طلوع ناسیونالیسم افغانی

(بخش یکم )

 

نویسنده :وارتان گریگورین

مترجم : رسول رحیم

 28.08.06

 

درسالهای پیش ازجنگ جهانی دوم ، حبیب الله که توسط ناسیونالیستهای افغان پشتیبانی می گردید ازجانب جناح ضد بریتانیایی آن درکابل زیرفشارقرارگرفت تا تلاشهایی برای شناسایی بین المللی افغانستان وگسترش تماسهایش با جهان خارج به عمل بیاورد. درسال 1901 ، اندکی پس ازنشستن برتخت پادشاهی ، حبیب الله به برادرش نصرالله خان دستورداد که 24 تن از کارمندان بلند پایه دولت را انتخاب نماید تا به سمت نمایندگان وی درانگلستان ، روسیه ، فرانسه ، آلمان ، جاپان ، چین ، امپراتوری عثمانی ، مصر، ایران و ایالات متحده امریکا کارکنند(1). حبیب الله ضمن اقدامی برای به نمایش گذاشتن استقلالش وتعویض موافقتنامه شخصی پدرش با بریتانیای کبیربا یک شناسایی رسمی سلطه میراثی سلاله وی ، مذاکرات مجدد درباره شرایط قرارداد میان افغانستان وحکومت بریتانیا درهند را رد نمود.وی همچنان ازدعوت دیدارازهند وگرفتن یارانه ی  بریتانیای کبیر که طبق توافقی به پدرش پرداخته می شد، امتناع نمود.

 

چندین رویداد دیگر موضوع را به بریتانیاییها  روشن گردانید که می بایست به سرعت مسئله ی چگونگی مناسبات آینده شان را با افغانها فیصله نمایند. درسالهای 1901-1903 روسها چندین بارکوشش نمودند تا موضوع  ایجاد روابط دپلوماتیکی با افغانستان را ازسربگیرند.(2) آلمانیها سعی نمودند تا درمنطقه ( 3) دست به توسعه جویی اقتصادی بزنند. بریتانیاییها نیز متوجه بودند که نتیجه جنگ روس وجاپان تاثیرروانی زیادی برنخبگان افغانستان داشته وازنفوذ سیاسی زمامدارغیردوست افغانستان که می تواند درقبایل مرزی اعمال بکند تشویش داشتند.(4)علاوه برآن مقامات نظامی هند بنابرتعهد بریتانیا برای دفاع  ازکشورعلیه تجاوز؛ طرفدار حضور" پرمعنی" بریتانیا و یا نظارت نزدیک وی ازافغانستان بودند.(I )

 

بریتانیا ضمن تلاش برای تائید مجدد نفوذ آن کشور درافغانستان وحل اختلافاتی که ممکن است بین دوکشوربه وجود آمده باشند، هیئتی را به ریاست لوئیس دن Louis Dane دبیرامورخارجی حکومت هند درسال 1904 به کابل فرستاد. بنابرداوری یک دپلومات آلمانی به نظرمی رسید که هدف عمده این هیئت آن باشد تا " نفوذ انگلستان را درافغانستان مسلم گردانیده وامیررا  وادارسازد که با استشاره ونظارت بریتانیا چنان تدابیری اتخاذ نماید که پیشروی روس  را ازطریق افغانستان ناممکن گرداند." برعلاوه دپلومات مذکورگفته است که دن تمایل داشته است تا تجارت میان هند وافغانستان را افزایش دهد." بناءً انگلستان تلاش می ورزیده است تا ازمساعدتهایی که درنتیجه جنگ درشرق دور به وجود آمده بود، به سرعت به نفع خود استفاده نموده وموقعیتش را درهند برای مدتهای طولانیی درآینده تأمین نماید."(5)

 

اهداف اقتصادی هیئت دن دررابطه با موافقت نامه گمرکی جدید روس وایران ، ازآنهم مهمتربود. این موافقت نامه که درسال 1903 انعقاد یافته بود، عوارض گمرکی اندکی برکالاهای روسی وازجمله نفت وشکروضع نموده وبرکالاهایی مانند چای وپارچه باب  که عمدتاً ویا کلاً ازبریتانیا یا منابع هندی می آمد عوارض گمرکی سنگینی  تحمیل کرده بود. (6) این اقدام علیه تجارت انگلیس وهند درایران تعبیرشده وعصرجدیدی را دررقابت شدید اقتصادی انگلیس وروس گشوده بود.( II)

 

