اقتباس از صبح بخیر افغانستان

 

 

 گفت و شنودی با پروفیسور مینفرد ناواک

(گزارشگر خاص سازمان ملل متحد در امور شکنجه)

ملک ستیز

عضو مرکز مطالعات جهانی و حقوق بشر

10:12:2006

 

 

مینفرد ناواک از شخصیتهای قابل ارج در صحنۀ حقوق بشر بین المللیست. پروفیسر ناواک در سال ۱۹۷۳ دانشکدۀ حقوق دانشگاه وین را به پایان رسانید و در سال ۱۹۷۵ از دانشگاه کولمبیای ایالات متحدۀ امریکا به درجۀ ماستری نایل آمد.

در سال ۱۹۸۶ در دانشگاه ویانا دکتورایش را دفاع کرد و سپس به پژوهش درزمینه های حقوق شهروندی رو آورده. حقوق مدنی- سیاسی به مهمترین عرصۀ کاری او مبدل گردید و به خصوص به مبارزه علیه شکنجه و برخوردهای غیرانسانی پرداخت. ناواک زیادترین کارهایش را در جنوب شرق اروپا، افریقا (یوگندا) آسیا ( چین، تایوان، بوتان، سریلانکا، یمن) وامریکای لاتین ( چیلی و برازیل) انجام داد. در سال ۱۹۹۳ به دعوت سازمان ملل متحد، به گروه کاری گماشته شد که مسایل مربوط به گمشدگان شهروندان یوگوسلاویا - در جریان جنگ را بررسی می کرد. از سال ۱۹۹۷ تا سال ۲۰۰۴ در پستهای با اهمیت در پیوند با حقوق بشر در کانون سازمان ملل متحد به کار پرداخت . در اپریل سال ۲۰۰۴ پروفیسور ناواک به عنوان گزارشگر خاص سازمان ملل متحد در امور شکنجه گماشته شد، که تا همین حالا به آن می پردازد. وی را به آسانی می توان از شاخصترین شخصیتهای مدافع حقوق بشر قلمداد کرد. دکتور ناواک شهروند اطریش است و پنجاه و شش سال دارد .

 

 

پروفیسور ناواک را در شهر کوپنهاگن دنمارک برای دومین بار دیدم. بار نخست وی را در شصتمین مجمع کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد در ژنیو دیده بودم. او در آنجا ریاست گروهی را به عهده داشت که گفتمان مربوط به نقش دولت در کاهش شکنجه را دربرداشت و من عضویت آن گروه را داشتم. فهم بلند و درک عمیق او از احترام به کرامت انسان مرا گرویدۀ این مرد دانشمند ساخته بود. گزارشگران اختصاصی سازمان ملل از میان کاندیداهای فراوانی انتخاب می شوند. این گزارشگران به دو شکل برگزیده می شوند: یکی از دید جغرافیایی و دیگر از مضمون تخطیها. از دید جغرافیایی، کشور خاصی به مطالعه گرفته می شود و از دید مضمون، معضلۀ خاصی مطمح نظر کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل قرار می گیرد. در شکل دومی تا به حال کمیسیون، فرستادگان خاصش را در مواردی از قبیل: قتل عام، نسل کشی، جنایات علیه بشریت، تبعیض نژادی، تبعیض جنسی، شکنجه و برخوردهای غیرانسانی، گماشته است و از دید جغرافیایی تا به حال کمیسیون، فرستادگان و گزارشگران خاصش را به کشورهای یوگندا، سوریه، کوبا، صربستان، کوریای شمالی، سریلانکا، افغانستان (شریف بصری که در سال پار استعفاع نمود)، سودان (خانم سیما سمر) و... گماشته است.

