معشوق رحیم

 14-11-2010

 

صدیق افغان، نابغه ویا دیوانه؟

 

دیوانه بودن و نابغه بودن و یا دیوانه و نابغه دو واژه ایست که برای کسانی اطلاق  میشوند که از نظر توانایی فکری در جوامع انسانی در دو قطب مخالف باهم دیگر قرار میگیرند. به این گونه که اگربتوانیم تمام انسان های یک جامعه را براساس توانایی فکری شان روی یک خط مستقیم پهلوی هم قرار بدهیم در یک انتهای این خط جای دیوانه گان است ودر انتهای دیگر آن جای نوابغ ویا آنهای میباشد که توانایی فکری  خارق العاده و غیرعادی دارند. البته قابل یادآوری میباشد که کاربرد  واژه دیوانه در اینجا به آن شکل عامیانه و تحقیرآمیزی که متاسفانه در جامعه ما مورد استفاده قرار میگیرد نیست، بلکه آنچه در اینجا از این واژه منظور میشود یکی از انواع ناتوانی  های فکری میباشد مانند صد ها ناتوانی وبیماری دیگر فکری  ویاجسمی که ممکن است هر کدام ما به شکلی از اشکال از یکی از این بیماری ها رنج ببریم.

به هر ترتیب اما طنز روزگار در این است که این دو قطب مخالف ومتضاد هم مانند هر قطب مخالف دیگر با وجود همه تفاوت های که با یکدیگر دارند نقاط مشترکی را هم باهمدیگر بخش میکنند. دیوانه ها ونابغه ها معمولاً کسانی اند که ارزش ها وهنجار های حاکم در جامعه را زیر پا میگذارند ویا به سخن دیگرمرز های این ارزش ها و هنجار ها را عبور میکنند. هم دیوانه گان وهم نوابغ خطوط قرمزی را که جامعه برای افراد انسانی خود معین ساخته است زیرپا نموده  وبه آن اعتنایی نمیکنند. که این بی اعتنایی خود سبب میشود که این دو گروه همیشه ـ البته درجامعه ما و جوامع مانند آن ـ از جامعه طرد شده به حاشیه راننده شوند، وآنهم در صورت که بخت همراه شان یاری کند، چرا که دربیشتر اوقات بند وزنجیر و شکنجه ومرگ است که در انتظارشان نشسته است. به هر ترتیب با این مقدمه کوتاه حال میپردازیم به اینکه ببینیم صدیق افغان مشمول کدام یک از این دو گروه میشود.

آیا او یک نابغه است ویا یک دیوانه، ویا هم اینکه شعبده بازیست که تمام مخاطبین خود را احمق فکر کرده است؟

نامبرده چند روز قبل زمانیکه از روی تصادف تلویزیون را روشن کردم روی صفحه ی کانال تلویزیون ملی در حال سخن رانی ویا بهتر بگویم درحال هنرنمایی بود. طبق معمول این بار هم مانند مداری های کنار خیابان با همان چند دانه قطی کاغذی که با اعداد ومعادلات ریاضی مزین شده بودند مصروف لکچر دادند بود. فکر کردم که شاید میخواهد با استفاده ازدانش ریاضی مثلا ً اندازه معادن زیرزمینی افغانستان را محاسبه کند ویا هم اینکه با استفاده از استعداد و دانش که کسب کرده است ویا هم در مغزش ترزیق کرده اند میخواهد تعداد گرسنه گان و یا هم قربانی های جنگ را محاسبه کند. که متاسفانه قصه کاملاً چیز دیگری بود. این آقا که خود را بدون هیچ گونه شرم وخجالتی بنیان گذار"علم جدید ریاضی فلسفی" درجهان و رئیس مرکز بین المللی "ریاضی فلسفی" معرفی میکند مصروف تشریح و توضیح موضوعی بود که فالبین ها و رمل اندازهای سرچوک به مراتب بهتر از او در آن مهارت دارند. بعد از اینکه چند قطی را پایین و بالا وچپ وراست کرد با جمع وتفریق، و ضرب وتقسیم چند عدد خیالی  وزبان بازی های عوام فریبانه به بسیار ساده گی با استفاده از "علم ریاضی فلسفی" خود تعداد فرشته ها وملایکه های عالم غیب را برای بیننده گان خود شمارش وتثبیت کرد. کاری که هزارها سال است کسی موفق به انجام دادنش نشده بود او درمدت فقط چند دقیقه انجام داد. گرچه برای بیننده نا آشنا با این شعبده باز ماهر شاید چنین به نظر برسد که این آقا در حال اجرای برنامه سرگرمی برای کودکان است، که کاش چنین میبود. نامبرده با اجرای این گونه برنامه ها هم آبروی  دین را میبرد وهم آبروی علم را، هم آبروی خود را. و مهم تر از همه آبروی مسوولین تلویزیون ملی و وزارت اطلاعات  و فرهنگ راکه اجازه پخش و نشر همچون برنامه هایی پوچ ومزخرف را میدهند.

