15 جون 2010 برابر به 25 جوزا 1388 

       

چرا آی . اس . آی در افغانستان دخالت می کند ؟           

چگونه می توان به این دخالت پایان داد ؟     

محمد اکرام اندیشمند

 

گزارش حمایت آی . اس. آی از طالبان :

انتشار گزارش حمایت  سازمان استخبارات نظامی پاکستان از طالبان در جنگ    توسط دانشکده ی  اقتصاد هاروارد در انگلستان کشف کدام پدیده ی نو نیست . هر چند  دست اندر کاران  انگلیسی این پژوهش پس از یکسال تدقیق و ارزیابی  به این نتیجه رسیدند که آی. اس . آی از طالبان  حمایت نظامی می کند ، اما نکته ی شگفت آور در گزارش ، بیان تردید آمیز آنها از بازی دو گانه ی پاکستان است . آنجا که در گزارش گفته  می شود :« به نظر می رسد پاکستان در این عرصه بازی دوگانه به پیش میبرد .»

این مؤسسه ی انگلیسی به خوبی میداند که حمایت سازمان  اطلاعاتی ارتش پاکستان  از طالبان بدور از آگاهی دولت پاکستان و زمام داران این کشور انجام نمی شود . در حالی که پژوهش مؤسسه ی انگلیسی حمایت اسخبارات نظامی پاکستان را از طالبان ، قطعی می خواند و آنرا حمایت گسترده و استراتیژیک تلقی می کند ، اما در مورد سییاست دوگانه ی پاکستان با لحن تردید آمیز سخن می گوید . حتی در رویکرد و استناد با این گزارش ، دوگانگی سیاست پاکستان در افغانستان بسیار شفاف و روشن است . پس رمز  تردید آمیز گزارشگران انگلیسی در چه نکته ای نهفته است  که به جای تأکید بر سیاست دوگانه ی پاکستان از به نظر رسیدن دوگانگی در این سیاست  صحبت می کنند ؟

نکته ی مهم این نیست که آی. اس . آی در جنگ افغانستان از طالبان حمایت می کند و پاکستان سیاست دو گانه دارد ؛ بلکه نکته ی مهم ، شناسایی انگیزه ها و عوامل  دخالت پاکستان و سیاست دوگانه ی آن در افغانستان و  دریافت راه حل این دخالت و دوگانگی است .

 

ریشه های دخالت آی. اس .آی و دو گانگی سیاست پاکستان :

پژوهشگران و گزارش دهندگان انگلیسی  انگیزه های  حمایت آی. اس. آی از طالبان و ریشه های دوگانگی سیاست پاکستان را به خوبی میدانند . زیرا انگیزه ها و ریشه های این دخالت و دو رنگی پاکستان از  سیاست و عملکرد اسلاف آنها سر چشمه می گیرد .  استعمار گران انگلیسی مانند سایر قدرت های استعماری از  دولت های  اروپای غربی  و شمالی تا روس های تزاری و  روس های بلشویک در  روزگار سلطه و حضور استعماری شان در شبه قاره ی هند ، آسیای میانه ، شرق میانه  و سرزمین های افریقایی  مرز های غیر طبیعی  ایجاد کردند .   اقوام و ملت های واحد را در کشور ها و سرزمین های جدا از هم  تقسیم نمودند . آنها با  این مرز بندی های نا عادلانه و غیر طبیعی بذر اختلاف و خصومت را در میان کشور ها و ملت های مختلف منطقه و جهان کاشتند . هند و پاکستان بر سر کشمیر که از سوی انگلیس ها در دو کشور جدا از هم (هند و پاکستان ) تقسیم شد ، سه بار جنگیدند.

افغانستان و پاکستان بر سر مرز دیورند که توسط دیورند انگلیسی تنظیم و ترسیم یافت وارد منازعه ی بی پایان  و خصومت لا ینحل گردیدند .

