باقی سمندر

2006-07-07

 چهاردهم سرطان سال 1385

 

بازهم بیاد محمد ولی خان نخستین وزیر خارجه افغانستان

 

یاداشت مختصر اما بسیار مهم وجالب :

خواننده های ارجمند و گرامی گفتمان بخاطر دارند که بروز بیست وسوم جون سال روان زیر عنوان

 

بیاد محمد ولی خان نخستین وزیر خارجه افغانستان ونائب  شاه امان الله خان

مطلبی را به نشر سپردم  .

بعد از نشر مطلب دو تن از عزیزان یکی  احمد ولی سروش ولی  فرزند  محمد ولی خان  و دیگری صلاح الدین قانع داماد و خواهر زاده ای شان وهمچنان  نواسه محمد ولی خان با لطف بی پایان شان متن نوشته شده من را اصلاح نموده و اشتباهات آنرا تصحیح کردند.

در متن جدید  مطلب تازه اما بسیار دردناکی به چشم میخورد و آن اینکه :

 " دروازه حویلی را نبی مستخدم محمد ولی خان زد و به خاطر آنکه خانواده محمد ولی خان با شنیدن خبر مرگ او به جاده نریزند گفت که درحویلی را باز کنید که چوب سوخت آوردیم. وقتی که در باز شد نبی با یکتن سرباز جنازه او را داخل حویلی کردند.

برای بخاک سپردن او قبری را با پرداختن پول گزاف ازشخصی به نام صالح علاقه دارخریدیم که نامبرده هرسال به سراغ ما میامد وطالب پول بیشتر میشد و میگفت یا پول بدهیدو یا جنازه تانرا از اینجا ببرید تا زمانی که غلام فاروق خان وزیر داخله وقت از آن اطلاع یافت و او را سرزنش کرد. "

در این متن جدید :

نامهای نبی مستخدم محمد ولی خان ، صالح علاقه دار و غلام فاروق خان  وزیر داخله وقت به چشم میخورند .

چه دردناک است که در سرزمینی وزیر خارجه ووزیر حربیه اش را بنام  "خائن ملی " محکمه نمایند ، محکوم به زندان سازند، بعد فیصله محکمه فرمایشی خود را زیر پا بگذارند و وی را به دار بزنند و بعدا برای بخاک سپاریدن او  خانواده وزیر  مجبور شود تا قبر بخرند . در متن اصلاح شده میخوانیم که :

 

 " برای بخاک سپردن او قبری را با پرداختن پول گزاف ازشخصی به نام صالح علاقه دارخریدیم که نامبرده هرسال به سراغ ما میامد وطالب پول بیشتر میشد و میگفت یا پول بدهیدو یا جنازه تانرا از اینجا ببرید "

چه درد ناک است که کسی بیاید وبگوید :

شما پول بدهید یا جنازه تانرا از اینجا ببرید "

محمد ولی خان در چه سرزمینی به سر دار رفت ؟

چه جالب است که سر یک نفر را به سردار میبرند و از او زندگی را میگیرند و آن یکی که حکم بدار زدن را داده است خود را سردار مینامد ؟

به سر دار کی میرود

و کی ها خود را سردار میخوانند ؟

این یکی عاشق ای معشوقیست و این عشق -  عشق ایست به میهن و آزادی که بخاطر آن به سر دار میرود و این محمدولی خان چه عاشقی به میهن و آزادی بوده است که در راه خود ، در راه معشوق و آزادی میهن  جان خود را نثار نموده است ؟

مطلب و موضوع اصلاح شده را با همدیگر در پائین میخوانیم. از احمد ولی سروش ولی و صلاح الدین قانع سپاسگذارم که متن را بادقت مطالعه کردند و بخاطر عزیزان بایست بسپارم که اینبار بازهم عکسهائی را اعضای خانواده ارجمند محمد ولی خان با یک مطلبی که در سالهای 1358 یا پنجاه و هشت در مجله آواز در کابل به نشرر سیده بود ، برایم روان کرده اند تا به خدمت خواننده های ارجمند گفتمان تقدیم نمایم. در پایان شما متن اصلاح شده را با چند عکس جدید می بینید. همچنان  بایست بخاطر شما بسپارم که فرزندان محمد ولی خان از حق درس

و تعلیم و تحصیل نیز محروم شده بودند.