این گزارشگران خاص از جانب کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل، که متشکل از 53 نماینده به شکل دورانی از دولتهای عضو سازمان ملل است، انتخاب می گردیدند، اکنون این کمسیون جایشرا به شورای حقوق بشر داده که شامل تغییرات درادارهء سازمان ملل متحد است. وظیفۀ اصلی این گزارشگران را پژوهش و بررسی از وضعیت حقوق بشر، ازمضمون و یا کشور مطروحه تشکیل می دهد، که گزارش تخصصی و با صلاحیتی ناشی از آن ترتیب گردیده و به مجمع بعدی کمیسیون حقوق بشر ارایه می گردد. مینفرد ناواک همین وظیفه را درعرصۀ شکنجه عهده مند است و از دو سال بدینسو درین زمینه پژوهش می کند.

رسیدن به این منزلت معیارهایی ارزشی بااهمیتی رامی طلبد، که بدون هیچ تردیدی داکتر ناواک سرشار ازین ارزشهاست. هفتصد مقالۀ پژوهشی و سه صد کتاب علمی، که اکثراً در مراکز اکادمیک حقوق بشر جهانی از آنها استفاده می گردند، ثبوت خوبی براین اشاره است. بحث را ازاین که چرا شکنجه به نظر پروفیسور از بدترین شکل بی توجهی به حقوق بشر است، آغاز می کنیم.

پروفیسر ناواک:

من فکر می کنم که شکنجه و بردگی از بدترین انواع تخطی حقوق انسان است، چرا که شخصیت و کرامت انسانی به شکل مسقتیم مورد تجاوز قرار می گیرد. ما حالا در مورد این که شکنجه چیست بحث نمی کنیم، این را همه می دانند. بیایید بالای شیوه های جلوگیری از آن که (یا کسی نمی داند یا کسی نمی خواهد بداند که چیست؟) بحث نماییم. من در مدت کارم درین عرصه کوشیده ام این مسأله را برای دولتها بفهمانم و بقبولانم که شکنجه را به عنوان یک جنایت بپذیرند و آنرا به رسمیت بشناسند.

قرن بیست را بنام قرن شکنجه می شناسند. درین قرن، تأریخ شاهد بدترین انواع شکنجه و اعمال ضدانسانی بوده است؛ امروزه نیز، پس از حوادث سپتامبر ۲۰۰۱ جهان دوباره به این پدیدۀ فجیع رو آورده است و به بهانه های مختلف زیر نام مبارزه علیه دهشت افگنی، در گوانتانامو، ابوغُریب، بگرام و... شکنجه گران کرامت انسانی را با مشتهای قدرت ذلیل می سازند. با تأسف برخی ازین شکنجه گران، اعمال وحشتناک ضد انسانی خود را صبغۀ قانونی نیز می دهند، که برای جهان بشریت غیر قابل تصور است. برای نمونه می خواهم از آقای رامسفلد، وزیر دفاع ایالات متحده، نام ببرم، که خود برای هنجار های قبول شدۀ حقوق بشر بین المللی مرزهایی تعیین می کند:" ما مشخص می کنیم که چه مجاز است و چه مجاز نیست ". این خود هنجارشکنی است و جهان باید از حرکت به این سمت، که ناشی از بنیادگرایی سیاسی است، نجات یابد. یا این که برخی از دولتهای مسلمان، شکنجه را مشروعیت داده، چنین استنباط می کنند:" شکنجه در شریعت رواست ". بناءً شکنجه را شامل دستگاه جزایی خویش می کنند. در حالی که کنوانسیون منع شکنجه در مادۀ دوم خود هیچ نوع استثنأ را نمی پذیرد. پس چطور از یکسو ایشان به کنوانسیون به عنوان عضو سازمان ملل می ییوندند و از سوی دیگر بر اصول آن پا می گذارند. من به این عقیده هستم که هیچ گوانتانامویی، هیچ ابوغُریبی، هیچ بگرامی و هیچ ظابطۀ دینی نمی تواند بهانه یی برای اعمال شکنجه محسوب گردد. ما نه تنها از دولتها می خواهیم که دامن شکنجه را برکَنند، بلکه نمی خواهیم شهروندان کشورهای دیگر را، که در بازرسی و بازداشت خویش دارند، به کشورهای شکنجه گر تسلیم دهند. در سال گذشته دو شهروند مصری از کشور سویدن به مصر باز سپرده شدند. ما می دانستیم که مصر یک دولت شکنجه گر است و تا زمانی که مصونیت دیپلوماتیک اخذ نکردیم از دولت سویدن تقاضأ نمودیم تا بازفرستادن آنها را معطل سازد.

