پیکار پامیر

 

خطا های سیاسی جانب ایران

تحولات اخیر در روند دپلوماسی دو کشور ( ایران و افغانستان) و انعکاسات اجتماعی و رسانه یی آن درکشور، نظر به اهمیتی که دارند، در محراق توجه هم میهنان و هم زبانان گرامی قرار گرفته است. افغانها کاملاً آگاهند که بخصوص پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری آیت الله خمینی، و باز، پس از اشغال افغانستان توسط قشون مسلح روسی (درسی سال قبل)، مداخلات سیاسی و ایدئولوژیک جمهوری اسلامی ایران، مانند حکومت مداران فریبکارپاکستانی، در امور سرنوشت ملی مردم ما بدون وقفه و درنگ  استمرار داشته است.  یعنی مقامات جمهوری اسلامی ایران تاحال به سهم خویش، ازهیچ گونه جفا و ریا درحق مردم جنگزده و مظلوم افغانستان دریغ نکرده و هنوز هم که هنوز است ، با سؤاستفاده ازضعف و ناتوانی حکومت افغانستان ومجبوریتهای تحمیل شده بر مردم ما،  از هیچ نوع تحقیرو تهدید و تمارض درحق جانب افغانی مضایقه نمیکنند.                                                                                                                           

اگر از یکطرف، ملیونها افغان بی پناه، از بد حادثه به خاک ایران پناه برده و چند صباحی جان از تهلکه ی مرگ و نابودی رهانیدند ، از سوی دیگر، قلوب همین   پناهنده  ها از نیش زبان عامه ، دستگیری و چماق و زندان مقامات ایرانی ، شکسته شد  وصاحبان   قلب های شکسته و داغدار،(البته همان هایی که هنوزاز زیربار طعن وتحقیرجانب ایران وازچنگ بلاهای ناشی از رنج غربت زنده مانده بودند،) با خاطره های سخت اندوهبار و فراموش نشدنی به ویرانه های میهن شان برگشتند. بلی، برگشتند و فهمیدند و عمیقاً هم فهمیدند  که سیاست های مغرضانه و منافع خاص حکومت ها چیزیست و انصاف و عدالت و انسانیت چیزدیگر. دقیقاً درک کردند که  میان ادعا های بلند بالای اسلامی و برادری و همزبانی تا اصل برادری وهمزبانی و انسانیت ، فاصله ی عمیقی وجود دارد. ملیونها پناهنده ی افغان با چشمان حیرت زده ی شان دیدند و با گوشهای حساس شان شنیدند که درخاک  همسایه ، چه فحش ها و ناسزا ها یی نیست که نثار شان نمیشود؟ چه اتهامات نا روا و ناصواب  که بدامان پاک شان نمی چسبانند؟  چه "کتک " هایی که بی باکانه به فرق شان حواله نمیشود ؟ چه شکنجه هایی که در اندرون سلول ها و شکنجه گاه های  جمهوری اسلامی تحمل نمیکنند؟  چه " رد مرز" های بیرحمانه و متکبرانه و جفاکارانه یی که درقعرسرمای زمستان و در دل گرما های طاقت سوز تابستانها نصیب شان نمیشود؟ چه سرباز گیریهای سیاسی واطلاعاتی  یی که از میان خواهران و برادران افغان شان توسط " سپاه انقلاب " و سایر نهاد های  دولتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی صورت نمیگیرد و درعین حال می بینند که  این سر بازان  هویت باخته  را چگونه  به چماق داران اسلامی و متعصبین بی عاطفه علیه جان و مال هم میهنان خود شان بکارمی گیرند تا با چشمان بسته ، مغز های  گندیده  و دلهای دود اندود خویش از منافع جمهوری اسلامی و حدود و ثغورفکری – سیاسی آن دفاع نمایند. حتا برخی از سربازان نوع آخندی شان را تا درون پارلمان و نهاد های دولتی و اطلاعاتی و فرهنگی کشور جنگزده و حرمان کشیده ی ما جابجا میکنند.                                                                                     

علاوه از اینها که گفته آمد،  آنهمه تحقیر ها و تهدید ها و پیشآمد های نا متعارف و خصمانه دربرابر افغانها، قسماً  پیشینه ی تاریخی هم دارد که اگر به این پیشینه ها بپردازیم ، طبعاً نوشته ی حاضر مطول میشود . و اما، از  اعمال و پالیسی های خصمانه  وجدید مقامات جمهوری اسلامی ایران باید گفت که  آن عبارت جلو گیری از رسیدن مواد سوخت و بخصوص تیل مورد نیاز ملیونها انسان مستمند کشورمان درچنین فصل سرما است که از هفته ها بدینسو ادامه دارد. بهانه یی که در قبال چنین اقدام غیر دوستانه  ارائه میشود، اینست که گویا نیرو های ناتو از تیل وارده استفاده خواهند کرد. درحالیکه دولت افغانستان و نیروهای ناتو صریحاً اعلان کردند که از تیل مذکور به منظورجنگ استفاده نخواهد شد، بلکه صرفاً درراه رفع نیازهای عامه بکار خواهد رفت. باز اگرناتو چنین اعلانی را هم به نشر نرساند،  این نکته قابل فهم است که ابرقدرت های جهان و بخصوص پیمان ناتو، با امکانات گسترده ی مالی و نظامی و نفوذ کافی سیاسی یی که در سراسر جهان دارد، میتواند و قادر است مواد مورد ضرورت جنگی خود را به هر نحوی که شده ، از هربخش دنیا که بخواهد تهیه کند، چنانکه تا امروزچنین کرده و تا حال از این ناحیه دچار نا ممکنات هم نشده اند.                                                                                                 

