پیکار پامیر

04-08-2010

 

دردعشق و مژدۀ راحت زهی فکرمُحال

 

روز های اخیر، توأم است با سر وصدا های زیاد سیاسی و مطبوعاتی درافغانستان، منطقه و جهان مبنی برافشأ اسناد جنایات بیشماراجانب علیه بقا و سرنوشت ملت و مملکت عزیز ما افغانستان.

 اخیراً بخشی از اسناد پنهانی وزارت دفاع ایالات متحده ی امریکا در مورد رویداد های چند ساله درافغانستان گویا " اتفاقاً" به بیرون درز نموده و حقایق مربوط به تلفات افراد مُلکی در کشورما، حمایت های بیدریغ مقامات حکومت پاکستان از تروریستان طالبی و القاعده ، تماسهای تنگاتنگ مقامات مذکور با گروه های خونریز طالبان، سفرگلبدین به کوریای شمالی و حصول موشکهای حرارتی ضد هوایی  و ده ها نکته ی دیگر را بیان میدارد.

اسناد محرمانه یی که اخیراً از طرف سایت انترنتی ( ویکی لیکس)، یکی از نهاد های غیر دولتی در امریکا افشأ شده وازهمین طریق گویا دراختیارمنابع معتبرنشراتی مانند نیویارک تایمز، شپیگل و گاردین قرار داده شده است، گفته شده که مجموعاً بیشتر ازنود هزار سند خاص و محرم بدست آمده است . اینکه چرا ؟چگونه ؟ درکجا و توسط چه کسی چنین اسناد مهم نظامی و استخباراتی بدست آمده وآیا مقامات امریکایی در این قضیه دست دارند یا خیر؟ هنوز کاملاًروشن نیست.  

تاکنون، متن همه ی نود هزار سند هم  در اختیار همه گان قرار داده نشده، ولی آنچه بگونه ی عاجل افشا شده ، اولاً اینست که تلفات افراد مُلکی در اثر عملیات های هوایی نیرو های ناتو درافغانستان، از آنچه تا کنون اعلان شده ، به مراتب بیشتر بوده است، چیزیکه ازسوی مقامات ناتو و وزارت دفاع امریکا پنهان نگهداشته شده است . دوماً، جریان استمراری حمایت های همه جانبه ی مالی و لوجستیکی مقامات نظامی پاکستان از گروه تروریستی طالبان میباشد. دراین اسناد، مخصوصاً از جنرال حمید گل پاکستانی بعنوان حامی و مبلغ سر سخت گروه طالبان و حتا سهمگیری وی در یک رشته عملیات های ضد افغانستان،  با صراحت تذکر رفته است وسوماً، گویا گلبدین رهبرحزب اسلامی مسوول امورمالی القاعده بنام " امین"  درسال 2005 به کوریای شمالی سفرکرده و با پرداخت مبالغ هنگفت، موشکهای ضد طیارات جنگی را بدست آورده اند و . . . 

اگرخواننده های  گرامی بیاد داشته باشند، چندی قبل، مکتب اقتصادی لندن که یک موسسۀ معتبرتحقیقاتی است نیز افشا نمود که رهبران گروه طالبان و القاعده درخاک پاکستان بوده و مقامات پاکستانی ازان ها غرض برهم زدن اوضاع درکشورهای همسایه ،  اخاذی و سؤاستفاده های سیاسی کار می گیرند و ما درموقعش موضوع را به اطلاع شنونده های عزیز رسا نیدیم. علاوتاً ، "مایک مولن" لوی درستیز یا رییس نیرو های مشترک ایالات متحده ی امریکا نیزدرهمین تازه گیها صراحتاً اعلام نمود که هم بن لادن و هم ملا عمر در خاک پاکستان به سر میبرند. البته این حرفها و افشا گریها برای مردم شریف افغانستان کاملاً تازه گی ندارد، زیرا همه ی افغانها ازچندین سال به اینسو با  دل پُرخون و فریاد رسا گفته اند و میگویند  که مقامات پاکستانی با پیشبرد سیاست دوگانه ی شیطنت آمیز و با سؤ استفاده ازاوضاع در افغانستان از یکطرف خود شان را به اصطلاح متحد امریکا در جنگ با تروریسم نشان میدهند و از سوی دیگر، گروه تروریستی طالبان را بصورت ماهرانه حمایت، تقویت و رهبری مینمایند. افغانها بلاوقفه گفته اند و میگویند تا زمانیکه اصل منبع تروریسم که خاک پاکستان است تصفیه نشود، جنگها، تلاشها، مخارج گزاف، تلفات جانی و فعالیتهای نظامی هرگزبجایی نخواهد رسید. حتا یقین داریم که این حقایق، برای مقامات انگلیسی و امریکایی و متحدان بین المللی شان نیز پوشیده نبوده است. یا بعباره ی دیگر، از سالهای 2001 میلادی تاکنون هم پاکستانی ها در قبال افغانستان سیاست دوگانه داشته اند و هم امریکا و متحدان جهانی آن.