البته منظور در اینجا این نیست که کسی نباید درباره فرشته ها وملایکه ها ویا دیگر مسایلی که مربوط به دین میشود صحبت کند. بلکه مشکل در اینجا است  که کسی میاید و سر خود را از گریبان علم بیرون میکند وچیز هایی را به نام علم به خورد مردم میدهد که نه مورد قبول دین وعالمان دین است ونه هم هیچ ربطی به علم ویا به دانش ریاضی دارد. ومهم تر از همه اینکه در سایت انترنتی خود و همچنان در دانشنامه آزاد ویکی پیدیا خود را ریاضی دان وفیلسوف معرفی کرده است. از جانب دیگر تمام شبکه انترنت وسایت انترنتی خود این "فیلسوف" را جستجو کردم تا مگر مفهوم "علم ریاضی فلسفی" را بدانم و خود را از جهالت بیرون بیاورم، اما یک کلمه هم درمورد این اصطلاح  پوچ ومیان تهی پیدا کرده نتوانستم ونه هم موفق شدم نام این آقا را که خود را بنیان گذار ورئیس یک نهاد بین المللی معرفی میکند در هیچ یک ازنهاد های علمی بین المللی پیدا کنم، ونه هم انتظارش را داشتم چون از صحبت هایش معلوم بود که در هیچ نهاد علمی جایی برای همچون افسانه گویان وشعبده بازان نیست. آرزو دارم اگرکسی در مورد مفهوم اصطلاح "ریاضی فلسفی" معلومات داشته باشد از طریق همین صفحه انترنتی برایم کمی معلومات بدهد. 

پس پرسشی که هنوز هم بی جواب میماند این است که آیا این فرد واقعاً نابغه است ویا دیوانه؟

گرچه برای کسانی که مانند خودش خود را به حماقت زده باشد ویا دیگران را احمق فکر کرده باشند این آقا یک نابغه است چیزی که متاسفانه همه چشم درد دنبال اش هستیم. دنبال نابغه ی و یا قهرمانی که دست ما را بگیرد و از سیاهچال که خود برای خود ساخته ایم بیرون مان کند. اما چنانکه که در آغاز ذکر کردم هم دیوانه و هم نابغه از یک جانب کار های را انجام میدهند که درجامعه مورد قبول نمیباشد واز جانب دیگر همیشه از جامعه رانده میشوند. اما کارهایی که این آقا انجام میدهد نه چیز تازه ایست ونه هم در تضاد با ارزش ها و هنجار های حاکم در جامعه قرار دارند، نه به آنها چیزی اضافه میکند ونه هم از آنها چیزی میکاهد. ونه هم از جامعه رانده شده است. بر خلاف از زمانیکه او شروع به شعبده بازی کرده است همیشه تاج سرحاکمان بوده است وهنوز هم میباشد.

پس این فرد نه نابغه است ونه هم دیوانه ونه هم خود را به دیوانه گی زده است، بلکه یکی از همان شعبده بازان ماهر ایست که به جای شعبده بازی سیاسی نسخه علمی آنرا انتخاب کرده است. آنچه را شعبده بازان سیاسی با زور بم و راکت وریش وچپن نتوانستند انجام بدهند این آقا میخواهد با استفاد ازعلم ودریشی ونکتایی انجام بدهد. ویا به سخن دیگر این هم از جمله همان رنگ فروشان ایست که دکان رنگ باز کرده است، اما نه رنگ میفروشد ونه هم سنگ بلکه دکان علم باز کرده است، زهر میپاشد و بنگ میفروشد.

البته نامبرده آزاد است هرگونه که میخواهد فکر کند وهرچه هم میخواهد بگوید اما اینکه یک تلویزیون ویا هر نهاد دیگری که مربوط به مردم میشود وازپول مالیه ی مردم تمویل میشود وقت خود را در خدمت همچون افرادی میگذارد، که ممکن است حق الزحمه انگفت نقدی هم به پاس این درافشانی هایش بپردازند، قابل تاسف میباشد و اندوهبارتر ازآن اینکه نمیدانم اولاد این وطن از این گونه سخنان بیمارگونه چی خواهند آموخت.

 

M_rahim30@hotmail.com