پیکارپامیر – تورنتو
08.08.06
امپراتوری امریکا و خاور میانه
با دریغ فراوان که جهان بار دیگر شاهد خشم و خون و خاکستر در خاور میانه است . خشم و خونی که بویژه در کشور کوچک و اما زیبای لبنان که تازه از بستر جنگ های گروهی بیست و پنجساله برخاسته است ، متاسفانه همین اکنون موج می زند .
بعضی ها هنوز هم تصور میکنند که آنهمه خشونت و کشتار از طرف قشون اسراییل ، صرفا بخاطر ربودن یک یا چند سر باز آن کشور توسط اعضای حماس در باریکه غزه و حزب الله در جنوب لبنان به راه انداخته شده است، درحالیکه اسباب و دلایل اصلی دیگری نیز در عین حال در این جنگ تباهکن تداخل دارد که اینک مرور شتابنده یی روی آن بعمل می آوریم ، باشد خواننده ی عزیز به ریشه های جنگ و جنایت کنونی و مقاصد عمده ی اسراییل نزدیکتر گردد : امپراتوری امریکا که بمثابه ی قدرت نیرومند وتمامت خواه جهان کنونی ، آرزوی سروری بر کل بشر و دسترسی به کلیه منابع انرژی و خطوط مواصلاتی روی زمین را دارد ، بخاطر تقرب قدم به قدم به اهداف معینه اش ، به پایگاه های مصوون و نیرومندی در همه جای جهان و از جمله در خاور میانه که بخش عمده ی ذخایرنفت و گاز و معبر معتبر کانال سویز را در خود جا داده است ، نیاز مبرم دارد . چنانکه ایجاد پدیده یی بنام کشور اسراییل در دهه های چهل و پنجاه قرن رفته روی همین محاسبه استوار بوده است . پس هرگاه اسراییل یی در خاور میانه و درکنار کشور های عربی و حاشیه بحیره ی مدیترانه وجود داشته باشد، باید فوق العاده نیرومند و عاری از هرگونه گزند سیاسی و نظامی بوده توانایی مانور وسیع و سرکوب " دشمنان " در منطقه را نیز به نمایش گذارده بتواند . البته ممالک غربی ، بویژه آنانیکه سابقه ی تاریخی استعماری دارند ، نه تنها با چنین طرح ها و سیاستها موافق اند ، بلکه وقتا فوقت ازان حمایت عملی هم بعمل آورده و می آورند .
سرکوب خونین ساکنان نوارغزه و نواحی مختلف لبنان که از چند روز بدینسو ادامه دارد ، در واقع ، برنامه مشترک و از قبل طرح ریزی شده ی اسراییل و امپراتوری امریکا در منطقه بوده که هدف آن " مجازات " مزاحمینی مانند ( حماس ) در فلسطین و حزب الله در لبنان و هموار سازی راه برای تقرب بیشتر به هدف های مورد نظر میباشد .
