پیکار پامیر

08-11-2010

خاطره نویسی های جنایتکاران ادامه دارد

درهمین چند روز قبل، جمی کارتر رییس جمهور پیشین امریکا، به سلسله خاطره نویسی ها یی که درمیان  رهبران این کشورمعمول است ، در محله یی واقع در ایالت کالیفورنیای امریکا رفت  تا با  خریداران کتاب (خاطرات) اش هم دیدار کند و هم روی کتاب مذکور( پس از اخذ قیمت آن) ،  امضا بگذارد.  جمی کارتر این محله ی خاص را بخاطری بر گزیده بود که  تعداد غفیری از ایرانی های پناهنده  در آنجا زنده گی و اشتغال دارند و بخشهایی از خاطراتش را قضایای ایران در سالهای هشتاد قرن بیستم و روزهای پایانی حاکمیت شاه ایران تشکیل میدهد . آقای ( کارتر) تصور نموده بود که  ایرانی های پناهند ه از وی و کتابش استقبال خوبی بعمل خواهند آورد.  اما، طوریکه اطلاع یافتیم ، تعداد زیادی از ایرانی های وطندوست با ابرازاعتراض ، انزجار و بلند کردن شعار های  شدید الحن  شان درقبال کارکرد های دوران ریاست جمهوری وی ، بخصوص در بخش ایران که موجب سقوط سلطنت ، تأسیس جمهوری اسلامی و مصیبت های خونین دران کشور گردید، فضای محل کتابفروشی جمی کارتر را مختل کردند که این خود، به نحوی از انحا شعوربلند سیاسی پناهنده های ایرانی در خارج ازکشور شان را به نمایش میگذارد.

گزارشهای تازه  که اخیراً از طریق " نیویارک تایمز" به نشر رسید و بی بی سی نیز ازان نقل قول کرد،  اینست که جورج واکربوش یا فرمانده اشغال عراق و افغانستان نیزخاطرات دو دوره کار کرد های ریاست جمهوری اش را نگاشته و عنقریب به بازار خواهد آمد.

از لابه لای گزارش منابع متذکره که به یک کاپی از کتاب ( خاطرات ) آقای " بوش" دسترسی یافته اند، میگویند که این نا محبوب ترین رییس جمهور امریکا، در سراسرکتاب خاطراتش یکبار هم از اعمال و سیاست های غلطی که ظرف هشت سال انجام داد و موجب مرگ صد ها هزار انسان ، ویرانی دو کشور عراق و افغانستان و نومید ی های سراسر جهان گردید، یکبار هم ندامت نکرده و ازملت امریکا و ملل دنیا پوزش خواهی بعمل نیاورده است . علاوتا ًطبق گزارش مذکور، این آدم شریر ادعا هم  نموده که

" از حمله به عراق پشیمان نیست و مردم عراق اکنون نسبت  به زمان صدام حسین آرامتر زنده گی میکنند." (؟)

باید گفت که بلی ، ضرورت و فرهنگ خاطره نویسی و یا تحریر و تدوین کتاب که اجراآت خوب و بد زعمای سیاسی را احتوا کند، امر نیکوست  که ایکاش زعمای افغانی هم دارای چنین فکر و فرهنگ و استعداد میبودند که نیستند.  واما نکته یی را که میخواهم در اینجا برجسته بسازم اینست  که بالاخره آیا درجهان متمدن ما ، تنها نوشتن خاطره و کتاب ازطرف یک رهبر، آنهم پس از اجراآت و اقدامات  و تأثیرگذار سیاسی، نظامی،اقتصادی و تبلیغاتی، بخصوص، اجراات جنایتکارانه ی خونبار علیه بشریت کافی خواهد بود ؟  آیا ضرور و الزامی نیست که درچنین کشوربزرگ ، پهناور، قدرتمند و مدعی دموکراسی و حقوق بشر، اعمال و اجراآت هر رییس جمهور در پایان کارش در یک جمع عادل و منصف و صلاحیتدار سنجیده شده او را مشمول مجازات یا مکافات اعلام نمایند؟  زیرا بازخواست – مجازات و مکافات در واقع ، سه ستون استوار و سازنده ی بنیاد عدالت ، امنیت و مصوونیت جامعه ی بشری را تشکیل میدهد. بهمین  اساس است که نسل بشر قوانین اجرایی، جزایی، حقوقی، جنایی و امثال آنرا ایجاد کرده و از همین طریق، نظم حیات فردی و اجتماعی را رعایت کرده و میکنند.  هرگاه چنین نمی بود، اندکترین نظم و امنی در جهان ما باقی نمی ماند و آنچه باقی می ماند همان درنده خویی های درون جنگل بود و بس.

