باقی سمندر- سرباز آزادی

سوم اکتوبر سال 2010-10-3

یازدهم میزان  1389

یکشنبه

  شرنگ تازه ای

 از نیرنگ رنگارنگ پاکستان

 

از شنیدن تازه ترین شرنگ ای ازنیرنگ پاکستان که از زرادخانه ای آی اس آی با تمتراق حمیدگل مومند بیرون شده است ، هنوز یک هفته نمیگذرد. من در مقاله ای درباره شورای عالی صلح و پارلمان افغانستان به گفته حمیدگل یا شرنگ از نیرنگهایش اشاره ای داشتم ، اما اینک با استفاده از اندکی وقت فرصت را مغتنم شمرده و در طی چند ده دقیقه ای میخواهم از یک سون  اشاره به پیش منظر قضایا داشته و از سون دیگر در مورد حال و آینده نظرم را با این تند نویسی ناتراش و ناخراش بیان دارم.

از بردباری و شکیبایی خوانندگان ورجاوند از پیش سپاسگذاری مینمایم.

نیم نگاهی گذرا به گذشته

روابط  دولت های افغانستان و پاکستان از بدو تجزیه هند وبنیادگذاری ایدولوژیک، سیاسی ،جغرافیایی ،نظامی پاکستان بعد از جنگ دوم جهانی تا امروز بارها تنش ها وفرود هایی داشته و در آینده نزدیک نیز داشتن تصوری دیگری توام با خوشبینی میسر نیست.

پاکستان ای سال 1947 با پاکستان سال  1974 برای دولت افغانستان قابل مقایسه نیست و پاکستان 1974    با پاکستان کنونی در پایان سال 2010.

روابط دولت افغانستان تا سال 1978 با دولت پاکستان با روابط دوجانبه  در سال 2010 از ریشه تغییر خورده است.

 تا سال 1978 دولت  پاکستان هراس داشت از اینکه  دولت  افغانستان  باعث حمایت وپشتییبانی جنبش های آزادیخواهانه پشتون وبلوچ و سند نگردد و روی خط " دا پشتونستان زمونژ" تکیه بیشتر ننماید و تا سفر ضیا الحق به تپه پغمان و دیدار با نورمحمد تره کی در کابل  بعد از کودتای هفت ثور1357این تصور اسلام آباد نسبت به افغانستان ادامه یافت ، اما بعد از سفر بریژنسکی و تحکیم  روابط  پاکستان با سی آی ای و بعدن اشغال افغانستان توسط شوروی برخورد ها تغییر کرد و از این ببعد این دولت پاکستان است که هیچ لحظه ای از فکر افغانستان و گماشتن افراد وفادار به اسلام آباد در افغانستان روی گردان نیست. ملیونها دالر امریکا و غرب را نیز دولت پاکستان از سال 1978 به بعد در همین راستا در افغانستان میان افراد بیشماری سرمایه گزاری کرده است و هر لحظه ای انتظار دارد تا تمام قضایا در افغانستان به اراده پاکستان رقم بخورد.

 

  دولت امریکا سرکردگی دولت  پاکستان را در باره قضایای افغانستان درکنفرانس ژنیو در باره خروج قوای شوروی و جلسه وزرای خارجه امریکا و شوروی و دولت کابل و اسلام اباد در سطح بین المللی  در 26 حمل سال 1367 خورشیدی برابر15 فروری سال 1989 میلادی یکبار دیگر به رسمیت شناخت.

 

 اینک بازهم از آنجاییکه خروج قوای ایالات متحده امریکا ازنیمه سال 2011  از افغانستان مطرح است ، بازهم دولت اسلام آباد در صدد تکرار همان سناریو است.

وقتی دولت کابل وحزب وطن و دکترنجیب الله از درون شارانده شد و صحبت از انتقال قدرت به مجاهدین مطرح گردید ، دولت پاکستان در سال 1992  دوخط موازی را در سطح افغانستان به مثابه دو تاکتیک در خدمت یک استراتیژی مطرح کرد.

از یکسو با حضور وزرای عربستان سعودی و ایران در پاکستان جلسه ای دایر گردید و حکومت دوره را طراحی کردند و حضرت صبغت الله مجددی با یک کاروان ازنیروهای مجاهد روانه کابل گردید و از طرف دیگر گلبدن حکمتیاربا قاضی حسین احمد و شرکا روانه چهارآسیاب شده بودند و آنچه را میخواستند، یعنی نابودی تمام شیرازه دولت افغانستان و جامعه اش را ، به همان خواست خود رسیدند و بعدا هم با سرهمبندی طالبان توانستند تا همین اکنون دست در آتش افروزی به افغانستان داشته باشند تا خواسته های خود را موی به موی و قدم بقدم تثبیت وتحکیم نموده و یک دولت سراپا مطیع اسلام آباد را در کابل به اختیار داشته باشند. این که رقیب دیگر یعنی تهران چه موقف وموضع دارد ، از سخنان رییس جمهور ایران میتوان بیشتر فهمید که آنها نیز در قضیه افغانستان خود را یک طرف حق بجانب می دانند.

این نبشته من هر آنچه را تا حال در مورد دولت حامد کرزی نوشته ام ، مورد پافشاری قرار داده و هیچگاه از مواضع خودم گامی به عقب نمیگذارم .

در مورد دولت پاکستان بازهم حالت دفاعی را مرگ دانسته و به تعرض و افشا و طرد تمام خطوط فکری ایکه دولت و جامعه  افغانستان را تابع اسلام آباد بگرداند, ادامه خواهم داد.

اگر در این نبشته مقایسه ای در مورد دولت کابل و امارت طالبان بارها به چشم خواهد خورد ومیخورد، به مفهوم عقب نشینی از مواضع خودم نبوده و کماکان در اپوزسیون دولت افغانستان از موضع ملی – دموکراتیک قرار دارم وخواهم داشت.

دولت پاکستان در سال 1979 در حالت دفاعی قرار داشت و نیازمند همکاری بیشتر با ایالات متحده امریکا و اروپا و بسا کشور های دیگر بود و خطر را از جانب افغانستان و پیش روی روسها بسوی بحر هند میدید و از دو لبه قیچی یعنی دولت افغانستان و هند که هر دو دولت پشتیبان بین المللی خود یعنی اتحاد شوروی را داشتند ، هراسان بود و از دولت چین به مثابه فانه در میان دو تیغ قیچی استفاده مینمود و از ایالات متحده امریکا از زمان پیمان سیاتو و سنتو به بعد در کنار حمایت بیدریغ دولت بریتانیا از زمان تقسیم نیم قاره هند به پاکستان شرقی وغربی و هند توقع حمایت بی دریغ داشت.

از سال پیدایش پاکستان فلسفه وجودی پاکستان و ایدولوژی دولتی و غیر دولتی پاکستان   دین اسلام اعلان گردید و تا امروزدین اسلام به مثابه  آله و ابزار بدست رهبران اسلام اباد قرار دارد. گرچه نه محمد علی جناح و نه بوتو و نه زرداری هیچ یک برداشتی مانند مفتی محمود یا مودودی یا قاضی حسین احمد  ودیگر هم قطاران شان از دین اسلام نداشته اند وندارند اما در مقاطع خاص دین اسلام وتیکه داران دین اسلام که در هر چهار ایالت  پاکستان از نفوذ عمیق در بین لایه های مردم برخورداربوده و هزار ها مدرسه دینی را برای تولید وبازتولید اندیشه و برداشت شان از اسلام دایر نموده اند همیشه به مثابه اله و ابزار در دست رهبران کراچی و بعدا اسلام آباد قرار داشته و هویت خود را با اسلام سیاسی در برابردولت هند و کشور های دیگر تعریف مینمایند و اگراز سال 1980 به بعد بارها میان ضیا الحق و رهبری اسراییل توافق هایی پوشیده ای وجودداشته است، این توافق  از چشمان تیز بین هیچ فردی پوشیده نیست و نخواهد ماند. راز بقای دولت پاکستان استفاده جدی بی حد و حصر از اسلام سیاسی است و این را زیر نام شرعیت همیشه رنگ وروغن مینمایند و روزی نیست که دها تفسیر من در آوردی از اسلام بیرون ندهند.

ممکن برای صدها خواننده این جملات نیز روشن باشد که میان اسلام سیاسی و اسلام به مثابه دین یک هزار وچهارصد ملیون انسان مسلمان فرق های جدی وجود دارد و بازهم برای انکه کوچکترین سو تفاهم برای سو استفاده وجود نداشته باشد ، من از ریشه میان دین اسلام واسلام سیاسی و اسلامیسم فرق قایل استم واین فرق و اختلاف را در نوشته هایی بیان داشته ام واگر ضرورت افتد بازهم بیان خواهم کرد.

در واقعیت امر برای دولت مداران اسلام آباد و گسترش و ادامه اقتصاد صنعتی و کشاورزی و تجاری پاکستان استفاده ابزاری از اسلام امری موجه جلوه داده میشود.