اسراییل که باساس اعمال زور و فشار علیه مردم فلسطین و بر مبنای راندن مالکین اصلی و غصب سر زمین های پدری آنها پایه ریزی شده است، تا سال 1967 میلادی در محاصره ی تنگ کشور های عربی مانند مصر، اردن ، سوریه و عراق قرار داشت و از این ناحیه متوالیا احساس خطر مینمود و اما ، جنگ 1967 عرب و اسراییل و پیروزی های نظامی اسراییل در برابر اعراب ، نه تنها این خطر را تا حدود زیادی مرفوع نمود ، بلکه پس ازان قدم به قد م زمینه های مساعد حقوقی ، سیاسی و دپلوماتیک مبنی برشناسایی دولت اسراییل از سوی رژیم های عربی و حتا جنبش خلق فلسطین به رهبری عرفات را که هسته ی مرکزی همه ی چالشهای خاور میانه را تشکیل میداد ، فراهم آورد . علی الرغم آن ، عراق به رهبری صدام حسین یکی از ممالک قوی عربی مخالف اسراییل در خاور میانه بود که چنگ و دندان به رژیم اسراییل نشان میداد و آنرا با موشکهای سکاد روسی اش تهدید مینمود . بنابران ، اسراییل و امپراتوری امریکا پس از سالهای هفتاد سده ی رفته ، ترفند های گونه گون سیاسی – نظامی را بکار بستند تا عراق نیرومند دوران حاکمیت صدام حسین را خورد و خمیر کنند که طی چند مرحله چنین هم کردند . نخستین ضربه یی که به عراق و ارتش قدرتمند آن وارد آمد ، جنگ فرسایشی و خونین با جمهوری اسلامی ایران بود که با تشویق و حمایت امپراتوری امریکا مدت هشت سال دوام کرد . ضربت دومی را هوا پیما های اسراییل با بمباران شدید دستگاه پرخرچ اتمی عراق در سال 1985 میلادی وارد آورد . ضربه سوم ، آغاز و انجام بیهوده ی عملیات اشغال کویت و اقدامات نظامی گسترده امپراتوری امریکا و متحدان غربی و عربی آن علیه عراق بود که در سال 1990 میلادی ( و آنهم به اثر تحریکات و ژست های دپلوماتیک تشویق کننده ی سفیر امریکا در عراق ) صورت گرفت و عراق را از نظر
مالی و نظامی بحد کافی تضعیف نمود تا آنکه با وارد آوردن آخرین ضربت از سوی امریکا بر عراق در سه سال قبل ، اسراییل را از ناحیه جنوب شرقی اش کاملا مصوون و مطمین گردانید .
حال ، پس از آنهمه برنامه ریزی های مزورانه وفعل و انفعالات استعماری ، تنها دو رژیم مخالف اسراییل (ایران درکنار عراق و نه چندان دور از اسراییل و سوریه در شمال شرق آن کشور باقی مانده اند که تاهنوز بر ضدیت خویش علیه رژیم صهیونیستی ادامه میدهند . بنابران ، برنامه ی کنونی اسراییل و امپراتوری امریکا اینست تا دو رژیم متذکره را اولا به گونه های مختلف زیرفشار شدید سیاسی – اقتصادی قرار دهند و آنگاه با تمهیدات تازه و اتهامات حساب شده افکار عامه جهانی را بر انگیخته و بالاخره غرض خورد سازی آنان دست بکار شوند . از زمره ی اتهامات موثر و جهان پسند ، یکی هم " تلاش برای تسلیحات اتمی " ، حمایت از تروریسم جهانی و تمویل حماس و حزب الله است که از سوی امریکا به سوریه و ایران وارد گردیده و تقریبا بمثابه نقطه مشترکی نیز میان امریکا و کشور های غربی متبارز شده است .
آنچه برای اسراییل و حامی بزرگ آن ( امپراتوری امریکا ) درخور اهمیت بسیار است اینست که آنها و جود یک ایران نیرومند و بر خوردار از قدرت ذروی در خلیچ فارس را بخصوص رژیمی از نظر فکری ضد صهیونیسم در نزدیکی اسراییل را تحمل کرده نمیتوانند و باساس منطق حاکم بر سیستم زور گویانه ی امپراتوری مذکور ، " لزوما باید " دگر گونی ها و جابجایی هایی را در ایران و متحد آن ( سوریه) وارد آورند .
هرچند امکانات و احتمالات متعددی را میتوان اندرین راستا بر شمرد و اما این احتمال قوی تر جلوه میکند که اگر جمهوری اسلامی ایران نخواهد و یا نتواتند به نوعی تسامح و یا تبانی سیاسی با امپراتوری امریکا نایل آید، ایالات متحده دیر یا زود با همکاری فعال و تنگاتنگ اسراییل و توافق متحدان غربی اش و البته پس از یک کمپاین وسیع جهانی ، لااقل منابع نظامی ، دستگاه های اتمی و سایر هدفهای مهم و از قبل تعیین شده در ایران را از هوا مورد حمله قرار خواهند داد . البته موازی بدان ، در بخش سیاسی نیز از مدتها ست امریکا ییان روی یک بدیل " مناسب " برای آینده ی ایران سرمایه گذاری کرده کار میکنند .
