معراج امیری

18-8-2006

 

 

انگیزه های حمله اسرائیل به لبنان

 

صیهونیسم از بدو پیدایش خود ترور را بعنوان یکی از وسایل عمده و موثر رسیدن به اهداف سیاسی مورد استفاده قرار داده  و اکنون هم به بهانه ای مبارزه علیه تروریزم, که  در قاموس های سیاسی هیچ تعریف دقیقی هم از آن وجود ندارد بصورت متداوم برعلیه مردم فلسطین دست به جنایت و ترور میزند. حملات اسرائیل به مناطق فلسطینی ها و حمله اخیر آنها به لبنان یک بار دیگر ثابت ساخت که صیهونیسم, تروریسم را تا سطح سیاست دولت  ارتقا داده است. آنچه امروز در لبنان,  نوار غازه و سایر مناطق اشغالی فلسطین زیر نام مبارزه علیه تروریسم میگذرد, ادامه همان سیاست ,عملیات نظامی و تروریسمی است که  دو سازمان صیهونیستی هاگانا و ارگون آنرا بنیان گذاشته و در دهه چهل هزاره گدشته بعنوان برنامه اصلی این دو سازمان تروریستی در دستور کار آنها قرار گرفت.  قتل افراد, به آتش کشیدن منازل عربهای فلسطینی و فرار دادن آنها از اماکن شان, در تاریخچه ایجاد دولت اسرائیل یک امرعادی و روزمره بوده و لست آن طویلتر از آن است که در این مقال مختصر گنجانیده شود. برونو کرایسکی صدراعظم سابق اطریش در مقدمه کتاب  ً دوست من, دشمن من ً اثر اوری افنری روزنامه نگار معروف اسرائیلی و یکی از رهبران جنبش صلح در اسرائیل, مینویسد: ً زمانیکه انگلیسها در فلسطین بودند, مورد حملات شدید تروریستی اسرائیلی  ها قرار داشتند. در فلسطین آن زمان افرادی مانند بیگین و شامیر  (هردو بعد ها صدراعظمان اسرائیل) در این عملیات شرکت داشتند. در سال 1947 افراد بیگین هونل » کینگ داوید« را منفجر کردند که در آن 91 انسان جان خود را از دست داد ( 17 اسرائیلی هم شامل کشته شدگان میشد) در سپتمبر 1948 گراف فون برنادت نماینده فوق العاده سازمان ملل بعنوان میانجی وظیفه داشت تا قطعنامه سال 1947 ملل متحد را درعمل پیاده نماید و در سرزمین فلسطین دو دولت عربی و اسرائیلی ایجاد گردد, او  با همکار فرانسوی اش سیرو در یک عملیات تروریستی از طرف اسرائیلی ها بقتل رسید. گراف برنادوت در جریان جنگ جهانی دوم  هزاران  یهودی را از مرگ در کمپ های فاشیستهای المانی نجات داده بود.ً 1او بخاطری ترور شد که در گزارش خود به سازمان ملل متحد نوشته بود: " دولت یهودی آن چنانکه در فیصله نامه مورخ 29 نومبر1947 ( ملل متحد) درج است بگونه ای صلح آمیز ایجاد نشد بلکه ایجاد این دولت بر مبنای خشونت و خونریزی استوار است."2 چنین عملیات تروریستی شاهد آنست که صیهونیست برای رسییدن به اهداف خود حتی به حیات هموطنان و دوستان خود نیز ارزشی قایل نیستند و تا امروز که 60 سال از ایجاد دولت اسرائیل میگذرد هنوز هم همان سیاست بر ذهنیت رهبران سیاسی و نظامی این کشور حاکم بوده و تروریسم دولتی یکی از وسایل رسیدن به اهداف نظامی و سیاسی آنها میباشد.

اعمال  امروز دولت صیهونیستهای اسرائیل تداوم همان سیاست تهاجمی و سرکوبگر گذشته است که با استفاده از تمام امکانات دست داشته میخواهد آنرا با شعار " مبارزه علیه تروریسم " و " دفاع از خود" توجیه کند و رسانه های غربی در این زمینه جانب اسرائیل را میگیرد. یکی از منتقدین یهودی  صیهونیست ها, موشی سملانسکی که در سال 1953چشم از جهان بست, نیم قرن پیش از امروز سیاست صیهونیست ها را چنین جمعبندی میکند: " ناسیونالیسم یهودی در فلسطین بر مبنای یک خود خواهی نظامی ایجاد گردیده که تنها به خشونت تکیه داشته و از انسانیت بسیار فاصله دارد. صیهونیسم هرعملی را که خود انجام میدهد, مشروع میداند, اما جانب مقابل اجازه ندارد دست به آن عمل بزند." 3

