مهاجر

16.06.06

 

   دو پاسخ به دو خاديست در یک نامه

 

 اخیرا سری زدم به سایت  آریایی تا ببینم  این بار عارف " صخره "  شکنجه گر معروف ( خاد ) چه دسته گلی را به آب داده است . دیدم که اینبار  بجای غریدن های " صخره " ،  دو عضو دیگر حزب " دموکراتیک خلق "   بنام های  " ایمل پاکتین "  و " بابک خرم" ( حال کاری ندارم  که این اسامی  اصلی اند یا نقلی !)  ،  نوشته ها  ،  بلکه   " نصیحت " نامه هایی  خطاب به  " شعله یی ها "  به نشر سپرده اند ،  تنها با این تفاوت که  نوشته اولی  بیشتر " نصیحت آمیز"  و دومی آن  ، بیشتر  گزنده و ملامت خیز است . ولی هردو نوشته  از یک موضع خاص فکری و پشتوانه  حزبی بر خور دار بوده صاحبان قلم  باز هم  با کین ایدیولوژیک  و طعن و طنز پرچمی مابآنه  در لابلای جملات پست  و بلند   تیر و خنجر بسوی  " شعله یی ها " فیر نموده اند .

شاید این دو فیر کننده  حزبی به  " رفیق بزرک "  شان ( صخره ) گفته باشند   رفیق عزیز !  شما  بیشتر از این دست و پنجه تان را در برابر دشمنان رنجه نفرمایید ، جاییکه " رفقا " ی ارادتمند تان در میدان  رزم علیه  " جزم " اندیشان  " شعله یی " حاضر اند .

بهر حال ،  میخواهم دو پاسخ  به هر دو آقای  حزبی را در یک نامه ارایه نمایم  باشد خوانند ه خردمند  خود پیرامون  حق و با طل داوری  فرمایند :

اولا میپردازم  به جواب مشروحات  آقای  " بابک خرم " ،  آنهم برای آنکه ایشان  " مربوط نسل سوم ح.د.خ.ا"  بوده و طبعا از آرشیف اسرار  پشت پرده حزب و کارنامه های رهبران خویش  آنطوریکه شاید و باید اطلاع ندارد. در همینجا مشوره ما به آقای " بابک " اینست که  اگر واقعا خواهان دسترسی به حقایق سیاسی  مربوط  به دهه های گذشته کشور خویش بوده و هنوز هم با اعتقاد بی خدشه به سر میبرند ،  بجای پاسخ نویسی و نصیحت خوانی و فیر کردن های  ( بی خریطه )  ،    مطالعات تحقیقی ، سیاسی  وتاریخی موشگافانه خویش را بصورت عمیقتر و منصفانه تر ادامه دهند  و در هر قدمی که شعور و آگاهی شان بلند میرود ، یخن رهبران خزیده در اروپا را دو دسته بگیرند تا به انحرافات ایدیولوژیک و جنایت های ناشی ازان ، بخصوص در دوران پس ازکودتای ثور و حاکمیت پانزده ساله شان در افغانستان  رسما اعتراف نموده از " بابک )"  و بابکهای حزب  پوزش خواهی کنند .  آخر آیا رهبران خاین حزب توده مجبور نشدند به  نوکری ها و خیانت های شصت  ،  هفتاد ساله شان  به نفع روسها و به ضد منافع ملی مردم ایران معترف شوند؟

من ،  در اینجا  موضعگیری ، نوع بر خورد  و یا نحوه پاسخدهی فدراسیون محترم پناهنده گان افغان  در اروپا را میگذارم  به منسوبین فدراسیون مذکور و شخصیت های مبارز و زندان دیده یی  که در نوشته های اخیر دو آقای پرچمی  از آنها نام برده شده  ،  زیرا نه مسوول  تشکیلات  مذکور میباشم  و نه از مسوولین آن  وکالت کرده میتوانم . بلکه ،  به صفت یکی از هواداران سابق جریان دموکراتیک نوین افغانستان خودم را ناگزیر میدانم نه تنها در برابر قلدران (خاد) رژیم مزدور ، بلکه برای  " نسل سوم حزب "  مانند   آقایان "بابک"  و" پاکتین "  و امثال آنها  تذکراتی داشته باشم تا وجدانم در برابر شکنجه گران دیده درا ، قاتلان و فریبکاران سیاسی    که هزاران جوان  آرزومند میهن  را  مورد سو استفاده قرار داده   بکام مرگ فرستادند  و خود  " زنده سر "  به سلامتگاه ها  خزیدند  ،  ناراحت نباشد .

