معشوق رحیم

 

11-06-2010

تحریم انتخابات خود انتخاب کردن است!

 

چی مدتی طول خواهد کشید تا این پندار غلط را از مغز های خود بیرون بریزیم، این پندار که مردم را رمه و خود را چوپان آنها بدانیم؟

آیا روزی خواهد رسید که از فتوا صادر کردن خسته شویم وبا این عمل خود حق وآزادی دیگران را از آنها سلب نکنیم؟ نی، فکر نمیکنم که از لذتی که از فرمان دادن و امر به معروف ونهی از منکر کردن برای ما دست میدهد خسته شویم.

چی لذتی لذیذتر از نشستن در بالای ابرها و فتوا صادر کردن از همسایه گی خدا خواهد بود؟ مسلماً که هیچ لذتی گوارا تر از آن نخواهد بود که از گوشه آسوده و امنی از جهان از بالای منبر های مجازی و دیجیتالی شرکت کردن در انتخابات را برای مردم حرام بدانیم و هر فردی را که در نتخابات سهم بگیرد و یا در یکی از ارکان سه گانه دولت خدمت کند همکار وخدمتگار اشغال گران واستعمار گران بدانیم. و برای عملی ساختن این خواست خود "مرتکبان" را از مترسک محکمه ی تاریخ بترسانیم.

راستی هم که هیچ لذتی جای این لذت ابدی و جاودانی را نمیگرد چون از یک طرف در میان آشنایان وهمفکران خود به صفت های روشنفکر، نستوه وآزادی خو اه، در پهلوی انجنیر و زبان شناس، توصیف میشویم و حظ میبریم از این که ببینیم چگونه اطرافیان ما از ما ستایش میکنند و از جانب دیگر نام های ما هم در تاریخ  ثبت و جاودانی خواهد شد، همان تاریخی که گلوی تمام آنهایی را که در انتخابات شرکت کرده اند خواهد فشرد.

انتخاب کردن عمل ویا کنش ایست که در آن انسان آزادی خود را تجربه میکند. انسان همانگونه که ژان پل سارتر میگوید حتی در انتخاب نکردن خود هم انتخاب میکند. به سخن دیگر انسان هیچگاه از انتخاب کردن یکی از گزینه های که در برابرش قرار میگیرد سر زده نمیتواند وهمیشه نا گزیر است که بین دو ویا بیشتر از دو گزینه یکی را انتخاب کند. بنا ً ما همیشه بیش از یک گزینه برای انتخاب کردن داریم. فرض کنید در خانه ویا اپارتمانی زنده گی میکنیم که فقط همان یک راه بیرون رفتن از طریق پله های زینه ویا هم از طریق لفت برای برای ما وجود دارد. حال اگر همین خانه ویا اپارتمان را آتش بگیرد، آیا گزینه ی  دیگری هم به جز از پائین شدن از طریق زینه و یا لفت برای انتخاب کردن برای ما وجود دارد؟  مسلما ً که نه یکی، بلکه چندین گزینه دیگر پیش روی ما قرار دارد. به طور مثال ما میتوانیم خود را از کلکین پائین بیاندازیم ویا هم خود را به آتش بیاندازیم و یا هم منتظر بمانیم تا مگر کارکنان اطفائیه به داد ما برسد.

حتی اگر به شیوه دیکارت هم عمل کنیم یعنی چنان که او به همه چیز حتی به خود شک کرد، ما هم این انتخاب نکردن را به پیش ببریم و حتی از انتخاب کردن زنده گی خود هم اجتناب کنیم باز هم از انتخاب کردن گریز کرده نمیتوانیم یعنی انتخاب مرگ و فقط پس از این آخرین انتخاب است که دیگر از انتخاب کردن آزاد میشویم.

منظور از گفته های فوق این است که مردم چی بخواهند در انتخابات شرکت کنند و چی هم نخواهند، در هر دوحالت از انتخاب کردن گریزی ندارند. اگر در انتخابات سهم بگیرند و از میان چند فردی که خود را نامزد کرده اند و یا از طرف دیگران نامزد شده اند یکی را انتخاب کنند در آن صورت بر علاوه اینکه فرد مورد نظر خود را انتخاب میکنند، همزمان با آن چندین انتخاب دیگری را هم کرده اند. یعنی اینکه چنانکه مخالفین نظم ونظام موجود در افغانستان ادعا میکنند، در همکاری با اشغال گران و استعمارگران قرار خواهند گرفت ،عمر دولت دست نشانده طولانی تر خواهد شد و ده ها پیامد دیگری که  نتیجه ی ادامه حیات این رژیم خواهد بود.

و اما در صورت سهم نگرفتن در انتخابات، با آنکه هیچ فردی را انتخاب نمیکند، اما با همین نرفتن به پای صنوق های رای و در امان داشتن جان خود از ده ها خطر احتمالی و به ویژه نخریدن "محکومیت تاریخ" برای خود، باز هم نا گزیر از انتخاب گزینه هایی است که در برابر اش قرار خواهد گرفت. البته  نه تنها از انتخاب کردن گزینه های که در برابرش قرار دارند اجتناب کرده نمیتواند بلکه مسوولیت این انتخاب ها را هم باید بپذیرند.

حال میپردازیم به این که در صورت سهم نگرفتن در انتخابات چی گزینه و یا گزینه های دیگری در پیش پایش قرارخواهندگرفت که به صورت نا خود آگاه انتخاب خواهند کرد.

