ميرزايی

11.08.06

 

خطاب به پکتياوال صاحب

 

  سلام پکتیاوال صاحب! من نوشته شمارا گرفتم ویک جهان متشکرم که مرا با این کوچکی مورد نوازش قرار میدهید.من خدارا شاهد میگیرم که سراپا هدف ومرامم همان رسیدن حق به انسانهایست که در خورآن اند. هرگونه برتری جوی وخود خواهی نزد من محکوم است ومن مانند تباراندیشمندم به آزادی واستقلال خود وکشورم مینازم وهرگزدر پای خوگان تعظیم وتسلیم نخواهم کرد.البته خوگانیکه در فرهنگ ما وشما بیشتر به بیگانگان میگفتند منظور است.وشمارا میستایم که با غرورخوداندیشی از هرگونه پیروی اجنبیها گریزانید.این مایه ء امیدواریست.منظور من آنست که شما در تفکر میپرورانیدواگر کمی دقت فرماید راز حقیقت راپی خواهید برد.تشنگی به حقیقت انسان را گاهی دچار بعضی مسایل میگرداند.گفتگوی من با جناب جلیل پر شور،روی همین مطلب است وبس.میگویند همدلی از هم زبانی بهتر است. میشود که ما وشما همدل بهتر از همزبانیکه پر شوراست بشویم ویا باشیم.من انمکه در پای خوکان نریزم......مراین قیمتی در لفظی دری را...این بیت را ناصرخسرویکه از بلخ بود ویکهزارو چند سال پیش این سخن را گفته بود وزنده گی در یمگان را پذیرفت ولی منت دونان ومزدوران خلیفه واعراب واجنبی را قبول نکرد.به چنین تفکر واندیشه بایست که افتخار کرد ویا دلهره به انجا واینجا نگریست؟ ویا پیر توس! دموکراسی را پیش از هزار سال برای ما بجا گذاشت، اما بودند کسانیکه از این شیوه خوف داشتندونگذاشتند که نسل ما وشما از این میوه حیات بخش بهره مند شوند. گناه این را شما بالای کیها میگذارید؟من جناب پرشور را صرف انتقاد کردم، اما موصوف به من حملهء زور گویانه کردوحد تبار خود واندیشمندان راستین  را نا دیده گرفت. گناه این بی تفاوتی را شما به گردن کیها خواهید انداخت. ما زمانی به اندیشه های دور از خود متیقین خواهیم بود که ،بدون جبر وزورمورد پذیرش مردمان ما قرار بگیرند.هر پشتون، تاجیک، هزاره، ازبیک وترکمن وغیره همفکرانیکه به خاطر دنباله دار شدن موضوع نام ایشان برده نشده است، اگر با من موافق اند بایست که اظهار نمایند که؛ جبر وزوروبی عدالتی گذشت..را با چشم باز پذیرا شوند؛ ما وشما وسایر روشنفکران به  هدف نهایی که انسانیست خواهیم رسید. 

جناب پکتیاوال گرامی! من واژه صاحب را بعد از این تقاضامندم که مورد استعمال قرار ندهم. اگر احترام در کار باشد بیان نام بران میرساند که محضر احترام است انیکه دران جایگاه قرار دارد. بنابرین من برآنم که لفظ را با گوهرش یکجا کنیم!!واگر شما کدام نظربخصوص داشته باشید ، اختیار دارید که بیان فرماید.در کار سیاست ودرایت عقده کشای محکوم است.من با هیچ سازمان وحزبیکه در کشورم سیرتکاملی ویا موجودیت خود را سپری کرده است، مخالف نیستم. اما اشتباهات همه را بازگو وبر ملا خواهم کرد.اگر دراین روندکسی خوش است یا خفه ، بی تفاوت خواهد بود.آدمکش، آدمکش است، جنایتکار، جنایتکار است، این را پنهانکردن کار انسانیست؟ هدف من این است وبس !شما قضاوت فرمایدو دیگران دراین بینش نظر خود را بیان بدارند. هنجار ونا هنجار. اشا وتاریکی، نیکی وبدی را شما چگونه در یک ترازو قرار خواهید داد؟ امید وارم که دراین باره بی تفاوت نباشید وآنانیکه در نظر دارید ، روی صفحه انترنیت قرار دهید ونظریات خوب شما راما هم نصیب شویم.

شاد وبا دقت باشید.

میرزایی!!!

 با خود شناختن بخدا میشویم قریب........پندار نیک و معنای انسانم آرزوست....باب خرد شناس وبزن یر به سینه ی.....فیض نوای خسروی یمگانم ارزوست.....گیرم که خود بدانم از آنیکه در دل است......فرمان دل حقیقت تابانم ارزوست...... میرزایی...امید وارم که راه راستین را از یاد نبرید!!!!!