بگذازید از پاراگراف دوم اظهارات  آقای " بابک "  بیاغازم که چنین مینویسد :  "  دهه چهل خورشیدی  نقطه عطفیست در مبارزات سیاسی کشور . . . حزب دموکراتیک خلق افغانستان  ( پیرو شوروی ) و حزب دموکراتیک نوین ( پیروچین ) . . . پیهم ابراز موجودیت میکنند . . . "

آقای "بابک "  یا آگاهانه  با داشتن هدف خاص سیاسی    و یا  ناآگاهانه  وصرفا با تبعیت از رهبران خود  ، با بازی ماهرانه با واژه ها ،  از یکطرف  " حزب دموکراتیک خلق " را بجای  حزب وابسته به شوروی ،  تنها " پیرو شوروی "  معرفی میکند  و از طرف دیگر ،  جریان دموکراتیک نوین افغانستان را به غلط  ( حزب دموکراتیک نوین ) و  آنهم  " پیرو چین "  میخواند.

اگر قرار باشد  باساس  " نصایح "  آقای " پاکتین "  از  " حملات شخصی ، توهین و ..."   بگذریم ،  باید گفت که  ای جوان مربوط به نسل سوم حزب !  مادامکه  " افتخار"  عضویت  حزب آنچنانی را داشته و طبعا از اوامر و نواهی رهبرانت  اطاعت بی  چون و چرا هم کرده و در جلسات و میتنگهای متعدد حزبی هم اشتراک داشته یی  ،  چه شد که تا حال فرق میان حزب سیاسی   و جریان سیاسی را نفهمید ه یی ؟!   آیا رهبران فلسفه باف تان  تنها از زور  بازو وشلیک  تفنگ و قدرت تشخیص  و  دستگیری های  تان برضد  دشمنان ایدیولوژیک حزب استفاده نموده اند ، بدون آنکه در بخش بلند بردن سطح فکری تان هم خود  را زحمت میدادند ؟!

حال که فهمیدی در دهه چهل خورشیدی تنها جریان دموکراتیک نوین با ارگان نشراتی اش ( شعله جاوید) مصروف مبارزه بود ، این حقیقت را نیز باید بدانی و هیچگاه فراموش نکنی که  جریان مذکور دران سالها ،  تنها غرض الهام گیری و آموزش از تجارب گرانبار انقلابات جهانی  ،  منجمله  انقلاب خلق چین بدانسو مینگریست نه برای وابسته گی سیاسی و نوکری به همسایه  علیه منافع ملی کشور .

آقای "بابک " !  اگر در گذشته ها و در بحبوحه حاکمیت خونین ومصروفیت های ناشی ا ز گیر و گرفت شباروزی  حزب  نمی دانستی ،  اکنون که نه حاکمیت دولتی تان باقیمانده  و نه نا راحتی های " اشرار" ستیزانه داری ،  میتوانی تفکر بیشتر و سالم تر در اطراف سالهای رفته نموده به این نتیجه قاطع برسی که  حزب تان  تنها " پیرو شوروی "   نه  ،  بلکه از نظر مالی ، سیاسی ، نظامی  و استخباراتی  صد در صد به شوروی  وابسته بوده  و در لجنزار متعفن نوکری به   " همسایه بزرگ شمالی "  فرو رفته بود.  آیا میدانستی ای جوان که حتی تعیین و تقرر رهبران ات به کرسی های ریاست جمهوری و ( خاد ) و و زارتخانه ها و دیگر ارگان های دولتی و امنیتی و ...  از کجا صورت میگرفت ؟ !  آیا کلان کاران حزب تان با ژست های فیلسوف ماآبانه  و تخلص های آتشین انقلابی شا ن در حضور مامورین  کی جی بی  ،  جی آر یو  و ژنرالان متکبر روسی اختیار و صلاحیتی از خود  داشتند ؟!  اینها  گوشه یی از همان واقعیت هایند که هرگاه شما اعضای جوان و یا شاید خوشباور حزب نمیدانستید  ،  " رفقای بزرگ "  تان خوب می دانند و میدانستند .چنانکه در سالهای اخیر حاکمیت ظاهری حزب  آه و ناله شاه شجاع گونه بعضی از " رفقا "  بگوشها میرسید .