دولت اسرائیل از بدو ایجاد خود تا امروز قریب اکثریت فیصله های جامعه بین المللی را به کمک و حمایت حق ویتوی ایالات متحده زیر پا گذاشته و در برابر هر نوع تلاش برای یافتن یک راه حل صلح آمیز برای معضله فلسطین به اشکال مختلف مشکلات تازه ایجاد نموده است. جای تعجب نیست اگر ایالات متحده امریکادر جریان جنگهای ماه جولای بازهم برخلاف نظر اکثریت اعضای شورای امنیت ملل متحد  در زمینه محکوم نمودن جنایات اسرائیل در شهر قانای لبنان که منجر بقتل تعداد زیاد افراد ملکی از جمله زنان و کودکان گردید, مخالفت نمود. برای ایالات متحده و اکثریت دنیای غرب تمام جنایات اسرائیل در برابر اعراب بخاطر " دفاع از خود " موجه و مشروعست. اما دفاع مردم فلسطین از خاک شان که بزور از آنها گرفته شدهاست تروریسم تلقی میگردد.

حملات وحشیانه اسرائیل به نوار غازه  و لبنان زیر عنوان" مبارزه علیه تروریسم " بهانه ای است تا سیاست تهاجمی و عرب ستیزی خود را در منطقه توجیه نماید. صیهونیست ها در گذشته با اعمل  خشونتبار, ترور, قتل عامها, اختناق و بیرون راندن مردم فلسطین از خانه های شان, بنیاد یک دولت تروریستی را گذاشتند و تمام تلاشهای منطقوی و بین المللی را بمنظور پیدا کردن یک راه صلح آمیز خنثی ساختند. آنچه امروز در شرق میانه میگذرد تداوم همان سیاست است که خود بعامل تقویت تروریسم در منطقه, بخصوص برعلیه اسرائیل تبدیل شده است. کرایسکی که یکی از جانبداران فعال تأمین صلح در فلسطین بود در مقدمه کتاب اوری افنری مینویسد: " علت اساسی فعالیتهای تروریستی سارمانهای فلسطینی درعدم حل مشکلات آنها نهفته است... ترور را با ترور جواب گفتن به حل معضله کمک نمی کند ما باید بمشکلات این ملتهای که در آتش استثمار میسوزند توجه کنیم " 4

سیر تاریخی جنبش آزادیبخش فلسطین, تلاشهای جامعه ملل,  یاسر عرفات و سایر رهبران PLO از ستوکهلم تا کمپ دیوید بخاطر یافتن یک راه حل مشروع  و تجارب منفی آنها با دولت صیهونیستی که منجر به از هم پاشیدن جنبش واحد فلسطین شد, نشان داد که اسرائیل خواهان رسیدن به یک صلح عادلانه نبوده و هنوز هم خود خواهی نظامی و توصل به خشونت تعیین کننده سیاست آنهاست. هر باریکه مذاکرات صلح بمرحله ای معینی رسیده که اسرائیل بالاخره وجود یک دولت فلسطینی را به رسمیت بشناسد, دست به اقداماتی زده است که هم برنامه صلح و برسمیت شناختن دولت فلسطین برهم خورده  و با دسایس مختلف به جهانیان طوری وانمود گردیده که مسئولیت ناکامی مذاکرات صلح بدوش فلسطینی هاست. برخورد اسرائیل در برابر سازمان آزادیبخش فلسطین زیر رهبری یاسر عرفات که بخاطر برقراری صلح و ایجاد یک دولت فلسطینی حتی برای برسمیت شناختن دولت اسرائیل آماده بود, طرح منافقانه و خائینانه ای را در عقب خود داشت.  سازمان آزادیبخش فلسطین بعد از توافقات استکهلم و کمپ دیوید بعنوان یک سازمان جانبدار صلح مورد حمایت جامعه بین المللی قرار گرفته و با اهدای جایزه صلح نوبل به یاسر عرفات و اسحاق رابین   صدراعظم اسرائیل, برای صیهونیستها دیگر زمینه ای وجود نداشت که سازمان آزادیبخش فلسطین  را متهم به " تروریسم" نماید.  شارون صدراعظم اسرائیل به همکاری تعدادی از کشور های غربی بخصوص ایالات متحده امریکا موفق شد با سیاست فریب,  دروغ  و فشار متتداوم و وحشیانه نظامی و اقتصادی از اعتبار PLO  و یاسر عرفات در میان ملت فلسطین بکاهد و زمینه را برای تقویت هرچه بیشتر" حمس " آماده سازد. اسرائیل با این سیاست دو فاخته را با یک تیر زد. از یک طرف موفق شد خلق فلسطین را دو پارچه نموده و نیرو های PLO و حمس را حتی مسلحانه با همدیگر درگیر نماید و از چانب دیگر با پیروزی حمس در انتخابات,  جامعه بین المللی را متقاعد سازد که کمک به فلسطین و ایجاد یک کشور مستقل فلسطینی تحت رهبری یک سازمان بنیادگرا و" تروریستی " آنهم با روابط بسیار نزدیک با ایران و سوریه صلح منطقه را به خطر مواجه خواهد ساخت.