از شیوه های جنگی و اقدامات نظامی اخیر در خاور میانه چنین بر می آید که قبل از آنکه اسراییل بمثابه نیروی فعال و مجرب نظامی با امپراتوری امریکا داخل اقدام مشترک علیه ایران و سوریه گردد ، بایستی خنجر های عقبش را بر چیند و این خنجر ها چیزی جز اعضای حماس و حزب الله نیستند . تردید ی نیست که هر دو تشکل سیاسی – نظامی مذکور را دو کشور ایران و سوریه حمایت مالی ، تسلیحاتی و تبلیغاتی مینمایند و هر دو تشکیل ، صرف نظر از سیر تاریخی و تحولات درونی آنها ، بمثابه دشمنان سوگند خورده ی صهیونیسم شناخته شده اند .
نکته سر بسته و اما قابل دقت در بحبوحه ی حوادث غمبار اخیر در رابطه با اقدامات جنگی اسراییل اینست که آیا حماس در قدم اول و حزب الله در قدم دوم سر بازان اسراییلی را باساس تصمیم و فیصله ی رهبری شان دراوایل ماه جولای ربودند ؟ هرگاه مقامات صلاحیتدار دو تشکل مذکور همچو فیصله یی را بعمل آورده باشند ، یا نهایت کوته نظری سیاسی و فقدان قدرت دور اندیشی آنها در قبال دشمن بزرگ را به نمایش میگذارد و یا دستورپذیری کور کورانه ی شان از منابع تمویل کننده غرض ایجاد جرقه ی جنگی را نشان میدهد . هرگاه هردو نظر درست نباشد ، ربودن سر بازان اسراییلی که در تحت شرایط امروزی هیچ برد و منفعتی را نصیب رباینده گان آنها نمیکند ، احتمالا میتواند بخشی از تمهیدات دستگاه اطلاعاتی اسراییل بنام ( موساد ) باشد که بدون شک عوامل آن در میان اکثر گروه ها و سازمان های عربی و منجمله حماس و حزب الله فعال اند .
اسباب و عوامل این اشتعال خونین هرچه باشد ، اکنون بهانه و جرقه ی جنگ و سرکوب برای اسراییل میسر گردیده و برنامه ها از حیطه ی نظر بمیدان عمل کشانیده شده اند .
آغاز سلسله نشرات تبلیغاتی جدید از سوی دستگاه تلویزیونی ( سی ان ان) علیه حزب الله ، خاموشی کاخ سفید در قبال ضرورت آتش بس در لبنان و مسافرت کاندولیزا رایس به منطقه و طرح صرفا تهیه مساعدت های انسانی به قربانیان جنگ و کمایی کردن فرصت بیشتر برای تطبیق مکمل تر برنامه ی سرکوب ، سکوت رژیم های غربی در قبال عملیات نا بود کننده ی اسراییل ، اظهارات قبلی وزیر عدلیه اسراییل مبنی بر " چپه کردن آسمان بر فرق حزب الله " ، ارسال مقدار معتنابه سوخت هواپیما از سو ی امریکا به اسراییل در چند روز قبل و بالاخره بیرون کشیدن اتباع غربی از لبنان همه و همه بیانگر به راه اندازی پلان ها ی خاص جنگی است که که آماده گیهای قبلی ان وجود داشته است .
ضمنا محاسبه یی که نیرو های سرکوبگر در خاور میانه دارند اینست که پای سوریه و ایران را هم در این جنگ بکشانند تا ضربات شان را بر این دو دشمن که تا حدود زیادی در انزوای جهانی قرار داده شد ه اند ، وارد آورند . مگر از قرینه چنین بر می آید که دو کشور ( سوریه و ایران ) به کنه این ترفند ها پی برده باشند و روی همین دلیل خواهد بود که از آغاز درگیری ها تا امروز فقط از دور دست به آتش نموده و به حمایت های صرفا تبلیغاتی درقبال حماس و حزب الله اکتفا کرده اند.
