باقی سمندر

23.06.06

 

 

بیاد محمد ولی خان نخستین وزیر خارجه افغانستان ونائب  شاه امان الله خان

 

درست یک هفته پیش از امروز  در مورد " اتهامات م. رحیل  "  و رنگین داد فر سپنتا  نوشته بودم و در متن نوشته  هم صحبت  در مورد  محمد ولی خان  بود.

 چند روز از نشر نبشته نگذشته بود که  دوست ارجمند وگرامی ام صلاح الدین  ولی- قانع  نواسه محمد ولی خان و همچنان داماد ولی سروش  یعنی فرزند محمد ولی خان نخستین وزیر خارجه امان الله خان لطف نموده و با صحبت تیلفونی شان مرا در جریان روز محاکمه محمد ولی خان و همچنان به دار زدن وی و بعدا آوردن جنازه محمد ولی خان توسط  عساکر معتمد محمد نادر خان بخانه و انهم در شام تارگذاشتند.

جویای احوال مادرای دوست عزیزم صلاح الدین ولی – قانع گردیدم که  همانا دختر محمد ولی خان میباشد و همچنان جویای احوال شاه ولی ولی ( ترانه ساز ) ولی سروش دو فرزند محمد ولی خان و همچنان بسیاری از اعضای خانواده ولی خان و به ویژه نسترن ولی سروش نواسه دیگر محمد ولی خان  و محبوب ولی  نقاش زبر دست که نواسه محمد ولی خان است. گفتنند که خوشبختانه :

همه خوب اند و دارای صحت کامل.

در مورد محمکه محمد ولی خان  ،دوست ارجمندم صلاح الدین ولی – قانع لطف نموده و گفتند که  گزارش جریان محکمه توسط یک نفر شاهد در سالهای 1357 یا 1358 نوشته شده و در مجله ژوندون همان وقت به نشر رسیده است که در آینده نزدیک همان شماره ژوندون را به اختیارم خواهند گذاشت تا با نشر مجدد آن خواننده های ارجمند گفتمان را بتوانیم در روشنی بیشتر قرار دهم.

همچنان صلا ح الدین ولی – قانع  از قول یا زبان یا گفتار ولی سروش فرزند محمد ولی خان گفت که :

 "مامایم گفت :

 "در شام تاریک  دروازه حویلی ما را کوبیدند و بعد از دق الباب گفتند که دروازه را باز کنید که برای شما چوب سوخت آورده ایم. وقتی دروازه را باز کردیم چارپائی جنازه را دیدیم. جسد پدرم جنرال محمد ولی خان را عساکر خاندان حکمران و محمد نادر به خانه ما آوردند و فرمان ودستور دادند که :

" از جنازه و کفن و دفن وی کسی خبر نشود و قبروی هم معلوم نباشد و اگر نی میفا مین که چه بحال تان خواهد آمد."

" همان شب به همسایه ها مراجعه کردیم . همه میترسیدند و هیچ کس حاضر نبود برای ما در قبرستان شان به اندازه یک قبر جای بدهد . بالاخره با عهد و پیمان که از جنازه و قبر کسی را خبر نمیسازیم ، قبری را با پرداختن پول گزاف در گوشه قبرستان همسایه ای کندیم تا جنازه را  همان شب دفن نمائیم.

 در وقت انتقال جنازه بیشتر از دو صد نفر سیاه پوشان با نقاب پیدا شدند و جنازه را خاموشانه بسوی گورستان بردند و دفن نمودند. همه ای سیاه پوشان نقاب پوش بعد از خواندن جنازه در شب تار و بگورسپاریدن  جنرال محمد ولی خان پدرم از قول آب چکان ناپدید شدند. اکنون برای شما میگویم که قبر محمد ولی خان در قول آب چکان دو قبر بالاتر از قبر نصر الله خان کاکای امان الله خان است.

 مردم در قول آبچکان در مورد سیاه پوشان دو نوع تبصره داشتند :

 یک :عده ای بران بودند که  محمد ولیخان شهید است و شه صاحب درواز و بدخشان است ، مردان خدا و صاحبدلان   با لباس سیاه و پوشیدن  نقاب آمده اند تا جنازه وی را با عزت و احترام در نیمه شب بخاک بسپارند .