آقای " بابک " !  در پاراگراف سوم خود ، انگشتی بجان مطلب زدی  و اما سطحی  گذشتی !  از آنجا که می نویسی : "  بقدرت رسیدن حزب دموکراتیک خلق ،  آغاز یک فاجعه است که تاثیرات آن هنوز استخوان سوز است  " .  در اینجا یا نخواستی قضیه را باز نموده قدری در اطراف اسباب و دلایل این فاجعه روشنی اندازی و یا هنوز توشه و توان تیوریک  در این زمینه را نداری !  مشکل اساسی تو و امثال تو اینست که فاجعه را صرفا پس از تهاجم شوروی  و واکنش غرب علیه آن توسط احزاب بنیاد گرای اسلامی جست و جو میکنید  و هرگز توجه نمی نمایید که قبل از تهاجم شوروی  و واکنش جهان غرب ، فقط چند ماه پس از کودتای هفتم ثور مردمان مناطق مختلف کشور مانند نورستان  ،  کوهدامن  ،  دره صوف  ، کوهپایه های پر غرور پامیر و نیز  فرقه های عسکری  هرات ، حسین کوت ، پکتیا ، بالاحصار کابل ،  اهالی  چنداول  و ده ها جای دیگر بر ضد زور گویی ، قلدری ، آدمکشی ، غارتگری ، بیگانه پرستی ، کبر و نخوت و بیدانشی و بی ناموسی  و  . . . حاکمان حزبی  بپا خاسته بودند که مرور کوتاهی به گذشته میتواند شما را بخود ارد!

دران مواقع  هنوز از اخوان  وحزبش  و از امریکا و ستنگرش خبری و اثری در افغانستان نبود .  اگر شما آقای " بابک "  و سایرجوانان فریب خورده حزب ، گذشته های حزب و جنایت های رهبران حزبی تان را بدون تعصب و تکبر به بررسی نقادانه بگیرید ، دیگر کاسه و کوزه را بفرق  " کمونیزم چینی "  نمی شکنید و دقیقا میدانید که " شعله یی ها "  از همان مراحل اول کودتای ثور وحاکمیت حزب " دموکراتیک خلق "  با شناخت علمی وعملی یی که از گرداننده های اصلی کودتا ، مزدوری رژیم حاکم  و ماهیت سیاسی  ضد مردمی  آنها داشتند ، با خواست و صدای بر حق مردم آزاده خویش همراه و همگام شدند  نه با اخوان المسلمین  و مزدوران غرب  !  زیرا نه اخوان المسلمین اعتقاد به (  مبارزه مسلحانه آزادیبخش ) داشته و دارد و نه حامیان خارجی آنها .  باساس اتخاد سیاست مستقل ملی و حفط غرور و آزاده گی افتخار آمیز " شعله یی ها " بود  که  هم شما آنانرا با بد ترین و نا جوانمردانه ترین شکل و شیوه  کشتار کردید و هم اخوان المسلمین .  همین عدم توجه عمیق و یا عدم  آموزش اساسی وصادقانه ی شما جوانان حزب است که سعی نمیکنید  به ریشه ها دست  یابید  و خود تا ن را باز سازی نمایید ،  در حالیکه این " نصایح " را  به " شعله یی ها " ارزانی میکنید .  آیا گاهی از خود و رهبران حزبی تان پرسیدید که این چه نوع " انقلاب کبیر "  با " رهبر خبیر "  آن است که ظرف مدت بسیار کوتاه چند ماهه ،  به کشتار دوازده هزار انسان بیگناه میهن ما رسما اعتراف صورت میگیرد ؟! آیا نفرت عام علیه رژیم کودتا نتیجه دشمنی تنها " شعله یی ها "  با حزب بر سر اقتدار بود  ؟  یا معجزه بنیاد گرایان اسلامی ؟  یا  انعکاس اعمال و سیاست های زورگویانه و مزدور منشانه خود رژیم  ؟!!    عجب کور خود و بینای " شعله یی ها "  شدی  ای جوانک پرچمی !!

حزب تان که بجای یک حزب سیاسی متمدن ،  مستقل ، مردمی و مترقی ،  در طول عمر ننگین اش بمثابه  یک باند مسلح ، قاتل  و

فرمانبردار بیگانه عمل نمود و هم رهبران این حزب در نقش جاسوسان ( کی جی بی)   و ( جی ار یو )  از هیچنوع جانکنی ، لفاظی  و مزدوری  به " همسایه بزرگ شمالی "  دریغ نکردند ( سخنان ببرک و آثار ژنرالان روسی در هردو زمینه موجود است ) .