در حالت کنونی که اسراییل مسلما دست بالای در جنگ علیه حزب الله دارد ، حتا عدم کومک رسانی به جناح های ضد اسراییل و اجتناب از مداخله نظامی عرب و عجم نیز به نفع اسراییلی ها تمام میشود . دولت لبنان البته ناراض نخواهد بود اگر تشکیلات حزب الله که در واقع دولتی در درون دولت لبنان بوده و موجبات درد سر حاکمیت دولتی آن کشور را فراهم آورده است ، از هم بپاشد تا لبنان بتواند قشون خودش را بجای حزب الله در جنوب کشور جا بجا نماید . البته شورای امنیت سازمان ملل نیز قبلا تحت فیصله نامه (1559) خویش چنین تقاضایی را بعمل آورده است که نسبت ناتوانی حکومت مرکزی لبنان و عدم تمکین حزب الله در برابراین فیصله نامه ، اوضاع لاینحل باقی ماند . تذکر این نکته نیز ضرور ی است که خواست و شرایط اسراییل که قبلا عقب نشینی حزب الله و جابجای ارتش لبنان در جنوب کشور بود ، در روز های اخیر تغییر کرده و بلند پروازانه تر شده است . مثلا ، حال مقامات اسراییلی در کنار ارایه شرایط چند گانه مانند تلاشی حزب الله ، دستگیری رهبر آن ( حسن نصرالله ) ، تعهد سوریه و ایران مبنی بر عدم حمایت از حزب الله و غیره ، تقاضا دارند تا نیرو های پیمان ناتو بجای ارتش لبنان در جنوب آن کشور مستقر شوند و خواننده ی ارجمند خوب میداند که جا گزینی نیرو های ناتو در مرز های اسراییل و لبنان به معنی جاگزینی ارتش امپراتوری امریکا تلقی خواهد شد .
هرچند گزارشات میرساند که علی الرغم بمباران گسترده ی مواضع متعدد حزب الله در لبنان توسط هوا پیما ها و توپخانه ی قوی اسراییل ، مبارزان حزب مذکور مقاومت شجیعانه یی از خود نشان داده اند ، اما ، نظر به قطع خطوط مواصلاتی و نرسیدن سلاح و مهمات بیشتر از خارج به حزب الله از یکسو و بر خورداری اسراییل از همه گونه امکانات جنگی و مواصلاتی و نیز حمایت های جهان غرب به رهبری امریکا ازان ، در صورتیکه حملات اسراییل ادامه پیدا کند ، نهایتا جنگجویان حزب الله یا به زانو در خواهند آمد و یا به مرور زمان ، موازی با تحولات درونی ، به موضعی درخواهند غلتید که سازمان الفتح به رهبری عرفات پس از سالها جنگ و کشتار دران فرو رفت و به فلسفه ی زیست باهمی گروید .
نتایج این جنگ با برنامه و تحمیل شده هرچه باشد ، زورگویی آشکار اسراییل و پیامد های خشونت و تند روی جوانب در گیر خاور میانه را نه میتوان نا دیده انگاشت و نه هم قابل پذیرش دانست .
اگر قرار باشد مردم عذاب کشیده ی لبنان در کشور آباد خود شان بگونه ی مسالمت آمیز بسر برده و خلق فلسطین پس از سالها ی دراز آواره گی و جنگ واحساس محرومیت ، دارای دولت و هویت مستقل خود شان در خاور میانه باشند و اگر قرار باشد هزاران انسان بی تقصیر و حتا بی خبر از برنامه ها و تبانی های سری و علنی سیاسی رژیم ها ، جوقه جوقه بکام مرگ و نا بودی نروند و ریشه های سیستم جنگ و جهانخوری و تروریسم از خون انسان تغذیه نکند ، باید جویبار خشم و خصومت را خشکانید .
به امید طلوع صبح روشن صلح و آزادی و عدالت در همه جای جهان ما !