ملک ستیز:

سازمان ملل متحد، که شما یکی از پستهای کلیدی آن را پیش می برید، با دولتها مواجه است؛ یا بهتر است بگویم در روابط نزدیک با دولتها کارمی نماید. گمانه زنیهایی نیز موجود است که برخی از دولتها خود باعث نقض حقوق بشر می گردند، درین زمینه در ژینو، نیویارک، ویانا و بروکسل نیز بحثهایی در جریان است که چرا کشورهایی، که ادعای حاکمیت قانون واحترام به موازین حقوق بشری می کنند، به عاملین شکنجه مبدل می گردند، اشارۀ من به صورت خاص گوانتاناموست، که در قیمومیت ایالات متحدۀ امریکا قرار دارد. سال گذشته کوبا تلاش نمود تا قطعنامه یی را به تصویب کمیسیون حقوق بشر برساند و از گزارشگر خاص سازمان ملل در امور شکنجه دعوت به عمل آید تا ازین بازداشتگاه بازدید نماید؛ ولی این قطعنامه تأیید کشورهای مختلف، حتی جالب تر این که تأیید دولتهای اروپایی را بدست نیاورد. در داخل افغانستان زندان بگرام نیز در اختیار دولت امریکاست. چندی پیش روزنامۀ نیویارک تایمز افشأ نمود که ۵۰۰ افغان درین زندان مخوف، که در ۶۵ کیلومتری شمال کابل قرار دارد، بدون دسترسی به حمایت حقوقی، زندانی اند. در عراق تصویر بدتر ازین وجود دارد. زندان ابوغریب رقم بسیار بلند تر از بگرام را در خود گنجانیده است. مطابق تحقیقات همین روزنامه شواهدی در دست است که شکنجه به یک پدیدۀ معمولی درین زندانها مبدل می گردد. اخیراً آقای بوش در مجلس سنای امریکا تهدید کرد که حاضر به استفاده ازحق ویتویش درمجلس برای دفاع از رزمندگان امریکایی است. در واقع آقای بوش طرح این برخوردها را در سیستم عملیات نظامی امریکا توجیه نمود. پارادوکس درینجاست که همین روابط با دولتها که خود سازندگان ملل متحد و ارگانهای آنند چرا به اینجا می کشد؟

پروفیسر ناواک:

ببینید من درین باره به صورت مشخص با آقای عنان نشستهایی داشته ام. ما نمی توانیم بگوییم که سازمان ملل برخلاف امریکاست. امریکا یکی از تمویل کنندگان اصلی ملل متحد است، مقر اصلی سازمان ملل در امریکاست و بیشترین تأمینات دستگاه سازمان ملل توسط امریکا صورت می گیرد؛ ولی این باعث نمی شود که سازمان ملل متحد منحصر به سیاست امریکا شود. به این اندیشه باید وداع گفت که ملل متحد را پیوسته به سیاست خارجی امریکا ربط می دهند. ولی باید واقعبین بود. اما در رابطه با گونتانامو، بیشتر از سه سال است که ما از دولت امریکا تقاضای دریافت اجازه نامه برای بازدید از زندانیان القاعده و طالبان را در گوانتانامو و زندانهای تحت مراقبت امریکا در عراق و افغانستان نموده ایم. جای بسیار تأسف است که دولت ایالات متحدۀ امریکا نمایندگان گروه ما را دعوت نمی نماید. برای نخستین بار در سال ۲۰۰۲ پیشنهاد نمودیم تا از گوانتانامو بازدید تحقیقی داشته باشیم. این پیشنهاد ما مورد قبول دولت ایالات متحده قرار نگرفت. سپس طرح قطعنامۀ کوبا مورد بررسی قرارگرفت. این قطعنامه بسیار ضعیف مطرح گردید. شما برای ثبوت خواستهایتان به پشتوانۀ قوی نیازمند هستید؛ این پشتوانه باید براساس موازین قبول شدۀ بین المللی عیار باشند. که متأسفانه کوبا درین زمینه کارهای پیش زمینه یی انجام نداده بود. ما دوباره این قضیه را با کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد درمیان گذاشتیم و پیشنهاد دومی را به دولت ایالات متحدۀ امریکا سپردیم، که همراه بود با فشارهای بین المللی، بخصوص از جانب اتحادیۀ اروپایی سازمان ملل متحد. ایالات متحدۀ امریکا برای اجرای این منظور سه شرط مهم را مطرح کرد: نخست این که نباید درین هیئت طبیب یا حقوقدان شامل گردد؛ دوم این که وقت ملاقات از یک هفته به یک روز تقلیل یابد و سوم این که ملاقاتِ مستقیم با زندانیان صورت نگیرد؛ یعنی یا از طریق شخص دوم و در نهایت از طریق آلات پرده های ویژۀ تصویری.