آیا بعوض  " شعله یی ها "  ، گاهی از رهبران جاسوس  و منحرف تان پرسش بعمل آوردی که  از گذشته های سیاسی شان  ، از  زد و بند های وطنفروشانه  شان  حد اقل انتقاد را نموده از شما اعضای جوان و سر گردان حزب پوزش خواهی کنند ؟!  پس ای جوان فریب خورده !  بگذار از تو بپرسم که این افکار "  معصومانه" و این نفرت داشتن  از " دشمنی ها "  و " جزم گرایی " ها  و " مرد عمل " طلبیدن ها  را در دوران قدرت و حاکمیت حزبی و دولتی تان هم دوست داشتی یا اکنون پس از کشتار ها و ویرانگری های هزار هزار و رانده شدن ها و آواره گشتن ها  بدان  اعتقاد پیداکردی ؟!  و آیا شما و صلاحیت داران حزبی تان حتی یک لحظه هم در فکر و اندیشه ی بیگناهی مقتولین و درد ناشی از شکنجه های طاقت فرسای گرفتار شده گان  و  سر نوشت خانواده های آنها بودید ؟!

بلی  آقای " بابک " !   بجا پرسیدی که  " چرا این نخستین قافله سالاران مقاومت ، حماسه سازان تاریخ میهن ( شعله یی ها )  مورد بی لطفی  و حقناشناسی قرار میگیرند  ؟"   و باز گفتی که  " اگر شعله یی ها به قدرت میرسیدند چی مشد ؟ "

گرچه این حرفها در همه جا از زبان خادی ها ی حزب تان شنیده شده ،  ولی با آنهم  باید به پاسخ ات گفته شود که  اگر شعله یی ها هم مانند خلقی ها و پرچمی ها حامی  یا حامیان خارجی قدرتمند میداشتند  و یا خدای نخواسته  وابسته به شبکه های جاسوسی بیگانه می بودند و از راه کودتای خونین نظامی  به رهبری متخصصین بیگانه بقدرت میرسیدند و کودتا را  با دیده درایی  " انقلاب "  آنهم از نوع " برگشت نا پذیر "  آن جا می زدند و . . . بدون تردید  مانند منسوبین  " حزب دموکراتیک خلق افغانستان "  در پیشگاه تاریخ ، وجدان  و ملت عزیز افغانستان سر افگنده و شر مسار میبودند . پس جای شکرش باقیست که چنان نشد  و " شعله یی ها "  هنوز  افتخار بقدرت نرسیدن  و سر فراز بودن در پیشگاه تاریخ را دارند .  وقتی " شعله یی ها "  می بینند که با وجود بیگناهی و وطندوستی و پاکدامنی شان هنوز هم بار ملامت میکشند ، آنرا از عجایب زمان و مکان دانسته  و خطاب به مادر میهن میگویند :

 به جرم عشق تو ام میکشند غو غا یی است           تو نیز  بر سر با م  آ  که خو ش  تما شا ه یی  است      

آقای " بابک "  !   شما با طعنه می نویسید که  "  شعله یی ها  هنوز در زمان سالهای سلطنت ظاهر شاه و سردار داود به سر برده  این همه دگرگونی ها و تحولات در جهان کوچکترین تاثیری به این انقلابی ها ی چهار آتشه وارد نکرده ... دو شعله یی را به مشکل میتوان پهلو ی هم نشانید " .  قسما درست میگویید و این ،  متاسفانه از یکطرف  مربوط به وضع و حال مالی ، سیاسی ،  روحی ، تشکیلاتی  و چگونه گی سیر مبارزاتی آنها میشود  و از سوی دیگر ، این قضیه به جریان سرکوبهای خونین  ، خیانتهای رژیم حاکم  و  و فشار های دوجانبه استعمار روسی و امریکایی  در افغانستان نیز رابطه دارد .  ولی بهر حال ،  من سخت آرزومندم  این نسل صادق و سرکوب شده  خود شان  را هرچه زود تر جمع وجور نموده  بدانند که دشمنان ملت افغانستان ( شامل هردو جناح روسی و امریکایی) به هیچ صورت دست از سر آنها بر نمیدارند .  و اینکه شما از " چاه  "  آمدید نیز حقیقت دارد و نباید " شعله یی ها " در چنان چاه متعفن سیاسی فرو روند  .

