یادداشت :  مطلب آتی در محفل بزرگداشت از روان شاد محمد هاشم زمانی که به روز بیست و ششم ماه جون امسال درشهر تورنتو دایر گردیده بود، توسط پیکارپامیر تقدیم شد :

به یاد روان شاد محمد هاشم زمانی

 

از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر     یادگاری که در این گنبد دوار بماند

پس ازتقدیم احترام به شما حضارگرامی باید عرض کنم که یاد بود از بزرگان ، نه به

خاطر زنده ساختن فزیکی آنها، بلکه به منظور زنده ساختن راه و رسم انسانی و آموزاننده و شجاعانه ی آنها برای با ز مانده ها و نسل های امروز و فردای ماست.

یاد بود از بزرگان عزیزما، نه بخاطر ارضای تمایلات  و گرایشات فکری، خانواده گی، سمتی یا قومی و زبانی خود مان و دوستان مان، بلکه برای ارضای وجدان و خواستهای ملی- مردمی ماست.

 نشست امروز مان غرض یاد بود از روان شاد هاشم زمانی نه بخاطر اینست که گویا گرداننده ها و حضار این محفل با آن مغفور خویشاوندی، نزدیکی یا قرابت های دیگر داشته اند، بلکه برای آنست که میدانیم هرکه در جهت ارضای دل مردم، حراست از ارزش های ملی، دفاع از آزادی و استقلال سیاسی و ضدیت با استعمارو استبداد و تجاوز و اشغالگری گام گذارد یا گام گذاشته باشد، بزرگ و عزیز و محترم است .

پس،  روا ن شاد زمانی، با برخورداری از تربیت سالم خانواده گی، با میراث داری از مبارزات ضد تجاوزی و ضد استعماری پدر مبارزش ( غازی میر زمان خان کنری)، با داشتن وجدانی بیدار در سینه، با بر خور داری از اندیشه و تفکر آزادیخواهانه و وطنپرستانه نه تنها عمر عزیزش را بخاطر ضدیت با استبداد خانواده ی حکمران همراه با سایر اعضای فامیلش در زندان های رژیم سلطنتی سپری کرد، بلکه در سالهای اشغال نظامی کشور توسط لشکر خونخوار روس نیز مردانه و شجاعانه درکنار مبارزان راه آزادی خاک و مردمش قرار گرفت، برای حصول مجدد استقلال سیاسی میهنش عاشقانه سرود و دلیرانه سخن و قدم زد:

هرکه رخت سفربه دیار عدم کشَد ، اجتماعات انسانی خود شان را مجبور نمیدانند  از او بگونه ی امروزین یاد بود نمایند، یعنی مرگ هرانسان ارزش یکسان  ندارد. وقتی میگوییم جامعه آیینه ی تمام نمای انسان است ، معنی اش اینست که هرگاه انسان تا درزنده گی اش ، عملاً درخدمت حفظ و تقویت ارزشهای اخلاقی، اجتماعی تاریخی، سیاسی و اقتصادی جامعه ی خویش نباشد و بخاطر بهبودی و بهروزی همنوع و هم میهنش نکوشد، جامعه هم پس از مرگش اعتنایی و مسوولیتی د ر راه یاد بودش و یا در بزرگداشتش احساس نمیکنند.  این ، مردان و زنان سترگ و نمونه هستند که با گفتارنیک، با اعمال نیک و با شیوه های خاص و جسورانه ی انسانی شان میتوانند در دل و دماغ هم عصران و همنوعان شان جا باز کنند و این ، همان رفته گان سترگ و ارزشمند هستند که دیگران را درنبود شان یا به سوگ می نشانند و یا معناً  به بزرگداشت خویش وادارشان میسازند و بزرگداشت هم به تنهایی کافی نیست تا روشها، اندیشه ها ، اعمال و گفتارانسانی، سازنده و پیشرونده ی  این مردان بزرگ معنوی جامعه  سرمشق زنده گی بازمانده ها قرارنگیرد. 

