دوکتور سيد موسی صميمی
12.08.2006
همآيش اجتماعي جهاني دررويا رويي با همآيش اقتصادي جهاني – بخش چهارم
ساختارقشري وسياسي هواداران همآيش اجتماعي جهاني
هواداران وبانيان وگردانندگان همايش اجتماعي جهاني درکل هسته هاي نخبگان چپي مي باشند که کمتروابستگيهاي حزبي داشته ، اکثراً تحصيلات عالي داشته وبيشترعملگرا خوانده مي شوند.
دراين رابطه IBASE بنياد پژوهشي برازيل ازسال 2003 بدين سو با چندين سازمان ديگر همکاري نموده ونتايج مذاکرات ، مصاحبه ها وسوالاتي را که 2540 تن ازشرکت کنندگان همآيشهاي اجتماعي جهاني درسال 2005 به دست آورده بودند، دراين اواخرانتشارداده اند. مطابق به اين پژوهش 67.9% شرکت کنندگان داراي تحصيلات معادل با دانشگاه بوده وده درصد آنان داراي القاب اکادميک مانند ماستري ، داکتري وغيره مي باشند.(8 )
دررابطه با مواضع سياسي 60% حاضران خود را چپي دانسته و 20 % چپ ميانه گفته اند. 2.2% ازجمله هواداران دست راستي وتنها 4.5% خود را ميانه رو معرفي کرده اند.
نکته قابل توجه اين است که 58% اشتراک کنندگان عدم اعتماد خود را به احزاب سياسي ابرازداشته اند. برخلاف حدود 70% حاضران اعتماد زياد به جنبشهاي اجتماعي ازپائين داشتند، وفقط 35 % آنها درسازمانهاي اتحاديه هاي کارگري عضويت داشته اند.
اين ساختارقشري وسياسي اشتراک کنندگان همآيش اجتماعي ازيک طرف بيانگر ظهورهسته ها ، گروه ها ومحافل فعال اجتماعي بوده وازجانب ديگر بحث انگيز وجنجال برانيگز نيزبوده اند. ازآنجايي که اين ساختار ازمکلفيتهاي سازماني دوري مي جويد؛ درآخرين تحليل براي پياده کردن رهيافتهاي مشخص با مشکلات عملي روبرومي شود. ازهمينجاست که اين جنبش پس ازشش سال تاهنوزهم موفق نگرديده است جرياني به اين بزرگي را که مانند موج سهم انگيزي دربحرخروشان تازه جان گرفته است، به يک جهت مشخص سازماني سوق دهد.
دستاورد عدم وابستگي اقتصادي :
همايشهاي اجتماعي جهاني با تمام خصوصيات ناهمگونش ، با تمام مرکزگريزي هاي بانيانش وبا تمام اختلافات درونيي که جنبش با آن دست وپنجه نرم مي کند؛ دراين نکته توافق کلي دارند که با نئولبراليسم وپيامدهاي آن درراستاي جهاني شدن مبارزه نمايند. همايشهاي اجتماعي جهاني بديل جهاني شدن خويش را تنها وتنها درچهارچوب شاخصهاي اقتصادي وآنهم براساس تئوريهايي که منجربه کالايي شدن خدمات اجتماعي گردد، افاده نکرده ، بلکه درجهت جهاني شدن دموکراسي ورفاه عامه تلاش مي ورزند. ازهمين جاست که اين جنبش هرگونه تبعيض را تقبيح نموده وعدالت اجتماعي را درسرلوحه کارخويش قرارداده است.
دربخش اقتصادي ازهمه اولتر براي اين جنبش شکستن پيوندهاوساختارهايي مطرح مي باشد که منجر وابستگيهاي اقتصادي مي گردند. ازجمله مي توان به مخالفت اين جنبش به رشد وتوسعه اي اشاره نمود که " بيرونگرا" باشد، يعني فقط متوجه صادرات بوده ودرخدمت آن قرارگيرد. دراين جا مي توان ازسياست اقتصاديي نام برد که به عوض توليد محصولات براي صادرات ، بيشتر براي احتياجات دروني خود کشور ومطابق به ايجابات والتزامات خود کشوردست به توليد مي زند. همپاي آن رشد بخشهاي ( سکتورها) اقتصادي نبايد به شکل عمودي ازداخل کشور به سوي خارج ودرنتيجه ادغام درروند توليد مجدد به سطح جهاني صورت گيرد، بلکه بيشتربه شکل افقي درداخل کشور صرف توليد مجدد گردد. همچنان دربخش ساختارسرمايه و فن آوري ( تکنالوژي ) به ويژه سود ناشي ازآن ، نبايد به شکل سنتي که منجر به وابستگي بيشترمي گردد، به خارج انتقال يابد.
نتيجه گيري :
همآيشهاي اجتماعي جهاني نشان دادند که جهاني شدن بديل ( الترناتيف) نيز مي تواند وجود داشته باشد . مسائل اقتصادي ومعضله هاي اجتماعي وسياسي باهم درپيوند نزديک قراردارند وبالاخره اين جنبشها درجهت رد نظريه پايان تاريخ The End of the History گام استواري برداشتند.
رويکردها:
1. www.wikipedia.org/wiki/davos
2. www.wikipedia.org/wiki/porto-alegre
3. Charta der Prinzipien (www.weltsozialforum/prizipien)
4. Ibid
5. www.weltsozialforum.org/2002/ auch www.weltsozialforum.org/2003/
6. www.weltsozialforum.org
7. www.weforum.org
8. Soziologisches Servey übr des Weltsozialforum(www.weltsozialforum.org/2006/2006.wsf.meldungen
http://www2.dw-world.de/dari/Wochenanalyse/1.192902.1.html
© Deutsche Welle