بریتانیاییها درجریان سه ماه مذاکرات شان نتوانستند کدام امتیازاقتصادی ویا تعهد سیاسی تازه یی ازحبیب الله به دست بیاورند. امیرصرفاً توافق خود را به احترام موافقت نامه ای پدرش با حکومت هند بریتانیایی ابرازداشت ، که درنتیجه آن این پیمان شخصی به یک موافقت نامه خانوادگی تحول یافت.(7) معاهده جدید که به نام معاهده دن – حبیب الله یاد می شود؛ در21 مارچ 1905 انعقاد یافته است. این معاهده یارانه سالانه یی را که درسال 1893 قبول شده بود، مجدداً تأئید نموده وبه امیرامکان می داد که یارانه ی بدون بازپرداخت 400.000 پوندی به دست آورد. همچنان این معاهده حق افغانستان را برای وارد نمودن اسلحه  بدون کدام محدویتی تائید می نمود.(8) موافقتنامه به صورت عام تمامیت ارضی افغانستان را تضمین نموده (9) ورسماً فرمانروای افغانستان را درمقام " اعلی حضرت پادشاه مستقل افغانستان ومتعلقات آن " به رسمیت شناخت. پادشاه افغانستان نه تنها ازواگذاری امتیازتجارتی به بریتانیا امتناع ورزید  بلکه پیشنهاد ایجاد راه آهن درافغانستان را نیز رد نمود.(10)گرچه انگلیسها آن گونه که امیدوار بودند، نتوانستند حتا حق تاسیس یک نمایندگی سیاسی را به دست آورند، لاکن آنها کنترول خود را برروابط خارجی افغانستان مانند گذشته حفظ کردند . این معاهده تجدید موافقتنامه دیورند Durand Agreement  (11)به شمارمی رود .

 

دیدگاههای بریتانیاییها درباره معاهده دن – حبیب الله متفاوت است. برخی براین نظراند که امیر با تحمیل شرایط خود ، به موضع افغانستان به مثابه یک دولت حایل  Buffer State

 پایان داد.(12)دیگران برآنند که این قرارداد گام معقولی بود که منافع حیاتی بریتانیای کبیررا فدای حیثیت محض آن نگردانید. پس ازدیدارامیرازهند درسال 1907 که موجب تقویت روابط انگلیس وافغانستان  گردید، مخالفان این معاهده نیز تا اندازه ای تعدیل یافتند واین خود عامل بزرگی درتصمیم امیر برای بیطرف ماندن درجریان  جنگ جهانی اول شمرده می شود.(13) گرچه این  معاهده نتوانست به انزوای افغانستان پایان بدهد، مع هذا ؛ وجود آن هم ، بنابردلایل سیاسی وهم دلایل روانی، موفقیت دپلوماتیکی برای افغانها بود. این معاهده مقام سلطنت ومنزلت شخصی حبیب الله را دردرون افغانستان بلند برده ؛ ودست مدرنیستهای ( تجددطلبان )  افغانستان را تقویت می نمود  که خواهان به رسمیت شناخته شدن افغانستان به مثابه یک کشورمستقل توسط بریتانیا ومخالف معامله با آزادی شان بودند. پیروزی امیردربرابرفشارهای دپلوماتیکی وسیاسی بریتانیا دراستدلال آنها برای مدرنیزاسیون  ازجایگاه برجسته ای برخوردارگردید. ایشان تأ کید می ورزیدند که ضرورنیست نوآوری فنی همچون تحمیل یک چیز بیگانه بریک کشورفرمانبردارباشد،  بلکه برعکس ( این امر.م ) انتخاب آزادانه ای می باشد که توسط یک کشورمستقل برای دفاع ازسرزمین و ارزشهای اخلاقی ومعنوی اش صورت می گیرد.

 

 

تاثیرجاپان

 

معاهدهء حبیب الله – دن ، تاثیر دیگری نیزداشت ؛ زیرا مصادف با جنگ روس وجاپان بود وشکست یک قدرت امپریالستی بزرگ اروپایی از یک کشور آسیایی واکنشهای بزرگی برانگیخت. مواد ملتهب زیادی را در آسیا وخود روسیه برافروخت . غرورآسیاییها که با امواج پیهم فتوحات غربیها خورد وخمیرشده بود، با پیروزی جاپان دوباره زنده گردید. علاوه برآن این حقیقت که جاپان به مثابه یگانه قدرت مشروطه آسیایی ، تنها قدرت معظم  غیرمشروطه غربی را درهم کوفت ؛ اهمیت مشروطه را به مثابه " نوشداروی بیماریهای درونی ورمزقدرتمندی غرب " (14) نشان داد. مدرنیزاسیون یا عصری شدن جاپان وپیروزی اش برامپراتوری روسیه  قدرت تصور ناسیونالیستها( ملی گرایان ) ومدرنیستهای ( تجدد طلبان ) آسیایی را مشتعل گردانید. درهند ؛ جاپان شورشی نماد امید شد. کا ساری  Kasari روزنامه تیلاک   Tilak  نوشت :"دانش تاریخ وقیام جاپان امید قوی یی را برای استقلال ( سوراج ) دردل مردم برانگیخت."  وی توصیه نمود که باید به واردات  کالاهای ساخت جاپان حق تقدم قایل شد. رابیندرانات تاگور، شاعرنوشت :" نمونه جاپان به همه آسیا دل داد. ما دیدیم که زندگی ونیروی آن هنگامی درما می باشد که ارچقهای مرده را دورکنیم." همین طور سوامی ویوکانندا   Swami Vivekanada(اصلاح طلب بنگالی ) ، گوپک کرشنا گوخالهGopak Krishna Gokhale  ودیگران دیدگاههای مشابهی ابرازنمودند (15).  درامپراتوری عثمانی ترکهای جوان واصلاح طلبان اسلامگرا برنامه ی  مدرنیستی ( تجدد طلبی ) جاپان را همچون الگویی که بدون انصراف از سنتهای ملی تطبیق علوم وفن آوری غرب را ممکن می گرداند، شادباش گفتند. (16) درمصرمصطفی کامل اندیشه پرداز (ایدئولوگ ) سرشناس ناسیونالیسم ( ملی گرایی) ، کتابی به نام " الشمس المشرق " – خورشید طالع – درروشنایی رستاخیزتماشایی جاپان نوشت . (17) درفارس  نیز واکنش مشابهی به وجود آمده وسه جلد کتاب سیاحتنامه ابراهیم بیگ ، نخستین قصه ء بلند به سبک غربی ، عقبماندگی اقتصادی واجتماعی فارس را مورد حمله قرارداده وتوجه را به جاپان به مثابهء الگوی توسعه جلب نمود.بسیاری ازشعرا  با حرارت زیادی پیروزی جاپان را استقبال نمودند(18).جنگ درروسیه مسلمانان را به پان اسلامیسم ( وحدت مسلمانان جهان) حساس گردانیده و " وتاثیر ناگواری " بردماغ جوانان مسلمانان تحصیلکرده روسیه وروشنفکران آسیای میانه به جا گذاشت(19).

