باقی سمندر
سنبله 1385
اگست 2006-08-21
سخنی با خواننده گان ارجمند صفحه گفتمان !
از چندی به اینسو مصروف دوباره تایپ نمودن مقاله های از محی الدین انیس میباشم که در روز گار سلطنت شاه امان الله در جریده انیس بچاپ میرسید ند. اصلا نمیخواستم نامم را در پیشانی این برگ بنویسم و بصورت گمنام این کار را نمایم ، اما بعد از چندی با خودم فیصله کردم که می بایست با نام خودم این مسئولیت را بدوش بگیرم ، زیرا دشمنان امان الله ونهضت امانی هنوزهم در افغانستان کم نیستند و دشمنان استقلال افغانستان در درون وبیرون دولت از نیروی زروزور برخوردار اند. پس انتشار این مقالات بخاطر گرفتن بار مسئولیت استقلا ل طلبی است و امید وارم که سایر استقلال طلبان و آزادیخواهان افغانستان بتوانند مطالب نهفته در این مقالا ت انیس را هرچه بیشتر برای نسل هائی که تصور بسیار رنگارنگ از امان الله و نهضت امانی دارند ، باز نمایند تا در صورت تلاش های همه جانبه بتوانیم تصویر درست وصحیحی از نهضت امان الله ودوره ده ساله استقلال کشور بیابیم.
شمارا به خواندن مقاله ای از انیس سال اول شماره دوم – 30 ثور سنه 1306 – 20می 1927 دعوت مینمایم.
" اسرار ترقی و نهضت و یا فلسفه اتحاد و اتفاق "
اتحاد و اتفاق ملت چه معنی دارد ؟
کسانیکه تاریخ ترقی اقوام و مباحث فلسفی جامعه هارا ملاحظه کرده باشند ، همیشه در صف اولی ذرایع ترقی کلمات : ( اتحاد و اتفاق ) را می یابند ولی در اطراف این دو کلمه کمتر بیانات تفصیلی و شروحات فلسفی دایر شده است. بلی اتحاد و اتفاق ملت همیشه سبب اولی ترقی هر جامعه بوده است. ولی مراد از اتفاق و یا اتحاد ملت چیست ؟
اتحاد و یا اتفاق فردی
اگرمقصود از آن دو و یا چند نفر معیین و محدوده باشد ، البته به معنی این میاید که همان چند نفر بین خود ها از هر نقطه نظر مرتبط و متحد بوده بهییچ امری قبل از تفاهم بایک دیگر و تعیین یک نقشه اقدام نمایند، نیز عدم وقوع منازعات و تنافر در بین آنها در شرایط این اتحاد شان میآید. والحاصل کلیهء انواع :
محبت ، الفت ، انس و موافق بین شان در معانی این کلمه شمولیت میتواند.
اتحاد ملی :
اگرمقصود از اتحاد ، ملت باشد آیا میتوان همان معانی را بر ملت تطبیق کرد ؟ به عبارت دیگر آیا میتوان گفت که مراد از اتفاق ملت همین استکه همهء افراد باهم متعارف و متفاهم و متالف باشند، البته که این تطبیق امکان پذیر نیست، چه ملت عبارت از جماعه های پراگنده و متشتت است که هر جماعه آن حصه و گوشه های دور از یک دیگر مملکت را اشغال دارد. از جهت دیگر نظام حیات اجتماعی در معامله های افراد باهم مقتضی این است که باید دائما" در تنازع و اضعاف یک دگر باشند. تاجر سعی دارد که بهترین و قوی ترین تجارو صانع میخواهد که اولین کارگران و همچنین همه طبقات بل افراد هر یک ضعف دیگر و قوت و فوقیت خود را میخواهد. پس چگونه میشودکه این جماعه های متشتت و متنازع و متضارب در یکجا جمع شده باهم مفاهمه و تعارف و ترک خصومات نمایند. طبعا این امر هرگز قابلیت حصول وامکان را ندارد.
پس اتحاد و یا اتفاق ملت چیست ؟
اصلا معنی اتحاد و اتفاق ملت نه این است که افراد کلا و کاملا"در تعارف و تفاهم بوده باهم منازعه و یاهم چشمی نداشته باشند. بلکه مقصود از آن اتحادی غیر از اتحادی است که پیشتر نسبت به چند نفر معیین و محدود بیان شد.
مراد از اتفاق ملت این است که همهء افراد راجع به مصالح و منافع عمومیه خود پابند یک گونه افکار و آرزو ها بوده نصب العین همه حصول و بفعل آمدن همان مفکورات باشد. مثلا در معارف همه عقیده مند این باشندکه نشر تعلیم امر لازم و محتاج الیه مایان است. فردیکه در راه این احتیاج عمومی خدمتی بتواند آنرا بنماید و لا اقل بحصول آن موافق بوده و در مقابل پیشرفت حایلی نشود. ودر مسایل سرمایه و اقتصادیات مملکت مفکورات تامین آنها را از قبیل کم ساختن بضاعات وارده و زیاد کردن صادره عملا کوشش و تائید بکند و اگر در راه این مصلحت هیچ خدمتی نتواند ، اقلا مال اجنبی را به مملکت وارد نسازد و یا اینکه آنرا خریدار نشود. و همچنین در کلیه اموریکه به مصلحت و منافع عامه عاید باشد ، که در راه این اتحاد تفاهم وتعارف و جمع شدن افراد ملت هیچ لزومی ندارد. بل کفایت میکند که هر فرد در امور و شئونات عامه بمفکوراتی که مصلحت عموم آنها را اقتضا دارد پا بند باشد. این چنین شخص وطندوست است و به طبیعت حال در نتیجه این پابندی چون مفکورات ووجهه آرزوهای کل افرادبیک طرف است باید همان آرزو و مفکورات ملی حصول شوند. بعبارت معمول نتیجه این اتحاد ترقی ملت است.