جنگ های میان پاکستان وهندوستان همیشه از جانب پاکستان رنگ و روغن دینی وجهادی داده شد وهمین اکنون نیز رهبران سیاسی و مذهبی و بویژه نظامی پاکستان هیچ نوع آزرمی را نمیشناسند.  در مورد کشمیر نیز استفاده از اسلام رابه مثابه ابزار ی نموده اند ومینمایند.

درمورد برخورد به افغانستان نیز کماکان دولت کابل را دولت سکولار دانسته و طالبان و حزب اسلامیرا با صد ها نفر دیگر مدعی شرعیت جلوه میدهند.

در واقعیت امرمیتوان نوشت که ازنظر من  رهبری سیاسی و مذهبی و نظامی اسلام آباد خاینین به اسلام ودشمنان خطرناک افغانستان بودند ومیباشند . دین اسلام برای آنها یک وسیله برای رسیدن به اهداف سیاسی ونظامی واقتصادی شان است نه دین عبادت وسرمشق زندگی شان.

من از سال 1978 به بعد شناخت مستقیم ازاسلام آباد وپاکستان دارم و میدانم که تا حال اسلام آباد و رهبران نظامی و استخباراتی اش چگونه و با چه ترفندهایی ازاختلافات میان مردم افغانستان که طی ده ها سال به اثر تفرقه افگنی بوجود آمده است، وهمیشه دامن زده میشود ، حد اکثر استفاده را نموده اند ومینمایند.

دولت پاکستان کماکان میخواهد خودرا  در همین اوضاع و احوال افغانستان و به حالت تعرضی نگهداشته و به پیش روی خود در افغانستان ادامه بدهد.

برای تامین این راهبرد میان رهبران دولت پاکستان همکاری شبا نه روزی و بیسابقه ای جریان دارد.

رهبران رسمی و دولتی پاکستان میخواهند با ایالات متحده امریکاو اروپا  روابط  دیپلوماتیک حسنه داشته و با دولت اسراییل از طریق روابط ترکیه دوستی خود را بیشتر تامین مینمایند و در منطقه ما چنان وانمود مینمایند که گویا برای افغانها دایه های مهربانتر از مادر اند.

تلاشهای ممتد دولت پاکستان برای به زانونشاندن و تسلیم گردانیدن افغانها در برابر رهبری سیاسی، نظامی ومذهبی پاکستان ازسال 1973 میلادی یا 1352 خورشیدی که بیشتراز سی سال میگردد  به اینطرف به اشکال مختلف جریان دارد.

 اینک دولت پاکستا ن در سیاست رسمی خود با دولت افغانستان از حسن همجواری سخن میگوید و بامیانجیگری ترکیه خواهان روابط اقتصادی و سیاسی نتنها در افغانستان و منطقه آسیای میانه است ،بلکه در سارک نیز کله میجنباند، اما از نگاه  استخباراتی و نظامی هر روزه برای سقوط دادن دولت کابل و به اقتدار رسانیدن دست نشاندگان مستقیم وغیر مستقیم خود از هیچ گونه تلاش و نیرنگی دست بردار نیست.

از اینرو در این مختصر درنگ ای برشرنگ ای تازه ترین نیرنگ ای پاکستان مینمایم و برای دفع این همه نیرنگ ها نظر خودرا یکبار دیگر در پیشگاه تاریخ افغانستان بیان مینمایم تا باشد که همه آنهاییکه ذلت و ستم و تسلیم طلبی وخواری و زبونی را پذیرا نیستند ، به حد توانایی خود در پی چاره بیشتر از پیشتر برآمده و از تبدیل شدن افغانستان به ایالت پنجم پاکستان جلوگیری نماییم.

نگاهی بر تازه ترین نیرنگ پاکستان

بدون داشتن شک وتردید بسیاری از افغانها نظریات چند روز پیشتر جنرال حمیدگل رییس گویا سابقه آی اس آی را خوانده و در مورد آن تبصره هایی داشته اند. اما به نظر من تبصره در مورد نظریات جنرال حمید گل و هر نفر و دولت وموسسه ایکه برضد منافع ملی افغانستان است وباشد ، امر خوب است اما کافی نیست وباید گامهای سنجیده برای تامین و حفظ منافع ملی افغانستان برداشت. در همه جاو در تحت هرنوع شرایط. این امر جز الفبای وطندوستی است.

شما بهتر میدانید که دولت کابل نام افراد شورای عالی صلح را اعلان نمود و در رسانه های داخلی و منطقه و جهانی تبصره هایی در این مورد بوجود آمد.

تبصره و سیاست رسمی دولت پاکستان هیچگاه مخالف صلح وآشتی با طالبان و مخالفین مسلح دولت کابل نبوده ونیست اما تبصره های رسمی هیچگاه مواضع اصلی و دقیق پاکستان را دربرابر افغانستان بیان ننموده ونخواهد نمود و هرفرد خوش باوری که به حرفهای رسمی اسلام آباد و رهبران سیاسی ونظامی و مذهبی اسلام آباد باور داشته باشد، در نهایت امر فریب خورده و دچار خود فریبی مدهش خواهد بودوخواهد گردید.

باهمدیگرواکنش حمیدگل را میخوانیم :

خبر نگار بی بی سی  آقای هارون نجفی زاده که با فیلمبردارش آقای عثمان زاهد در کاخ جنرال حمید گل رفته بود ند ، مینویسدکه :

  "از حمید گل پرسیدم :

فکر می کند تازه ترین تلاش دولت افغانستان در قالب ایجاد شورای عالی صلح، برای گفتگو با شورشیان موثر خواهد بود؟ "

حمید گل بپاسخ هارون نجفی زاده گفته است که :

«نه، اصلا نه. چون حکومت کرزی دست نشانده است. کسانی که در دولت حامد کرزی کار می کنند، همه دست نشاندگانند. آنها به ملت افغانستان خیانت کرده اند. آنها از نیروهای خارجی خواسته اند که بیایند و افغانستان را اشغال کنند. این فراموش نشدنی است و طالبان حاضر نخواهند شد با اینها گفتگو کنند. طالبان را نباید صرف طالبان خواند. آنها از مقاومت ملی افغانها نمایندگی می کنند. حکمتیار و مجاهدین زیادی با طالبان هستند و زیر یک چتر می جنگند. کرزی و همکارانش از نظر مردم افغانستان خیانت کارند. پس این شورای صلح چه نتیجه ای خواهد داد؟»

پیش از آنکه من نگاهی به همه پرسش ها و پاسخ ها بنمایم ، همین بخش نخستین را به اجازه همه شما تجزیه مینمایم ، یعنی جز به جز نموده و هر جز را جداگانه ارزیابی نموده و نظرم را در موردش بیان خواهم نمود.

حمید گل میگوید :

"حکومت کرزی دست نشانده است."

 متوجه گردیم که حمیدگل تنهاازحامد کرزی سخن نمیگوید بلکه از حکومت اش گپ میزند و شما بهتر میدانید که اساس وتهداب حکومت حامد کرزی بعد از یازدهم سپتامبر2001  گذاشته شد و نیازی به این نیست که تمام حوادث پیش از انتقال قدرت به حامد کرزی را از کنفرانس پیترزبرگ و بعد از آن تا به امروز دوباره یکایک در اینجا بیان دارم. حکومت کرزی یعنی قوای اجراییه افغانستان.

 قوای اجراییه افغانستان شامل وزارت دفاع ملی، وزارت داخله ، ریاست امنیت ملی و همه افرادی اند که شامل قوای اجراییه اند . البته جز بدیهیات است که  از دیری بدینسو درافغانستان رسما قوای سه گانه یعنی قوای اجراییه، مقننه و قضاییه از همدیگر جدا بوده و تاحدی از استقلال در برابر یک دیگر برخوردار اند. تنها تعداد افرادی که شامل بخشهایی در وزارت دفاع ملی ، وزارت داخله و ریاست امنیت افغانستان اند ، در حدود دوصد هزار نفر میگردند و این همه دوصد هزار نفر را دست نشانده خواندن فقط از جنرال بی آزرمی مانند حمیدگل و سایردست پروردگان خوان خونخواران ساخته است وبس.

همچنان جای هیچ نوع  ابهام موجود نیست که حامد کرزی در یک جلسه ای در پیترز برگ در جرمنی و انهم در کنفرانس مطرح گردید و همه نقش پردازان و سیاستگزارن و خط گزاران جهانی ومنطقه ای وعده ای از افغانستان ( گروه های مجاهدین از افغانستان ، از پشاور و گروه های روم و قبرس و دیگران ) در آن کنفرانس حضور مستقیم و غیر مستقیم داشتند. همچنان بسیاری از افراد در دنیا میداند که حامد کرزی چگونه در ارزگان رسید و خود حامد کرزی داستان خود را در جلسه ای در شهر برلین  در خانه فرهنگ ها برای بیشتر از هزار نفر افغان و دربرابر همه رسانه با حضور بسیاری از وزاری خود گفت. همچنان میدانیم که باب وود وارد در کتاب بنام " بوش در جنگ – بوش ات وار " بسیاری از گزارش های کاخ سپید را بیرون داده است که در اینجا نیاز به تکرار انها نمیبینم.