 

چرا خصومت ؟

  علی رغم آنکه توافق نامه ی مرز دیورند را امیر عبد الرحمن خان پادشاه افغانستان در سال 1893 میلادی پس از مذاکرات طولانی با هیئات انگلیسی امضاء کرد و از سوی چهار پادشاه پس از وی (امیرحبیب الله ، امان الله خان ، محمد نادر شاه و محمد ظاهر شاه تا سال 1949 میلادی) مورد توافق و تأیید مجدد قرار گرفت ، اما لغو یک جانبه ی تمام توافقات قبلی با  دولت انگلیسی هند توسط پارلمان کشور در دسمبر 1949 افغانستان و پاکسیتان را بسوی خصومت برد .

مرز دیورند برای دولت مداران افغانستان در نیم قرن اخیر به خصوص برای شماری از زمام داران که سردار محمد داود در رأس آنها قرار داشت ، غیر قابل پذیرش بود . زیرا این مرز  پشتونها را در دو کشور تقسیم کرد و افغانستان را از دسترسی به راه بحر ی محروم  ساخت .  سردار محمد داود در سالهای زمام داری اش  موضوع دیورند را در سر لوحه ی سیاست  خارجی و  داخلی خود قرار داد . یک بار با پاکستان بر سر این امر تا آستانه ی جنگ پیش رفت . روابط سیاسی میان دو کشور قطع شد ؛ هر چند او  در دوره ی جمهوریت خویش تلاش نافرجامی در  حل این منازعه با پاکستان انجام داد .

اما برای پاکستان مرز دیورند بیشتر از آن اهمیتی است که برخی از دولت ها و زمام داران  افغانستان  آنرا برای خود مهم تلقی می کنند .  اهمیت مرز دیورند برای پاکستان ، اهمیت مرگ و زندگی است .  با شکست عملی توافق نامه ی دیورند و دسترسی افغانستان تا بندر گوادر در واقع دیگر کشوری به نام پاکستان وجود نخواهد داشت . مسلم است  افغانستان زمانی  قادر می شود تا مرز خود را از  خط دیورند تا بندر گوادر برساند که در عرصه های مختلف  سیاسی ، اقتصادی و نظامی  ،  روابط منطقوی ، مناسبات و حمایت جهانی  به موقعییت برتر از پاکستان برسد . صرف نظر از اینکه افغانستان  به چنین  برتری و نیرومندی دست خواهد یافت یا نه ، پاکستان از آغاز منازعه ی دیورند تا اکنون ، تضعیف افغانستان را در صدر سیاست های  ملی و خارجی خود قرار داده است .  برغم هر گونه تحلیل و تصور  افغانها ، پیروزی  در این سیاست  به پاکستان تعلق دارد .  به نظر میرسد که حد و مرز مهارت و مؤفقیت پاکستان در  دشمنی با افغانستان آنچنان گسترده است که اکنون پذیرش دوباره ی  توافق نامه ی دیورند ،  پاکستانیها را راضی و قانع نسازد .

 

برداشت متفاوت از  خصومت و راه حل خصومت :

حلقه های  سیاسی و رو شنفکری افغانستان در درون و بیرون حاکمیت  به موضوع دیورند به عنوان ریشه ی اصلی خصومت  نگاه متفاوت دارند . برخی از حلقه ها و گروه های مختلف سیاسی پشتون در افغانستان پذیرش مرز دیورند را ، بی غیرتی و لکه ی ننگ  برای خود و  افغانستان تلقی می کنند . تشکیل یک افغانستان بزرگ  متشکل از تمام پشتونها و حتی بلوچ های آنسوی دیورند را تا کنار بحر هند   هدف اصلی خود می پندارند . این هدف را  دست یافتنی و مبتنی بر  عدالت و حقایق تاریخی  میدانند .