به هر صورت، ما دو نکتۀ اول را پذیرفتیم؛ هرچند که سخت تمام شد. ولی نکتۀ سوم، ارزش کار ما را از بین می برد. برای ما بسیار مهم بود تا در زمینه های ذیل معلومات بدست آوریم: زندانیان در کمپ گوانتانامو چهار ساعت بدون توقف برپا می استند، در حدود ۳۰ ساعت در حالت تجرید شده قرار می گیرند، تمام اجناس شخصی شان از ایشان گرفته می شود، سر و روی شان تراش می گردد، توسط نگهبانان برهنه می گردند، تا حدود بیست ساعت به شکل متواتر از ایشان تحقیقات صورت می گیرد، توسط سگهای تعلیمی تلاشی و جستجو می گردند و حتا مسخره سازی مقدسات زندانیان به تمرین کاری زندانبانان مبدل گردیده است. گوانتانامو نمونۀ بسیار بدی ازین شکنجه های روحی و برخوردهای غیرانسانی است. این مسایل گفته های قبلی شما را ثابت می سازد که دولتها عامل این همه برخوردهای غیرانسانی هستند. حقوق بین المللی به این امر تأکید می کند که دولتها باید به عنوان متضمن قوانین بین المللی عمل نمایند. حالا ما به مذاکرات و نشستها رو آورده ایم. هرچند هلال احمر جهانی ازین بازداشتگاهها بازدید نموده اند ولی آنها فقط به معاونتهای لوژیستیکی می پردازند، که اهمیت دارد ولی برای سرنوشت زندانیان سازنده نیست.

ملک ستیز:

تا حدودی می توان پذیرفت که تلاشهای معینی درین زمینه صورت گرفته است؛ ولی این تلاشها، به بیان برخی از متخصصین امور حقوق بین المللی، کافی نیست. از انتقاد مشهور حقوقدان معروف ارجنتاینی، لیوناردو دیسپویی، اطلاع دارید که می گوید : " اگر امریکا برنقش ملل متحد در امور حقوق بشر احترام نگذارد، باید قبول کرد که وضعیت حقوق بشر جهانی قابل تشویش است " و یا به انتقاد جدی همکار نیوزیلاندی شما، آقای پاول هنت، که بر نقش ایالات متحده در کمیسیون حقوق بشر پرداخته، می گوید:" امریکا به فیصله های 53 دولت عضو کمیسیون حقوق بشر ارج نمی گذارد و به خاطر حضور چند مخالف خویش درین کمیسیون بر ندای فیصله های آن نیز باور ندارد ". جمس روز، یکی از متخصصین احیای مجدد روحی ـ از سازمان دیدبان بین المللی ـ برخورد های شکنجه آمیز را در رابطه به اسرای جنگی در بازداشتگاههای امریکا، برخلاف کنوانسیون ژنیو می داند. با تأسف باید گفت که ذهنیت عامۀ جهانی بر نقش ملل متحد و ارگانهای مربوط به آن، آنقدر مثبت نیست و این ملاحظۀ شما را در مورد "پرقدرت ترینها" مشهود تر می سازد. در زندگی امروز به مشکل می توان جلو شکنجه را گرفت تا دیروز. تا زمانی که جنگ (به هر منظوری که باشد) دامنگیر ماست، خشونت افزایش می یابد و قربانی می گیرد.