 

واکنش ملیگرایان وتجدد طلبان افغانستان دربرابرجنگ روس وجاپان  ازجو حاکم محافل ملیگرای کشورهای همسایه تاثیرپذیرفت. پیروزی جاپان مدرن تاثیرعظیمی برنخبگان حاکمه گذاشت. جاپان هم برای سنتگرایان وهم برای تجدد طلبان به عین شکل الگویی بود. هردوی ( این نیروها) معتقد بودند که جاپان کشوری است که خودرا ازامپریالیسم غربی آزاد ساخته  و فن آوری غربی را جذب نموده ،  بی آنکه فرهنگ ملی اش را نابود کند ویا ازسلطنت منصرف گردد.جاپان نمونه ء بهترین ملت آسیایی بود که که با تحصیل آزادی واستقلال کاملش توانسته بود، وسایل دانش وعلوم مدرن را به دست آورده  وبه ترقی اقتصادی وسیاسی نایل آید (20).ملی گرایان وتجدد طلبان آرزومند برقراری روابط بین  جاپان وافغانستان  بودند. برکت الله که درماه مه سال 1913 ازتوکیو دیدارنمود، نامه ای به سراج الاخبار نوشت وپیشنهاد نمود که یک مرکز تبلیغ وتبشیر اسلامی درجاپان تاسیس گردد(21). وی مدعی بود که تشرف جاپانیها به اسلام می تواند همه روند تاریخ بشریت را تغییردهد.(IV )

 

تجدد طلبان براین نظربودند که ایجاد روابط نزدیک اقتصادی با جاپان ، سرآغازخموشانه یی برای همکاریهای آسیایی خواهد شد  که به آزادی همه آسیا منجرمی گردد. راه نجات کشورهای شرق دروحدت ، بیداری و پیشرفت آنها است(22). هرچند آنها براصرارشان ادامه می دادند که  استقلال کامل،  پیش شرط  ترقی درافغانستان است،  و خاطرنشان می کردند که جاپان  این موقعیت ممتازسیاسی را صرفاً به دلیل آن به دست آورده است که فنون عصری را به کارگرفته است . همچنان جاپان تهداب ستبری برای آزادی واستقلال دارد. جاپان آشکارا الگویی بود برای افغانستان .

 

مقاله ای ازعبدالرشید افندی درستایش ازدستاوردها وپشتکارمردم جاپان درسراج الاخبارانتشاریافت(23)  ، وچنان که قبلاً تذکاریافت یک تحقیق پنج جلدی درمورد جنگ روس وجاپان توسط محمود طرزی ترجمه گردید.( این ترجمه برای شخص حبیب الله تهیه شده بود اما پسان تر درمعرض استفاده عامه قرارگرفت .)(24) سراج الاخباربارها اشاره می کرد که جاپان قدرت آسیایی ای بود که فقط اخیراً عصری ساخته شده بود ، این کشورچنان قدرت کافی به دست آورده است که قدرت معظم  مسیحی یی مانند روسیه را به حزم واحتیاط واداشته است.

 

قدرت نظامی حیثیت واعتبارجاپان عنایت الله را به طورخاصی تحت تاثیرقرارداده بود. وی ضمن سخنرانی ای درمکتب حربیه از" متانت ، میهن پرستی ، وانضباط عساکرجاپانی وغیرت افسران آنها" ستایش نموده وبرعکس از" باده نوشی عساکرروسی وحماقت افسران روسی که به جای آنکه درموضع وبا عساکرشان باشند؛  وقت شان را به تاب دادن بروتهای شان درپورت آرتورسپری می کنند" سخن به میان آورد (25).