اما برخی از عناصر و حلقه های سیاسی و روشنفکری پشتون و غیر پشتون در افغانستان دیدگاه دیگری ارائه می کنند . پایان دادن به منازعه ی دیورند  و خصومت با پاکستان بر سر این منازعه بخشی از این دیدگاه را تشکیل میدهد . نکته ی قابل پرسش این است که کدام یک از این دو دیدگاه درست ، واقع گرایانه  و دست یافتنی است ؟  آیا پذیرش مجدد مرز دیورند به منافع و مصالح افغانستان و مردمش خواهد بود یا بر عکس ؟

 

  افغانستان کبیر ؛ واقعییت دست یافتنی یا توهم  ؟  

اگر آنسوی مرز دیورند تا سواحل بحر در بلوچستان بخشی از خاک های از دست رفته ی افغانستان محسوب می شود ، پرسش اساسی این است که افغانستان چگونه میتواند  به این حقیقت تاریخی خود بر گردد و مرز هایش را در همان مرز های پیشین ترسیم و تثبیت کند ؟  اگر جدایی پشتونها به عنوان یکی از اقوام  مهم منطقه در دو سوی مرز دیورند در تعارض با عدالت قرار دارد و برای ناسیونالیست های پشتون غیر قابل پذیرش است ،  راه عملی پایان دادن به این جدایی چیست ؟ آیا وسوسه ی ایجاد افغانستان کبیر  در دو طرف  مرز دیورند واقعییت قابل دسترس است یا توهم ؟

بدون تردید جدایی اقوام  منطقه و تقسیم آنها در کشور های مختلف از سوی  قدرت های اشغالگر استعماری در سده های پیشین  یک عمل ظالمانه با نیات نا پاک شمرده می شود . اما تنها پشتونها یگانه قربانی  این بیداد  و بی عدالتی نیستند . کشمیری ها ، بلوچ ها ، تاجک ها ، کرد ها ، آذری ها ، ازبک ها ، ترکمن ها ، قیرغیز ها و  اقوام دیگر در کشور های مختلف منطقه از پاکستان تا آسیای میانه ، از ماورای  قفقاز  تا شرق میانه و تا  آسیای صغیر  در قلمرو های جداگانه ی سیاسی و جغرافیایی تقسیم شده اند . آیا شکل گیری دوباره ی کشور ها بر مبنای هویت قومی واحد در این منطقه ی وسیع جهان ممکن و منطقی به نظر می رسد ؟ آیا می توان  مرز کشور های منطقه را بر مبنای تاریخ گذشته و باستان تعین و تثبیت کرد ؟  

بازگشت به گذشته های تاریخی در تعین و تثبیت مرزها با شکل گیری کشور های جدید بر مبنای هویت تباری و زبانی ، فرو رفتن در گرداب جنگ و منازعات خونین و بی پایان تباری و قومی است . اگر ایجاد ثبات سیاسی ، عدالت اجتماعی ، پیشرفت اقتصادی و دسترسی به  تعالی و اقتدار را در تمام عرصه های حیات در افغانستان با عقلانیت و  آگاهی خرد ورزانه ی سیاسی مد نظر قرار دهیم  ، باید در جهت ایجاد جامعه و کشور شهروندی تلاش کنیم .

 

تجربه ی تکراری و ناکام :

توهم افغانستان کبیر با حذف مرز دیورند در نیم قرن اخیر از سوی  سیاست مداران و زمام  داران کشور ما یک تجربه ی ناکام و تکراری است . دولت ها و دولتمداران افغانستان در دسترسی به این توهم راه های مختلفی را پیمودند . از مراجعه به امریکایی ها در مقابله با پاکستان و تا وابستگی به روس ها بر سر پیروزی در این مقابله . خروسچف و بولگانین در دسمبر 1955  به دعوت رسمی سردار محمد داود صدراعظم افغانستان به کابل آمدند تا آرزوی محمد داود در تقویت نیروی نظامی افغانستان و حمایت خارجی از سیاست او در مقابله با پاکستان بر آورده شود . خروسچف در این سفر پس از صرف نان در تالار وزارت دفاع افغانستان به جنرالان ارتش میزبان گفت : " تا این جا برای توسعه ی صلح آمده ایم، اگر جنگی دربگیرد، می خواهیم در کنار شما پهلو به پهلوی هم بجنگیم . " 