پروفیسر ناواک:

من دوباره برمی گردم بر واقعبینانه اندیشی! واقعیت اینست که سازمان ملل و ارگانهای مربوط به آن به ریفرمهای مهمی نیاز دارند. شورای اجتماعی و اقتصادی سازمان ملل، که کمیسیون حقوق بشر و کمشنری عالی سازمان ملل در امور حقوق بشر ناشی از آن است، کاملاً به این اصل باورمند است. ما جزء خانواده و کانون بزرگ سازمان ملل هستیم. آقای عنان کارهایی را درین زمینه آغاز نموده است، که امیدوارم سرمنشی بعدی نیز همین راه را بپیماید. کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل در جریان یک ریفرم جدی قرار دارد. عنقریب این کمیسیون جایش را به شورای ۴۷ عضوی خواهد سپرد، که بروکراسی کمتری داشته و زمینه های بیشتر کاری خواهد داشت. این بحثِ کاملاً جدایی است. در مورد انتقادهایی که صورت می گیرد باید تذکراتی بدهم. من با تشویشهای همکارانم کاملاً شریک هستم. کار در زمینۀ حقوق بشر حوصله و شکیبایی می طلبد. سازمان ملل متحد یک ارگان اجرایی نیست. برخلاف آنچه فکر می شود، سازمان ملل، دولت نیست؛ بل پیوندگر و هماهنگ کنندۀ دولتهاست. در دنیای دیپلوماسی دولتهای پر قدرت فرمایشات بیشتر می دهند، تا دولتهای کم قدرت. این واقعیت است که ما نتوانسته ایم جهان را به اتحاد و تشریک مساعی بکشانیم. اگر ما بگوییم که چنین کاری را به زودی خواهیم کرد، فقط ایدیال خواهد بود؛ ولی بسیار دور از واقعیت است. در قسمت تشویش دومی موافقم، که اگر چنین باشد، جهان به فاجعه خواهد رفت. باید جلو شکنجه و برخوردهای ضد انسانی را گرفت و هیچ استثنایی را نپذیرفت.

ملک ستیز:

شما به نکتۀ بسیار با اهمیتی اشاره کردید؛ دولتها باید شکنجه و اعمال ضدانسانی را به مثابۀ جنایت به رسمیت بشناسند. این کار بسیار کلانی است؛ زیرا برخی از کشورها، بخصوص دولتهای ایدیالوژیک، شکنجه را جنبۀ مذهبی می دهند و حاضر نیستند آنرا به عنوان عمل جنایی چه، که عمل غیرمشروع بپذیرند. همین اکنون درعده یی از کشورهای شرق میانه، مثل: مصر، یمن و عربستان سعودی؛ کشورهای جنوب افریقا، مثل: ملاوی یا زمبابوی؛ امریکای لاتین، مثل: کوبا و وینزویلا؛ در آسیا، مثل: برما و پاکستان، شکنجه در بازداشتگاهها، به عنوان یکی از شیوه های تحقیق، استفاده می گردد.

پروفیسر ناواک:

