طنز

 

از قلم فضل الرحیم رحیم

 

سر و آخر ندارد !

 

همین که پایم به لخک دروازهء دفترتماس کرد مدیر مامثل سمارق ، نی ببخشید بازهم سمارق ، مانند پاتک های عالیقدر حق بگیر و راه بده ، در مقابلم سبز شد بدون مقدمه برایم امر نمود تا به میدان مطبوعاتی بروم که در آنجا یک عده از عالی جنابان می خواهند صد دل را یک کرده و از شیر هم دلی را قرض کرده آغاز مجادله ، مبارزه ، زدن و کندن و مشت یخن شدن و پنچه نرم کردن با فساد خان ، اداری را رسماً و علناً اعلان نمایند . به گونهء تاکید گفت وقت کم است عجله کو که اگر شود اولین نشریه ، جریده ما باشد که خبر این اقدام جسورانه وتاریخی را به اطلاع هموطنان ما برساند برو ، برو همین که گپ خلاص شد یکه راست دفتر خود را می رسانی برو زود باش . من بیچاره هم چارهء نداشتم برگشتم و هی میدان طی میدان خود را رساندم به مطبوعاتی میدان و یک جای مناسب حال خود را یافتم قلم ، کتابچه و کمره و تیپ ضبط صدا را آماده ساختم و سوالاتی که  چندین سال که فساد سرما حکومت می کند در ذهنم تراکم کرده بود را در کتابچه ام نوشتم تا در موقع سوال کردن آنها را فراموش نکنم که در همین لحظه دروازه کنار ستیژ باز شد و سه نفر که هر کدام شان برابر یک دیگر وارد میدان مطبوعاتی شدند . ودر جاهای شان روی  ستیژ کنار هم نشستند و انانسر چنین شروع به گپ پرانی هایش نمود :

خبر کنار های مظلوم و بیقرار نشستن تانرا در مقابل آقایان ، گور کن فساد زاده ، کفن کش فساد پور و نفس گیر فساد یار ، بسیار خوش  آمدید می گویم . اینه به همت و جسارت بی مانند و بی مثل این آقایان زدن و کندن با فساد خان گرامی رسماً و علناً آغاز می شود . حالا مایک در اختیار آقایان محترم قرار دارد تا ارشادت شان به گوش های شما پوف نمایند . از بین سه نفر یکی ایستاده شد و خود را چنین معرفی نمود :

او بی خبرها من گور کن هستم و فساد زاده تخلص می کنم بسیار خوش هستم که در گوشهای شما بی خبر ها گپ های ما را پوف می کنیم و شما هم با استفاده از خلای آزادی آنرا مثل پوقانه ها، تن به تقدیر گفته بسوی هوا رها می کنید . خوب از مقدمه که بگزریم  می خواهم به اطلاع شما برسانیم که جنگ ما زد و کندن ما سراز امروز با فساد پیشه های سطح پائین حکومت رسماً اعلان است . حالا من نوبت پوف کاری گپ ها را می سپارم به آقای کفن کش فساد پور ، تشکر .

آقای کفن کش فسادپور، بدون مقدمه چنین آغاز کرد :

من به ادامه پوفهای گرم دوست نهایت عزیزم آقای گورکن، می خواهم به شما توضیح نمایم که چپه گرمک دو رقم است یکی از پائین به بالا و دیگر از بالا به پائین مقصد اینکه چپه گرمک کنونی که به آن اقدام نموده ایم از پائین به بالا است خاطر جمع باشید  و به نسبت کار وبار های عجیب و غریب که ما داریم باعث مزاحمت برای مان نمی شویم حالا نوبت آقای نفس گیر فساد یار ، است تا به شما چیز های را پوف کند که در زندگی نام فساد را نگیرید . تشکر

آقای نفس گیر فسادیار ، با نگاه های دلکش و نفس جو اش همه را از نظر گزراند و به پوفش چنین ادامه داد:

شما خوب می فهمید که فساد خان کل دستگاه را در اختیارش داردو حاکم است ما بعد از تقریباً سه هزار دوصد و هشتاد پنچ روز چرُ ت زدن به این نتیجه رسیدیم که فساد در دستگاه ما دو طبقه ء است 1- طبقه پائین 2- طبقه بالا ، اگر این طبقه پائین همینطور همراه و همنوای فساد خان باشند من فکر می کنم که بعد از گذشت اندکی زمان طبقه پائین هم سطح طبقه بالا می شود و بناً طبقه پائین دیگر خود به خود جایش خالی می شود بخاطر جلوگیری از خلای طبقه پائین از همین حالا اعلام میداریم که از چپراستی ، تحویلدار ، متمد ، گرفته تا مامور رتبه شش که در بست شش کار می کند اگر دست به فساد می زند دستگیر و مجازات شود و متباقی معاف در معاف از مجازات شمرده می شوند می توانند بصورت آزادنه به فساد پیشگی خود کمافی السابق ادامه دهند چشم بد گور . کار ما ختم است بروید خدا یار تان .