روان شاد زمانی هم یکی ازان بزرگ مردان جامعه ی توفان خیز و اما درد مند افغانستان  عزیز بود که علی رغم تحمل رنجها و حرمان ها ی مبارزاتی اش، چراغ محبت  فی مابین اقوام مختلف و زبانهای مختلف را تابناک نگهداشت . او بود که با بی ریایی کامل و شهامت مبارزاتی و حق طلبانه اش، مظهر اعتماد و احترام درجرگه ی مبارزان و روشنفکران کشور گردید. بلی ! او بود که باوجود داشتن دانش اجتماعی، ادبی و مبارزاتی و با آنکه لقب ( خانی ) وخانواده گی  خویش را داشت، اما  درمیان  روشنفکران مبارز و حلقات خود ی تنها ( کاکا) خطاب میشد .  لقب ( کاکا)، افتخارمعنوی عظیمی بود که دیگران به او اعطا کرده بودند تا عمق احترام و اعتماد شان نسبت به او را به نمایش بگذارند.

تذکر این نکته بسیار جدی و مهم است که زنده یاد ( کاکا زمانی ) اگر درسالهای مقاومت ضد روسی میخواست به سوی روسها و رژیم دست نشانده ی آنها لبخند بزند، نظر به نام و نشان قومی و خانواده گی یی که داشت، یقیناً تکریم میشد و جایش در بالا ها می بود.  همچنان اگر میخواست نیم نگاهی بسوی " تنظیم" های جهادی ساخت پشاور وحتا مقامات  پاکستانی اندازد، بازهم  جایش پسکوچه های شهر پشاور نبود. زیرا، آنها ازموقف قومی و اجتماعی ، ازسوابق مبارزاتی و ضد استعماری غازی میر زمان خان کنری و افراد خانواده اش اطلاع کافی داشتند.

او، با غرور و متانت اخلاقی ، با ایمان قوی به مردم  و پیروزی حق بر باطل و با تعهد و رسالتی که بردوش خویش داشت ، درکنار صادق ترین ، عاشق ترین و آگاه ترین نیروی مبارزاتی کشورش قرار گرفت و مصممانه  از رنجهای ناشی از زنده گی درپسکوچه های پشاور آن شهراستقبال نمود.

روان شاد زمانی، بخاطر عشق سرشارش به وحدت ملی و اعاده ی آزادی و استقلال سیاسی میهنش، عضویت  در " جبهه ی متحد ملی" را پذیرفت ودرچهارچوب آن از دل و جان فعالیت بخرچ داد. بهمین سلسله، همراه با روان شاد پروفیسور عبدالقیوم رهبر رییس جبهه ی مذکور، مسافرت هایی به کشور های اروپایی و امریکایی انجام داد تا صدای حقانیت ملت افغانستان در جنگ نابرابر علیه اشغالگران روسی را بگوش جهانیان برساند.

روان شاد محمد هاشم زمانی ، تا روزیکه که نفس کشیدن دراطراف مرزهای کشور و تداوم مبارزات آزادیخواهانه برایش میسر بود، هرگز به کشور های دیگر پناهنده نشد واما وقتی ترور های فزیکی روشنفکران ملی و مبارز افغانستان در داخل کشور و درخاک پاکستان توسط آی اس آی و نواله خورانش گسترش خطرناکی یافت و عاشقان همرزمش را یکی پی دیگر بلعید، آنگاه ناگزیر شد همانند صد ها و هزار ها ی دیگر،  ازعقب جبهه  خارج شود.

(کاکا زمانی ) با زنده گی پُرغرور و مبارزات حق طلبانه ی خسته گی ناپذیرش، با صداقت و صراحت گویی هایش، با سرایش اشعار حماسی و آزادیخواهانه اش، با برخورد های بزرگوارانه و ملت دوستانه اش، با بی ریایی و تعصب ستیزی هایش و بالاخره  با آزاده گی و آزادیخواهی های پیگیرانه و اعتقادی اش، یکبار دیگر بما آموخت  که چگونه حتا در دل بد ترین اوضاع و احوال سیاسی – اجتماعی آزاد ، استوار و سر فراز زیست؟ که روانش شاد و راهش پر رهرو باد !