ما به این شکنجه ها می گوییم شکنجۀ سیستماتیک؛ نوعی که داخل سیستم گردیده و سیستم مجری آنست. این خطرناکترین نوع شکنجه است؛ زیرا دولت نه تنها خود شکنجه گراست بلکه دامنه و زمینۀ شکنجه را هموارتر می سازد. من این لیست را می توانم طویلتر بسازم و نام کشورهایی چون افغانستان، نیپال، کوریای شمالی، ازبکستان، ترکمنستان، ترکیه، عراق، ایران، هندوستان و سریلانکا را شامل آن سازم. در برخی ازین کشورها زندانهای شخصی و شکنجه گاههای خصوصی و حاشیه یی ایجاد گردیده اند. من شواهدی به دست دارم که برخی از دولتها به شکل پنهانی شکنجه گاههایی را حمایت می کنند. درینجاست که به شکل متداوم می کوشیم تا با فشارهای لازمی، دولتها را واداریم تا شکنجه را از سیستمهای حقوقی خویش برون کنند. می دانم این کار کلانی است؛ ولی کار ناممکنی نیست. به عقیدۀ من جهان باید دولتهای شکنجه گر را تحریم کند. ما بایست از قرن گذشته بیاموزیم. ما در قرن حاضر دست و پا و انگشت بریدنها، ناخن کشیدن و حتی چشم کشیدنهای طالبان را تجربه کردیم. این درس بزرگی برای تمام بشریت است. متأسفانه دامنۀ طالبانیزم مدرن برچیده نشده است و جهان این چالش را باید جدی بگیرد.

ملک ستیز:

درین امربزرگ "چه باید کرد"های بزرگی نیزمطرح می گردند. اجرای موثر تحریمات مربوط به شکنجه و رفتار ظالمانه مستلزم استراتیژیها و رهیافتهای گوناگون می باشد. شکنجه و برخوردهای غیرانسانی پدیده های پیچیده یی هستند؛ حتا در مواردی که شکنجه به موجب قوانین داخلی یک کشور به روشنی و کاملاً تحریم شده باشد، وجود عواملی می تواند از اجرای کامل قانون جلوگیری نمایند، مثلاً در افغانستان مطابق قانون اساسی مصوب سال گذشته، قانون اساسی کمبودیا که برای سومین بار تصحیح گردید، قانون اساسی ملاوی، مصوب سال ۱۹۹۴، شکنجه و برخوردهای ظالمانه تحریم شده است در حالی که شواهد زیادی از اجرای شکنجه و خشونت درین کشورها مشاهده می گردند. در کانون سازمان ملل چه میکانیزمی برای فعالیت شما موجود است و چه باید کرد تا این آرمانها به عمل روز مبدل گردند.

پروفیسر ناواک:

نخست این که باید باعاریت از عفو در برابر شکنجه وداع گفت. من به این امر کاملاً ایمان دارم تا زمانی که عدالت در برابر جنایتکار حاکم نگردد، شکنجه وشکنجه گران وجود خواهند داشت. تجربۀ چهارسالۀ من درمحکمۀ جنایتکاران جنگی یوگوسلاویای سابق، درس بزرگی برایم آموخت، که می خواهم با شما شریکش کنم. تأمین عدالت در دادگاههای بیطرف، مرحمی بر زخمهای قربانیان این نوع جنایت می گذارد و بازماندگان شانرا برای ادامۀ زندگی امیدوار می سازد. عفو در برابر جنایت، جنایت دیگریست که مرتکب می شویم. درین زمینه نقش نهادهای جامعۀ مدنی و نهادهای ملی حقوق بشر از اهمیت فراوانی برخوردار است؛ تا بر موارد ذیل نظارت نمایند: آیا بازداشت شونده، دسترسی به تسهیلات حقوقی و طبی دارد؟ آیا تحقیقات بیطرف (بدون استفاده از فشار روحی و برخوردهای فزیکی) در مورد، صورت گرفته است؟ آیا دادگاه بیطرف و مستقل، در زمینه، دایر گردیده است؟ در جریان بازداشت، برخوردهای فزیکی معمولاً میان نیروهای امنیتی ومتخلفین، صورت می گیرد؛ اما به مجرد دستگیری باید دست از عمل ضد انسانی، ضرب و شتم و شکنجه برداشته شود. نهادهای ملی حقوق بشر، نهادهای غیردولتی و مدافعین حقوق بشر می توانند به گونۀ مستقیم با دفتر ویژۀ گزارشگر سازمان ملل در کمیشنری عالی حقوق بشر در تماس شوند. برای ما مهمترین مدرک در مورد اجرای شکنجه، اطلاعاتیست که ما به دست می آوریم. این اطلاعات از طریق تماسهای مستقیم تلفنی، ایمیل و یا هم کتبی با ما صورت گیرد. حالا مشکلی درین زمینه وجود ندارد و انترنیت وسیلۀ خوبیست برای اینکار. آدرس ما: www.ohchr.org وظیفۀ من به عنوان گزارشگر خاص اینست تا به زودترین فرصت لازم به وزارت خارجۀ دولت شکنجه گر در تماس شده، قضیه را تعقیب و به سازمان ملل گزارش دهم. ما با دولتها به عنوان عضو سازمان ملل برخورد می کنیم و با آنان به عنوان دولتی که در پای منشور این سازمان صحه گذاشته اند، برخورد می کنیم. اگر دولتی جواب مقنع نمی فرستد دچار مشکلات عضویت در سیستم حقوق بشر سازمان ملل می گردد. مثلاً شامل قطعنامۀ تخطیها می گردد، عضویتش در کمیسیون یا شورای حقوق بشر به تعویق می افتاد، حتی دچار تحریمهای حقوقی می گردد. البته برخی از دولتها اطلاعات نادرست و دروغین نیز می فرستند، که درین صورت گزارشگر خاص به بازدیدهای محلی مواجه می گردد. سال گذشته پس از دریافت شکایات بازدیدهایی داشتم از گرجستان، اسیتۀ جنوبی و نیپال تا شرایط و اوضاع را از نزدیک مشاهده نموده و از واقعیت مسأله واقف شده آنرا به کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد برسانم. این گزارشات در سایت کمیشنری عالی حقوق بشر موجود است و همه می توانند دسترسی به آنها داشته باشند.