آقای " بابک "  !   اگرچه در پاراگراف هجدهم نوشته تان ادعا کرده اید که "  ... اعضای ح . د . خ . ا  با در نظر داشت تحولات  ، انکشافات در سطح ملی و بین المللی و تجربه های دوران حا کمیت  به آن حدی{ از}  پختگی لازم سیاسی رسیده اند که دیوار های مصنوعی  ایدیولوژیکی را شکسته با جرات  و متانت در پهلوی حق و حقیقت قرار گیرند ،  از حق بگویند  ولو که این افتخار از مخالفین دیروزی اش { آنها }  باشد " .  مگر با آنهم  ممکن است به لحاظ جوان بودن   یا ملاحظه کاری  و یا ...  نتوانستید  از پرت و پلاس گویی  ودروغ پردازی  و  از خیز زدن به شاخ و برگ اجتناب نمایید !  مثلا ،  اگر گفتار و ادعای تان کاذبانه  و فراموشکارانه نیست  ،  لطفا  یک اثر کتبی یا یک سند تحریری را نشان دهید که از سو ی رهبران ،  تیوریسن ها ، مورخین ،  محققین و سر سپرده گان حزب  " دموکراتیک خلق " پیرامون اشتباهات ،  جنایتها ، قتل بیگناهان  ، شکنجه های غیر انسانی ، به زندان افگندنها ، ویرانگریها  ،  ترورهای دولتی ،  یتیم کردنها ،  بیوه سازیها  و بیگانه پرستی های چندین ساله شان بیرون داده   وبه جرایم و گناهان شان  در پیشگاه تاریخ  اعتراف نموده باشند ؟!  تا زمانیکه چنین اسناد و اعترافات کتبی به نشر نرسیده باشد ،  هیچ کسی نمیتواند ادعا های تان را بپذیرد .  اینکه کد ام " سپاهی حزب "  تان  در مورد کدام قربانی  و شهید دست خود چه نوشته  ، بحثی است جدا گانه  و قابل توجه و تحلیل خاص .

آری !  هرچند آقای " بابک خرم "  ، این جوان پرچمی تلاش بخرچ داده تا به زعم خودش ،  ماهیت اصلی و مافی الضمیر کین توزانه

حزبی اش را از دید خواننده پنهان نگهدارد ، مگر از آنجا که دروغگو حافظه ندارد ، در پاراگراف نهایی نوشته اش ، عقده آماسیده حزبی و مقاصد خاص سیاسی خود را بیرون داده است که خواننده میتواند به وضاحت کف دستش را بخواند و تنها چیزی را که راست  و بجا انتخاب نموده  اینست که  قول شاعر را که میگو ید  :                                                                                               چه خوش است گر محک تجربه آید بمیان    تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد  ،   بسیار بمورد به عاریت گرفته که در مورد خودش ،  حزبش  و سیه رویی های  رهبران حزبی اش خوانایی عجیبی  دارد !

 