پس تهداب حکومت کرزی در پیترزبرگ گذاشته شدو در لویه جرگه های دولت انتقالی و قانون اساسی و انتخابات از بخشهایی از جامعه افغانستان و جهانی مشروعیت خود را بدست آورد وجایگزین امارت اسلامی طالبان گردید. اینکه  تمام این پروسه از پیترزبرگ تا انتخابات ریاست جمهوری در افغانستان از شفافیت و برابری و آزادی برخوردار نبوده است وعدالت در این میان گم بوده است ، این هیچگاه بدین معنی نیست ونخواهد بود که چنان تصوری بوجود بیاید که حامد کرزی گویا مساوی به ملا محمد عمر است یا باشد. یا گویا حکومت کرزی مساوی به امارت ملا محمد عمر و طالبان باشد. کسی که نتواند میان این دو نفر و دو نظام فرق هایی را ببیند ، به یقین که مشکلات سنجشی دارد.

حکومت کرزی بر بنیاد قانون اساسی افغانستان افراد کابینه خود را برای قوای مقننه یا پارلمان برای دریافتن رای اعتماد فرستاده است و بسیاری هم رای مخالف و یا موافق یا ممتنع بدست آورده اند.  عده ای از اعضای شورای افغانستان یا به قدرت زر یا به زور یا به وسیله انتصاب در شورا راه یافته اند و اعضای حکومت کرزی را برگزیده اند. اینکه توانایی اعضای حکومت کرزی چگونه است و ایا برپایه دموکراسی وعدالت اجتماعی استوار است یا خیر؟

این  مساله هیچگاه مشروعیت مشروط حکومت حامد کرزی را در تمامیت ارضی افغانستان زیر سوال برده نمیتواند و از ریشه با امارت طالبان فرق دارد.

طالبان نه قانون اساسی داشتندو نه خودرا پاپند به قانون میدانستندو هر طالب خودش  خود را قانون میدانست. کسی که نتواند این فرق را دریابد و اعضای حکومت کرزی را با اعضای امارت ملامحمد عمر یکی پندارد ، همچو شخصی دارای مشکلات زیادی تیوریک وفکری است که میتوان باوی وارد بحث گردید اما با حمید گل بحث نمودن هیچ فایده ای ندارد. وی خود را بالاتر از حکومت افغانستان و سیصد هزار نفر اعضای حکومت  افغانستان دانسته و همه را دست نشانده میخواند.

اگر در همان روز های  ماه سپتامبر سال 2001 استخبارات نظامی و ملکی پاکستان در ترور وکشتن احمد شاه مسعود سهم جدی نمیگرفت و بروز دهم سپتامبر ریس آی اس آی پاکستان با رییس سی آی ای در ایالات متحده امریکا یک روز پیش از یازدهم سپتامبر جلسه ای پیروزی دایر نمیکرد ، ممکن اوضاع امروز به شکل دیگر میبود. همچنان اگر اّ ی اس آی در کشتن عبدالحق سهم نمیگرفت و عبد الحق بکابل میرسید ووی در راس دولت قرار میگرفت ، ممکن اوضاع طوری دیگری میبود. اما بحث من در مورد تیوری های  امکا نات و احتمالات نیست.

بحث من در مورد حامد کرزی و حکومت وی است. پدر حامد کرزی در کویته پاکستان به شهادت رسید . اینک برادر حامد کرزی یعنی ولی کرزی نقش ریاست خانواده کرزی را ایفا مینماید و حامد کرزی نقش رییس حکومت و دولت افغانستان را. محمود کرزی هم در ساحه اقتصادی افغانستان نقش ای دارد که چون عیان است ، احتیاج به بیان نیست.

 در این جا هیج جای شک وشبه نیست که نویسنده این جملات از آغاز حکومت داری حامد کرزی در جهت مقابل قرار داشته و برابر پوزسیون وی در اپوزسیون قرار دارم. اما این هیچگاه بدین معنی نخواهد بود که برای برانداختن حاکمیت کرزی دست بدست آی اس آی یا کدام سازمان جاسوسی دیگر بدهم و بخاطر مخالفتم با حامدکرزی با دشمنان تاریخی وملی مرد م افغانستان گویا یکی شده و یا یک جا کله بجنبانم.  البته کم نیستند افرادی که با نیت نیک به بیراهه رفته اند ومیروند.

میان اشتباه کنندگان و خاینین ملی و دست پروردگان سازمانهای استخباراتی فرق جدی باید قایل شد ومرز دوست ودشمن را با خط فاصل دقیق و روشن ساخت.

از اینرو به صراحت مینویسم که اگر خط فاصل میان حامد کرزی و ملامحمد عمر وجود نمیداشت ، حامدکرزی هم مانند ملامحمد عمر و گلبد ن حکمتیار و حقانی و دیگران مورد حمایت آی اس آی قرار میگرفت. ترسیم این خط فاصل میان حامد کرزی و ملا محمد عمر به نفع حامدکرزی است نه به زیانش به شرط آنکه اعوان و انصار حامد کرزی به این مساله بتوانند پی ببرند. اینکه اعوان و انصار حامدکرزی به درجه های گوناگون  نوسان بسوی آی اس آی دارند و تاهنوز اسپهای ترویان در ارگ و جامعه افغانستان جا بجا شده اند و بازهم دارند جابجا میشوند ، این  نه برای من ونه برای هیچ عنصر سیاسی ای پوشیده نبوده و نمیباشد. اینکه اعوان وانصار حامد کرزی تلاش دارند تا هرچه بیشتر حامدکرزی را با آی اس آی همنوا ترگردانند و میان حامدکرزی و ایالات متحده امریکا که همیشه از آن بنام متحد استراتیژیک خود یاد میکنند ، فاصله هارا بیشتر بسازند و در صدد اند تا زمینه ترور چند نفر انگشت شماررا مهیا سازند، این مساله هم تقریبا امروز افشا شده تلقی میگردد.

حمیدگل میگوید :

" کسانی که در دولت حامد کرزی کار می کنند، همه دست نشاندگانند. آنها به ملت افغانستان خیانت کرده اند. آنها از نیروهای خارجی خواسته اند که بیایند و افغانستان را اشغال کنند. این فراموش نشدنی است و طالبان حاضر نخواهند شد با اینها گفتگو کنند. طالبان را نباید صرف طالبان خواند. آنها از مقاومت ملی افغانها نمایندگی می کنند. حکمتیار و مجاهدین زیادی با طالبان هستند و زیر یک چتر می جنگند. کرزی و همکارانش از نظر مردم افغانستان خیانت کارند. پس این شورای صلح چه نتیجه ای خواهد داد "

ببینیم که حمید گل چگونه بدون شرم وحیا بیان میداردکه :

" کسانی که در دولت حامد کرزی کار می کنند، همه دست نشاندگانند "

همه میدانیم که اعضای متشکله دولت افغانستا ن یعنی اعضای متشکله در قوای اجراییه ، مقننه و قضاییه افغانستان اند. یعنی دولت افغانستان متشکل از سوه قوه است. نظر به آماری که تاحالا منتشر شده است ، تعداد اعضای متشکله دولت افغانستان در حدود دوصدوپنجاه هزار نفر در هر سه قوه حاضر اند. حمید گل همه این تعدا د نفر را دست نشاندگان میخواند. نمیدانم تاچه وقت بیشرمی وبی حیایی ومداخله آشکار به امور افغانستان توسط آی اُ س آی و دیگران ادامه خواهد داشت ؟

 اما به مداخلات به خاطرداشتن  مخالفت با حامد کرزی با چشم بینا دیدن وآرام نشستن وخود را به کنار کشیدن و به در ندانم کاری زدن نشانه ای از جوانمردی نیست.

حمیدگل میگوید :

"آنها به ملت افغانستان خیانت کرده اند. آنها از نیروهای خارجی خواسته اند که بیایند و افغانستان را اشغال کنند "

در اینمورد باید بادقت هرچه بیشترنگریست. حمید گل دوصدوپنجاه هزارنفر اعضای متشکله دولت افغانستان را متهم به خیانت به ملت افغانستان مینماید .خیانت به ملت یعنی خیانت ملی. یک نفر از پاکستان برمیخیزد وگویا حافظ منافع ملی افغانستان میگردد و دولت افغانستان برایش خاین ملی است. نمیدانم که موقف رسمی کابینه دولت افغانستان در مورد این گفتار ضد ملی حمید گل چیست اما برای من به مثابه یک شهروند افغانستان همصدا شدن با حمید گل هیچگاه  به نفع منافع ملی افغانستان نبوده ونخواهد بود. تنها حمیدگل مطرح نیست ، بلکه در مجموع دولت پاکستا ن دارای همین طرز تفکر حمیدگل است منتها انها حرفهایشان را در لابلای واژه های دیپلوماتیک میپوشانند.