 

 

تاثیرحوادث سیاسی خارج افغانستان

 

پیجویی تاثیرانقلاب 1905 روسیه برجنبش تجددطلب وملی گرای افغانستان  دشواراست. به نظرمورخان شوروی ، انقلاب 1905 تاحدود زیادی مسئوول پیدایش جنبشهای آزادی بخش ملی مترقی ، به شمول جنبش جوانان افغان  درآسیا بوده است (26). به نظربرخی، این انقلاب درآسیا ، همان نقش انقلاب فرانسه را دراروپا داشته است(27).این انقلاب عمیقاً امپراتوری عثمانی ، ایران ، چین ، مغولستان ، هند وافغانستان را که " زیریوغ سرمایه انگلیس " (28) قرارداشتند، مورد تاثیرقرارداد. هرچند دلیل خوبی وجود ندارد که درافغانستان نیز به عین ترتیب بوده باشد(29)؛ زیرا افغانستان درسال 1905 ازلحاظ دپلوماتیک منزوی بود وکدام موسسهء مهم آموزشی نداشت( مکتب حبیبیه تازه افتتاح شده بود)، مجله وروزنامه ای وجود نداشت . سراج الاخبار که تاسال 1911 تاسیس نگردیده بود، کدام مدرکی برای تاثیر انقلاب به دست نمی دهد، وجنبش جوانان افغان خود دریک بخش بسیار کوچک جامعه محصوربود.بنابراین کدام وسیله ای که اخبار و اهمیت تاریخی انقلاب می توانست توسط آن انتشاریابد، وجود نداشت. ( V)

 

شاید هیچ حادثه ای به اندازه پیمان انگلیس وروس درسال 1907 دررشد جنبش ملیگرای افغانستان تأثیرنداشته است(30). بافرمانروای افغانستان هنوز در این مورد مشورتی صورت نگرفته بود، هرچند به نظرمی رسید که پیاده نمودن بخش مربوط به افغانستان مستلزم " تائید " وی باشد (31) . هم شاه وهم ملیگرایان تجدد طلب هراس داشتند که موافقت نامه انگلیس وروس ، استقلال افغانستان را تهدید نموده است(32). آنها دراین موافقتنامه حذف ممکن رقابتهای جسورانه عنعنه ای را می دیدند که درنتیجه آن می شد نقشه های دوامپراتوری را نظارت نمود ، حال این شک برانگیخته شده بود که مبادا این موافقتنامه ؛ موافقت نامه های دیگری را به زیان افغانستان درپی داشته باشد.

 

درنتیجه این پیمان  ، غیرت ملی گرایان اصلاح طلب وهوادار رستاخیز واحیای مجد را ، درفارس وهمچنان افغانستان  بیشتربرانگیخت(33) .  هراس ملی گرایان به خوبی توسط ملک الشعرا بهار، شاعرپارسی که شعری را به این میثاق اختصاص داده است، بیان شده است:

 

تو بدین دانش ، افسوس که چون بیخردان

کردی آن کار جزافسوس ازوی نبری

برگشودی درصد سال فروبستهء هند

بررخ روس ونترسیدی ازاین در بدری

                  ***

نه همین زیر پی روس شود ایران پست

بلکه افغانی ویران شود و کاشغری

ورهمی گویی روس از سر پیمان نرود

روبه تاریخ نگر تا که عجایب نگری

شاعردیگرفارسی ایرج میرزا درمورد این معاهده  نوشت :" دکان بقال ازتوافق موش وگربه به غارت می رود "(35). شدید ترین واکنش ملیگرایان درجریده حبل المتین کلکته انتشاریافته است که  چنین می نویسد:

" دراین موافقت نامه حلاوت ، مهربانی ومحبت وجود دارد. حکومت روسیه می خواهد به حکومت انگلیس ، درمنطقه شمالی تحت نفوذش مجال فعالیتهای تجارتی را بدهد، وحکومت انگلیس ازروی مهربانی عین اجازه را درجنوب می دهد. روسیه چه حقی دارد که ازشمال تاجنوب فارس – که متعلق به ما هست ، به کس حقی  بدهد ویا ندهد؟ ما آنقدربچه نیستیم که حامی ای بخواهیم ، وما آنقدر دیوانه یا معلول و  نیستیم که به کسی نیازداشته باشیم ."(36)

 

به نظرمی رسد که ترس افغانها دررابطه با تهدید استقلال شان هنگامی قسماً به اثبات رسید که دوامپراتوری استعماری بدون توجه به مخالفت امیرافغانستان اعلام کردند که مواد مربوط به افغانستان دراین پیمان ، قابل اجرا و الزام آوراند(37). ملی گرایان وتجددطلبان افغانستان متقاعد گردیدند که پروژه اصلاحات محدود شان را درچهارچوب رئال پولتیک ( سیاست واقع گرایی که ارزشها را درنظرندارد. م ) اروپاییها  تدوین نمایند.   بدین ترتیب پیمان انگلیس وروس عمیقاً برسرشت وروند سیاست تجدد طلبانه درافغانستان تاثیرگذاشت. مواضع کسانی را که خواهان یک برنامه جهت تقویت نیروهای نظامی ، اقتصاد و مواضع سیاسی افغانستان بودند تقویت کرد. درعین زمان این میثاق ترس نخبگان حاکم افغانستان را درمورد پیامدهای جدی سرمایه گذاری خارجی وامتیازدهی به خارجیان افزایش داد که دراثر آن آهنگ اصلاحات بطی شد، وماهیت برنامهء آن تحریف گردید.

