برگشت آرام و مستدام طالبان بقدرت دولتی به استشارۀ بادار

و به کمک کمونیست ها و ناسیونالیست ها

 

 دکتور کریم غروال، اتریش

08.09.06

 

 

آقای کرزی و رفقایش با اطاعت کامل از سیاست امریکا فراموش کرده اند که چنین اطاعت و وابستگی به سرنوشت افغانستان زیان میآورد. ازین عمل حکومت آقای کرزی معلوم میشود که ایشان اصلأ دلائل شکست کمونیزم را در افغانستان درک نکرده اند. آقای کرزی در اول سعی کرد تا با انگلیسی روان و تغییر جامه های مختلف توجه جهان را نسبت به خود جلب کند. ثانیأ عده ای از افرادی را که با خود آورده بود به اضافۀ اشخاص حریص دیگر منجمله خویشاوندان و دوستانش بدور خود جمع کرده و بلا درنگ به حرکات نا درست آغاز کردند.

آقای کرزی میخواست به جهان نشان دهد که گویا میتواند طالبان را از هم بپاشاند. بناءٌ با طالبان از در آشتی پیش آمد بدون آنکه برنامه ای برای این کار داشته باشد که چطور و تحت کدام شرایط آشتی با طالبان صورت گیرد. بنابر همین سیاست نادرست آشتی بود که در بخش های مهم دستگاه دولتی در همه جا مهره هایی از طالبان، گلبدین، کمونیست ها و ناسیونالیست ها جابجا شدند. حالا  طالبان به کمک گلبدین جنگ را در بسیاری ولایات گسترش داده اند که در نتیجۀ آن همه روزه مردم بیگناه قربانی این جنگ و افزایش فقر ناشی از آن میشوند. به استثنای یک عده محدود افغانها، هیچ کسی بر عواقب بمباردمان ها فکر نمیکند. نتیجه کار این عده افغانها هم توسط افراد دولت کرزی، طالبان و کمونیست ها نابود میگردد. گروپ ملاها، اعم از ملا عمر، گلبدین، ربانی، گیلانی، مجددی وغیره که همه توسط آی. اس. آی. (سازمان استخبارات نظامی پاکستان) و سی. آی. ای. (سازمان استخبارتی آمریکا) تربیت شده اند به زودی درک کردند که این اوضاع برای آنها بهترین شانس به ارمغان آورده است.

به عین همین صورت کمونیست ها که توسط سازمان استخباراتی روسیه که همان کا. جی. بی. سابق باشد تمرین داده شده بودند، دزدانه در پروسه آشتی داخل گردیدند. بطور مثال در ولایت خوست 14 ولسوالی بدست کمونیستها افتیده است. جالبتر اینکه یکی از خلقی های متعصب سابقه بنام رحیم الدین «زدران» که بعدأ طالب شده بود همین اکنون به حیث معاون پوهنتون خوست اجرای وظیفه میکند. آقای ملا متوکل که در زمان طالبان وزیر خارجه افغانستان بود و طالبان دیگر از همه جوانب سیاست آشتی کرزی استفاده کرده و  عده از آنها از خزانۀ دولت مخارج اعاشه، خانه، حمل ونقل و سائر مصارف شان پرداخته میشود. همچنان ولسی جرگه پر ازنفرات طالب، گلبدین، کمونیست ها، ناسیونالست ها و عده ای از افراد مظنون میباشد.

ناسیونالست ها درشورا 17 نماینده دارند. اینها که در واقعیت امر فقط یک مشت اعضاء دارند، چطور ممکن است که بتوانند این تعداد چوکی را بدست بیاورند؟ ناسیونالست های شریک در حکومت کرزی برای هر کسیکه عضویت «افغان ملت» را قبول کند، کار میدهند. عین همین کار را ائتلاف شمال میکند. اعضای «افغان ملت» همیشه بنام فاشیست های پشتون مشهور بودند، حالا خوب ثابت گردیده که اینها از نام پشتون سؤاستفاده میکنند. بطور مثال آقای جمال وردک و لیونی که در دوسلدورف آلمان زندکی میکنند، اجیر سازمان استخباراتی امریکا (سی. آی. ای.) شده اند. ایشان به استشارۀ آقای احدی وزیر مالیه در مربوطات پایگاه نظامی امریکا در آلمان مقرر شده اند. وظایف این دو نفر اینست که تمامی مکاتیب، ایمیل ها، فاکس ها و تلفونهائی که از اروپا به افغانستان و یا از افغانستان به اروپا مخابره میشوند ثبت کرده و آنها را ترجمه نمایند. در صورتیکه این فاشیست ها واقعأ افغان میبودند و کمترین احساس وطندوستی میداشتند، ابدأ به چنین کاری مبادرت نمیکردند.

