طرح مشارکت دشمنان ملی در حاکمیت افغانستان

 

انجنیر غ . سخی ارزگانی (کابل)

28/9/2006

 

شورای ملی در دنیای معاصر،عقلانیت، مدنیت، ترقی، انسانیت، دموکراسی، خانه ی واقعی ملت و مردم است که آز آنجا خواست ها، نیازمندی ها، آرمان های حقوقی و دموکراتیک تمام افراد جامعه به صورت قانونی، عادلانه عملی و برآورده می شوند. و یا به کلام دیگر، پارلمان جایگاه نمایندگان ملی و خدمت گذاری برای مردم است که ممثل اراده، بیانگر مطالبات مشروع انسانی، ملی، مادی، اجتماعی، معنوی جامعه و همچنان عالی ترین مرجع قانون گذاری در کشور می باشد.  یک شورای ملی و دموکراتیک، به جامعه هویت ملی سازنده و مترقی را به ارمغان می آورد وهمچنان شورای ملی به ساختار دولت جوهر مشروعیت، و پویایی می بخشد و زمینه های همآهنگی را مابین ملت و دولت ایجاد می کند.

اما متأسفانه که در این اواخیر در شورای ملی افغانستان خلاف هر گونه اصول دینی، مصالح ملی، حقوق بشر، دموکراسی و قانون اساسی کشور اجندای «تفاهم با طالبان» را به میان آورده که سخت جای تأسف به حال چنین کسانی است؛ که به حیث نمایندگان مردم به صورت علنی طالبان را حمایت نموده و به قدرت رسانیدن مجدد این ناقضین حقوق بشر وعناصر ضد ملی به حاکمیت سیاسی افغانستان تلاش می نمایند.

آیا با قدرت رسانیدن مجدد طالبان و سایر ناقضین حقوق بشر به بهانهء «آشتی ملی»، «تأمین امنیت»، «صلح»، «وحدت ملی» و نظایر آن، در حاکمیت سیاسی افغانستان بار دیگر زمینه های تمدن ستیزی، تصفیه قومی، زن ستیزی، نابودی نهادهای فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، در جامعه مساعد نمی گردد؟

در این زمینه لازم است که عوامل ذیل را در احیای مجدد دهشت افگنان و تروریستان طالبی را در بحران سیاسی افغانستان تذکر دهم:

1- فراموش نباید کرد که قوای ائتلاف بین المللی تحت رهبری ایالات متحده امریکا از پنجسال قبل تا حال مبارزه سرنوشت ساز و صادقانه را علیه طالبان، القاعده و سایر همکاران شان دنبال نکرد. برعکس با آنها خلاف منافع ملی مردم افغانستان با قاتلین مردم ما( طالبان و همکاران آنها) «سازش» نمود که یک «اشتباه بزرگ» دیگر را مرتک گردید. از جانب دیگر، اشغال عراق توسط امریکا و متحدینش سبب گردید که مسأله مبارزه علیه طالبان، القاعده، زرع کوکنار و قاچاق مواد مخدره در افغانستان از توجه جدی ائتلاف بین المللی و جامعه جهانی دور بماند. این «اشتباه ائتلاف» را خیلی از دست اندرکاران عالی رتبه امریکا، اروپا، سازمان ملل متحد و جامعه جهانی و... در امور افغانستان بارها اعتراف نموده اند.

2- قدرتمداران حاکم و همفکران دودمانی طالبان بنا بر ساختار قبیلوی و قومی خویش با زیرکی تمام و با هر وسیلهء که ممکن بودند، طالبان و همدستان شان را از ضربه پذیری قطعی نجات داده وآنان را درمیان قبایل خویش حفظ کردند؛ و همچنان طالبان را از زندان های گوانتانامو و افغانستان نیز بدون محاکمه قانونی و مجازات نجات دادند. بعدا هم با مسؤلیت جناب صبغت الله مجددی رییس سنا و کمیسیون صلح وآشتی ملی با طالبان و حزب اسلامی آقای حکمتیار بوده که تعداد بیش از دوهزار از طالبان وهمقطاران شان را بازهم بدون محکمه و مجازات قانونی از زندان ها آزاد شدند. این زندانیان آزاد شده، مستقیما به مراجع نظامی گروهی شان برگشتند و به تشدید ترورها و جنگ های مسلحانه تهاجمی علیه دولت نو بنیاد افغانستان، قوای ائتلاف بین المللی دست برده که همه روزه شاهد عملیات انتحاری، سربریدن ها، اختطاف، کشتن مامورین و اردوی ملی، سرقت های مسلحانه، ناامنی، انفجار و... در ولایات و شهر کابل هستیم.