بیان خروسچف از جنگ روشن بود که به وقوع جنگ میان افغانستان و پاکستان اشاره می کرد . اما چند سال بعد که صدر اعظم کشور محمد داود تا آستانه ی جنگ با پاکستان پیش رفت ، دیگر خروسچفی نبود تا در کنار او  قرار بگیرد . اشغال و حضور نیرو های شوروی  در سالهای پسین  دهه ی هشتاد میلادی در افغانستان که در واقع محصول و پیامد سیاست  بر سر منازعه ی دیورند بود ، به پیروزی افغانستان و شکست پاکستان نیانجامید .

نکته ی شگفت آور این است که  این همه تجربه های ناکام و تکراری در سیاست بر سر منازعه ی دیورند  به باز بینی و اصلاح این سیاست نمی انجامد . در همین سالهای فعلی که دولت افغانستان با پول و زور نیروهای غربی حیات روزانه ی خود را سپری می کند ، رهبری این دولت ، رئیس جمهور کرزی به عصبانیت و شدت تقاضای پرویز مشرف زمام دار پیشین پاکستان را مبنی بر ایجاد موانع در مرز دیورند تردید کرد . کرزی گفت که این موانع خانواده های دو سوی مرز را از هم جدا می کند .  معنی دیگر و اصلی این گپ  عدم شناسایی  مرز رسمی با پاکستان می باشد . اما رئیس جمهور کرزی در حالی مخالف ایجاد موانع بر این مرز می شود که این مرز دهلیز صدور مرگ و ویرانی برای افغانستان است . انگیزه ی  او و کسانیکه هم چنان مخالف  بستن این دهلیز مرگ هستند ناشی از توهم ایجاد افغانستان کبیر تا آبهای گرم بحر هند است . آیا این توهم جایش را به واقع گرایی خواهد داد و سیاست قربانی افغانستان در باتلاق  دیورند به سیاست نجات افغانستان از این باتلاق مبدل خواهد شد ؟

 

راه حل  پایان دخالت و خصومت پاکستان چیست ؟

اگر منازعه ی دیورند با پاکستان موضوع اصلی بی اعتمادی و خصومت باشد ، به این خصومت چگونه می توان نقطه ی پایان گذاشت ؟  چه تضمینی برای قطع دخالت و دشمنی  پاکستان وجود دارد ؟  

پاکستان به عنوان بزرگترین کشور همسایه ی افغانستان که با موقعیت در دو سوی مرز های جنوبی و شرقی بیشترین فاصله ی مرزی را با ما دارد ، از مهم ترین همسایه های نقش آفرین و اثر گزار در تحولات و حوادث دهه های اخیر در افغانستان است . افغانستان به حیث یک کشور محاط به خشکه ، فقیر و عقب مانده در ابعاد مختلف زندگی به پاکستان و ابستگی دارد . علاوه بر آنکه افغانستان با پاکستان و به خصوص با جامعه ی پشتون پاکستان  که جمعیت آن دو برابر جمعیت پشتون در افغانستان است ، روابط مشترک فرهنگی ، نژادی ، تاریخی ، مذهبی و زبانی دارد . از این رو منازعه و دشمنی و همچنان  تفاهم و دوستی با پاکستان در چگونگی  تحولات مختلف سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی افغانستان اثر غیر قابل انکار بجا میگذارد .

موجودیت این ذهنیت و باور که افغانستان در اتکا با ایالات متحده امریکا و کشورهای غربی بدون توجه به اتخاذ یک سیاست منطقی و معقول در مورد پاکستان و حل منازعه ی دیورند با این کشور درفضای  بی اعتمادی  و خصومت زندگی آرام و با ثبات داشته باشد، یک ذهنیت نادرست است.