اینجانب  برضد تقرر این افراد اعتراض کرده یاد آور شدم که بنا بر حوادث و قضایای تلخی که در وطن اتفاق می افتد، شاید از طریق نامه، تلفون، فاکس و یا ایمیل درد هائی یاد آوری گردد. این مسئله باعث آن می شود که افراد ذیربط بعنوان افراد طالبان معرفی گردیده و مورد تعقیب قرار گیرند. با وجود این اعتراض، فعالیت افراد فوق الذکرهنوزهم ادامه دارد.

در زمان حکومت طالبان، ائتلاف شمال همه سفارت های افغانی را از طریق ایران تمویل میکرد که ایرانی ها این مسئله رابا غرورتصدیق مینمایند. وقتی این آقایون کشور ما را از قبل به فروش رسانیده باشند، بنا بران مردم کشور چطور میتوانند بالای این گروپ ها اعتماد نمایند.

آقای گلاب زوی به حیث یک قاتل، آدم مشهور است. چه طور توانست که او در انتخابات شورا بدون زحمت اکثریت آرأ را بدست آورد، آنهم در حالیکه او جرأت رفتن به قریه خود را نداشت. این مسئله یک واقعیت را بازگو میکند که بین خلقی ها و افغان ملتی ها وحدت عمل وجود دارد. چنانکه در دوسلدورف نیز مصداق همین واقعیت موجود است. حالا سؤال درینجاست که آیا چشمان اقای کرزی که بازیگر اصلی صحنه است و چشمان اطرافیانش توان دید ندارد و یا اینکه در زیر این کاسه نیم کاسه ای قرار دارد.

به نظر من در زیر این کاسه نیم کاسه ای قرار دارد. وقتی برنامه حزبی «افغان ملت» از نظر گذشتانده شود، روشن میگردد که این برنامه روی مسئله پشتونیزم استوار است. این هدف جنایتکارانه نتنها از طرف آقای احدی مجدانه پشتیبانی میگردد، بلکه توسط امین ارسلا هم تقویت میشود. بنا برین برای کمونیست ها و طالبان بسیار آسان گردیده  که خود را در زیر بیرق پشتونیزم  پنهان نمایند. چنانچه اخیرأ مقرر گردیدن آقای داکتر عبدالحی نظیفی بحیث رئیس پوهنتون کابل، این قضیه را به وضاحت ثابت میکند. آقای نظیفی نمایندگی رسمی طالبان را به عهده داشت و آقای رحیم الدین «زدران» و عده ای از کمونیست ها و افغان ملتی ها همکار نزدیک او بودند. (درین مورد اسناد مؤثق در شهر وین پایتخت اتریش وجود دارد).

ائتلاف شمال هم مثل باند های فوق الذکر چپاولگر و متعصب اند. مثلأ مارشال و جنرال فهیم با جنایات عظیم، بخش وسیعی از کابل را غصب و بنام خود ثبت کرده است. آقای داکتر عبدالله عبدالله وزیر خارجه سابق، آن وزارت و سفارت های افغانی را از افراد غیر مسلکی مثل خود پر کرده بود، گرچه فعلأ برکنار شده ولی در انتظار روزی به سر میبرد که دوباره به قدرت بر گردد.

