پیکار پامیر

28-01-2011

جرقه یی که انقلاب آفرید

 

جهان ما، در مسیرت فرود و فرازش، همانطور که شاهد شتاب قافله ی عمرو زمان است، تماشاگر حوادث و رویداد های تلخ وشیرین زیاد ی هم میباشد.

گفته شده که  تحولات اجتماعی ، نه مبدأ و مقطع کاملاً مشخص دارد  و نه علم اجتماع کلید و فورمولی ارائه میکند  بتوان با استفاده ازان،  آغازحوادث درونی و سیاسی جامعه ی انسانی را ازقبل  تعیین نمود.

در روز های اخیر، جامعه ی ظاهراً آرام (تونس)، یکی از کشور های عربی در خاور میانه و رژیم ظاهراً پایدار آن تحت رهبری رییس جمهور مستبد آن بنام  زین العابدین بن علی، تقریباً بگونه ی آنی بجوش آمد و شعله های انقلاب مردمی ازان زبانه کشید.  بزرگمردی گفته بود : از یک جرقه آتش برمیخیزد.  این  گفته ی عالمانه و منطقی در جریان همین ماه در مورد جامعه ی تونس کاملاً مصداق یافت. بدین معنا که بتاریخ  هجدهم ماه دسامبر، یعنی چیزی بیشتر از یکماه قبل، یکی از دست فروشان  بینوای تونسی ، از فرط ظلم و اجحاف مامورین حکومتی و شدت فقر و بیچاره گی ، تصمیم گرفت با آتش زدن برجان خود؛ خویشتن خویش  را از غمهای طاقت سوز  زنده گی برهاند و بنابران، با اقدام به خود سوزی اعتراض آمیز در روز مذکور، چشم از جهان فرو بست و خودش را برای ابد " بی غم" نمود . این ، همان جرقه ی ظاهراً کوچکی بود که آتش انقلاب ضد دولتی و ضد استبدادی درتونس  را مشتعل نمود. شاید آن بینوای دست فروش تونسی به عظمت فدا کاری خودش واقف نبود و نمیدانست با خودسوزی اش، نه تنها خودش را از غمهای دنیا میرهاند، بلکه طنین مرگش موجب رستاخیز عظیمی در سرزمین مادری اش گردیده و در نتیجه، بار سنگین غم و اندوه ناشی از محرومیت های زنده گی را از دوش ملیونها هم میهن عذاب دیده اش کاهش میدهد.

این انقلاب در تونس، ظرف یکماه چنان اوج گرفت که  اگر ازیکطرف به تعداد یکصد نفر را بکام مرگ فرو برد و از سوی دیگر، رییس جمهور خود کامه و پُرقدرتی را که مدت بیست و سه سال را توأم با  زور گویی و خود خواهی و بیعدالتی برمردم حاکمیت کرده بود، وادار به فرار زبونانه یی  از کشورش نمود. انقلاب اخیر تونس را بخاطری ( انقلاب مردمی ) می نامیم که آحاد مردم اعم ازکارگران و کسبه کاران، کارمندان دولتی، موسسات تولیدی، افراد پولیس، شاگردان معارف ، استادان ، زنان و مردان و جوانا ن، با استواری کامل و با یکصدا علیه زورگویان دولتی بپا خاسته  روی خیابانها ریختند و شعار عدالتخواهی و تغییرات رفاهی و مثبت در جامعه را بلند کردند.

درسالهایی که جهان هنوز در نبود تکنالوژی سرسام آورکنونی به دهکده یی مبدل نشده بود، اگردریک کشور، چنین انقلاب اجتماعی بوقوع می رسید، تنها بر کشور یا کشور های همجوار، آنهم به گونه هایی اثر می بخشید یا بالمقابل، از کشور های مذکور اثر میپذیرفت، ولی امروز مشاهده میشود که انقلاب تونس، نه تنها به کشورهای همجوار، اثر فوری می اندازد، بلکه منطقه را با سرعتی عجیب در می نوردد و غرق در التهاب خیزش آفرین مردمی میکند. مثلاً، مصر، علی رغم آنکه  درجوار کشور تونس قرار ندارد، مگرباسرعتی عجیب از تحولات آن کشور اثر پذیرفت. هرچند جامعه ی مصر از سالها بدینسو، کانون انواع مبارزات سیاسی، بخصوص فعالیتهای نوع اخوان المسلمین و سرکوبگاه چنین مبارزات سیاسی بوده است ، و اما، تشابهاتی که میان دو کشور عربی متذکره وجود دارد، مانند استبداد دولتی، سرکوب آرا و افکار عامه، گسترش فقر و تنگدستی ، بیکاری و نا امیدی نسل جوان و آینده ی تاریک و مبهم ، این اثر پذیری را تشدید نموده است . چنانکه در همین هفته ، نهاد ها ، تشکلات وشخصیت های فعال سیاسی از طریق انترنت به  آزادیخواهان و عدالت پسندان جامعه ی مصر فراخوان دادند که اکنون نوبت مصر است که باید انقلابش را با ریختن روی خیابانها و برپایی تظاهرات اعتراضی علیه رژیم ( حسنی مبارک)  بیآغازد و به پیروزی برساند. گزارشها درجریان همین هفته میرسانیدند که  علی رغم اخطار های مقامات دولتی، هزاران نفر از این فرا خوان استقبال نموده و تجمعات عظیم اعتراضی را در قاهره و اسکندریه و شهر های دیگر برپا کردند.  باساس گزارشهای رسیده، تا امروز ( پنجشنبه بیست و هفتم ماه جنوری)،  به تعداد هفت  نفر در این گیر وار کشته شده و بیشتر از هزار نفر به اسارت رژیم در آمده اند و اگر وضع به همین منوال استمرار یابد  ،  تلفات بزرگتر و تشنجات  گسترده تری را باید انتظار داشت.

از قراین چنین بر می آید که بوی دود  و آتش انقلاب تونس ، بر فضای سایر کشور های عربی نیز استثمام شده و حکومت های خود کامه و ضد آزادی و ضد دموکراسی جامعه ی عرب سخت تکان خورده باشند. خبرهای اخیر بیانگر آن بود که هزار نفر یمنی نیز در صنعا پایتخت آن کشور روی خیابانها ریختند و علیه " صالح" رییس جمهور یمن شعار دادند. در عین حال، مقامات قضایی تونس امر دستگیری  زین العابدین رییس جمهور فراری آن کشور را صادر کرده و از پولیس بین المللی خواسته اند  او را گرفتارنموده غرض محاکمه  به  تونس بر گرداند.

از لا به لای اینهمه تحولات  سیاسی  درشرق میانه، به دو نکته میتوان چشم داشت : نخست اینکه این خیزش و این انقلاب بتواند برای جامعه ی تونس و سایر جوامع عربی و غیر عربی  درمنطقه ، دریچه ی تحولات مثبت و مورد نیاز اکثریت محروم جامعه  را بگشاید و دوم اینکه، در کشور ظلمت زده   و ستم دیده ی  افغانستان نیز چنان تحولات عظیم مردمی رو نما شود تا در نتیجه ی آن،  افراد و دسته های قلدر ، خود کامه ، جنایتکار، ضد علم و دموکراسی و ضد حقوق بشر که از سالها بدینسو، مردم ما را در اسارت گرفته اند، به چنگ باز خواست و عدالت بیفتند تا بعداز طی مراحل قضایی، به جزای اعمال دیرینه ی شان برسند و چنین باد !