فریاد دل

 

دوستان خواهـم دمی فـریاد دل بیـرون کنـم

خون چکان قلبـم شـود،یاد کابـل چـون کنـم

ای عزیزان! دوستان وهمرهان گم کرده ام

ازفراق شان بگریم،چشم چون جیحون کنـم

عمرمن درحسرت دوری آن یـاران گذشـت

مـی ندانـم تا بکی غـم برغمـم افـزون کنــم؟

گرفـراق مارا زکــوی اقــربـا بنـمــوده دور

این فراق آخر سرآید،وصل شان میمون کنم

ازغـم آن دوستـا نـم ،نـالـه هـاوقـصــه هـــا

سرنموده وز فسـون دشمنــان مضمـون کنـم

سالهــا شـدرفت تبســم،دردلـم غـم خانه کـرد

همچــومجنـون بهرلیلی روسوی هامون کنـم

کشتن وبستن به میهـن نیست پایا نش ازآنک

تا که باشدخائنان درملک،چاره چـون کـنــم؟

رفـتـه دیدم کابلم را،هـرچـه بـود ویـرانه بـود

کابـلــم آبــاد ســازم،د شـمـنـــان بیــرون کنـم

پابرهنه طفلکا ننـد،درغمـی یک لـقـمــه نــان

ازبـرای آن یـتـیـمان نـا نـشــان افــــزون کنـم

متـحــد گــردیــده باهــم،جــانیــان وظــالمــان

ازخــداخواهـم که ایشـان،غـرق چون قـــارون

ظالمان بی تـرس وبیــم،خـون مردم میـخـورند

خواهم آن روزی،رسن درحلقشان موزون کنم

درد مــلــــت را دوائـی نیسـت جــزلـطــف خدا

گرزلـطـف حـق بزودی،ظالمــان مد فـون کنـم

ای"نهـان"ازجوردوران قـا متت خم گشته است

لیک ازدیــدوشنیــد ت،دفـتــری مضمــون کنـم

 

محمد آصف نهان،۱۲،۰۱،۲۰۱۱،سدنی