اسرائیل بعد از پیروزی انتخاباتی حمس دوباره زمینه حملات گسترده نظامی به نوار غزه را آماده دیده و بار دیگر بدون توجه به حیات هزاران فلسطینی به بهانه مبارزه علیه تروریسم, مناطق مختلف و کمپ های مهاجرین را در نوار غزه مورد حملات شدید هوایی و زمینی قرارداد. ادامه همین حملات متداوم به نوار غازه و اشغال مجدد این منطقه ار طرف عساکر اسرائیلی منجر به اختطاف دو عسکر اسرائیلی از طرف مبارزین حمس شد. با وجودیکه این یک امر روشن است که این گروگان گیری به هیچ وجه به نفع گروگان گیران نبوده و حکومت اسرائیل هیچ زمانی خواسته های گروگان گیران برآورده نمی ساخت اما در مقابل اسرائیل بهانه ای بدست آورد تا با خشونت و وحشیگری هر چه بیشتر صدها خانه را با بمب و خمپاره به آتش بکشد و هزاران انسان بیگناه قربانی امیال وحشیانه نظامیان صیهونیستی گردد . در این جنگ اسرائیل " حق " دارد بخاطر " دفاع از خود و مبارزه علیه تروریزم " همه کس و همه جیز را بخون و آتش بکشد اما طرف مقابل حق ندارد ازخود دفاع کند, باید تماشاجی تمام این جنایات باشد در غیر آن متهم به تروریسم هستند.  دیموکراسی های غربی که همیشه انگشت اتهام شان بخاطر عدم مراعات حقوق بشر متوجه حریفان شان است, جنایات دوستان را نتنها نادیده میگیرند, بلکه " بخاطر حق دفاع از خود " آنرا به اشکال مختلف توجیه کرده و اسرائیل را حق بجانب میدانند.

حملات وحشیانه اسرائیل به لبنان بخاطر آزاد ساختن دو عسکر اسرائیلی اختتاف شده از جانب حزب الله بهانه ای خوبی بدست میلیتاریستهای اسرائیلی داد تا بار دیگر با حملات گسترده هوایی و زمینی تمام ساختار های زیربنایی لبنان را که در طول نه سال بعد ار ختم جنگ داخلی  و خروج نیروی های نظامی اسرائیل از آن کشور, بازسازی شده بود, دوباره نابود نماید. اسرادیل در این حملات هدفمندانه اقتصاد تازه به پا خاسته ای لبنان را مورد ضربه قرار داد تا این کشور نتواند بعنوان یک حریف اقتصادی در منطقه در برابر اسرائیل تبارز کند. لبنان با داشتن زمینه های خوب اقتصادی در ساحات زراعت, جهانگردی, جلب سرمایه های خارجی و تجارت, بزودی میتوانست در منطقه با اسرائیل همسری نماید. نابودی شاهراه ها, پلها, میدانهای هوایی, میوه باغها و بنادر از طرف اسرائیل بار دیگر این کشور به تنگناهای اقتصادی میکشاند که ممکن چندین سال ضرورت باشد تا دوباره جبران گردد. روشن است که این صدمات و ویرانگری ها با منافع اقتصادی اسرائیل در طویل المدت همسویی داشته و بعید از واقعیت نخواهد بود که اگر جلوش گرفته نشود, در چند سال آینده بار دیگر به بهانه ای دیگر لبنان را مورد حمله قرار داده و دار و ندار این کشور را نابود سازد.

در سطح منطقوی حمله به لبنان و متهم ساختن سوریه و ایران در زمینه همکاری با حزب الله  میتوانست آتش جنگ را تا ایران کشانیده و ایالات متحده  امریکا که خود در جنگ عراق درگیر است با استفاده از فرصت به اسرائیل این وظیفه را محول کند تا ایران را بخاطر پروژه غنی ساختن اورانیوم مانند پروژه اتومی عراق مورد حملات هوایی قرار بدهد و به پای سوریه را نیز در یک جنگ رویاروی با اسرائیل بکشاند. گرچه این اقدام ماجراجویانه بنظر میخورد اما نظامیان اسرائیل از مدتها به اینطرف آرزوی یک جنگ بزرگ علیه سوریه را در سر مپرورانند. به عقیده ایلان پاپی سیاست شناس و دارنده کرسی پروفیسوری در دانشگاه  حیفا, نظامیان اسرائیل جنگ با سوریه را یک ضرورت میدانند تا قدرت نظامی اسرائیل و وحشت از آن, در منطقه پا برجا مانده و اعتماد جنرالان به نیروی ضربتی قوای نظامی تا آن حدی تقویت گردد که مطمئن باشند که این اردو وارد یک جنگ منظم شده میتواند. 5