حمیدگل میگوید :

" آنها از نیروهای خارجی خواسته اند که بیایند و افغانستان را اشغال کنند "

حمید گل و شرکایش بایست بدانند که دولت پاکستان خود محصول تلاش خارجی ها بعد از جنگ دوم جهانی بوده است. مگر میتوان در تاریخ منطقه در سال 1946 کدام بلست جای را بنام پاکستان نشان داد ؟

مگر نیروهای خارجی با تفاهم همدیگر دولت پاکستان را نخست در لندن طرح نکردند و بعدا بوجود نیاورند ؟

اگر به صحبت های در کنفرانس تهران و یالتا میان روزولت و چرچیل و استالین نگاه شود ، میتوان از میان طرح های بنام مناطق تحت نفوذ دانست که سه قوه مشترک ضد فاشیسم هتلری چگونه صحبت کردندو چگونه بر ای طرح پاکستان به مثابه  منطقه ایدولوژیک  برضد سوسیالیسم شوروی به توافق رسیدند !

مگرنیم قاره هند به درد زایمان دچار بود که یک شبه  کودک دوگانه ومعیوب بنام پاکستان شرقی وغربی را زایید؟

یا اینکه این کودکان معیوب الخلقه  وغیر شرعی بنام پاکستان با القاح مصنوعی بمیان آمدند و منشا تخمه هایشان پیش از شکل گرفتن در سلول سلول زایگوت و بایگوت شان قابل دیدن است؟

حمیدگل میگوید :

 " آنها از نیروهای خارجی خواسته اند که بیایند و افغانستان را اشغال کنند "

آیا حمید گل یا هر عضو دیگری از سازمان استخبارات نظامی وغیر نظامی پاکستان میتواند کوچکترین سندی ارایه دارد که نیروهای خارجی در افغانستان بنا به عوت دولت افغانستان آمده باشند ؟

یا کدام نفر چنان گفته باشند که " نیروهای خارجی بیایند و افغانستان را اشغال کنند ؟ " 

همه میدانیم که ملا محمدعمر و بن لادن یکی – دوتن از میان معیوب الخلقه ها وتولید شده و محصولات مصرفی وزمان تیر شده   نظام سیاسی ایالات متحده امریکا ، انگلستان و پاکستان وشرکا بوده و روزگاری جز نورچشمی های واشنگتون و لندن بودند و همینها باعث شدند تا دولت  جورج والکربوش و دیک چینی و رامسفلد و شرکا گپ از یک شانس زده و به کوهپایه های هندوکش حضور مستقیم پیدا نمایند. انوقت امارت ملاعمر وجود داشت و با سقوط پایگاه های ملاعمر و بن لادن در افغانستان و رویارویی مستقیم با تروریستها عملا هیچ دولت و یا شبهه دولتی در افغانستان وجود نداشت . پس چگونه میتوان ادعا کرد که " " آنها از نیروهای خارجی خواسته اند که بیایند و افغانستان را اشغال کنند " ؟

دولت حامد کرزی بعد از حضور نیروهای خارجی در افغانستان شکل گرفته است و نه پیش از آن .

همه نیروهایی سیاسی در افغانستان ، منطقه و دنیا میدانند که در همه محافل ملی و بین المللی افغانستان بنام خود حضور می یابد نه بنام کدام دولت دیگر. در سازمان ملل متحد و در همه کنفرانس های سیاسی و اقتصادی اگر چشمان ای کور نباشند ، خواهند دید که افغانستان بنام خود شرکت نموده و مینماید.

دولت افغانستان  هیچ نوع قرار  داد رسمی ویا غیر رسمی با هیچ کشوری ندارد که دال به آن باشد که "از نیروهای خارجی خواسته  باشند که بیایند و افغانستان را اشغال کنند "  

از اینرو، افغانها   با تمام مشکلات ای که با دولت افغانستان دارند ، هیچگاه دولت افغانستان را برابر به حاکمیت  حمید گل  و آی اس آی ندانسته اند و نمیدانند و چنین نیست ونخواهد بود !

مردم افغانستان شاهدند که نیروهای هالندی از افغانستان خارج شدند ، نیروهای کانادایی هم با احتیاط طرح رفتن خود را ریخته اند و با همدیگر در بحث اند ، انگلیسها هم از منطقه سنگین در هلمند بیرون رفته اند و ایالات متحده امریکا هم برای آغاز خروج نیروهای خود از افغانستان صحبت مینمایند و نیمه دوم  سال 2011 را نقطه آ غاز حرکت برای خروج نیروهای خود اعلان نموده اند و دولت افغانستان هم  خود را آماده میسازد تا در سال 2014 بسا از مسولیت های امنیتی و دفاعی افغانستان را بدوش بگیرد.

 تاحال دیده شده است که نیروهای طالبان عمدن وقصدن با پلان و برنامه دقیق و حساب شده  افراد ی از اردوی ملی ، پولیس ملی و سازمان امنیت ملی افغانستان را کشته اند و از سر راه خود دور میدارند ، همانطوریکه رهبران اسلام آباد برای از هم پاشانیدن شیرازه جامعه افغانستان قرار گذاشتند تا کابل و افغانستان در میان شراره های آتش بسوزد. مردم افغانستان در سی سال واندی شناخت ای از دولت پاکستان پیدا کرده اند و بعید به نظر میرسد که بازهم عده ای قادر شوند برگرده مردم افغانستان

لگدمال نمایند.

مردم افغانستان میدانند که دولت پاکستان  بیشتر از 574 موسسه صنعتی افغانستان را بو سیله ایادی خود به خاک وخون برابر ساخت و اقتصاد زراعتی و صنعتی و تجارتی کشور را پاشاند و هزاران ملیون دالر خساره به جامعه افغانستان رسانید و چوهدری  نواز شریف یکی از دستاوردهایش را پاشانیدن ارتش و اردو افغانستان میدانست. مردم افغانستان خاطرات بربادی کشور شان را هرگز فراموش نخواهند کرد و دست های خرابگر وبربادکن آی اس آی و مامورین اش را هرگز با آب تطهیر نخواهند شست.

اینکه پای ده ها دولت از سال 1980 به بعد یعنی بعد از تجاوز شوروی   به افغانستان از راه  دولت پاکستان کشیده شد و بنام " تله خرس " دامها چیده شدند و همه کسانیکه حمید گل را حمید گل ساختند و اختر عبدالرحمن را اختر و دگروال یوسف را یوسف و ضیا الحق را ضیا ، همه انها به این گفته های حمید گل میخندند. اینکه مردم افغانستان در یک جنگ نیابتی کشانیده شد و بیشتر از ملیون نفر کشته داد ، وملیونها نفرزخمی و معیوب دارد و میلونها نفر آواره در سراسر دنیا ،این همه به مثابه شام غریبان مردم هردم شهید افغانستان بوده و باوربراین است که در پی هرشبی سپیده خواهد دمید. اینکه چند نفر از نوک بینی خود دور تررا دیده نمیتوانند و باور به فردا ندارند ، این امر هیچگاه تعیین کننده نبوده ونخواهد بود.

اینکه امروز عساکر وقوای خارجی ها در افغانستان اند ، یک واقعیت است و در سال 2001 همه تلاش های آی اس آی براین بود که پایگاه های تروریسم در افغانستان مصوون مانده و ائتلاف بین المللی از پاکستان وارد گویا کارزار گردد و همه حرکات با همسویی و مشوره پاکستان اجراگردد.

زمانیکه ائتلاف بین المللی تعهد نمود که افسران و عسکران پاکستانی با جواسیس اش از قندور با پروازهای رسمی بیرون گردد ، آنروزهای سال 2001 مانند همین حالا پیش چشمانم مجسم اندو من از زمره کسانی استم که از نزدیک وچند قدمی شاهد صدها حادثه بوده ام.

تلاشهای آی اس آی تا حالا براین مبنا و اساس استوار است که روابط افغانستا ن را با ایالات متحده امریکا واروپا همه روزه بد تر از گذشته ساخته تا  زمامدارآینده افغانستان را اسلام آباد تعین کرده و سردمداری تمام اوضاع افغانستان را امریکایی ها و اروپایی ها به اسلام اباد واگذارنمایند ، اگر امروز حمیدگل عده ای از دنیا بیخبر را میتواند بنام خدا ودین وشریعت فریب بدهد و شیپورضد کفر را برای جهاد مقدس مینوازد، از طرف دیگر تمام زمامداران پاکستا ن از مجاری رسمی و غیر رسمی حاضر اند حتی کاغذ تشناب را برای رهبران اروپایی وامریکایی سرویس نمایند. از بام تاشام تلاش اسلام اباد اینست که روابط درون افغانستان تیره وتارترگردیده و از سر وروی افغانستان دهشت ووحشت ببارد. اینکه در ارگ کابل و در درون دولت افغانستان ایادی اسلام آباد چگونه از یکسو دم از افغانستان میزنند و از طرف دیگر وفادار به آی اس آی اند ، این موضوع هیچگاه برمن پوشیده نبوده و نیست.