 

انقلابهای ایران ، جوانان ترک وچین که به دنبال جنگ روس وجاپان و درنتیجه پیمان انگلیس وروس به وجود آمدند ، به توسعه جنبش مشروطه درافغانستان 1907-1909 دامن زدند. یک اقلیت رزمنده درمیان جوانان افغان ، به منظورتسریع اصلاحات و تجددخواهی ازطریق عمل سیاسی ؛ روی تاسیس یک شورای مشروطه تاکید می ورزیدند که بیشتربربنیاد ملی استوارباشد تا قبیله ای .(ودراین ارتباط .م ) عرض حالی خطاب به امیر انتشاردادند.گرچه حبیب الله بطورجدی معتقد شده بود که کوششهای وی برای تاسیس یک شورای مشورتی محدود درسال 1904 شکست خورده است، زیرا "اعضای آن ازامورقانونگذاری بسیار بی اطلاع بودند وسی سال دیگر نیازداشتند تا برای چنین وظیفه ای آماده شوند." (38) افزون براین برداشت وی ازحکومت مشروطه ، ازبرداشت پدرش تفاوت نداشت. بدین معنا که حکومت مشروطه ازنظرآنان چیزی بیشترازیک شورای اشراف ، سران قبایل ( که نماینده مردم پنداشته می شدند) ، و رهبران دینی که صرفاً درحدود مشورت واستشاره کارمی کردند، نبود. امیردر نظرنداشت تا قاعده این شورا را توسعه دهد ویا قدرت این شورا را به بهای اقتدارمطلقه خود گسترش دهد. وی به زودی جنبش مشروطیت را سرکوب و رهبرانش را زندانی ساخت (39)، وعرصه را برای یک جناح بسیاربزرگتر وبسیاربانفوذ ومعتدل جوانان افغان بازگذاشت که درنظرداشتند اصلاحات اجتماعی اقتصادی را به حمایت شاه و به سود مقام سلطنت انجام دهند.

 

پان اسلامیسم – وحدت کشورهای اسلامی

 

شکست توهین آمیزی که برامپراتوری عثمانی درجنگ با ایتالیا درسال 1917 درتری پولی ودرجنگ کشورهای بالکان درسال 1912 وارد گردید؛ عصیانهایی را  درسرتاسرجهان اسلامی  علیه " تجاوزتحریک ناشده امپریالیسم اروپایی ومسیحیت " برانگیخت. تهیج پان اسلامیستی به طورخاص درمیان آن مسلمانان هند قوی بود که به سهم خود درافغانستان نفوذ عظیمی داشتند. دراین رابطه اخطارتهدید آمیز شورای مسلم لیگ علیه ایتالیا درهند وتقاضایش ازمسلمانان برای تحریم کالاهای ایتالیایی ، اهمیت ویژه بی داشت. مجلات اسلامی مهم هند مخصوصاً الهلال ، کومراد Comrad، زمیندار وهمدرد ومجلهء انستیتوت علیگره ازموضع امپراتوری عثمانی دفاع نموده وروی وحدت وهمبستگی مسلمانان تاکید می ورزیدند(40). اقبال ؛ فیلسوف وشاعرمشهورنیز  درمساجد هند صدای اعتراضش را با خواندن شعری که به مبارزه ترکها درتری پولی اهدا شده بود؛ بلند کرد. طرفداران رستاخیزیا احیای مجد اسلام وتجدد طلبان مشابه همدیگربرعظمت گذشته جهان اسلام افسوس خورده وامیدواری شان را برای سرنگونی امپریالیسم اروپایی – که شکل جنگهای صلیبی جدید را علیه اسلام گرفته بود- ابرازداشته ومعتقد بودند که یک حمله " صلیب علیه هلال" (41)روند بیداری ووحدت مسلمانان را شتاب می دهد

 