به این ترتیب من اولین خبرنگاری بودم که راپور تاژ ام را زیر عنوان ( فساد در کشورماسر و آخر ندارد) را نشر کردم و مدیر ما بعد از نشر آن زمانی متوجه شد که یکی از دوستان با سوادش برای گفته بود که احتیاط کو بی درک  ضد دموکراسی حرکت می کنی . فردای آن من هم در جمع فساد پیشه ها کارم را از دست دادم .

9 می 2010

 

طنز

از قلم فضل الرحیم رحیم

 

یک مجلس ابتکاری و خیرخواهانه !

 

همه دور یک میز طویل مستطیل شکل قرار داشتند . رئیس در بین کاغذ های که در پیش رویش قرار داشت در جستجوی چیزی غرق و پرق بود اعضای مجلس ، کسی با ناخنگیر در ناخن های پای های شان مصروف بودند کسی هم موی های بینی شان را بیخ کن می کردند و عدهء با استفاده از فرصت  بیدارخوابی شب را با خرُ و پوف تلافی می کردند خلاصه اینکه همه در خواب ویا بیدار در مجلس حضور فزیکی و کمییای داشتند . که نا گهان صدا رئیس همه را متوجه خود ساخت که می گفت :

برادر ها ، من یک چند موضوع را یادداشت کرده بودم و می خواستم به عنوان موضوع بحث و تصمیم گیری در مجلس امروزی ما آنها را مطرح نمایم  نمی دانم که چی شد وکجا یاددم رفته خیر به هرصورت امروز یک کار دیگر می کنیم همیشه من برای مجلس اجندا و موضوعات را پیشنهاد می کردم اما امروز با استفاده از همین وضعیت بوجود آمده و اینکه حالا مع الخیر با هم یکجا نشسته ایم  شما بگوید که سر چی بحث کنیم ؟ اعضای مجلس چنان به تفکر چون چاه عمیق فرورفتند که گوئی بالای اشتباهات مخترعین جهان می اندیشند . در همین لحظه یک تن از اعضای مجلس که ازبرکت وزن وافر اندام و از لطف بالا بودن سن باعث ایجاد شغل به چند تن از جوانان که هنگام برخاستن و نشتن اورا کومک می کنند شده ایستاد و خطاب به مجلس چنین فرمود :

جناب رئیس ، عالیقدران حاضر در مجلس ، من می خواهم موضوع را برای اجنداء مجلس امروزی مطرح نمایم که سالهای سال  حضور مخفی داشته و از ترس حکومت های ظالم نتوانسته جایگاهء علنی وبرجسته داشته باشد حکومت های قبلی تا توانسته اند این را مورد تهدید ، تحقیر، شکنجه ، اذیت و آزار قرار داده اند و در سر کوب این از هر گونه وسیله ممکن کار گرفته اند . انانیکه خواسته اند ضروری و یا غیر ضروری به این دست یازند به عنوان مجرم و خائین محکمه و مجازات شده اند . بلی جناب رئیس و عالیقدران گرامی ، این را ما و شما بودیم که در پرتو مصلحت های دموکراسی نوین از حقارت بار ترین ، زلیل ترین و پست ترین حالتش کشیدیم وهمخوان بالاترین هایش ساختیم با آنکه یک تعداد انسانهای مضر در صدد آن اند تا این را دوباره به حالت اولیش بر گردانند اما همکاری و همیاری ما با این اورا همچنان سرخوان همخوان بالای ها نگهمیدارد . حالا برای اینکه این دیگر به سرنوشت حقارت بار قبلی اش دچار نشود من احتراماً پیشنهاد می کنم که شکل و شیوه ء اجراات فنی و مسلکی این را در نصاب تعلیمی مکاتب اضافه نمایم تا باشد سلسلهء این خوری تا که جهان است بیدریغ مثل امروز ادامه داشته باشد . ناگهان کسی که در کنارش نشسته بود فریاد زد : چی خوری  نفهمید م  ؟  صدای عجیبی در فضای تالار پیچید ، رشوه خوری ، خوری ، خوری ،خوری .................. کسی ازبین حاضرین صدا کرد که اختلاس را هم در نصاب تعلیمی اضافه نماید تا باشد تعادل معادلات به هم نخورد و دیگری فریاد زد که چور چی گناه دارد آنرا هم در حاشیه ء کتاب بگنجانید تا عدالت به شکل واقعی اش تامین شود . در همین حالا رئیس ابتکارصحبت را بدست گرفت و فرمود : ببنین بخاطر جلوگیری از تنش های لفظی و فزیکی میان ما و شما و به اساس رعایت اصل مصلحت جوی من امر می کنم که رشوه ، اخلاس و چور در نصاب تعلیمی مکاتب درج شود و ما به حیث حامیان این بیچاره ها که در اثر استبداد حکومت های قبلی در حقارت بسر می بردند اینها را درجیب ها و خانه های خود قرار داده و تا آخرین رمق حیات از این ها دفاع می نمایم . ختم الله و رازقین .

 

13 می 2010