مردم افغانستان مانیفست وحشت وبربریت طالبان و آی اس آی را تجربه کرده اند و در افغانستان ضرب المثلی است که میگویند ، سرمه آزموده را دوباره آزمودن خطاست.

مگر من میتوانم فراموش نمایم که مجسمه بودا را چگونه انفجار دادند؟

مگر حمید گل از خود تا حال پرسیده است که چه گونه دلاورانی از افغانستان در میدان حادثه در بامیان حضور یافتند و فیلم یک جنایت تاریخی را  از بامیان برای مردم دنیا منتشر ساختند ؟

حمید گل ها بایست بدانند که مردم افغانستان خاطرات نیک از مردم پاکستان و خاطرات بد از دولت پاکستان بویژه از نظامیان وآی اس آی دارند و هرگز خاینین به منافع خود را نخواهند بخشید.

از اینرو اگر حمید گل خودرا دوست ملت افغانستان جلوه میدهد ، از روی دروغ و نفاق افگنی است و جز چند تن ابله ای مریض  کسی دیگری  حمید گل  و آی اس آی  را دوست مردم افغانستان ندانسته و نمیداند.

حمید گل و آی اس آی پاکستان پا را از گلیم اش چند قدم دیگر بازهم  فراتر گذاشته و میگوید :

". این فراموش نشدنی است و طالبان حاضر نخواهند شد با اینها گفتگو کنند. طالبان را نباید صرف طالبان خواند. آنها از مقاومت ملی افغانها نمایندگی می کنند. حکمتیار و مجاهدین زیادی با طالبان هستند و زیر یک چتر می جنگند. کرزی و همکارانش از نظر مردم افغانستان خیانت کارند. پس این شورای صلح چه نتیجه ای خواهد داد "

پس این موضع رسمی و یا غیر رسمی دولت پاکستان است که به نیابت از طالبان سخن میگوید. اگردرمیان طالبان افرادی از دنیا بیخبر وفریب خورده بنا به دلایل متعدد از خود اندکی هم  استقلال داشته باشند ،بدون کسب اجازه از حمید گل با دولت افغانستان رابطه برقرار خواهند کرد و سخن خواهند گفت.

من خود م  افرادی از طالبان و حزب اسلامی را میشناسم  که تا حال  در کابل بوده و با دولت افغانستان در حال مذاکره اند و همچنان میدانم که  آی اس آی افراد  طرفدار مذاکره با دولت کابل  را از سر راه خود تا حال برداشته است و باز هم برمیدارد . اینکه حمید گل میگوید :

 

 "طالبان حاضر نخواهند شد " این خود مداخله اشکار و اعمال نفوذ آی اس آی را بالای حلقه های معین از طالبان نشان میدهد و اثبات میگردد که سر نخ عده ای از رهبری طالبان تا هنوز کماکان بدست آی اس آی است ورنه چگونه میتواند حمیدگل مومند حکم نمایدکه " طالبان حاضر نخواهندشد "رخصت حاضری و غیر حاضری طالبان اگر بدست آی اس آی نیست ، پس این گفته حمیدگل چه معنی دارد ؟

آیا این چگونه دلیل است که امریکایی ها برای افغانها خارجی ها اند و آی اس آی و پاکستان خارجی نیستند ؟

اینکه عده ای در رهبری  پاکستان هندوکش جنوبی را مرز خود با افغانستان میدانند یا گاهی تا دریای آمو را عمق استراتیژی خود تصور میکنند وتلاش میورزند تا با شوراندن احساس جهادی و بلند کردن لوای اسلام از نام اسلام  بازهم بیشترین سو استفاده را بنمایند و برای خودشان کاخهای مرمرین میسازند ولی به کمر جوانان مغز شویی شده بم میبندند تا راهی بهشت برین گردند، این ترفند نیز بیشتر از پیشتر افشا خواهد گردیدو این حنا رنگ خواهد باخت.

 حمید گل میگوید :

" . طالبان را نباید صرف طالبان خواند. آنها از مقاومت ملی افغانها نمایندگی می کنند. حکمتیار و مجاهدین زیادی با طالبان هستند و زیر یک چتر می جنگند. کرزی و همکارانش از نظر مردم افغانستان خیانت کارند. پس این شورای صلح چه نتیجه ای خواهد داد "

 ( تکیه زیر کلمات از من است/ باقی سمندر )

در افغانستان مانند بسا از کشورهایی که با حروف عربی مینویسند و یا با رسم الخط عربی نگارش دارند و حروف عربی جز اصلی الفبای این کشورها گردیده است ، متاسفانه فرق چندانی میان حروف صدا دار و بی صدا درست دانسته نمیگردد و معمولا برای درست خواندن از زیر و زبر و پیش یا کسره و فتحه و ضمه در نوشتن استفاده نیز مینمایند.

اگر شما  چنین بخوانید که : طالبان را نباید صرف طالبان خواند. آنها از مقاومت ملی افغانها نمایندگی می کنند "

و میم ملی را با کسره نه بلکه با ضمه یا پیش تلفظ نمایید  ،  به مفهوم واقعی مقاومت طالبان پی میبرید. شاید یگان نفر پیدا شود و بگوید که " از بد بدترش توبه  !

من بدون اجازه ترب یا مولی این نسبت را به ملی میدهم و مینویسم که طالبان از " مقاومت مولی نمایندگی مینمایند " نه مقاومت ملی !واین مقاومت مولی زیر چتر آی اس آی قراردارد نه کدام چتر دیگری.

زیرا طالبان از بدو سروسامان دادن شان تا امروز مخالف منافع ملی افغانستان بوده اند ومیباشند. ممکن حمید گل مومند نه بلکه عده ای دیگری که فهمیده یا نفهیده سخن از مقاومت ملی طالبان میزنند و یاحتی طالبان را با ویتگانگ ها مقایسه مینمایند و ملا عمر را با هوچی مین ، بایست متوجه گردند که ملت و مفهوم ملت یک مقوله مدرن است. ملت ها در زمان رشد نظام سرمایه داری و در بستر منافع نظام سرمایه داری رشد نموده و شکل داده شده اند. مقاومت ملی یعنی مقاومت از پایه وخاستگاه نظام وسیستم ای که برپایه ومنافع سیستم ونظام مدرن استوار است و باشد ، قابل تعریف است واین تعریف متعارف جنبش ملی ومقاومت ملی ومنافع ملی وخاستگاه ملی است.

توجه نمایید !

سرمایه دارامروز در هر کشور و در سراسر جهان دارای منافع ملی و چند ملیتی و جهانی است. روابطی را که سرمایه داری برقرار میسازد ،استوار برپایه روابط گسترده کالایی و سرمایه بوده و کوه ودشت ودمن و مزرعه وکارخانه وبازار وبانک را در مقیاس کشوری ومنطقوی وجهانی باهمدیگر گره زده و گسترده ترین روابط را از زمین تا کره ماه ومریخ میخواهد برقرار سازد. اگر جنبش مقاومت ملی در کشورهای پیرامونی و یا در جنوب برضد شمال  در تیوری مطرح باشد ، این جنبش برضد سرمایه خارجی وبه نفع سرمایه داخلی وملی تعریف میگردد. جنبش ملی در جوامع جنوب نتنها برضد شمال یا کشورهای صنعتی در امریکا و اروپا وکانادا و استرالیاو... دست به تعرض و دفاع مسلحانه میزند ، بلکه تمام انفراسکترچر یا زیرساختهای سرمایه داری را بخاطر منافع خود حفظ مینماید و گسترش میدهد.

در کشوری مانندافغانستان که همه روزه مانع رفتن دختران وپسران به مکتب میشوند، این حرکت از منافع کدام بخش سرمایه داری حمایت مینماید تا ملی خوانده شود ونه مولی ؟

وقتی طالبان معلم را میکشند ، مکتب را به آتش میکشند ، گوش وبینی را میبرند و زن را سنگسار مینمایند ، کجای این وحشت وددهشت از کدام بخش سرمایه داری حمایت مینماید تا نمایانگر جنبش ملی باشد و نه مولی ؟

حمید گل مومند مانند رویزیونیست ها یا تجدید نظر طلبان اوایل قرن بیستم در اروپا که برضد همه آموزش های کارل مارکس قرارگرفته بودند و میخواستند در همه افکار مارکس تجدید نظر نمایندو خواستار دفاع از همه جنبشها بودندو برنشتین یکی از نظریه پردازان این نوع رویزیونیست ها بود. از اینرو آنها طرفدار شعاری بودند که میگفتند :

" جنبش همه چیز و هدف نهایی هیچ "

 برای کسانیکه طرفدار جنبش ملی خواندن طالبان اند ، کماکان میتوان گفته برنشین را بخاطر شان آورد اما برای حمید گل مومند هدف نهایی همانا منافع دایمی پاکستان در افغانستان و منطقه آسیای مرکزی وداشتن کنترول برشاهراه نوین ابریشم است.

