معشوق رحيم

29-03-2011

 

ترس از دموکراسی

 

معمولاً ترس از دموکراسی یا مردم سالاری را کسانی در دل می پرورانند که در نقطه مقابل این نظام قرار دارند. و یا به عبارت دیگر فقط کسانی از دموکراسی و قرار گرفتن قدرت بدست مردم  ترس و وحشت میداشته باشند که این نظام را برای ادامه حیات قدرت سیاسی و اقصادی خود خطرناک میدانند، و برعکس یک نظام استبدادی خود کامه را ترجیح میدهند تا بتوانند در مفت خواره گی و تن آسایی حیات بسر ببرند.

واما روی دیگر سکه این است که گاهی هم اتفاق میافتد که خود نظام های دموکراسی ویا هم آنهایی که دموکراسی را به عنوان یک نظام موفق پذیرفته اند از روی کار آمدن این نظام ترس و وحشت میداشته باشند.

آیا راستی هم چنین ترسی وجود دارد و چی قدراین ترس موجه است؟

انفجاراعتراض های پی در پی آزادیخواهی و دموکراسی طلبی در کشور های عربی که باروت آنرا رهبران خودکامه و زور گوی این کشور ها با حمایت نظام های دموکراسی غرب طی سالیان متمادی در سینه های مردم این سرزمین ها دفن کرده بودند، و واکنش های را که دوستان و حمایت کننده گان غربی این رژیم های دیکتاتوردرجریان این اعتراض ها از خود نشان دادند، مبین ترس ووحشت ایست که این کشور ها از روی کار آمدن نظام های دموکراتیک به خصوص در این برهه از زمان دارند. اما ترس از چی؟

این نظام های دیکتاتوری وحاکمان زورگوی آن که طی سالیان متمادی خود را مانند جوک روی پیکرمردم این سرزمین ها چسپانیده بودند و خون مکیدن و از خون زیستن را بجای آب ونان خوردن ترجیح داده بودند در واقعیت همه تفاله ها و پسمانده های جنگ سرد میباشند که دیگر زمان کارآیی و مصرف شان به پا یان رسیده بود وبه لاش ها یا کالبد های متعفنی مبدل گشته بودند که از دیر زمانی در انتظار دفن شدن بودند.

بعد ازپایان جنگ دوم جهانی و آغاز جنگ سرد که جهان شکل دوقطبی را به خود گرفت هرد طرف در گیر دراین جنگ در پهلوی رقابت در عرصه های نظامی، علمی، تخنیکی و ایدیولوژیکی همچنان درصدد این شدند تا هر چی بتشتر به تعداد هم پیمانان خود در جهان بیافزایند تا از این طریق بقای خویشوتضعیفرقبای خود را تضمین کرده باشند.

با استفاده از همین اوضای متشنج  و ابر آلود سیاسی در جهان، دیکتاتورهای کشور های اسلامی موفق شدند تابرای محکم کردن پایه های برج وبارهقدرت خویش استفاده حد اعظمی را بکنند. بدین معنی که هم از اتحاد جماهیر شوروی وهم از کشورهای سرمایه داری کمک های فراوانی را بدست میاوردند که قسمت اعظم آنرا برای سرکوب مخالفین خود بکارمیگیرفتند، که به این ترتیب توانستند تا این اواخر به حیات طفیلی خویش ادامه بدهند.

واقعیت این است که روی کارآمدن رژیم های مردم سالار از نوع دموکراسی های غربی در کشور های عقب مانده از نظر اقتصادی و فرهنگی بعضاً خطرات ونتایج نا گواری را ببار خواهد آورد که منجر به نا بودی خود این نظام ها وبرگشتن وقدرت گرفتن دو باره دیکتاتورها خواهد شد و مانند فرزندنا خلفپدر را گردن خواهد زد. گرچه این که آیا بر قراری یک نظام مردم سالار یا دموکراتیک از نوع غربی آن درکشور های عقب مانده از نظر اقتصادی و فرهنگی، نسخه خوبی است یا نه، بحث ایست که باز کردن آن در اینجا نمی گنجد. اما با آن هم این مشکل ویا خطر سبب ترسی میشود که کشور های غربی را مانند شبحیهمیشه دنبال کرده وآزار داده است.

الف - در گام نخست به هیچ کس پوشیده نیست که اکثریت مردم در کشورهای عربیاز دولت اسرائیل نه تنها نفرت دارند بلکه حتی موجودیت آنرا در منطقه برای خود عار و ننگ میدانند. البته این موضوعی نیست که برای کشور های غربی و متحدین دولت اسرائیل پوشیده باشد. بنا ً روی کار آمدن هر نوع نظامی که در آن مردم حرفی برای گفتن داشته باشند ویا به عبارت دیگر هر حکومتی که از طریق آرا آزاد مردم به قدرت برسد با هر نوع صلح با دولت اسرائیل در شکل موجودش مخالفت خواهد کرد. اما این که این نفرت از دولت اسرائیل و یا تصمیم گیری مربوط به این مسأله تا چی اندازه خود را با روی کار آمدن رژیم های جدید در این کشور ها نشان خواهد داد مربوط میشود به آینده.

ب -مسأله ملی ساختن نفت وکوتاه کردن دست کشور های غربی از منابع وذخایر آن که به مانند خون در شاه رگ های اقتصاد کشور های غربی در جریان است وحشت دیگری است که کشور های غربی را واداشته است تا مردان ما لیخولیایی و دمدمی مزاج را را در این کشور ها بر سر قدرت نگه بدارند تا با هر گونه موزیکی که آنها بنوازند بتوانند رقص و پایکوبی بکنند.

ج- قدرت گرفتن سازمان های مارکسیستی و روی کار آمدن نظام های توتالیتر نوع استالینی از طریق یک روند دموکراتیک یعنی انتخابات و یا راه های دیگر یکی از دلهره های جدی دیگری بود که سبب شده بود تا غربی هااز پا گرفتن نظام های دموکراتیک ترس داشته باشندو پشتی بانی افراد خود کامه ومخمور را بنمایند.چوننیک میدانستند که در جامعه ی که فقر سر تا پای جامعه را در خود پیچیده باشد و درجامعه ی که تفاوت های اقتصادی میان اکثریت کم نان و کم جان و اقلیت بد مغز و بد وجدان مانند تفاوت میان بستر دریا و قله های کوه ها باشد، این سازمان ها اقبال خوبی برای پیروزی خواهند داشت. که این ترس بعد از ازهم پاشی شوروی سابق و یک قطبی شدن جهان فروکش کرده است.

د –بنیاد گرایی اسلامی و بر گرداندن این جوامع به قرون وسطی کابوس دیگریست که هنوز هم خواب را از چشمان کشور های غربی ربوده است. کابوسی که میتواند با استفاده از راهرو یک روند دموکراتیک به قدرت برسد وپس از به قدرت رسیدن خود این روند رادر نطفه اش خفه بکند.که این به عقب گرداندن در واقعیت بستن بازار های پر منفعت بروی کالا های غربیمیباشد که از پول باد آورده نفت نصیب شان میشود.

اما اکنون که اوضاع کاملا ً دگرگون شده است ومردم این سرزمین در حال بیدارشدن از خواب صد ساله اند معلوم شود که بازهم کشور های غربی همان سیاست کهنه خود را دنبال میکنند ویا اینکه بر ترس و وحشت خود پیروز خواهند شد و روشنی شفافیت را بر تاریکی وابهام ترجیح خواهند داد؟