اعتقاد ما چنین بوده و هست که ایالات متحده ی امریکا وسایر کشور های سرمایه داری جهان که در امور افغانستان ذیدخل هستند، اصلاً نمیخواهند صلح و آرامش دراین کشورماتمزده  و ویران شده تأمین شود، یا درحقیقت، آرزو ندارند دامن خون آلود تروریسم از منطقه برچیده شود، زیرا منافع ومقاصد سیاسی – اقتصادی- ستراتژیک شان را دربطن چنین اوضاع خونین جست و جو مینمایند.  ما همیشه گفته ایم که مادامکه " شورای عالی" گروه طالبان درکویته ی پاکستان موجود بوده و کلیه عملیات تروریستی و انفجاری را از همانجا رهبری میکند، چرامقامات امریکایی که متحد وتمویل کننده ی عمده ی امورنظامی و اقتصادی پاکستان است، هیچگاه در این مورد  حرفی نزده و نمی زنند؟ مادامکه  بدنه ی دیگرگروه طالبان تحت رهبری ملا جلال الدین حقانی وپسرتروریست وی( ملا سراج الدین حقانی)  در وزیرستان شمالی جا و پایگاه داشته وتاحال از همانجا ده ها عملیات خونین انتحاری را علیه جان و مال مردم افغانستان و قسماً نیرو های خارجی رهبری کرده و میکند، چرا مورد اعتراض مقامات ناتو، امریکا و انگلیس قرار نداشته است ؟ جالب اینست که  اگر گاهی (آنهم دراین اواخر)، مامورین امریکایی در این مورد ابراز نظر ی میکنند، بگونه ی ضمنی مثلاً میگویند " ملا حقانی با ید تحریم شود "، حالانکه ملا حقانی و سایر ملا ها و مولوی های این گروه تروریستی بحیث قاتلان مردم و ویرانگران حرفه یی قابل محاکمه و مجازات قانونی و شرعی میباشند. یا  وقتی بیشتر از سه صد تن تروریستان طالبی، دیده و دانسته از خاک پاکستان بالای شهرک " برگ متال " واقع نورستان افغانستان یورش می برند و آنرا اشغال نظامی میکنند، و باز در اثر ضد حمله ی جانب افغانی، همین یورشگران صادر شده ، مجدداً به سمت پاکستان پناه می برند، چرا مقامات امریکایی علیه مقامات پاکستانی اعتراض حقوقی و قانونی بعمل نمی آورند؟ آیا اگر فرضاً گروهی یا گروپ مسلحی ازخاک مکسیکو یا کانادا و کیوبا بالای مواضع امریکایی درخاک امریکا حمله نموده و باز به پناهگاه  اصلی شان عقب نشینی نمایند، آیا مقامات دفاعی امریکا خاموش خواهند ماند؟ آیا علاوه از اعتراضات جدی دپلوماتیک ، حتا اعلان جنگ علیه جانب مقابل نخواهند داد ؟

بهرحال، اکنون که هزار ها سند موثق بدست منابع نشراتی جهان قرار گرفته و این اسناد با صراحت گویای جنایات مقامات پاکستانی میباشند، مردم جهان ، بخصوص مردم درد دیده و قربانی داده ی افغانستان سخت منتظر اند، امریکا، این منادی عدالت و دموکراسی در جهان، چه خواهد کرد؟

اکنون، مقامات کاخ سفید بعنوان یگانه ابرقدرت جهان که با اشغال نظامی افغانستان ازده سال به اینسو عملاً در این کشورحضور فزیکی دارد، اگر بازهم در برابر افشأ آنهمه حقایق تلخ ناشی از اعمال ضد انسانی و ضد افغانی حکومت مداران پاکستان و همسایه های نا جوانمرد دیگر، از سکوت و یا مسامحه کار گیرد، بدون شک به این نتیجه میرسیم که  برنامه ی استعماری تجزیه و تقسیم افغانستان را که در این اواخراز حنجره ی اجنت های مطبوعاتی و دپلوماتیک خویش بیرون داده اند، روی دست  خواهند داشت . یعنی دراین صورت، ایالات متحده ی امریکا و متحدان بین المللی آن در نظر خواهند داشت ، کمافی السابق، جنگ و جنایت و نا امنی و نا بسامانی درافغانستان و منطقه تداوم داشته باشد تا پس ازآنکه  پلان  های مخفی  و پشت  پرده  ی شان به قوام رسید، اقدام به سلاخی جغرافیایی افغانستان ( واحتمالاً کشورهای منطقه) نمایند.

مردم افغانستان دیگر به هیچصورت نمیتوانند به وعده های دلخوشکن امریکا و سایر کشور های جهان مبنی بر مثلاً "جنگ علیه تروریسم"  ، "تأمین صلح و امنیت در افغانستان"  و یا " بازسازی و نو سازی"  این کشور ویران شده باور داشته باشند. نتیجه و انتباهی را که تا کنون از موجودیت نیرو های خارجی و اقدامات و فعالیتهای آنان درکشور شان حاصل کرده اند اینست که هیچ یک از این کشورها در برابر مردم افغانستان صادق و دلسوز نبوده و نیستند، بلکه در تحت شعار ها و لفاظی های دپلوماتیک ، سیاسی و  تبلیغاتی، مقاصد از قبل تعیین شده ی خود شان را از پیش می برند و بس . بنابران،  با وضاحت میتوان گفت که دیگر کارد به استخوان مردم افغانستان رسیده دوستان دروغین و دشمنان دوست نمای خویش را خوب شناخته اند.

گرچه بارها گفته ایم ، بار دیگرمیگوییم که تا زمانیکه ملت نجیب ما همانند گذشته بخود تکان نداده  راه شان را از خاینان، جنایتکاران، وطنفروشان و معامله گران دولتی و غیر دولتی جدا نسازند و تا موقعی که خود شان درروشنایی فهم و درک  سیاسی و همدلی مبارزاتی با فرزندان صادق و  با وجدان خویش به  دفاع ازافغانستان و  ارزشهای ملی ، مادی و معنوی آن  کمر همت  نبندند، هیچ بیگانه یی بحال شان دل نخواهد سوخت. درچنین صورت است که پلان ها و پروژه های ضد بشری شیاطین استعماری و نواله خوران بومی آنها خنثی شده میتواند. (پایان)