درافغانستان ملیگرایان وتجدد طلبان ، ملل باکان واروپای مسیحی را درمجموع به خاطر یورش ناگهانی سیاسی - مذهبی شان علیه اسلام تقبیح می کردند. آنها معتقد بودند که هدف اروپا عبارت است از محروم ساختن مسلمانان ازمزایای تمدن معاصر وفروریختن سنگ بنای عقاید آنها. این تلاشی بود که می خواست قدرت واستقلال دول اسلامی را واژگون سازد.(42) مقالات پرشماری درسراج الاخبار انتشارمی یافتند که برنگون بختی  امپراتوری عثمانی اظهارتاسف نموده ، پشتیبانی خود را ازترکها علیه مسیحیان ابرازداشته ، وبیرحمیهایی را که ایتالیاییها وبلغاریاییها مرتکب شده بودند، تقبیح می نمودند(43). این جریده همچنان تصویر " توحش " انها را انتشارمی داد. باری روزنامه تصویریک سربازبلغاریایی را به نشرسپرد که " که برسه زن ترکی تجاوز کرده وسرهای شان را بریده بود". به طورنمونه درجای دیگر یک " وحشی بالکان " را نشان می داد که شکم یک زن حامله ترکی را دریده تا طفل تولد نشده را به پدرش نشان بدهد(44). همین طورتصاویردیگرسربازان وسیاستمداران وروحانیون ارتدکس یونانی را به هنگام صرف غذا ونوشیدن شراب درمساجدی نشان می دادند که به کلیسا تبدیل شده بودند.سراج الاخبارهمچنان بربریتانیا حمله می نمود(  VI). مقاله ء دیگر "توهین به مساجد ومعابد را درهند" ، یک درجه فراترازتوحش تفتیش عقاید دراسپانیا می دانست (45).

 

جنگهای ایتالیا ودولتهای بالکان علیه ترکها، معنی تازه ای به آموزشهای پان اسلامیستی الافغانی ( سید جمال الدین افغانی – م) داد. تلاشهای ترکهای جوان برای آوردن اصلاحات و احیای مجدد امپراتوری عثمانی وبرای زیرنظرگرفتن رشد ناسیونالیسم "محلی"   Nationalism " „Parochial  به بخش بزرگ جهان اسلام الهام می داد .

 

ملی گرایان وتحول طلبان ازترکهای جوان تجلیل نموده ، انوربی رهبرنظامی ترکهای جوان را به مثابه یک " قهرمان اسلام "  و " امید نجات جهان اسلام " ومرد عزیزالقلوب هرمسلمان ازبلخ تاهرات وهند ستایش می نمودند.(47) آنها روی نقش ویژه که باید افغانستان ، فارس ، امپراتوری عثمانی وکشورهایی که تاهنوز زیریوغ امپریالیسم اروپایی گردن نگذاشته بودند، تاکید می کردند. برای آنکه افغانستان پایگاه دفاع ازاسلام گردد، باید عصری ساخته شود.

 

ازنظرتاریخی پان اسلامیسم هم تأثیرمترقی وهم تأ ثیررجعت گرایانه یی برجنبش مدرنیست ( تجددگرای ) افغانستان داشت است. اصل همبستگی اسلامی ، هم برای سنتگرایان وهم برای تجدد گرایان افغانستان ، یافتن  زمینه مشترکی را جهت دفاع ازمیهن واعتقادات اسلامی ممکن گردانید(48).بدین ترتیب پان اسلامیسم جهت متحد ساختن  یک جامعه ازنگاه قومی پارچه پارچه ، ابزارموفقی برای نیل به استقلال بود. علاوه برآن به با توجه به اینکه؛  این امرموجب تقویت ناسیونالیسم افغانی گردید، به مثابه ای وسیله ای علیه ادعاهای اریدنتیستی ( Irredentistواژه ای است معمول درروابط بین المللی که منظورازآن الحاق قلمرویک کشوردیگر به خود به دلیل یگانگی قومی می باشد- م  ) چون پان ایرانی (Pan-Iranian وحدت فارسی زبانان )  وپان ترکیسم (Pan-Turkic وحدت ترک تباران ) گردید.بلاخره پان اسلامیسم زمینه هایی رابرای مدرنیستها مهیا گردانید که برمبنای آن نوآوری واصلاحات خود را توجیه نمایند. مدرنیزاسیون یا تجددطلبی ابزارمشروع تقویت سلطنت ودفاع ازافغانستان واسلام گردید. پهلوی منفی پان اسلامیسم عبارت بود ازکمک به بیگانه ستیزی افغانها ، تعصب دینی وتحکیم مواضع کسانی که با اصلاحات درکشور وتماسهای فرهنگی وهمکاری سیاسی باخارج مخالف بودند.

 

تجدد طلبان افغانستان امیدواربودند تا ازطریق آموزش برموانع سنتگرایان غلبه حاصل کنند. آنها همچنان امیدواربودند تا کمک ترکهای جوان  و اصلاح طلبان مسلمان سرشناس هند را به دست آورند. لاکن این امید آنها به یأس مبدل گشت . تلاش آنها برای پیشبرد مدرنیزاسیون یا تجدد طلبی درزیردرفش پان اسلامیسم با موانع جدی ای دربرنامه ترکهای جوان وبیتفاوتی نسبی اطلاح طلبان هند دربرابرافغانستان روبرگردید.به ویژه تجدد طلبان با رفتارعمومی مسلمانان هند ازخبط بدرشدند.