با در نظر داشت اوضاع و احوالی که در بالا ذکری از آن رفت و با تحلیل سادۀ آن واضح میگردد که این جنایت کاران، مردم افغانستان را برای یک جنگ لسانی در آینده قریب میکشانند. همانگونه که در عراق اهل تشیع و تسنن را با هم همدگرانداخته اند. درین صورت مردم افغانستان نیز به جان همدیگر خواهند افتید و قوت های خارجی به تماشای این صحنه دلخراش خواهند نشست. 

در مورد اینکه چطور این جنایتکاران خرید و فروش میشوند اسناد زیادی موجود است و امیدوارم که افغانان بیدار بیشتر ازین همچو اسنادی را جمع نمایند (همچو اسناد باید حقیقت داشته باشند) و در اختیار همدیگر قرار دهند.

 گرچه امید آن میرفت که پادشاه سابق افغانستان نقش مثبتی را در تعیین سرنوشت کشور ایفا نماید ولی فعالیت او متأسفانه به شمردن بوسیدن دست هایش توسط دیگران خلاصه شده است. همچنان دوستان و خویشاوندان او بعوض آنکه به سرنوشت مملکت فکر کنند همه در منجلاب پول پرستی و رشوه ستانی افتیده اند. شخص پادشاه به فروش زمین ها و دارائی خود مصروف است و مصارف  ماهانه خانواده سلطنتی به مبلغ پنجاه هزار دالر از طرف حکومت کرزی پرداخت میگردد. این در حالیست که که بنا بر ارقام ملل متحد دونیم ملیون افغان همین اکنون در گرسنگی بسر میبرند.

حال این سؤال طرح میگردد که آیا همه افغانها قابل خرید و فروش، رشوه ستان و بیکاره اند. نه! هرگز نه! هنوز افغان های وطندوست به کثرت وجود دارند که میخواهند کمک های جامعه بین المللی را به مردم کشور برسانند و برای خیر و فلاح این ملت مظلوم فعالیت نمایند. این در صورتی ممکن است که کشور های غارتگر برای اهداف خویش طفیلی های خود را در کشور ما نصب ننمایند. کشور های دوست باید تحت شرایط انسانی به مملکت ما کمک نمایند. این چنین شرایطی را افغانها میتوانند مهیا نمایند و فقط افغان ها میتوانند که جلو هر نوع تفرقه افگنی زیر نام زبان، مذهب و قوم گرفته و خویشتن را جزء مردم افغانستان بدانند. افغانان میهندوست این توانائی را دارند. آنان به خصوص طی 27 سال گذشته دیدند و یقین حاصل کردند که با جریان های متعدد وابسته و نوکران اجنبی امکان ندارد حکومتی بوجود بیاید که از جانب مردم قبول گردد. لذا حکومت موجود هم سرنوشتی جزء  شکست و رسوائی ندارد.

بناءٌ وظیفه هر وطندوست در قدم اول اینست که این طفیلی ها را که در حول خود میبیند افشاء کند ولو اینکه این کار دردآور هم باشد. مضاف برین وطندوستان باید همدیگر را در جریان قضایا قرار دهند و همزمان با سیاسیون غرب و همه وسائل اطلاعات جمعی تماس گرفته این نابسامانی های کشور را برملا بسازند. این کار شاید بخاطری مشکل افتد که طفیلی ها اعم از پشتون، تاجک، هزاره، ازبک و غیره این نوع فعالیت را خیانت بخود تلقی خواهند کرد. ولی ما هم بالآخره باید به ضعف های خود غلبه کنیم، متمدنانه فکر کنیم و مردم خود را بسوی وحدت ملی کمک نمائیم.

فقط درین صورت ممکن است که، مثل سائر ممالک جهان، سنگ بنای یک عدالت اجتماعی و دیموکراسی را برای نسل های آینده و آتیه کشور ما در زیر لوای فرهنگ افغانی بگذاریم.

اینجانب هر نوع قتل، خشونت و هیجانات افراطی را در کشور خود و در سطح جهان محکوم کرده و از همه افغان های با مسؤلیت تقاضا میکنم که در اعتراضات صلح آمیز شرکت نموده و خود زمینۀ برگزاری چنین اعتراضاتی را مهیا نمایند.

 

پایان