حضور نیروهای امریکایی و غربی در افغانستان بر مبنای اراده و منافع خودشان استوار است . افغانستان هیچگونه نقشی را در صورت تغیر اراده و منافع آنها در خروج از افغانستان ایفا کرده نمیتواند . این در حالی است که اگر امروز امریکایی ها و غربی ها کمک مالی و نظامی خود را از دولت افغانستان قطع کنند ، دیگر دولتی وجود نخواهد داشت . 

 

گفتمان ملی در مذاکره و توافق با پاکستان :

اگر دولت افغانستان ، رئیس جمهور کرزی و  جامعه ی سیاسی و روشنفکری افغانستان در صدد جلوگیری از دخالت و خصومت پاکستان هستند ، ایجاد گفتمان ملی بر سر مذاکره و توافق با پاکستان نخستین  گام در این مورد است . در حالی که رئیس جمهور کرزی و بسیاری از  حلقات سیاسی افغانستان ریشه های  بی ثباتی و جنگ را  در پاکستان سراغ می کنند و بار ها از آن سخن گفته اند ، اما به جای تشکیل جرگه ی بزرگ بر سر مذاکره با پاکستان به جرگه ی مذاکره میان خود می پردازند . 

منافع و مصالح افغانستان ایجاب می کند که دولت این کشور  در شرایط  کنونی با برخورداری از حمایت مستقیم نظامی و مالی دولت های غربی  اولین گام را در پایان دادن به دخالت و خصومت پاکستان با  تشکیل لویه جرگه بر سر بررسی این دخالت و خصومت بردارد . دولت با تدویر چنین جرگه ی بزرگ ، مذاکره با پاکستان را برای حل ریشه یی  معضلات دو طرف به یک گفتمان عمومی و ملی تبدیل کند .

تکرار این حرف های همیشگی  دولتمردان افغانی که ما با پاکستان مشکلی نداریم و پاکستان برادر ما است ، نه از میزان دشمنی پاکستان میکاهد و نه صادقانه و درست به نظر می رسد . ادعای پاکستان نیز مبنی بر عدم دخالت در افغانستان و  دوستی با این کشور بیشتر از آن  نادرست است . زیرا افغانستان با عدم پذیرش مرز دیورند و لغو معاهدات قبلی در این مورد بر پاکستان ادعای ارضی دارد و پاکستان این ادعا را دشمنی با خود تلقی می کند . در چنین حالتی سخن از  برادری و دوستی میان افغانستان و پاکستان  مفهومی ندارد .

 

حمایت بین المللی در گفتگو و توافق با پاکستان :

یکی از الزامات مذاکره و توافق با پاکستان بر سر منازعه ی دیورند و مسایل دیگر میان دو طرف ، جلب همکاری و حمایت منطقوی و بین المللی است . دولت افغانستان که اکنون  در حمایت مستقیم  امریکایی ها و اروپایی قرار دارد باید این این حمایت را کسب کند .  هر چند امریکایی ها و انگلیس ها که در دوران جنگ سرد و حضور ابر قدرت شوروی تلاش به خرچ دادند تا  منازعه ی دیورند را میان دو کشور حل کنند ، اما پس از جنگ سرد و اکنون علی رغم حضور نظامی در افغانستان علاقه یی به حل این بحران  نشان نمی دهند . این به درایت و هوشیاری دولت افغانستان تعلق دارد که از حضور و حمایت آنها در جهت  مذاکره و توافق با پاکستان هم به عنوان میانجی و هم به عنوان  تضمین کننده استفاده کند.

آیا دولت  و جامعه ی سیاسی و مدنی افغانستان در صدد  حل مشکل با پاکستان و پایان دادن به دخالت و خصومت این کشور هستند ؟

آیا دولت افغانستان شهامت و جرئت این را دارد که مذاکره و توافق با پاکستان را بر سر منازعه ی دیورند به گفتمان ملی و همگانی تبدیل کند ؟