ترقی ونهضت
در اینجا سوال یا شبهه دیگری باید معترض فکر گرددکه : اگر اتفاق و یا اتحاد ملت عبارت از پابندی عموم افراد بیک گونه افکار و آرزو ها باشد، باز هم برای پیدا شدن این اتحاد بودن وسیله که بذریعهء آن این یگانگی واقع شود لازم است. بعبارت دیگر ذریعه پیدا شدن یک اتحاد فکری بین جماعه های دور از یگ دیگرمملکت چگونه میشود؟
جواب همین سوال راز اولی و قانون ثابت الهی است که ترقی جامعه های بشریرا متوقف بران میفرماید. بلی جواب همین سوال و ذریعه ترقی هر قوه بوده است. بحدیکه آنرا قانون طبعی ترقی میتوانیم نامید :
همچنین که کره زمین دو حرکت یکی محوری و دیگری انتقالی دارد، جامعه بشری نیز که ساکنان همین کوکب سیار هستند , اعتبارا دو حرکت یکی محوری دیگر انتقالی دارد. حرکت محوری جامعه عبارت از دوران امور و جاری بودن شئونات منافع یومیه آن است : ولی ( جای بجای ) و مرکز این نوع حرکت دائما حکومات میباشد، اما حرکت انتقالی آن عبارت از طی کردن یک و یا چند مرتبه تبدیلی و انتقالی است که آنرا ( ترقی و یا نهضت ) گویندو این حرکت عبارت از تلافی کردن نقصانات و تهیه اسباب احتیاجاتیکه جامعه بآ نها بسبب عدم پیشرفت دوچار شده است.
روزیکه این تقدم و پیشرفت مقدور یک جامعه میرسد از اولاد همان جامعه یک فردی که در :
اراده ، عزم ، فدا کاری ، ایثار و قربانی نفس از همه پیشتر است ، نصیب آن جامعه شده عنوان مستقبل ، نمونه سعی و اجتهاد ، ماخذ افکار ملت همین نابغه ممتاز آن میشود.
چون نصیب ملت پیشرفت و ترقی است ، این فرد عظیم وممتاز احتیاجات و نواقص و نقاط ضعف جامعه را درک داشته بیک جاذبیت و قوت فوق العاده میتواند عمومرا بآن نواقص ملتفت ساخته در راه تحصیل آنها محور ومرکز اجتهادات و مساعی عموم گردد. تکمیل همان نواقص و نوال احتیاجات هر ملت وابسته به مقدار ارتباط و پابندی عموم بافکار و هدایات نابغهء شان بوده است و تاریخ ترقی هیچ قوم را نمیبینیم که صدر آن مزین بنام یکی از این نوابغ بشر نباشد.
دور نرفته و مساله را تنهانظرا نبایدحل کرد. مملکت عزیز و خوشبخت خود را مثال بگیریم :
قبل از دوره امانی امور جامعه ماافغانیان جریان ودوران داشت ولی آن جریانات همه حرکت های محوری بودو تقدم یا پیشرفترا در آن دور اثری دیده نمیشد. روزیکه دور حرکت انتقالی رسید بعبارت دیگر حینیکه روز مقدور ترقی افغانیانرسید. این جامعه خوش طالعرا نابغه عظیمی نصیب شده ، نواقص جامعه را درک داشته بطاقت وهمت و فداکاری فوق العادهء ( محور ) بعبارت دیگر باعث و محرک مساعیات عموم در راه تحصیل همان نواقص گردیدند . در اینجا طبعا هر قدر که تمسک افراد بآ راه و ارشادات این نابغه عظیم زیاد باشد همانقدر احتیاجات ملت زود تر بمعرض
حدوث میرسد. این است مراد از اتفاق ملت ، و چنین اتفاق و اتحاد بیشتر در زمان نهضت ها و ترقیات برای ملت لازم میباشد.
چه هر قدر که ملت در وقت ترقی ونهضت خود راجع بمصالح عمومی پابند یک گونه افکار بوده همه آنها عملا همان مفکورات را متابعت نمایند ، همانقدر ترقی وپیرشفت ملت زود تر به محصول خواهد آمد، این فلسفه حقیقی اتحاد و اتفاق ملت است.
گویا فریضهء اتحاد امور دشوار و یا مقتضیات سختی که منافی به منافع ملی باشد بر ما لازم نمیکند. بل هر فردیکه به وطن دوست باشد و بخواهد که به سعادت حقیقی در زیر سایه سعادت عموم متمتع گردد، برای اینکه خارج از دایرهء اتفاق ملت نباشد تنها باید ببیند بوطن من در این دور نهضت چه امور ضرردارد.و اصل این نهضت بر چه اساسات مبی میباشد؟ مثلا همه میبینیم که اساس اقدامات این دور نهضت مبنی بر نشر تعلیم است . در اینجا هر فردیکه میخواهد در رشته اتفاق ملت باشد تا اندازه ء که میتواند در راه نشر عرفان بکوشد و اگر از دست او در راه خدمت معارف هیچ صادر شده نمیتواند اقلا در تربیه و تعلیم پسر خودش که او هم یکی از اولاد مستقبل همین جامعه است سعی نماید و همچنین در بقیه اموریکه اساسا این دور ترقی مان مبنی بر
آنها باشد. هر فرد بکوشد که مخالف این اساسات از وی حرکتی صادر نشود .."
رویکرد :
1 – انیس – سال اول – شماره 2- 30 ثور 1306-20می 1927 – صفحه های یک- دو و سه