چند نکتۀ مهم از دیدگاه حقوق بین المللی در مورد شکنجه

تمام انواع شکنجه یا انواع دیگر رفتار یا مجازاتهای ظالمانه، غیر انسانی و تحقیر آمیز به موجب حقوق بین المللی تحریم شده است. این تحریم در میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی نیز که افغانستان تصویب کرده است، تکرار شده است. در مادۀ هفت این میثاق آمده است:"هیچکس نباید در معرض شکنجه و یا رفتار یا مجازات ظالمانه، غیرانسانی و تحقیر آمیز واقع شود و علی الخصوص، هیچ کس نباید بدون رضایت وی در معرض آزمایشات طبی یا عملی قرار گیرد.

مادۀ دهم همین میثاق مقرر می دارد که:

۱ ـ با کلیه افرادی که از آزادی خود محروم شده اند (زندانیان) باید به نحو انسانی و با رعایت کرامت ذاتی هر انسان رفتار شود.

۲ ـ الف) کلیه متهمین باید به جز در شرایط استثنایی از محکومین جدا نگهداشته شده و به طور جداگانه و به نحوی که متناسب با وضع آنها به عنوان افراد محکوم نشده باشد، با آنها رفتار شود.

ب) متهمین جوان باید از افراد مسن تر جدا نگاه داشته شده و به زودترین فرصت لازم به قضیۀ آنها رسیدگی شود.

۳ ـ هدف اصلی از رفتار با زندانیان باید اصلاح و اعادۀ حیثیت آنها باشد.

عناصر تحریم و منع شکنجه در پیمان نامۀ سازمان ملل متحد علیه شکنجه و سایر رفتارها و یا مجازاتهای ظالمانه، غیرانسانی و یا تحقیر آمیز مجدداً تشریح شده است. این تحریمات عبارتند از رسیدگی به موارد شکنجه و تعقیب قانونی آن، اقدامات لازم برای منع مؤثر شکنجه، و احیای مجدد قربانیان یعنی حقوق قابل مطالبۀ قربانیان شکنجه از دولت که، عبارت از جبران خسارات و اعادۀ حیثیت آنهاست.

