اول فاکولته بودم .شنیدن وخواندن اخبار مربوط به جنایات اودر چیلی هرچند محدود  ونارسا اما تکاندهنده بود . سالهای بعد که مسایل مربوط به پیامد های کودتای ثور و مضار راه وشیوه خشونت آمیز ِ مشغله سیاسی ، قلمی وفکری شده بود ، چند بارفرصت های دست داد که با مهاجرین چیلی در آلمان صحبت های داشته باشم. از ابعاد ضد بشری کودتای او بیشتر شنیدم وخواندم . در پسین سالها صحبت از رشد وقوام دموکراسی خواهی ها و شکست برنامه های سرکوبگرانه در چیلی بود . بدون پنهان کردن دل آزردگی های  که از امریکا برای مردمان زیادی در چیلی دست داده است . آنجا پس از سالها خفقان سیاسی وپسگردانی جنایت آمیزروند دمکراسی ؛ مردم درمسیر تحقق دموکراسی قدم نهاده اند . اما درکشورما هم ازجهات داخلی وهم از جهت لزوم دید امریکا وضعیت بگونه دیگری رقم میخورد .  مدافعین سرکوبگر دموکراسی در چیلی که جنایات آشکارای  جنایتکاری چون پنچیت را نیز دفاع ونظاره کردند ، در برابر جوشش های موجود در زمینه دموکراسی عقب نشسته اند . اما درکشورما همان ایالات متحده امریکا از نهاد های ضد دموکراسی ،" دموکراسی " میسازد. اگر این موضوع بحث مثنوی هزار خرمن سخن را مطالبه کند ، اندکی از تجربه چیلی درین فرصت یاد از کارکرد پنوچیت بگوییم که :

 دموکراسی درون جوش چیلی محصول زحمات وجانفشانی  مردم چیلی ودموکراسی طلبان بود . و یکی از اجزا مهم برنامه آن ها محکومیت  آن جنایاتی را احتوا میکرد  که چیلی دیده است  . دموکراسی خواهان با توجه به سیمای آن جنایت ومقابله با آن  وترسیم خط میان خود و جنایتکاری ضمانت های سیاسی برای روند دموکراسی فراهم کرده بودند  .

 لحظات پیش  خبر مرگ او منشر شد. هزاران تن که دنبال گم شده ها و قربانیان کودتای پنوچیت طرفدار محکومیت او بودند ابراز خوشی کردند . عده یی از طرفداران او که در دوران قدرت آن دیکتاتور صاحب امتیاز های شده بودند وفرهنگ توجه به دردها ورنجهای بقیه اکثریت مردم را نمی شناسند ، شمع افروختند واشک ریختند .

پنوچیت مرد . ونام  او بعنوان لکه سیاهی در تاریخ چیلی باقی خواهد ماند . اما جنایت و بیرجمی در حق انسانها با یکی از نمادهایش پایان نمی پذیرد . کوتاه شدن عمر اعمال غیر انسانی مستلزم تقبیح همیشگی همه انواع ظلم وستم وتروریسم میتواند باشد .