آیا آزاد کردن خائنین ملی و قاتلین مردم از زندان ها بدون محاکمه قانونی و مجازات لازم به حکم زیرپا نمودن قانون اساسی در افغانستان نمی باشد؟

مضاف برآن، از سوی همفکران، قبیله گرایان و قومگرایان حاکم غیر دموکراتیک و ناعاقبت اندیشان تدریجا زمینه های ورود طالبان و سایرناقضین حقوق بشر درعالی ترین نهادهای قضایی، اجرایویی، پارلمانی و اجتماعی جامعه نیز مساعد گردیدند. این امر نیز در تقویت دوبارهء طالبان کمک بسزای نمود و پشتوانهء منظم برای طالبان در متن حاکمیت دولت نیز گردیده است.

3- طالبان والقاعده که توسط سازمان استخباراتی پاکستان ایجاد و تربیه شده و در افغانستان نصب گردیده بود و بعد توسط ائتلاف بین المللی سقوط گردید. این بار پاکستان از یک سو، فریب گرانه همنوایی خویش را با قوای ائتلاف در مبارزه علیه تروریستان طالبان و القاعده اعلام داشت و بدین منظور بیش از «پنج و نیم میلیارد دالر» امریکایی را نیز باج گرفت. از سوی دیگر، پاکستان خیلی زیرکانه و توطئه گرانه طالبان را مجددا سازماندهی نمود که طی این چند سال اخیر طالبان بزرگترین تلفات جانی، مادی... را به افغانستان وارد آوردند و بحران کشور ما را ازاین ناحیه «فربه تر» نمود.

   باید گفت که توسط  طرفداران خارجی و داخلی طالبان در درون و بیرون ادارهء موقت، انتقالی و جمهوری اسلامی افغانستان با انواع گوناگون تلاش های مخفی و علنی صورت گرفته تا اینکه طالبان بار دیگر تجهیز گردیدند و حال به طور تهاجمی مانند یک قوای متجاوز اجنبی علیه دولت قانونی، نیروهای ائتلاف و مردم به خاطر تصاحب قدرت مجدد «شؤنیستی» درافغانستان و «نوکرمنشی» برای پاکستان می جنگندند. اما در ضمن از آغاز تا کنون سازمان امنیتی پاکستان در ساماندهی، تربیه نظامی، تسلیحاتی و هرگونه تقویت طالبان در نابودی افغانستان «نقش محوری» را دارا می باشد.

 بالاخره دیده می شود که تمامی انگیزه های فوق الذکر و عوامل دیگر باهم یکجا گردیده و پدیدهء تروریستان طالبی و سایر همکاران شان را مجددا احیاء و فعال نمودند؛ که اینک یک عدهء خاص از وکلا بنا بر تعلقات اتنیکی، سمتی، قبیلوی، زبانی و شخصی خویش مسأله «تفاهم با طالبان» را در پارلمان کشور طرح می کند؛ تا اینکه اینبار به صورت رسمی تمام قدرت دولتی، اجتماعی وغیره در اختیار مطلق طالبان، همفکران و تباران شان قرار گیرد. و همچنان همین آزادی نیم بند، جریان نوپای تجربه دموکراتیزه کردن، نهادهای وحدت ملی و مردمسالاری کشور که در بستر نطفه گیری قرار دارند، اینها همه «دفن» گورستان گردند.

 

پیشنهاد تفاهم با طالبان در اجندای شورای ملی:

در این روزها شاهد هستیم که برخی از نمایندگان مردم در شورای ملی، «پیشنهاد تفاهم با طالبان» را در اجندای بحث آورده و به این وسیله «وجیبه ملی» و «ماهیت شورا» را مورد سوال قرار داده اند که این امر احساسات برازنده و قابل قدر اسلامی، انسانی، ملی و دموکراتیک اکثریت چشمگیر نمایندگان مدنیتخواه، دینی، میهن دوست وعدالتخواه مردم را در شورای ملی علیه طالبان و طرفداران شان برانگیخت.