نکات مختصر دربارۀ بازداشتگاه گوانتانامو

زندان گوانتانامو در دسامبر سال ۲۰۰۱ در کوبا تحت قیمومیت ایالات متحدۀ امریکا بنام بازداشتگاه دهشت افگنان زیر نام "جنگ برضد دهشت افگنی" توسط نظامیان امریکایی تأسیس گردید.اولین زندانی که به این بازداشتگاه فرستاده شد شهروند افغانستان در ماه دسامبر سال ۲۰۰۱ بود. از آن زمان به بعد ۷۵۰ زندانی بدون دریافت مساعدتهای حقوقی درین بازداشتگاه در قید بسر می برند. در مدت چهار سال ۲۶۰ تن ازین زندانیان آزاد گردیدند که اکثریت آنها را شهروندان افغانشتان تشکیل می دهد. تعدادی ازین زندانیان به کشور های اروپایی تسلیم داده شدند؛ چون شهروندان اروپا بودند. همین اکنون ۵۰۰ تن از زندانیان بدون دسترسی به مساعدتهای حقوقی و محاکمه درین بازداشتگاه بسر می برند.

نکات مختصر در مورد بازداشتگاه بگرام

این بازداشتگاه توسط امریکاییها در سال ۲۰۰۲ در ۶۵ کیلومتری شمال کابل افتتاح گردید . برنامۀ امریکاییها برای بگرام در محدودۀ یک مرکز تفتیش و تحقیق مجرمین القاعده- طالبان قرار داشت؛ ولی بعدها این مرکز بزرگتر شد و اکنون بزرگترین بازداشتگاه امریکاییها در افغانستان است.

۶۰۰ زندانی مشکوک به دست داشتن در دهشت افگنی زبر نام جنگ برضد دهشت افگنی در آنجا زندانی اند. شرایط زندگی در آنجا بسیار دشوارتر از گوانتانامو بوده، زندانیان دسترسی به آب کافی، حمام و تشناب ندارند و در اتاقهای نمدار می خوابند. زندانیان تا وقت نامعلومی، بدون دسترسی به کمکهای حقوقی و به دور از محاکمۀ عادلانه به سر می برند.

روزنامۀ گاردین به تأریخ سوم اکتوبر، طی گزارش تحقیقی خویش به مسایل مربوط به شکنجه و بدرفتاریهای فجیع در بازداشتگاه بگرام پرداخته، می نویسد: نظامیان امریکایی به اشکال شکنجه های ابوغُریب درینجا عمل می کنند، از ایشان تصاویر برهنه می گیرند و به آنها تجاوز جنسی می نمایند. به قول این روزنامه در بازداشتگاه موقتی قندهار نیز این اعمال صورت می گیرد. تا به حال هشت تن از زندانیان در اثر شکنجه جان باخته اند.

دیگو گاردیسیه، در روزنامۀ واشنگتن پست از وضعیت اسفناک زندانیان در بگرام می نویسد: "نظامیان امریکایی از فشار و زور برای کسب معلومات کار می گیرند." وی همچنان سازمان استخبارات امریکا (سی آی ای) را در شکنجۀ زندانیان شریک می داند.

روزنامۀ نیویارک تایمز می نویسد:" برخی از زندانیان بیشتر دو تا سه سال بدون داشتن کوچکترین زمینه یا رابطه یی با مجرای حقوقی در زندان بگرام به سر می برند. زندانیان در فضای بسته، که توسط سلولها مجزا شده، تقسیم بندی شده اند و فقط همین چند ماه پیش، پس از ترمیم بازداشتگاه بگرام، توانستند روشنی را ببینند و آنهم برای مدت بسیار کوتاه. پس از آن که در دسامبر سال ۲۰۰۴ امریکا فرستادن مظنونان به ترور را به گوانتانامو متوقف نمود، بگرام به مرکز بزرگتری برای زندانیانی که تحت نام متخلفین اعمال تروریستی، بازداشت می گردند، مبدل گردید و از آن تأریخ به بعد ۱۰۰ نفر به این بازداشتگاه اضافه شد. ولیام فیشر آنرا فرزند گوانتاناما نامید.