اینک برای حمیدگل مومند جنبش ایکه طرفدار سنگسار نمودن زن ها، کشتن معلمین و به آتش کشیدن مکتب ومعلم است ، از اهمیت خاص برخوردار است و این را جنبش ملی میداند !

این جنبش طالبی که تا مغز استخوان سیاه و ضد ترقی وپیشرفت در افغانستان است، برای پاکستان و آی اس آی  بسیار مفید است ، زیرا با تخریب افغانستا ن رونق بازار ومنافع ملی پاکستان بیشتر میگردد. عده ای دیگری که به شکل علنی وغیر علنی از طالبان وجنبش شان با حزب اسلامی حمایت مینمایند ، فقط بخاطری است که رقبای امریکایی شان در افغانستان سرکوب گردند و مانع پیشروی امریکایی ها در افغانستان ومنطقه گردند.

 البته من نمیتوانم های وهوی عده ای انتی امریکانیست را از دیده پنهان دارم که نا خود آگاه آب به آسیاب آی اس آی میریزند و بدون انکه بفهمند راه را برای طالبان آب پاشی نموده و هموارتر میسازند.

هرزمانیکه امریکایی ها از افغانستان بیرون شوند, جای خالی شان را رقبای خرد وبزرگ ضد امریکایی در منطقه میخواهند پر نماید ، اما تا زمان پر شدن این خلا ، خلای سیاسی و نظامی در منطقه بوجود آمده و حکمفرما گردیده و افغانستان به حمام خون بازهم تبدیل خواهدگردید.

دولت پاکستان میخواهد در این اوضاع افغانستان ومنطقه با استفاده ازنقاط ضعف در افغانستان و تبدیل کردن نقاط ضعف به نقاط قوت برای خود داعیه دفاع از اسلام وشرعیت و جنبش ملی داشته

وخود را قیم طالبان ساخته است ومیسازد.

 دولت پاکستان در دهه هشتاد ونود میلادی عین برداشت و برخورد را با رهبری مجاهدین داشت وامروز بخش از رهبری مجاهدین که به خاطر روزگار بد و نه درپی حشمت وجاه در پاکستان پناهنده شده بودند ، برداشتهای خود را از دولت پاکستان و آی اس آی دارند. در این میان صبغت الله مجددی با صراحت برداشتهایش را بیان داشته ومیدارد.

دولت افغانستان با سازماندهی و حفظ روابط خود با شورای عالی صلح خواسته ، رهبری مجاهدین را در افغانستان بسیج نموده وحتی با افراد حزب اسلامی و طالبان نیز رابطه برقرار ساخته است. اگر دولت افغانستان بااین شورای عالی صلح بطرف طالبانی ساختن جامعه حرکت نماید و قانون اساسی افغانستان را فدای طالبان سازد و حقوق زن هارا بیشتر پامال بسازد و به حقوق بشر هیج ارزشی قایل نباشد وفقط بخاطر حفظ قدرت خود سر به آستان نیروهای پیش مدرن بساید، در آنوقت این دولت بسوی قهقرا و تاریکی های تاریخی خواهد رفت و از همین حالا بسیاری از منتقدین اندیشه دارندتا مبادا رژیم طالبان از میان ارگ سر برآورد و باز در چهار راهی ها سرهایی به چوبه های دار اویخته گردند !

این نگرانی بیجا نیست . در اینجا از اگر ومگر ها صحبت است وتلاشها بدینسو است تا دولت را پابند به قانون اساسی ساخته و صحبت و سیمینار و کنفرانس و شورا همه در چارچوب  قانون اساسی و برمفاد قانون اساسی افغانستان باشد ، نه برضد قانون اساسی افغانستان وبرضد منافع ملی افغانستان.

دولت کابل مکتب میسازد، در تربیه معلم و استاد میکوشد ولو سرتاپا غرق فساد مالی واداری است ، اما طالبان مکتب را میسوزانند و معلم را میکشند و کتاب هارا آتش می زنند ، پس بی تجربه ترین  ترین انسان :

اگر میان این دو برای خود حق انتخاب را بدهد و ببیند که افغانستان در پرتگاه سقوط به نیستی و تجزیه و حمام خون شدن دوباره قرارداده شده است  ، چه خواهد کرد ؟

آیا طالبان و حزب اسلامی را مقاومت ملی خواهد خواند یا مقاومت مولی ؟

من طرفدار افغانستان مستقل و آزاد و شگوفان وفردای بهتر و خوبتر برای همه مردم میباشم . از اینروست که هرگز به طالبان و همقطاران شان نه تمکین نموده ام ونخواهم نمودو طالبان را تامغز استخوان تاریک و سیاه میدانستم  ومیدانم .

محمد گل مومند میگوید :

 " کرزی و همکارانش از نظر مردم افغانستان خیانت کارند. پس این شورای صلح چه نتیجه ای خواهد داد "

حامد کرزی یک نفر است و همکارانش  صدها نفر . تا حال هیچ همه پرسی ای صورت نگرفته است که  " کرزی و همکارنش از نظرمردم افغانستان خیانت کار " خوانده شده باشند.

مردم افغانستا ن در سرزمین افغانستان دارای نفوس بیشتر از بیست وپنج ملیون نفر اندو این بیست وپنج ملیون نفر در تمامیت ارضی افغانستان دارای یکی از بد ترین نوع دولت های روی زمین اند که مشهور به فساد همه جانبه است.

حمید گل توجه نما !

همین دولت ناکار و سراپا غرق فساد را اگر با امارت طالبان و یا حزب اسلامی گلبدن حکمتیار مقایسه می نمایی ، خواهی دید  ومیبینی که این دولت تسلیم تمام هوا وهوس اسلام آباد نیست و فرق هایی فاحشی با طالبان وحزب اسلامی دارد. در زمان امارت طالبان زن هارا شلاق میزدند و در این دولت شلاق زدن بیشتر از نصف نفوس جامعه هیچ نوع مجاز نیست.

در زمان امارت طالبان فقط یک رادیو و تلویزیون بنام صدای شریعت وجود داشت وامروز دهها تلویزیون و صد ها جریده و صد ها رادیو در افغانستان فعالیت دارند.

در زمان طالبان گرفتن یک قطعه عکس ممنوع بود و امروز ملیونها نفر همه روزه از سراسر افغانستان عکسها  وفلم هارا میبینند .

در زمان امارت طالبان شنیدن موسیقی حرام بود واینک در سراسر افغانستان هرکی هر نوع موسیقی بخواهد میشنود.

در زمان امارت طالبان تمام خرید وفروش در بازار با کلدار و یا روپیه پاکستانی انجام میشد وامروز پول افغانی در افغانستان تثبیت شده است.

در زمان طالبان تمام روابط افغانستان بسیار بطی و آهسته بود و امروز سرعت در همه امور در افغانستان به مشاهده میرسد.

در زمان امارت طالبان رفتن به مسجد بزور قمچین بود ولی امروز هزار بار مردم بیشتر به مسجد رفته و در بلندی های کوه ها مساجد را ساخته اند.

درزمان امارت طالبان یک شرکت هواپیمایی آریانا فعالیت ای بسیار کم داشت وامروز شرکت های هواپیمایی کام ، پامیر وصافی در گسترش روابط در افغانستان ومنطقه نقش مهمی بازی مینمایند.

در زمان امارت طالبان میز وچوکی کفر و شرک گفته شده و تمام دفترها با پرزه های کاغذ کار میکردند، اما امروز تمام کارمندان دولت افغانستان در پی ساختن دولت و ادارات دولتی اند و در همه امور افغانستان حرکت مور چه به مشاهده میرسد و دیده میشود که یک جامعه بی دولت  دوباره وارد پروسه دولت سازی میگردد.

اینها همه ارزشهایی اند که اگر کدام جنبش  ملی هم بوجود بیاید، نمیتواند از کنار این ارزشها  بگذرد.

من میتوانم ده ها مثال زنده ای دیگر بنویسم که بیان کننده حرکت برای پیشرفت ولو آهسته وکند در افغانستان است.

اما طالبان و تمام سلفیستهای تیوریسین گرچه با اخوان المسلمین در جاهایی دارای اختلاف هایی اند,

هنوز خود را محور تمام گپ های آسمانی و زمینی قرار میدهند و هیچ ارزشی برای مردم بخاطر ساختن زندگی بهتر برایشان قایل نیستند.

از اینرو بسیار مشکل است تا باور نمایم که از نظر مردم افغانستان حامد کرزی وهمکارانش خیانت کار معرفی شده باشند.