 

اطلاح طلبان افغان دریک مقاله سراج الاخبار، دررابطه با مسلمانان هند  به این موضوع درچندین مورد اشاره کردند. آنها شروع به حمله برشماری از روزنامه نگاران هندی نمودند که اصرارمی ورزیدند تا سلطنت افغانستان رزمناوی برای نیروهای دریایی امپراتوری عثمانی خریداری نماید. با تذکاراین که امیردرجریان جنگ ایتالیا وترکیه حدود شش هزارلیره طلا به امپراتوری عثمانی کمک نمود، درحالی که مسلمانان هند " هرچند هشتاد ملیون قوی ودولتمند اند" ، کدام رزمناوی برای ترکیه نخریده اند، هنوزهم انتظارسخاوت از سلطنت افغانستان را دارند که منابع اقتصادی اش بسیارنحیف است. بعداً آنها ضمن یک حمله عمومی گلایه نمودند که پان اسلامیستهای هند، علی رغم ادعاهای بلند      بالای شان تاکنون آموزگاران ومدگاران مسلمان برای افغانستان این سنگر اسلام تهیه نکرده اند. علاوه برآن ایشان  بیان کردند که برداشتهای منفعل و احتمالاً "خنثی" اسلامیستی  هندوستانیها کمکی به گسترش ملیگرایی رزمنده که منتج به آزادی هند از" یوغ بریتانیا " شود، نخواهد کرد. دستورالهی همبستگی مسلمانان برای آن نیست که بصورت آشفته وپراگنده  رعایت شود، این امر تعهد وعمل می خواهد. سراج الاخبار رفتارعمومی  مسلمانان هند را که می توانستند درکنارقطعات بریتانیایی در جزو ارتش مسلمانان هند ، کشورهای مسلمانی چون سودان ، مصر وافغانستان را مورد حمله قراردهند زیرسوال قرارداد.آنچه نویسنده ازآن ابرازتعجب می نمود ، موضع هند دررابطه با مصایب گذشته ملت افغان بود. بدین معنی که احساس آنها دررابطه با انقیاد مرو به وسیله روسیه وبلوچستان توسط انگلیس چه بوده است؟

 

درعین مقاله ومقالات دیگر تجدد طلبان افغانستان این نکته را روشن گردانیدند که آنها دفاع ازامپراتوری عثمانی را یک امر اساسی می دانند. این البته نه تنها برای آن بود که امپراتوری عثمانی " روزنه به اروپا" ی جهان اسلام بود، ونه تنها برای آن که رأس جهان اسلام ومحل اماکن مقدسه اسلامی بود، بلکه همچنان برای آن که دژتجدد طلبی اسلامی واصلاحات؛  ویگانه قدرت معظم اسلامی با همه امتیازات تمدن معاصربود. تجدد طلبان افغان که که درامپراتوری عثمانی امید تحول همه جهان اسلام را می دیدند، مداخله اروپائیان را درامورداخلی این امپراتوری؛  تلاش عمدی برای جلو گیری ازتولد دوباره معنوی وسیاسی جهان اسلام می دانستند.

               

 

جنگ جهانی اول

 

جنگ جهانی اول تاثیرزیادی بر جنبشهای ملیگرا وتجدد طلب افغانستان داشت. طوری که افغانها شاهد بودند، امپراتوری عثمانی به طرفداری ازنیروهای مرکزی داخل جنگ شد وبرای دهها ملیون مسلمان اتباع بریتانیای کبیر، فرانسه وروسیه " درنتیجه گسست میان وجدان ووظیفه آنها " ظاهراً وضع دشواری را به وجود آورده بود(50). برعلاوه جنگ چندین اسطوره را درهم شکست : اسطوره مسیحیت متحد، اسطوره غرب پیکارجو که یورش برحقی را علیه شرق به راه انداخته است، اسطوره جهان اسلام متحد . تعهد امپراتوری عثمانی به نیروهای مرکزی ، اتحاد جاپان با متفقین وشورش عرب که برخی از اصول اساسی پان اسلامیسم راپامال نموده و ضربه ای بود علیه همبستگی آسیایی علیه امپریالیسم اروپایی .

 

ویرانی ، نگبت و خونریزی یی  که  توسط  "ملل  بسیار متمدن " ، توسط کسانی که خود را پاسداران تمدن وبقیه بشریت را وحشی(51) می پنداشتند، تجدد طلبان افغانستان را تکان داد وخبط شان را  درمورد عظمت وبرتری تمدن مدرن متزلزل ساخت (52) . همه سوزی دراروپا به دیدگاه کسانی وزنه بخشید که تاکید می ورزیدند، تمدن غرب منحط وماده گرا ، وتهی ازارزشهای اخلاقی ومعنوی است(VII ) . گرچه دستاوردهای عظیم نو آوریهای فن آورانه ( تکنولوژیک ) واسلوبهای انقلابی درجنگهای مدرن؛ آنها را ازوسعت فاصله ای که کشورشان از" کاروان ترقی " (53) عقب مانده بود آگاه گردانید.