متن اصلاح شده خدمت شما تقدیم میگردد "

 

درست یک هفته پیش از امروز  در مورد " اتهامات م. رحیل  "  و رنگین داد فر سپنتا  نوشته بودم و در متن نوشته  هم صحبت  در مورد  محمد ولی خان  بود.

 چند روز از نشر نبشته نگذشته بود که  دوست ارجمند وگرامی ام صلاح الدین قانع  نواسه محمد ولی خان و همچنان داماد احمد ولی سروش  یعنی فرزند محمد ولی خان نخستین وزیر خارجه امان الله خان لطف نموده و با صحبت تیلفونی شان مرا در جریان روز محاکمه محمد ولی خان و همچنان به دار زدن وی و بعدا آوردن جنازه محمد ولی خان توسط  یک عسکر ویک مستخدم محمد ولی خان بخانه  گذاشتند.

جویای احوال مادرای دوست عزیزم صلاح الدین  قانع گردیدم که  همانا دختر محمد ولی خان میباشد و همچنان جویای احوال شاه ولی ولی ( ترانه ساز ) احمد ولی سروش دو فرزند محمد ولی خان و همچنان بسیاری از اعضای خانواده محمد ولی خان و به ویژه نسترن ولی سروش نواسه دیگر محمد ولی خان  و محبوب ولی  نقاش زبر دست که نواسه محمد ولی خان است. گفتنند که خوشبختانه :

همه خوب اند و دارای صحت کامل.

در مورد محمکه محمد ولی خان  ،دوست ارجمندم صلاح الدین  قانع لطف نموده و گفتند که  گزارش جریان محکمه توسط یک نفر شاهد در سالهای 1357 یا 1358 نوشته شده و در مجله ژوندون همان وقت به نشر رسیده است که در آینده نزدیک همان شماره ژوندون را به اختیارم خواهند گذاشت تا با نشر مجدد آن خواننده های ارجمند گفتمان را بتوانیم در روشنی بیشتر قرار دهم.

همچنان صلا ح الدین قانع  از قول یا زبان یا گفتاراحمد ولی سروش فرزند محمد ولی خان گفت که :

 "مامایم گفت :

دروازه حویلی را نبی مستخدم محمد ولی خان زد و به خاطر آنکه خانواده محمد ولی خان با شنیدن خبر مرگ او به جاده نریزند گفت که درحویلی را باز کنید که چوب سوخت آوردیم. وقتی که در باز شد نبی با یکتن سرباز جنازه او را داخل حویلی کردند.

برای بخاک سپردن او قبری را با پرداختن پول گزاف ازشخصی به نام صالح علاقه دارخریدیم که نامبرده هرسال به سراغ ما میامد وطالب پول بیشتر میشد و میگفت یا پول بدهیدو یا جنازه تانرا از اینجا ببرید تا زمانی که غلام فاروق خان وزیر داخله وقت از آن اطلاع یافت و او را سرزنش کرد.

 در وقت انتقال جنازه بر علاوه اعضای فامیل چند همسایه یک تعداد افراد سفید پوش با واسکت های سیاه دستارهای سفید پیدا شدند و جنازه را خاموشانه بسوی گورستان بردند و دفن نمودند. همه ای این اشخاص بعد از خواندن جنازه  و بگورسپاریدن  جنرال محمد ولی خان پدرم از قول آب چکان ناپدید شدند. اکنون برای شما میگویم که قبر محمد ولی خان در قول آب چکان دو قبر بالاتر از قبر نصر الله خان کاکای امان الله خان است.

 مردم در قول آبچکان در مورد  این اشخاص دو نوع تبصره داشتند :

 یک :عده ای بران بودند که  محمد ولیخان شهید است و شه صاحب درواز و بدخشان است ، مردان خدا و صاحبدلان آمده اند تا جنازه وی را با عزت و احترام  بخاک بسپارند .

دو : عده ای دیگر تبصره مینمودند که این اشخاص همانا طرفداران نهضت امانی و از یاران نزدیک محمد ولیخان شهید بودند که بپاس احترام و ارج گزاری به محمد ولی خان در جنازه شرکت نموده بودند."