دو : عده ای دیگر تبصره مینمودند که سیاه پوشان همانا طرفداران نهضت امانی و از یاران نزدیک محمد ولیخان شهید بودند که بپاس احترام و ارج گزاری به محمد ولی خان در جنازه غیر قانونی و ممنوع شده وی در شب تار شرکت نموده بودند و بخاطری که شناخته نشوند هم لباسهای های سیاه پوشیده بودند و هم نقاب سیاه به چهره زده بودند ."

یاد محمد ولی خان را گرامی میداریم .

همچنان بایست خاطر نشان سازم که دوست عزیزم صلاح الدین ولی – قانع  یاد داشت مختصری را با دو قطعه عکس برای خوانندگان گفتمان لطف نموده اند که با هم میخوانیم ومیبینیم.

 

   "جنرال محمد ولی خان دروازی  با  عذرا دختر فقیر محمد خان ازدواج نموده بود و فرزندان شان :
۱. مرحوم احمد علی « ولی » ،شوهر عابده دختر شاه امان الله خان
بود از ایشان یک فرزند خوشبختانه تا هنوز زنده اند .
فرزند شان اکليل « ولی »
نام  دارد و باشنده روم _ ايتاليا. میباشد.
۲. مرحومه حوا « ولی » . ازدواج نکرده بود.
۳. حفيظه « ولی » . ازدواج نکرده است .
۴. مرحوم امان الله « ولی » شوهر مرحومه فاطمه « ابراهيم »
بود و
فرزندان
شان :
عبدالولی ،ادريس ،محبوب
، سلطانه ومحمد ابراهيم میباشند .
۵.کوکبه « ولی » خانم مرحوم مير محمود « قانع »
است که خوشبختانه در قید حیات اند و
فرزندان
شان :
سيد مسعود « قانع » ،وجيهه ،رقيه و مير صلاح الدين
  میباشند.
۶.شاه ولی « ولی » ( ترانه ساز )
با  ماری «افضلی» ازدواج نموده  و فرزندان شان :
محمد ولی ،عذرا ،فيروزه،ادهم ومسيح
میباشند.
۷.احمد ولی « ولی » ( سروش )
با رنا «وکيلی » ازدواج نموده  و
فرزندان
 شان :
نسترن ،حليمه،احمد جنيد و مرواريد
 میباشند..
۸.مرحوم ولی محمد « ولی » ازدواج نکرده بود.
۹.مرحوم عبدالاحد « ولی » . ازدواج نکرده بود و در اثر

 حادثه ترافيکی در امريکا در زمان تحصيلاتش جان سپرد.  "

 در پایان این نبشته یک بار دیگر روح و روان محمد ولی خان را شاد خوانده و یادش را گرامی میدارم.

امید وارم که بتوانم به کمک دوستان وعزیزان زنده گی نامه محمد ولی خان را بنویسم تا آزادیخواهان افغانستان یک گام دیگر در شناخت از سربدران آزادیخواه کشور افغانستان نزدیک تر گردند. با این شناخت ، شناخت ما از استبداد و ظلم و ستم از یک طرف و آرمان استقلال طلبی و آزادیخواهی و ترقی و عدالت خواهی از جانب دیگر بیشتر گردد.

 در پایان این نبشته از همه عزیزانی که وقت داشته باشند ، خواهشمندم تا بخاطر فرارسیدن  بیست وهشتم اسد 1298 یا روز کسب استقلال افغانستان که با نام امان الله ، محمود طرزی،  محمد ولی خان و تمام استقلال طلبان وآزادیخواهان گره خورده است ، از همین حال به تحقیق  دوباره  و باز نگری درباره استقلال افغانستان و علل بوجود آمدن دولت امان الله و بعدا شورش ها بر ضد وی و سر انجام سرکوب استقلال افغانستان و پایان دادن به دوره استقلال افغانستان آغاز نمایند .

تا باشد که در هفته دوم ماه اسد تمام نشرات درون و بیرون افغانستان بیاد استقلال افغانستان از استقلال و ارمان آن یاد آوری نموده و در کارزار روشنگری با تولید نمودن افکار نوین وجدید و تحقیق همه جانبه یک دوره ده ساله یعنی از 1298 خورشیدی تا 1306 خورشیدی یا 1919 تا 1929 بتوانیم  از دست آوردهای استقلال  افغانستان پاسداری نمائیم وعلت های اصلی و فرعی درونی و بیرونی سقوط دولت امان الله را به ارزیابی بگیریم.