در این شکی ندارم که در دولت حامد کرزی عده ای هستند که به پاکستان و منافع اش خیانت کرده اند و قبلا وفادار به پاکستان بودند. اگر تعداد این خیانت کاران به منافع پاکستان در افغانستان زیاد تر گردد، هیچگاه بد نیست ونخواهد بود. بگذار تا روزی پدید آید که همه وفاداران به منافع پاکستان در افغانستان به منافع اسلام آباد بازهم خیانت کنند وطرف افغانستان را بگیرند و به این ترتیب لکه های ننگین را از دامن خود بشویند.

خبر نگار بی بی سی  میگوید :

  "اما به او گفتم که در افغانستان تنها آمریکا نیست. سازمان ملل متحد ماموریت ناتو و ائتلاف را رسما تائید کرده و 42 کشور جهان از استرالیا تا ایتالیا، از کانادا تا ترکیه و امارات متحده عربی در افغانستان حضور دارند؟"

حمید گل مومند در مصاحبه اش با بی بی سی با تبختر میگوید :

«این کشورها همه مزدوران آمریکا هستند. اگر دنبال صلح باشیم، آمریکا باید با مخالفان مسلح گفتگو کند. یعنی باراک اوباما باید با ملا عمر گفتگو کند. این تنها راه حل مساله افغانستان است. همه این نیروهای ائتلاف و ناتو چه کاره اند؟ اینها نیروهای اشغالگرند. همه آنها باید افغانستان را ترک کنند. این خواست ملا عمر و مخالفان است. اینها باید اول از افغانستان خارج شوند و تاریخ خروج را مشخص کنند، درست مانند روسها.»

بگذارید تا این گفته حمید گل را با صدای بلند بخوانیم و شرنگ این تازه ترین نیرنگ رنگارنگ را با گوش ودل وجان بشنویم و دریابیم که طرح آی اس آی چیست ؟

حمید گل گفت که :

«این کشورها همه مزدوران آمریکا هستند. اگر دنبال صلح باشیم، آمریکا باید با مخالفان مسلح گفتگو کند. "

بگذریم از اینکه پاکستان بادار امریکا است و دیگران مزدور امریکا  !

وقتی حمید گل مطرح میکند که :

 "اگر دنبال صلح باشیم ، امریکا باید با مخالفان گفتگو کند . یعنی . یعنی باراک اوباما باید با ملا عمر گفتگو کند. این تنها راه حل مساله افغانستان است. همه این نیروهای ائتلاف و ناتو چه کاره اند؟ اینها نیروهای اشغالگرند. همه آنها باید افغانستان را ترک کنند. این خواست ملا عمر و مخالفان است. اینها باید اول از افغانستان خارج شوند و تاریخ خروج را مشخص کنند، درست مانند روسها.»

تاجاییکه همه میدانیم ، امریکایی ها میخواهند با طالبان در افغانستان گفتگو کنند ،منتها همزمان با عملیات نظامی و بعد از اینکه زیر پای طالبان را از نگاه نظامی در سنگین مارجه ، پنجوایی و ارغنداب و قندهار و جاهایی دیگر سست سازند و میان طا لبان و القاعده فاصله ایجاد کنند. امریکایی ها از گفتگو یک برداشت دارند و انگلیسها برداشت دیگر وتمام راز کنفرانس لندن و اختلاف انگلیس ها و امریکایی ها هر روزه در افغانستان دیده میشود. حمید گل مومند پای در جای پای انگلیسها مانند پدران اش که در طی یک صد سال گذشته بجا مانده اند ، می گذارد .

اینکه امروز صدها عضو القاعده به یمن رفته اند و دولت امریکا یک جبهه دیگر جنگ در آنجا بازکرده اند ، و یا جنگ در دره فرغانه چه تاثیراتی دارد و در همین چند روز پیشتر در وزیرستان و پکتیا ودر دوطرف خط دیورند چگونه بوده است، همه دلا لت به این دارند که امریکایی ها از مذاکره با طالبان شانه خالی نکرده اند اما اینکه دوباره طالبان را رسما به اقتدار برسانند، در اینجا میان پلان الف و ب  امریکا وجوه اشتراک و اختلاف وجود دارند.

 حمید گل میگوید :

 "یعنی باراک اوباما باید با ملا عمر گفتگو کند. این تنها راه حل مساله افغانستان است "

در اینجا شما به صراحت میبینید که جنرال حمید گل تنها راه حل را گفتگو ی بارک اوباما با ملا عمر میداند.

اگرمنابع  افغانی و امریکایی  و دنیا بپرسند که ملا عمر در پاکستان است ، دولت پاکستان انکار از وجود ملاعمر در پاکستان مینماید. اگر خبرنگاران بنویسند که دولت پاکستان ملا عمر را از کویته به کراچی انتقال داده است ، آی اس آی انکار می ورزد. اگر همه بشمول مکتب اقتصادی انگلیس از حمایت طالبان توسط پاکستان گپ بزنند ، دولت پاکستان انکار میورزد ، اما حمید گل در این مصاحبه اش مستقیمن خود را نشانی و آدرس ملا عمر معرفی میدارد ومیداندو خواستار گفتگوی ملا عمر با اوبا ما است.

حامد کرزی را به واسطه رسانه های دیداری تقریبن ملیونها نفر در دنیا دیده اند و هر روزه از وی در رسانه خبری سخنی یا خبری  منتشر میگردد ، اما چند تصویر از ملا عمر وجود دارد  ؟

مگر مردم افغانستان خواهند پذیرفت که در نتیجه صحبتی پنهانی میان ملا عمر و اوباما سرنوشت افغانستان را پاکستان بازهم به اختیار خود داشته باشد؟

در این نبشته به اینموضوع هم برخورد خواهدگردید.

اگر اوباما با ملاعمر گفتگو نکند ، در نتیجه پاکستان توسط طالبان وحزب اسلامی جنگ وترور ووحشت و دهشت را در افغانستان ادامه میدهد.

حمیدگل مومند در اینجا راه حل مساله افغانستان را یکی دانسته و از تنها راه حل سخن میگوید. در این گفته حمیدگل  بشکل سرپوشیده اعتراف بوجود می آیدکه راه نظامی برای  پاکستان و طالبان شکست خورده است و راه حل نیست.در گذشته ها نه آی آس ای ونه هیچ زمامدار پاکستان به این صراحت اعتراف نمیکردند وحالا به صراحت میگوید که :

" یعنی باراک اوباما باید با ملا عمر گفتگو کند. این تنها راه حل مساله افغانستان است "

حمید گل می افزایدکه "

 " اینها نیروهای اشغالگرند. همه آنها باید افغانستان را ترک کنند. این خواست ملا عمر و مخالفان است. اینها باید اول از افغانستان خارج شوند و تاریخ خروج را مشخص کنند، درست مانند روسها "

تا حال میدانیم که در کنفرانس کابل دولت کابل خود را متعهد برای گرفتن همه مسوولیت ها در سال 2014 اعلان کرده است. همچنان امریکایی ها اعلان کرده اند که درنیمه دوم سال 2011 برای  آغازخروج نیروهای خود آمادگی میگیرند.

جالب اینجاست که حمیدگل بنام وآدرس و از طرف ملا عمرومخالفان گپ میزند ومیگوید  "این این خواست ملا عمر و مخالفان است. اینها باید اول از افغانستان خارج شوند و تاریخ خروج را مشخص کنند درست مانند روسها "

در اینجا یک بار دیگر  به صراحت مداخله آی اس ای را برای رقم زدن آینده افغانستان به چشم سر میبینیم .

اگر امریکایی ها و همه نیروهایی خارجی امروز از افغانستان بیرون شوند و یا فردا ، در اینمورد بایست مردم افغانستا ن تصمیم قاطع برای افغانستان پسا خروج نیروها  بگیرند و اماده باشند و گردند نه اینکه حمیدگل برایشان خط ونشان ترسیم کند. اینکه هنوز عده ای به تمام معنی خود را تابع اوامر پاکستا ن میدانند ؛ در این امر شک وتردیدی ندارم اما برای همه مردم افغانستان این امر هیچگاه قابل پذیرش نخواهد بود. وقتی حمیدگل از زمانی " درست مانند روسها " گپ میزند ، این سوا ل در جای خود پابرجا میداند که آیا بازهم پاکستان قادر خواهد گردید تا با تفرقه افگنی صفوف داخل افغانستان را متفرق تر گرداند یا خیر ؟

آیا در زمان بعد از خروج روسها که جنگ ها در کابل وولایات دامن زده شد ، باز هم کابل صحنه خونین ترین جنگ ها خواهد گردید ؟

این سوال ها را خبرنگار بی بی سی از حمید گل چنین مینماید و پرسش وپاسخ را باهم میخوانیم وبعدن به تجزیه و ارزیابی آن میپردازم.