 

با اشتعال جنگ ، حبیب الله بیطرفی کشورش را " تازمانی که عزت ، موجودیت ، استقلا ل وآزادی افغانستان به هیچ طریقی مورد مخاطره وتهدید قرارنگیرد "(54) اعلام داشت.هرچند داخل شدن امپراتوری عثمانی دراین منازعه ، احساسات پان اسلامیستی و ناسیونالیستی گسترده ای را برانگیخت ( علی رغم مقالات رسماً تلقین شده سراج الاخبارکه به مسلمانان توصیه می نمود که می توانند بدون کدام تناقضی هم به عقاید دینی خود پابند باشند وهم به حکومتهای شان) (55).اکثریت قریب به اتفاق ملیگرایان وتجددطلبان افغانستان هوادارامرترکیه بودند، هرچند سوألات چندی پیرامون معقولیت حرکت ترکیه واینکه می پنداشتند آلمانیها می کوشند  پان اسلامیسم را همچون ابزارسیاسی (56) یی به کارگیرند، پیداشده بود. لاکن اکثریت این حرکت را به  دلیل آنکه ترکها انتقام شان را از ایتالیاییها،  یونانیها وصربها بکشند ، و برانقیاد بیگانه پایان بدهند،  موجه می دانستند .آنها مدعی بودند که امپراتوری عثمانی ناچارشده است تا دربرابرموافقتنامه انگلیس وروس که هستی این امپراتوری را تهدید می نموده است ، با آلمان نزدیگ گردد. ازنظرآنها ترس ترکها از روسیه ازلحاظ تاریخی موجه بوده ، وموافقتنامه انگلیس وروس یک علامه کوته بینی دپلوماتیک بریتانیای کبیربود(57) .

 

سراج الاخبار به طورگسترده یی احساسات جانبداری ازترکیه را درکشور بازتاب داده و بلند گوی کسانی شده بود که آرزومند داخل شدن افغانستان درجنگ بودند. علی رغم مشی بیطرفی خیرخواهانه حبیب الله نسبت به بریتانیا ؛ محمود طرزی وبرخی ازجوانان افغان ( که دربدوامرفرآورد لیسه حبیبیه بودند) با روحانیان پان اسلامیست سنتی پیوسته،  وتهاجم تبلیغاتی را علیه بریتانیا وروسیه به راه انداختند. آنها با انتخاب دقیق مقالات حاوی فرضیات ونشرمجدد مقالات دیگر نشرات اسلامی ، سوالات متعددی را درسراج الاخبارمطرح می کردند.مانند اینکه : آیا بردی درکمک  وهمکاری دوجانبه افغانستان وآلمان وجود دارد؟ (58)، فواید ستراتژیکی و سیاسی آن برای  افغانستان چه خواهد بود؟ آیا اگرافغانها بخواهند واقعاً می توانند نقش بزرگی درپیشبرد پان اسلامیسم بازی کنند؟طرزی به این آخرین سوأل با تأکید براینکه ، به جای آنکه افغانستان بیطرف ماندن را انتخاب نماید وناظربرمکلفیتهای مطروحه اش درپیمان باشد ، امکان آن را دارد که مشعلدار آزادی میلونها مسلمان دربلوچستان ، ترکستان ، وهند گردد ، پاسخ (مثبت – م)  داد (59).

 

سراج الاخبار با شوروحرارت درمورد آمادگی ایران برای داخل شدن درجنگ به جانبداری ازامپراتوری عثمانی می انتشارمی داد(60).وخواستار ورود افغانستان به جنگ بنابراین دلیل  بود که  معاهده انگلیس وروس واتحاد آنها استقلال افغانستان را به مخاطره می افگند.درگذشته  دست اندازی روسیه به هند؛ شاید انگلیس را بدان وادار می ساخت که برای حمایت  ازافغانستان دست به جنگ بزند . مگربا  موافقتنامه کنونی  ، افغانستان چنین اطمینانی نداشت(61). چون ملیگرایان افغانستان درجنگ امکانات نابرابری برای تجدید شباب جهان اسلام  وانتقام کشیدن ازکفار وآزادی ازامپریالیسم اروپایی می دیدند(62)؛ آنها شورش عرب را رد کرده ، انرا به مثابه عامل بازدارنده یی درجهت تحقق آمال مسلمانان  وعدم اطاعت ازخلیفه  تقبیح می کردند. آنان ازاینکه شریف حسین؛  متولی اماکن مقدس اسلام نه تنها این شورش را تحریم نکرده ، بلکه آن را رهبری نیزنموده است، ابرازتکان خوردگی وناباوری کردند (63).

 

به منظورفراهم ساختن زمینه توافق میان تجدد طلبان وسنتگرایان  افغانستان – هرچند این توافق کوتاه مدت بود-  جنگ به پیشرفت  امرتجددطلبی کمک نمود.  تجدد طلبان که ازمدتهاپیش بدین سو تحولات فن آورانه ( تکنولوژیک ) را برای تقویت نظامی واقتصادی افغانستان امر مهم واساسی  می دانستند(VIII ) ، اکنون حتا سنتگرایان به آن شروع کرده بودند که تحولات فن آورانه را جزء لایتجزای سیاستی دربرابر بریتانیای کبیروهمچون پیش شرطی برای آزادی برادران مسلمان شان ازیوغ کفاربدانند. چنین وضعی به مشروعیت و تطبیق یک سلسله اصلاحات محدود امکان می داد.