دوکتور سيد موسی صميمی

 07.06.2006 

 

 

 تاثيرنهاد هاي مالي جهاني برافغانستان 

 

 " التزامات ساختاري " درافغانستان منجربه آن خواهند گرديد تا وابستگيهاي اقتصادي سرزمين هندوکش دراثرسياستهاي نهادهاي مالي بين المللي بيشترگرديده و در نتيجه فرآيند صلح دموکراتيک خدشه دار گردد

 

 1.    التزامات ساختاري

 

ساختارهاي سياسي ، زمينه هاي از پيش شکل گرفته اقتصادي ، وهنجارهاي حاکم اجتماعي آن عوامل دروني تعيين کننده مي باشند که بايد درجهت دگرگون ساختن آنها تلاشهاي  آگاهانه وهدفمندانه  اي صورت گيرد.

 زدوخورد هاي مسلحانه ، مبارزات سياسي بي امان ، وبلآخره برخوردهاي ناسالم اجتماعي نخبگان افغانستان درسه دهه اخير؛ ساختاراقتصادي ، ر وابط سياسي ، و پيوندهاي اجتماعي سرزمين هندوکش را بکلي دگرگون نموده اند. درنتيجه نه تنها زيربناهاي اقتصادي ازقبيل شاهراهها ، پلها ، تعميرات ونظام آبياري مصنوعي بکلي و يا قسماً منهدم گرديده اند، بلکه اثربخشي اين دگرگوني بيشترازهمه درذهنيتهاي اجتماعي ، به ويژه درشيوه هاي فکري بازيگران سياسي افغانستان به شکل ملموس ديده مي شود.

 پرواضح است که همچو درهم و برهميهاي متواترو درازمدت که اگر آنها را انقلاب نخوانيم ؛ دست کم منجر به  "منقلب نمودن " روابط گسترده اجتماعي گرديده اند، منحصربه افغانستان نمي باشند. شماري زيادي از"جوامع پسا – منازعه "Post – conflict  societies چنين ميراث تاريخي را با خود حمل مي کنند. اما درافغانستان نه تنها قيادت مرئي و نامرئي نو کيسه ها و خط فکري زورگويان هنوزهم بيداد مي کند، بلکه عدم ارزيابي انتقادي از گذشته ها در راستاي صلح دموکراتيک مانع گذاربه سوي جامعه رفاه همگاني مي گردد.

 نظام " سوسياليسم واقعاً موجود" حزب دموکراتيک خلق افغانستان درسالهاي 1978-1992 عيسوي ازيک سو دربند خط فکري سوسياليسم ديوان سالارانه قرارداشته و بنام طبقه کارگر و زحمتکشان درخدمت قشرکادرهاي حزبي راهبردهايي را پياده نمود که فاقد بسترهاي مناسب اجتماعي بوده اند. همزمان و از سوي ديگر اين نظام مورد حمايت حزب دموکراتيک خلق؛ در جوشاجوش جنگ سرد، پيآمد اشغال نظامي افغانستان توسط اتحاد شوروي را همراه داشت.

 بعد از فروپاشي "حزب وطن " و ورود قواي مجاهدان درکابل –اپريل 1992- " نظام اسلامي واقعاً موجود" به نوبه خويش از ويژگيهايي برخورداربود که بازيگران تازه درصحنه سياسي ؛ مانند گذشته ها در قيد ذهنيت جنگي با دشمنان ديرينه خود قرارداشتند  و به زدوخوردهاي مسلحانه خود ادامه دادند. از آنجايي که مجاهدين خود محصول شرايط جنگهاي  خشونتبار بودند؛ در فقدان سنت جروبحث مسالمت آميز سياسي ، به ستيزه گري مايل بودند. بنابرهمين دلايل گروه هاي مجاهدان تا اخيرموفق به ارائه يک برنامه کاري و بديل سالم سياسي و اقتصادي نگرديدند.

 نظام التقاطي مليشه هاي طالبان بعد ازسالهاي 1996 عيسوي نظربه ادعاي خود شان و با اشاره به " فاني بودن " اين جهان نيازي به برنامه هاي دنيوي احساس نمي کردند. در واقع اين نه تنها کادرهاي مليشه ها؛ بلکه گروه هاي سياسي پيراموني آنها نيزعاجز از طرح برنامه هاي بازسياسي بودند.

 گروه طالبان حتا خشکساليهاي متواترطبيعي و نتايج  ناگوار آنها را ناشي ازعدم فرمانبرداري از "ملاي بزرگ "- ملامحمد عمر- مي پنداشتند. علاوه براين درستراتژي حاميان خارجي گروه طالبان هم جايگاهي براي طرح سياستهاي اقتصادي سراغ نمي شد.

 با درنظرداشت اين پيشينه تاريخي که منتج به التزامات مشخص ساختاري گرديد؛ بازيگران دوران " صلح دموکراتيک " به نوبه خويش با چالشهاي تازه اي روبرو مي باشند: با وجود سپري شدن بيش ازچهارسال نخبگان کرسي نشين تا هنوزهم برنامه اي ارائه نه نموده اند که جوابگوي نيازمنديهاي اجتماعي واقتصادي باشندگان کشورباشند. جا دارد تا دراينجا بيافزائيم که دراينجا با توجه به موانع گسترده مراد عملي کردن برنامه ها نبوده ، بلکه درقدم نخست و قبل ازهمه طرح برنامه هاي گسترده به مثابه پيشزمينه هاي فکري و اجتماعي مطمح نظرمي باشند.

 ازيکسو ، بخش بزرگ روشنفکران حاشيه نشين امروز که اکثراً بازيگران سياسي ديروزبوده اند؛ دربند پاکسازي گذشته هاي سياسي خود قراردارند. از جانب ديگر آن عده روشنفکراني که خارج ازحلقه حکومتي قراردارند، دربيش ازصدها پديده گذشته ، ارزيابيها از اوضاع کنوني و چشم اندازهاي آينده باهم اختلاف نظردارند. طبيعي است که اين تفاوتها امرنيکو بوده و يکي ازلازمه هاي نظام کثرت گرا شمرده مي شوند. اما تاسف درآنست که اين " زاکشي " يا فرارمغزها Brain drainبه آن منتج گرديده است که قابليتهاي  روشنفکري جامعه افغانستان  درمورد توسعه اقتصادي  آينده اين کشورفاقد برنامه و کاربردهاي عملي باشد.

 بنابراين درواپسين تحليل نهادها مالي جهاني بدون حضورنظريه پردازان بومي کشور دست به طرح سياستهاي اقتصادي زده و شکل يابي نظام اينده افغانستان دريد صلاحيت ومسئووليت خاص مديران و کارپردازان اين بنيادها قرارگرفته است.