 " با اشاره به خروج ارتش سرخ از افغانستان و آغاز جنگ های داخلی میان گروه های مجاهدین که به ویرانی بخش اعظم پایتخت افغانستان انجامید، از ژنرال حمید گل پرسیدم که آیا فکر نمی کند بار دیگر جنگ داخلی شروع شود؟

«نه فکر نمی کنم این دفعه چنان شود. چون هیچ مخالفی وجود نخواهد داشت. مقامهای فعلی افغانستان به اندازه کافی پول اندوخته اند. اینها افغانستان را غارت کردند و کمک های جهانی را که حق مسلم ملت افغان بود، دزدیدند. اینها حساب های بانکی در خارج دارند. تعداد شان هم از پانصد، شش صد نفر تجاوز نمی کند. آنها می روند به آمریکا و افغانها به دولت اسلامی می رسند. در اختلاف برای تامین حکومت اسلامی و سکولار در افغانستان، شریعت برنده شده و سکولاریسم باخته است. بعد یک شورای ملی می تواند برای حل مشکل افغانستان تشکیل شود. من افغانها را می شناسم با تمام گروه ها از اقوام مختلف کار کرده ام، همه اینها باید در حکومت ملی سهم داشته باشند. طالبان از گذشته درس گرفته و مطمئنم این بار اشتباه گذشته را تکرار نخواهند کرد.»

حمید گل خط مشی روزهای تشکیل امارت مجدد طالبان را در بالا توضیح میدارد و از اینجا شروع میکند که :

" هیچ مخالفی وجود نخواهد داشت "

اگر در زمان فاشیستها صحبت  برای تبلیغات از مبالغه ، اغراق و غلو وجود داشت و فاشیستها در المان مردم را با ارعاب و ترس تابع شرایط فاشیستی میساختند و در این کار گوبلز شهرت بسزایی داشت ، اینک حمید گل سر گوبلز را خاریده و چنان جلوه میدهد که هیچ "مخالفی وجود نخواهد داشت "

من در نخستین قدم خود را یکبار دیگر مخالف نظام وسیستم طالبانی اعلان میدارم. حمید گل و همقطاران شان این نکته را یاد داشت بگیرند.

پس این یک مخالف. در این صورت قصه اینکه هیچ مخالفی وجود نخواهد داشت , مفت گردید.

برای جلوگیری از بقدرت رسیدن مجدد طالبان من چنین طرح مینمایم :

باید یک جبهه وسیع از همه نیروهای ضد طالبی و ضد مداخلات پاکستان در سراسر افغانستان تشکیل گردد.

به همه نیروهایی ملی افغانستان بایست خاطر نشان سازم که تا هنوز دیر نشده است و میتوان از به اقتدار رسیدن مجدد طالبان به اریکه قدرت سیاسی با تمام قوت جلوگیری کرد. علاج واقعه را بایست پیش از وقوع واقعه نمود.

من در آینده نزدیک پیش نویس و یا خاکه این طرح را از طرف خود خواهم نوشت و این هیچگاه به معنی گپ نخست یا فرجامین نیست.

اگر همچو طرحی وجود داشته باشد ومن تا حال نخوانده ام ، امیدوارم من را نیز در جمله نیروهای مقاومت ای ضد طالبی و یکی از کسانی شمرد که هیچگاه طرفدار صوبه پنجم پاکستان شدن نبوده ام و نیستم.

من از پیش بایست خاطر نشان سازم که میدانم که فرزندان افغانستان حاضر نیستند تا در مورد مادر وطن شان با حمید گل و یا کدام جنرال دیگری پاکستانی معامله نمایند.

حمید گل از گذشته ها تا حالا کوشیده تا با تمام دستگاه های مستقیم وغیر مستقیم جاسوسی اش به اختلافات پیشینه میان گروها در جامعه بیشتر دامن بزند و نفاق و تفرقه را گسترش بدهد. هشیاری صد چندان بیشتر از پیشتر لازم وضرور است تا از طرح اسلام آباد جلوگیری به عمل بیاوریم.

بگذار حمید گل در عمل ببیند که چگونه آرمانش را بگور خواهد برد.

 حمید گل میگوید :

 "مقام های فعلی افغانستان به اندازه کافی پول اندوخته اند. اینها افغانستان را غارت کردند و کمک های جهانی را که حق مسلم ملت افغان بود، دزدیدند. اینها حساب های بانکی در خارج دارند. تعداد شان هم از پانصد، شش صد نفر تجاوز نمی کند. آنها می روند به آمریکا و افغانها به دولت اسلامی می رسند "

من برای همه آنهاییکه  حمید گل  تعداد شان را پنجصد تا شش صد نفر تخمین میکند ،

و به آن هاادرس رفتن به امریکا را میدهد ، مینویسم :

نگذارید تا حمید گل ها به آرمان شوم شان برسند. اگر با قلم ،قدم و درهم در گذشته ها بسیاری سهمی در افغانستان ادا کردند، اینبار هم دیده خواهد شد که آیا برای عده ای پول عزیز تر است و فرار از افغاتستان یا در افغانستان برضد طالبان وسیع ترین جبهه مقاومت را سازماندهی کردن ؟

اینکه حمید گل میگویدکه :

" افغانها به دولت اسلامی میرسند"

یعنی افغانها اسیر اسلام اباد میگردند و ملا عمرو اوباما باهم گفتگو میکنند و هیچ مخالفی هم وجود نخواهد داشت.

در مورد گذشته سخن گفتن آسان است. باید در مورد آینده اندیشید. همانطوریکه برضد تجاوزگران تا حالا افغانها انتقیاد را برنگزیده اند ، در آینده نیز چنین خواهد بود.

در اینجا بایست تابع اوضاع و شرایط خود بخودی وخود جوش نگردید.بلکه مقاومت در برابر تسلیم طلبی ملی را در همه جا و در همه سطوح سازماندهی کرد.

هرنوع کرنش دربرابرتسلیم طلبی ملی در ذات خود بایست در تیوری شناسایی گردد و در صف پراتیک وسیع ترین نیروهای مقاومت را بایست مجددا سازماندهی کرد و در کارزار مبارزه رویاروی صفوف مقاومت را آبدیده ساخت.

بدیهیست که مبارزه اشکال گوناگون دارد و نمیتوان یک شکل مبارزه را به شکل دیگرش از پیش برجسته ساخت و اشکال دیگر را نادیده گرفت.

مقاومت بایست در شهر و در ده و دشت وکوه سازماندهی گردد.سازماندهی و رهبری مقاومت ملی نمیتواند تحت رهبری یک فرد و یا یک حزب به موفقیت برسد.

سازماندهی و رهبری بایست در سطح شورا یی مطرح گردد و رهبری جبهه مقاومت ملی بر ضد تسلیم طلبی ملی به اشکال گوناگون به پیش برده شود و درس تاریخی برای همه تسلیم دشمنان مردم افغانستان داده شود.

حمیدگل به نیابت از طالبان خط مشی آینده شانرا چنین طرح مینماید :

" یک شورای ملی می تواند برای حل مشکل افغانستان تشکیل شود. من افغانها را می شناسم با تمام گروه ها از اقوام مختلف کار کرده ام، همه اینها باید در حکومت ملی سهم داشته باشند. طالبان از گذشته درس گرفته و مطمئنم این بار اشتباه گذشته را تکرار نخواهند کرد.»

برای آنکه طرح حمیدگل و ای اس آی به تمام معنی روشن تر گردد، خاطر نشان میسازم که :

هر انسانی که اینبار فریب آی اس ای را بخورد و به وعده ووعید دولت پاکستان اعتماد نماید ، سخت اشتباه و حتی خیانت را مرتکب خواهد شد.

اینکه در دوره اول امارت اسلامی طالبان در هرات چه کردند، در قندهار وغزنی چه  کردند، در بامیان ومزار وقندوز و تالقان چه کردند، در کابل چه نمودند و در سراسر افغانستان چه میخواستند بنمایند ،برای بسیاری مردم پوشیده نیست. اگر طالبان برپایه نسل کشی و جنو ساید با تبعیض و اپارتاید پایه های نظام خود را محکم کردند و تا پایان دوره امارت شان سر سخت ترین دشمنان ترقی، پیشرفت، زنان و حقوق بشر وتمام نیروهای مدنی قرارداشتند، اینباربه گفته حمیدگل

 "طالبان از گذشته درس گرفته و مطمئنم این بار اشتباه گذشته را تکرار نخواهند کرد.»

بلکه اینبار امارت فاشیستی شان را به هزارشدت و حدت بیشتر محمکم تر میسازند و هرنوع مقاومت را در نطفه خاموش میسازند.

بایست :

بپا خیزیم یاران !

اینان هراس شان ز یگانگی ماست .

بایست فرزندان افغانستان از کران تا کران افغانستان دست بدست هم بدهیم و از سقوط مادر وطن بدست جنایات کاران دیگرجلوگیری نماییم.

همه آنهاییکه اگر ومگر دارند و میخواهند شاهد تیوری بافی و منفی بافی های تسلیم طلبی ملی باشند و سر تسلیم به طالبان و اسلام آباد خم مینمایند، بهتر است پیش از اینکه گام های عملی بردارند، درنگی به کردار خود بنمایند.

یار زنده و صحبت باقی