باعدم مداخله مستقیم سوریه در جنگ لبنان این آرزوی جنرالان صیهونیست نقش بر آب شده  و ادامه جنک با حزب الله به شکل چریکی به هیچ وجه جوابگوی خواست نظامیان اسرائیل نبوده و میدانستند که  وارد شدن در یک جنگ چریکی عواقب غیر قابل پیشبینی را در قبال خود داشته و مردم اسرائیل هم طویل المدت از چنین جنگی جانبداری نخواهد کرد. اسرائیل تا حال تلاش داشته تا در جنگ های ضربتی کوتاه مدت پیروزی بدست آورد, مقاومت مردم فلسطین در انتفاضا اول و دوم نشان داد که اردوی اسرائیل  در یک جنگ فرسایشی طویل المدت موثر بوده نمیتواند.  علت قبول آتش بس و خروج از جنوب لبنان از جانب اسرائیل در پهلوی سایر عوامل خارجی, ترس از درگیری در یک جنگ طویل المدت فرسایشی در دو جبهه لبنان و قلسطین بود.

بعید بنظر نمیرسد که در دامن زدن آتش جنگ و حمله اسرائیل به لبنان بعضی کنسرن های نفتی هم نقش داشته بوده باشند. در چند سال اخیر نرخ نفت در بازار های جهانی سیر صعودی داشته و عرضه نفت تکافوی تقاضای روز افزون این ماده حیاتی برای صنایع را نمیکند. بحران درشرق میانه که سرشار از منابع نفتی است, در بلند رفتن قیمت نفت در بازار های جهانی بسیار موثر است. حمله اسرائیل به لبنان زمانی صورت میگیرد که با تکمیل پایپلاین باکو- تفلیس- جیهان در عرضه نفت در بازار جهانی افزایشنسبی بعمل آمده و روزانه یک میلیون بشکه نفت اضافی وارد بازار جهانی میگردد که در پایین آمدن قیمت نفت نمیتواند بی تاثیر بماند. حمله اسرائیل به لبنان نتنها از پایین افتادن قیمت نفت در بازار جهانی جلوگیری کرد بلکه باعث بلند رفتن قیمتها شده و کنسرنهای نقتی از این ناحیه میلیارد ها دولار نفع بردند.

بعنوان نتیجه میتوان گفت که اسرائیل در این جنگ موفق شد ذهنیت جهان را از جنایاتی که همزمان در نوار غزه  مرتکب شد, جانب لبنان جلب نموده و تا حد ممکن مقاومت فلسطینی ها را بکوبد. همچنان به اقتصاد لبنان چنان صدمه بزند که تا پنج سال آینده این کشور قادر نشود از بحران اقتصادی سر بلند کند. اما در مقابل با حمله به لبنان برخلاف خواستش در تقویت هرچه بیشتر حزب الله نقشی موثری بازی نموده و باعث تقویت همبستگی هرچه بیشتر مردم لبنان گردید . در این جنگ مردم اسرائیل برای اولین بار متوجه شدند که با زور نظامی نمیتوان همیشه پیروزی بدست آورد.  برعلاوه  حضور نیرو های بین المللی در سرحدات میان اسرائیل و لبنان ممکن است در آینده جلو خودسری  های اسرائیل در قبال لبنان گرفته شود.

جنرالهای اسرائیلی موفق نشدند تا پای سوریه و ایران را در این جنگ بکشانند و به این آرزوی خود برسند  که بجای جنگ با انتفاضا و عملیات انتحاری یک جنگ منظم را با آن وسایل نظامی مدرن براه اندازند که از چند سال به اینطرف یا مصارف بسیار گزاف از شرکتهای اسلحه سازی کشور های غربی بخصوص ایالات متحده   تهیه کرده اند.                

 

 

 

 

منابع :

 

1.Uri Avnery: Mein Freund der Feind J.H.W. Verlag, Berlin –Bonn 1988

2.Edouard Atiyah: Palastina-Versprechen und Enttäuschungen; Verlag für Zeitgeschichtliche Dokumentation, Rastatt 1970

3.Sami Hadawi: Brennpunkt Palastina; Verlag für Zeitgeschichtliche Dokumentation Rastatt 1970

3. Ebrahim al-Abid: Gewalt und Frieden; Verlag für Zeitgeschichtliche Dokumentation; Rastatt 1969

4. Ilian Pappe: Was will Israel eigentlich; quelle: ZNet Deutschland 14.07 2006