 امروز هم  هرگاه ترس از بازخواست و احتساب پس از دوران قدرت و حاکمیت وجود نداشته باشد، به تعداد جورج بوشهای زورگو، شریرو ویرانگر روز تا روز افزوده خواهد شد و اینها تا میتوانند از شرایط، موقعیت و صلاحیت های اجرایی شان به سود جانب خاص خود و زیان جوانب دیگر سؤ استفاده خواهند کرد.

 جمی کارترها، کلنتن ها، جورش بوش ها و امثال آنها در خلا یا در نبود چنین بازخواست و عدالت واقعی است که وقتی بر اورنگ قدرت و حاکمیت قرارمیگیرند، ازانجام دادن هیچنوع عمل خونریزانه و ویرانگرانه برضد ملل جهان دریغ نمیکنند؛ زیرا مطمئن هستند که در پایان حاکمیت شان ، نه تنها هیچ مرجع و مقامی نیست که آنان را به پای میز محاکمه یا احتساب بکشاند، بلکه با سفرها، سخنرانی ها و خاطره نویسی های شان در پهلوی سایر امتیازاتی که ازان برخورد خواهند بود ، به شهرت و ثروت بیشتر هم خواهند رسید.

اگر در کشور های کوچک و فقیرآسیایی و افریقایی ، و ازان جمله  درافغانستان ، صبغت الله ها، ربانی ها، سیاف ها،گلبدین ها، ملاعمر ها و کرزی ها  همانند سلف شان مرتکب هر نوع آدمکشی  و  وطنفروشی و معامله گری های  مالی و سیاسی و استخباراتی با دشمنان ملت  میشوند ، نه آنکه مورد موخذه و محاکمه و مجازات قرار نمی گیرند، بلکه  " برادر"  ، " بچه های افغان " ، " رهبران محترم جهادی"  و نهایتاً  " برادران ناراض" خوانده میشوند و پیوسته مقام ها ی بلند دولتی و صد ها ملیون دالر و دینار و نام و نشان هم برای شان پیکش میگردد.  یعنی درخطه یی بنام افغانستان، نه جان و مال انسان ارزش و اهمیتی دارد و نه آب و خاک میهن و منافع ملی و انسانی آن .  مگر در امریکای پیشرفته و متمدن و قوی و ثروتمند چرا؟

اگر گاهی در یک کشورعربی،  امریکای لاتین ویا اروپا یی ، یک رییس جمهور را پس ازحاکمیتش به پای میز محاکمه کشانده اند، آنهم به اشاره، موافقت  و حتا تصمیم  آشکار یا پنهان همین روسای جمهوری امریکا بوده است .  پس آیا ضرور و لازمی نیست که مردم امریکا در قدم اول و مردم جهان در مرحله ی دوم در مورد محاکمه ، محاسبه ، مجازات و مکافات اعمال و کارنامه های خود این روسای جمهورنیز تفکر کنند؟   آیا عقل و انصاف و فراست انسان پیشرفته ی امروز حکم نمیکند که  رهبر یا رهبران شان را در پایان  کار و قدرت و حاکمیت آنها رسماً مورد موخذه قرار دهند تا درس و عبرتی شود به سایر رهبران  در امریکا و جهان؟  آیا  نبود  بازخواست و محاکمه و مجازات  موجب تشجیع و بی اعتنایی و خود کامه گی بیشتر رهبران امریکا و کشور های جهان در قبال جنایت ها و خیانت های آنان در حق ملت های خودی و غیر خودی نخواهد شد؟

به اعتقاد ما، جای یک کمسیون یا یک مرجع صلاحیتدارعادل، آگاه ، علمی و با اعتبارداوری و اجرایی بین المللی درجهت به محاکمه کشانیدن روسای جمهور شریر و بی باک و ویرانگر در ایالات متحده ی امریکا کاملاً خالی است .

پس در نبود چنین عدل و داد در کشوری که نه تنها ادعای حمایت از دموکراسی و عدالت جهانی را به آسمانها رسانده ، بلکه  در کلیه امور و شوون حیات سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی ملت های دنیا دست و دخالت  داشته باشد، مردم دنیا چه قضاوت خواهند داشت ؟

به آرزوی پیروزی  حق بر باطل و به امید ایجاد یک دنیای فارغ ازظلم و زور گویی و بی عدالتی!