البته آنهایی که خود را زیر یک دنیا القاب خود ساخته ویا هم اکتسابی خرد و خمیر کرده اند، و اگر راستی هم هوای قدرت وکسب نام ونشان را ندارند،  بهتر است قبل از آنکه در جای قاضی بنشینند ومردم را به نام این وآن محکوم کنند حد اقلِ صداقت را از خود نشان بدهند. اگر یک طرف سکه را با تمام آب و تاب آن بیان میکنند، که کار قابل ستایش میباشد،  طرف دیگر را هم اگر که به مردم نشان نمیدهند حد اقل در پنهان کردن اش سعی نکنند.

اگر راستی هم همان گونه که شرکت کردن در انتخابات عمر دولت "دست نشانده"  و حضور نیرو های بیگانه را طولانی تر وبالاخره  این سر زمین را به یک مستعمره تمام اعیار تبدیل میکند، نقطه ی مقابل این ادعا هم باید روشن ساخته شود تا مردم به صداقت ما شک و تردید نکنند. به این معنی که اگر شرکت کردن در انتخابات عمر دولت "دست نشانده" را طولانی تر میکند پس عکس آن هم باید صدق کند. یعنی اینکه شرکت نکردن در انتخابات عمر این دولت را کوتاه تر خواهد کرد وبالاخره به سقوط مواجه خواهد شد. اگر سهم گرفتن در انتخابات تقویت این اداره است پس شرکت نکردن هم به گونه ی باید براندازی و نا بودی این اداره و همراه با آن  فرار نیرو های بیگانه تلقی شود.

بلی، صداقت تحریم کننده گان و قضات عالی مقامان  محکمه تاریخ ما تا همینجا میباشد. اینکه بعد از این، یعنی پس از فرو پاشی دولت و نهاد های دیگری که در طول چند سال اخیر شکل گرفته است چی اتفاقی خواهد افتاد، و بر سر مردم وبه ویژه زنان این سرزمین باز چی روز سیاه تر از امروز خواهد آمد، هیچگاه در نوشته های این عالی جنابان دیده نمیشود.

در این جا البته دو نکته قابل غور میباشد. یا این که خود هم نمیدانند که چی اتفاقی خواهد افتاد  و یا هم میدانند اما به مردم نمیگویند. در حالت اول یعنی اینکه اگر راستی هم نمیدانند که مردم را به طرف کدام بهشت ویا ه دوزخی سوق میکنند باید به این ندانستن خود اقرار نمایند وصداقت خود را زیر پا نکنند. و اگر میدانند که پس ازفرو پاشی دولت موجود و به دنبال آن فرار نیرو های خارجی از این کشور چی اتفاقی خواهد افتاد، در آن صورت هم باید از خود صداقت نشان بدهند و همه اتفاقات خوب و یا بدی را که به وقوع خواهد پیوست برای مردم با تمام جزئیات آن بیان نمایند.

مسلما ً که هیچ اتفاقی بهترازاین برای مردم نخواهد بود اگر که کشور شان از وجود نیرو های بیگانه پاک شود و از شر حکومت فاسد خلاص شوند. اما فراموش نباید کرد که خلاص شدن از شر بیگانه گان و حکومت فساد به معنی رسیدن به بهشت نیست. این مساله را که کدام نیروی های سیاه وتاریک در کمین نشسته اند تا یک بار دیگر شاه رگ گلوی مردم را بفشرند، و اینکه کدام کشور های منفعت جوی دیگر مانند کرگس های لاش خواردرنوبت نشسته اند تا سهم خود را بدست بیاورند، به همه مردم خوب معلوم میباشد. بر خلاف "روشن فکران" غرب نشین وتاریک فکران پا کستان نشین مردم با وجود فقر و بیسوادی که دامنگیر شان میباشد بسیار خوب میدانند که با فروپاشی دولت موجود چی روز سیاهی به انتظار شان نشسته است. مردم خوب میدانند که چیزی بهتر از آنکه پس از فرو پاشی رژیم فاسد داکترنجیب دیدند،  نصیب شان نخواهد شد.

و اگرراستی هم این تحریم کننده گان و داوران محکمه ی تاریخ ما فکر میکنند که یک باردیگر شهر های افغانستان به میدان سگ جنگی کشور های همسایه و همزبان وهمکیش شان تبدیل نمیشود باید با شهامت و صداقت این نوید را همراه با تضمین برای مردم بدهند. در غیر آن به جز اینکه فاصله خود را با مردم بزرگتر بسازند و زمینه رو آوردن مردم به  آزادی ستیزان و زن ستیزان را مهیا کنند کار دیگری نخواهند کرد.

همان گونه که قبلاً اشاره کردم مهم این نیست که مردم کدام یک از نامزدان را انتخاب میکنند، چه همه میدانند که در شرایط موجود انتخابات آرمانی را که آرمان گرایان ما مد نظر دارند میسر نیست، بلکه مساله خود نفس انتخابات است. مساله این است که بالاخره مردم از جایی باید آغاز کنند. مردم باید یاد بگیرند که  انتخاب کردن و تصمیم گرفتن از طریق صنوق های رای برایشان بسیار کم مصرف تر وکم خطرتر است  تا زیرجلو این یا آن قوماندان و رهبر رفتن و تلوار وشمشیر را بروی هموطن خود کشیدن و مرزعه های سرزمین خو را با خون برادر خویش آبیاری کردن. 

مردم باید بفهمند ویاد بگیرند که هر انتخابی در پی خود مسوولتی را هم بگردن شان میاندازد. مردم باید بدانند که انتخاب کردن تنها سرجنباندن وتا ئید کردن خواست این یا آن کلان قوم، خان و ملک نیست. انتخاب کردن پذیرفتن مسوولیت است. از آنجا که انتخاب نکردن هم انتخاب کردن است پس انتخاب نکردن هم پذیرفتن مسوولیت است.

 

 

   M_rahim30@hotmail.com