یاد محمد ولی خان را گرامی میداریم .

همچنان بایست خاطر نشان سازم که دوست عزیزم صلاح الدین  قانع  یاد داشت مختصری با دو قطعه عکس را نظر به خواهش بنده برای خوانندگان گفتمان لطف نموده اند که با هم میخوانیم ومیبینیم.

 

   "جنرال محمد ولی خان دروازی از ازدواج اول خود یک فرزند به اسم احمد علی به جاه گذاشت. 

1.     مرحوم احمد علی « ولی » ،شوهر عابده دختر شاه امان الله خان بود و از ایشان یک فرزند مانده که خوشبختانه تا هنوز زنده اند .
فرزند شان اکليل « ولی » نام  دارد و باشنده روم _ ايتاليا. میباشد.

 

ازدواج دوم شان که با  عذرا بیگم  دختر فقیر محمد خان بود.

فرزندان شان :

۲. مرحومه حوا « ولی » . ازدواج نکرده بود.
۳. حفيظه « ولی » . ازدواج نکرده است .
۴. مرحوم امان الله « ولی » شوهر مرحومه فاطمه « ابراهيم » بود و
فرزندان شان :
عبدالولی ،ادريس ،محبوب سلطانه ومحمد ابراهيم میباشند .
۵.کوکبه « ولی » خانم مرحوم مير محمود « قانع » است که خوشبختانه در قید حیات اند و
فرزندان شان :
سيد مسعود « قانع » ،وجيهه ،رقيه و مير صلاح الدين  میباشند.
۶.شاه ولی « ولی » ( ترانه ساز ) با  ماری «افضلی» ازدواج نموده  و فرزندان شان :
محمد ولی ،عذرا ،فيروزه،ادهم ومسيح میباشند.
۷.احمد ولی « ولی » ( سروش ) با رنا «وکيلی » ازدواج نموده  و
فرزندان  شان :
نسترن ،حليمه،احمد جنيد و مرواريد  میباشند..
۸.مرحوم ولی محمد « ولی » ازدواج نکرده بود.
۹.مرحوم عبدالاحد « ولی » . ازدواج نکرده بود و در اثر

 حادثه ترافيکی در امريکا در زمان تحصيلاتش جان سپرد.  "

 در پایان این نبشته یک بار دیگر روح و روان محمد ولی خان را شاد خوانده و یادش را گرامی میدارم.

امید وارم که بتوانم به کمک دوستان وعزیزان زنده گی نامه محمد ولی خان را بنویسم تا آزادیخواهان افغانستان یک گام دیگر در شناخت از سربدران آزادیخواه کشور افغانستان نزدیک تر گردند. با این شناخت ، شناخت ما از استبداد و ظلم و ستم از یک طرف و آرمان استقلال طلبی و آزادیخواهی و ترقی و عدالت خواهی از جانب دیگر بیشتر گردد.

 در پایان این نبشته از همه عزیزانی که وقت داشته باشند ، خواهشمندم تا بخاطر فرارسیدن  بیست وهشتم اسد 1298 یا روز کسب استقلال افغانستان که با نام امان الله ، محمود طرزی،  محمد ولی خان و تمام استقلال طلبان وآزادیخواهان گره خورده است ، از همین حال به تحقیق  دوباره  و باز نگری درباره استقلال افغانستان و علل بوجود آمدن دولت امان الله و بعدا شورش ها بر ضد وی و سر انجام سرکوب استقلال افغانستان و پایان دادن به دوره استقلال افغانستان آغاز نمایند .

تا باشد که در هفته دوم ماه اسد تمام نشرات درون و بیرون افغانستان بیاد استقلال افغانستان از استقلال و ارمان آن یاد آوری نموده و در کارزار روشنگری با تولید نمودن افکار نوین وجدید و تحقیق همه جانبه یک دوره ده ساله یعنی از 1298 خورشیدی تا 1306 خورشیدی یا 1919 تا 1929 بتوانیم  از دست آوردهای استقلال  افغانستان پاسداری نمائیم وعلت های اصلی و فرعی درونی و بیرونی سقوط دولت امان الله را به ارزیابی بگیریم.