نکته ی در خور توجه دیگر اینست که گیریم نیرو های ناتو ازمواد متذکره درجنگ علیه تروریسم  استفاده بعمل بیاورند، در این صورت، اصلاً مشکل جمهوری اسلامی ایران چه هست ؟ آیا مقامات ایرانی پیوسته ادعا نمیکنند که  مخالف تروریسم اند ؟ آیا مخالفت جمهوری اسلامی ایران با رسیدن مواد سوخت به افغانستان و ترس  ازاستفاده ی ناتو ازان، بالذات به نفع گروه طالبان و تروریسم طالبی و القاعده یی نیست؟ آیا افشاگریهای قبلی منابع افغانی و خارجی مبنی برکُمک رسانی مالی و تسلیحاتی جمهوری اسلامی ایران برای گروه طالبان به حقیقت نزدیک نمیشود؟                                                           

بهرحال، با اتخاذ چنین پالیسی های خصمانه و ناشیانه  ، مسلماً جانب جمهوری اسلامی ایران خواهد بود که هم دراذهان عامه ی مردم افغانستان خوار خواهد گشت و هم در تحت اوضاع کنونی که  با تعزیرات اقتصادی وسیاسی بین المللی مواجه است ، خساره ی بیشتر را متحمل خواهد شد.  چنانکه گفتیم ، چون مقامات ایرانی از سالها به اینسو، از انگشت افگار جانب افغانستان سؤ استفاده نموده و حتا  وقتی بخواهند سیاست های غرض آلود شان را بالای اشخاص، احزاب و حکومت ها بقبولانند، بدانسو دالر می فرستند که متأ سفانه ،  به سوی حکومت کابل هم دالر بسیاری فرستاده اند. ازهمینجاست که  درمواقع خاص حتا از امر و نهی بالاتر از صلاحیت های  قانونی و دپلوماتیک خویش  هم ابا نمی ورزند. مثلاً، در هفته ی گذشته ، تعداد زیادی از اهالی شهر کابل منحیث اعتراض علیه اقدامات جمهوری اسلامی ایران بخاطرمتوقف ساختن ترکهای حامل مواد سوختی ، دست به تظاهرات زدند که حق انسانی و قانونی شان است ، ولی سفیرایران در کابل ، به مقامات دولتی افغانستان دستور صادر کرد که  "باید مظاهره کننده گان دستگیرو مجازات شوند. "   این ، دیگر اوج خودسری و غرور و مداخله و قانون شکنی مقامات  جمهوری اسلامی ایران در برابر افغانها را به نمایش میگذارد.  این تنها نبود، در همین یک و دو روز قبل و در بحبوحه ی تحولات اخیر میان دو کشور، ژورنالیست شناخته شده ی افغان بنام رزاق مامون درکابل، با پاشیدن تیزاب توسط فرد ظاهراً نا شناس، مورد حمله  قرارگرفت.  گرچه تبصره ها چنین است که فرد تیزاب پاش، عامل جمهوری اسلامی ایران است ، درعین حال این  احتمال نیز وجود دارد که شاید دست رقبای سیاسی رژیم ایران درکابل نیز در این امر تداخل داشته باشد. مانند عناصر امریکایی، پاکستانی ، متعصبین زبانی و نژادی و غیره که درحلقات دولتی کابل جابجا شده اند. این ، بدان معنا خواهد بود که رقبا میخواهند از اوضاع کشیده و حساس کنونی میان دو کشور ، استفاده ی وسیع سیاسی – تبلیغاتی بعمل آرند، مگر حقیقت هرچه باشد ، آنچه را نباید فراموش کرد ، اینست که  اصلاً چرا مقامات جمهوری اسلامی ایران، به چنان اقداماتی متوسل شوند که از یکطرف مردم ستم رسیده ی افغانستان را  بیزار و متنفر از خود سازند و از سوی دیگر،  رقبای شان بخواهند اوضاع را بیشتر از پیش مختل و  مغشوش  گردانند؟  آیا سیاست خردمندانه ایجاب نمیکند که در چنین موقعی که ایران از هرسو درمحاصره ی دشمنان مختلف ، فشار ها و تعزیرات اقتصادی جهانی قرار گرفته است ، لااقل یک افغانستان دوست و دلسوز را در کنار خود داشته باشد؟  آیا عدم درک این نکته ی مهم  و عدم رعایت یک سیاست صمیمانه با افغانستان، نا رسایی های فکری مقامات جمهوری اسلامی را به نمایش نمیگذارد؟                              

                                       همچنان، اگرقطع روابط    تجاری فی مابین دو کشور که قبلاً منحیث           التیماتوم  ازسوی  وزارت تجارت افغانستان اعلان شده بود، عملی شود، آیا با درنظر داشت بلانس واردات و صادرات کنونی میان افغانستان و ایران وموقعیت تجاری آنها، کدام طرف بازنده ی سود و از دست دهنده ی  بازار فروش تولیدات داخلی  خودش خواهد بود؟  طبعاً جانب ایران خواهد بود که بازارگرم فروشات صد ها قلم مواد تولیدی خودش را درافغانستان  از کف خواهد داد.                          

علاوه ازان،   آیا ملت افغانستان ، ضربات آگاهانه و خصمانه یی را که همین اکنون از سوی جمهوری اسلامی ایران متقبل میشود، هرگز فراموش خواهد کرد؟  (پایان)