 آقای " ایمل پاکتین "  یکی دیگر از اعضای حز ب  "  دموکراتیک خلق " است که مطالب ظاهرا میانجیگرانه  یی را به تحریر کشیده و طی آن به معرفی عده یی از منسوبین ( فارو) پرداخته است که بازهم کاری بدان ندارم  ، زیرا ذوات محترم ( فارو ) خوشبختانه زنده و فعال بوده خود بهتر میدانند که در زمینه پاسخ  میدهند یا گذشت میکنند .  و اما  از آنجا که نوشته آقای " میانجی"  دارای موضعگیری حزبی و دفاعی زرنگانه  بوده  از اعضای  " بیروی سیاسی حزب دموکراتیک خلق "  و یا همان هایی که دست های شان  در جنگها ، کشتار ها ، شکنجه ها ، زندانی کردنها ، تعقیب و دستگیری های اختناق آور سیاسی پانزده ساله  و همچنان ، همکاری و همسویی نوکر منشانه با تجاوز کاران روسی  بر ضد ملت غیو ر افغانستان دخیل است ، پشتیبانی بعمل آورده است ،  باید از وی پرسید که  آقای " پاکتین " !   چه شد که علی الرغم  ادعای " بیطرفی "  ،   از " رفیق بزرگ " حزبی  ات ( صخره ) و غر و پف خادیستی  وی  تنها  با طرح سه سوال بسیار خفیف و زود گذر میگذری ،  ولی همه سوالها و توضیحات و تشریحات و " نصیحت " ها و ملامت ها را علیه  منسوبین ( فارو )  یا  بقول شما ،ا  " شعله یی ها "  و " مایویست ها "  بکار گرفته  و با ردیف کردن اسامی  " بزرگان حزبی "  ،  " سایت  " های انترنتی  و حضور یابی " فعال "  آنان  در  " جلسات حزبی "  و همچنان بر خورداری  عده یی ازان " بزرگان "  بیگناه  از  " بیست و سه حزب رسمی "  و " چهل کرسی پارلمانی " در افغانستان  و  . . .  خواسته یی به  دشمنان رژیم مزدور دیروزی   ،  " راه گیران شاهراه کابل -  حیرتان "  و ...  که در حقیقت  فریاد گران حق و حقیقت اند ، بفهمانی که  ای دشمنان ما !  و ای مدافعان حقوق بشر و ای کسانیکه دیروز تعقیب و دستگیر تان کردیم و به کنده و زنجیز تان کشیدیم  و مغذوب و معدوم تان نمودیم  !!  بیشتر از این صدا و فریاد  بلند نکنید  و از حقوق بشر و محاکمه ی جنایتکاران و . . . حرفی بر زبان نیاورید !!  مگر آخر نمی بینید که هنوز هم  چه در داخل و چه در خارج افغانستان حضور فعال داریم  ،  سایت ها و کرسی ها  و کتابنویس ها و . . . در اختیار ماست و . . .  شما چند نفری بیش نیستید  و " دو نفر تان  را بمشکل میتوان پهلوی هم نشانید " ،   باید راه مدارا و مماشات  در پیش گیرید  و با این وزیرها و معیین ها و ریس ها وژنرالها و . . . های ما  از در  گذشت و محبت درآیید  و گذشته ها را فراموش کنید ،  چون در سطح ملی و بین المللی تحول آمده ،  اگر جنایتکاران را میخواهید به محاکمه بکشانید  ، تعداد شان در افغانستان زیاد است  ،  اخر اینجا اروپا ست  ، نمیدانید که این مردم مشکلات شان را چطور حل میکنند ؟ !  و ده ها   لفظ و کلام  زیبای دیگر .  تو گویی در گذشته هیچ چیز ی واقع نشده ،  تنها رژیمی " مترقی "  و " پیشتاز "  آمد  و هنوز عرق پا ی رهبران و فعالین حزب بر سر اقتدار خشک نشده بود که  امپریالیسم و ارتجاع دست بهم داده   با توطیه چینی های دشمنانه شان حزب و  " رژیم انقلابی  "  هفت ثوری را سقوط دادند  ، " این وظیفه شما نیست " که کسی را جنایتکار خطاب کنید  ، "  شما خود یکطرف قضیه هستید و در حوادث جنگی وخونین افغانستان شریک بوده و هستید " و امثال این در سفتن ها . . .  البته " پاکتین " آقا حق هم دارد  و بازی های زمانه هم  رنگها و نیرنگهایی را به نمایش میگذارد  که غرض جلو گیری از شرح و بست  بیشتر ،  بجا خواهد بود اگر قول بزرگمرد ادب وعرفان ( بیدل )  را در اینجا به گواهی بگیریم و از این درد سر بگذریم  که فرمود :

زمانه کج روشان  را به بر کشد ( بیدل )        هر آنکه  راست  بود  خار  چشم افلاک است . 

 به آقای " پاکتین "   باید علاوه کرد  که  ماکیاولیسم  شما حزبی ها را هر انسان با  خرد  به  سرعت  درک میکند ، هرقدر مقاصد و مطالب سیاسی و ایدیولوژیک تان را در لفافه های " بیطرفی "  و " پیشنهادی "  و  بپیچانید  ،  جمله های " حقوقی "  و اصطلاحات خادیستی بنویسید و مظلوم نمایی  و" پناهنده " جویی  کنید  ، همه گی  شما را از خرام تان میشناسند و خوب هم میشناسند و ما هم شناخته ایم و بازهم میشناسیم  و عاقبت سیهکاران  رو سیاه تاریخ اند ،  هرچند از حزب و کرسی و سایت و جلسات و آرگاه و بارگاه  و روبل و دالر  و دینار دم برنند !!

در بحث های آینده ، اگر ایجاب کند   شرح زیاد تر  و اسناد ضروری تر در افشا ی بیشتر حزب  و رهبران آن   ارایه خواهیم نمود  . (پایان )