پیشنهاد اجندای تفاهم با طالبان از سوی آن عده از وکلای شورا که معتقد به مصالح اسلامی، ملی، مدنی، تأمین امنیت، تحقق نهادهای وحدت ملی و دموکراسی در کشور نیست، به میان کشیده شده است. در حقیقت این یک طرح عریان «مشارکت دشمنان ملی» کشور در حاکمیت سیاسی افغانستان بوده که جوهر قانون اساسی کشور، موازین پذیرفته شدهء بین المللی، اعلامیه جهانی حقوق بشر و مصالح دموکراتیک مردم افغانستان را قربانی خواسته های تروریستی طالبان، سایر همکاران، پاکستانی ها و حامیان دیگر شان می نماید. از سوی دیگر، همه روزه در اکثر نقاط  کشور شاهد ترورها، سرجدا کردن انجنیران خارجی، سرقت مسافرین، انتحار، بمب گذاری و کشتار مردم توسط تروریستان طالبی، القاعده و سایر همقطاران آنها در ولایات و شهر کابل می باشیم.

پس با تذکر فوق ملاحظه می گردد که عوامل قوت گیری، سازماندهی و اعمال تروریستی مجدد طالبان و سایر همکاران شان در ضدیت به دولت، ائتلاف بین المللی و مردم افغانستان به ابعاد بیرونی و درونی ارتباط تنگاتنگ داشته که اکنون فاجعه و خطر بزرگی را متوجه تمامیت ارضی، استقلال، حاکمیت نوپای نیمه ملی، آزادی نیم بند، مصالح ملی و نهادینه سازی پیش شرط های دموکراسی در افغانستان خلق نموده اند.

متأسفانه از مقر پارلمان کشور توسط چند عضو شورا طرح مشارکت دشمنان ملی، ناقضین حقوق بشر، قاتلین پولیس،ارتش، مامورین دولتی، شاگردان مکاتب، دانشگاهیان، امدادگران خارجی و قوای ائتلاف بین المللی را در حاکمیت سیاسی دولت افغانستان گردیده است؛ که این چنین پیشنهاد ضد ملی کلیه ارزش های قانون اساسی، شورای ملی، بستر دموکراتیزه کردن نهادهای جامعه  و سرنوشت آینده مردم افغانستان را به «مسخره و بازی» می گیرند.

آیا پیشنهاد تفاهم با طالبان توسط همفکران و طرفداران شان، یک توهین بزرگ به عدالت اجتماعی، نمایندگان واقعی، عادلتخواه و میهن دوست شورای ملی و مردم صلح پرور، ارزش های قانون اساسی و میثاق های حقوق بین المللی و اعلامیه جهانی حقوق بشر در افغانستان نمی باشد؟

چرا قبل از هر چیز دیگر، از مجرای پارلمان مسأله محاکمه و مجازات قانونی طالبان، خاینین ملی، قاتلین مردم، ناقضین حقوق بشر، مسفدین اداری، قاچاقبران، اجیران بیگانه، سارقین مسلح و نظایر اینها به اجندای شورای ملی کشور گرفته نمی شود؛ تا قانون اساسی و اصول قضایی کشور تطبیق و اعتبار بنیادی پیدا نماید؟

حال ببنیم که اعمال تروریستی طالبان همکاران شان خلاف دستور دین مبین اسلام، قرآن شریف، مصالح ملی، قانون اساسی کشور و نهادهای حقوقی بین المللی می باشد یا خیر؟

قرآن کریم قتل انسان را به صورت آشکار منع نموده و کشتن یک انسانی چه مسلمان و یا غیر مسلمان باشد با این دستور خداوند مهربان ممنوع می باشد:

« در زمین تباهی مجوی که خدا تباهکاران را دوست نمی دارد.» ( القصص/77)

آیا طالبان و همکاران شان همه روزه عمل تباهی را خلاف آیت فوق و ضد انسان انجام نمی دهند؟

خداوند متعال خون ریزی و آوارگی انسان را توسط انسان  در جای دیگر اینگونه منع نموده است:

« خون یکدیگر را نریزید و همدیگر را از سرزمین و خانه و کاشانهء خویش بیرون نکیند.» (البقره/84 )

آیا طالبان وهمکاران شان در دوران امارت اسلامی خود وهمچنان حال خون مردم را نریختانده و مامورین دولتی، انجنیران خارجی و قوای ائتلاف را گردن نزدند؟

طالبان در جریان پنجسال حاکمیت سیاه، ضد اسلامی، ضد انسانی و ضد ملی خویش عملا به قتل و تصفیه قومی و آوارگی مسلمانان تاجک، هزاره، ازبک، ترکمن و سایر اقوام  را در شمالی، مزار شریف، بامیان و دیگر نقاط کشور بی رحمانه دست زدند که بر اساس گزارش سازمان ملل متحد بیش از«دوازده هزار» نفر توسط طالبان تنها در مزارشریف قتل عام گردیدند و این امر جهان را به وحشت انداختند. آیا این چنین کشتار و تصفیه قومی مردمان کشور ما توسط  طالبان مغایر دین مبین محمدی، قرآن خدا، ضد انسانیت و همبستگی ملی مردم افغانستان نمی باشد؟

اما دراین اواخیر بار دیگر طالبان، برخلاف دستور قرآن شریف انجنیران خارجی را سر بریدند، پولیس و مامورین و شاگردان مکاتب از میان سرویس ها برده و آنها را گردن زدند، از بین بردن قوای ائتلاف را توسط اعمال انتحاری خودها افتخار می دانند، جهاد و سرنگونی دولت قانونی افغانستان را به صورت علنی شعار می دهند، سوزانیدن نهادهای تعلیمی، صحی، اجتماعی و اقتصادی و کشتن نمازگذاران در مساجد را از جمله خدمت به خدا می پندارند، دراین اواخیر تنیوال پشتون تبار والی پکیتا را به قتل رساندند، قوماندان هزاره تبار اولسوالی کجران را دست و پا و گوش و بینی بریدند،  و ... .

در اینجا خداوند مهربان درمورد  کسانی که از خاینین دفاع  می کنند، چنین دستور داده است:

« مدافع خاینان مباش.» (النسأ/105 )

جای بس شگفت انیز است که در تاریخ شورای ملی چند نفر نماینده به استفاده نا مشروع از حقوق مردم، به خاطر تمایلات قومی، قبیلوی و شخصی خویش از خائنین و دشمنان ملی مردم به صورت علنی دفاع نموده و ارزش های اسلامی، ملی و کشوری مردم افغانستان را قربانی منافع تروریستان طالبی و سایر اجیران پاکستانی می نماید!

 

خلاصه:

جهت حل بحران کشور ما، نخست باید «ساختار دولت» ما به صورت دموکراتیک از اساس «اصلاح» گردد. ثانیا ائتلاف بین المللی تحت رهبر امریکا «سیاست های چند گانه» خویش را در مورد افغانستان کنار گذاشته، با «صداقت مستمر» خود عملا مردم ما را یاری رساند. سوم اینکه با «حل ریشه یی خط مرزی دیورند» با پاکستان است که بنیادهای اصلی تروریزم طالبی، القاعده و سایر همکاران شان در افغانستان و پاکستان به صورت قطعی نابود خواهد گردید.

در باور من اگر«منافع ومصالح ملی» کشور عملا رعایت گردد، قبل از همه باید طالبان، قاتلین مردم، ناقضین حقوق بشر مبنی با مقررات قانون اساسی افغانستان، قوانین حقوق بین المللی محاکمه و مجازات گردند. بعد از اینکه اینها عملا از کردارهای جنایت کارانهء خویش پشیمان باشند و تضمین نمایند که «خلاف» مصالح دینی، انسانی، ملی، قانون اساسی افغانستان و موازین بین المللی بعد از این دست به کشتار، نابودی تمدن و جنایت ملی علیه مردم نمی زنند؛ در آن صورت اگر مردم کشور ما «اجازه» دهند، مسأله «آشتی ملی و تفاهم» با طالبان و همفکران شان دنبال گردد و آنها مورد عفو قرار گیرند. و همچنان منبعد، آنها در پرتو قانون اساسی از کلیه حقوق و مزایای آن نیز مستفید گردند. این گونه آشتی ملی هم به «نفع» مردم است و همچنان به «نفع» دایمی طالبان و سایر همکاران شان نیز می باشد.

28/9/2006