پیکار پامیر
06-05-2010
جهان در چنگ سرمایه
جهان از دید معنوی، بعنوان رهایشگاه مشترک مجموع انسانها ایجا د گردیده و از دید مادی هم بخاطرآنست که باشنده هایش غرض زنده ماندن، از مجموع داشته های روی زمین بدون مانع مستفید باشند، چنانکه صد
ها و هزارها سال و تا آنگاه که آتش حرص مادی و استثمار انسان از انسان و استبداد زور و زر درسینه های عده ی قلیلی از این باشنده ها مشتعل نشده بود، همه در یک تلاش گروهی، از همه چیزجهان و تا آنجا که نیاز های شان ایجاب میکرد، متمتع میشدند. واما، وقتی شیطنت ِ مربوط به حرص و آز، مال اندوزی وانحصارطلبی انسان برانسان بکار افتاد، دیگرنعمتها و داشته های جهان پهناور در چهارچوب ملکیت های فردی در آمدند و آرام آرام ، این رهایشگاه مشترک و زیبای فرزند آدم، به زندان اکثریت و به آسایشگاه اقلیت زورمند و انحصارگر مبدل شد.
غمنامه ی جهان ما، در همین جا پایان نمی یابد. از صبحگاهی که اولاد آزمند آدم کلید خزینه ی اسرار علم و تمدن و رسیدن به نهانگاه های این زیستگاه پهناور را بدست آورد، نا قراری جهان و انسانهای آن هم فزونی گرفت و خواب عادی از دیده گان بشر رخت بر بست. این نا قراریها ، بی تابی ها و بی خوابی ها ظاهراً در فضای تمدن خواهی و اما، در واقع ، بخاطر اضافه خواهی ها به نمایش در آمد. همین التهاب ناشی از اضافه جویی و اضافه ستانی آدمی زاده در پوشش تمدن طلبی هاست که توسن تمدن جویی اش بجای راه راست، متأسفانه به کجراهه می تازد و اینک مشاهده میشود که پای این توسن شتابنده غالباً به چاله ها می لغزد و عنصر تمدن خواه را به گودالهای ترس و تباهی می افگند.
تاختن های بی رویه و افراط گرایانه به سوی خزاین پیدا و پنهان طبیعت، سوای اندیشیدن به عواقب آن، از یکطرف انسان معقول و متمدن را از جوهر معنویت و ارزشهای تفکرسالم و خود آگاهی انسانی بسوی خود فراموشی (ازخود بیگانه گی ) و مادیت مطلق می کشاند و در فرجام ، او را به ماشینی متحرک و اما بی روح و بی رمق مبدل میکند و از سوی دیگر، جهان ما را روز تا روز به آتشخانه ی سوزان و لرزان و به اقامتگاه زهر آگین بی ثبات در می آورد.
آری ! هوای آلوده ، غذای مصنوعی و غیر طبیعی، آب غیرصحی، باران زهری یا تیزابی ، آفتاب سرطان زا، شگاف برداشتن اوزون ، آتشفشان های بی موقع ، زلزله های تباهکن، آب شدن یخ های قطبی، توفانهای عظیم بحری، انفجارات زیر زمینی، خطر انتشار رادیو اکتیف، موجودیت سرسام آور سلاح های اتمی و غیره که همین اکنون زنده گی و بقای نسل بشر را مختل کرده است ، زاده ی همین اضافه خواهی های آزمندانه و انحصار گریهای نا منصفانه است که از سوی اقلیت های زور گو و بی مسوولیت علیه اکثریت نا توان و حتا علیه بقای طبیعی موجودیت جهان روا داشته شده و میشود.
علاوتاً ، همین زورگویان و انحصار گران جهان، زمین پهناور را بازهم بخاطر حرص و آز از حد فزون و بمنظور ایجاد افتراق و جدایی میان انسانها ی هم سرنوشت، گسترش احساس کین و عداوت و بهم اندازی باشنده های روی زمین و بکار گیری وحشت و دهشت، خط اندازی کرده سد ها و مرز های غرض آلودی را بمیان آورده اند.
اشتعال شعله های همین حرص و آز وقدرت طلبی های انسان بر انسان است که حاکمیت سرمایه را بوجود آورده و همین حاکمیت سرمایه و اضافه خواهی های ناشی ازان است که با جنگ و قلدری و خون ریزی در دامان جهان عجین گشته و در واقع، لازم و ملزوم یا علت و معلول شده اند.
پس، اگر امروز فقر و گرسنه گی، بیماری و بی پناهی در سراسر جهان ما بیداد میکند، اگرآتش جنگ و جنایت در ساحات مختلف گیتی و از جمله در کشور غمزده ی ما ( افغانستان) زبانه میکشد، اگرتوفان و آب خیزی و مصیبت های دیگر هزاران انسان را دریک چشم بهم زدن بکام نیستی پرتاب مینماید، اگر روز تا روز بر جمعیت یتیمان و بیماران و بینوایان افزوده میشود، اگر صلح و امنیت و مصوونیت نا یاب و نا پدید میگردد و بالاخره، اگر بلای بیکاری و بی نانی و بی روزگاری دامن ملیونها زنده جان روی زمین را رها نمیکند، همه و همه ، زاده ی خصلت و موجودیت سرمایه و حاکمیت قهار آن است .
سرمایه داران بزرگ جهان چنان سیری نا پذیر اند که یک لحظه هم از زر اندوزی و استثمارنیروی انسان غافل نیستند وبرای آنکه هرگونه مانع را از سر راه مقاصد خویش بردارند، همه گونه امکانات علمی ، نظامی، اقتصادی ، روانی ، تبلیغاتی و اطلاعاتی را چون شعبده بازان ماهر در کف گرفته اند.
جالب اینست که همین زراندوزان بی رحم با آنکه جهان ما را با گسترش بی حد و حصر صنعت و سرمایه و با تولید سر سام آورمواد کمیاوی و سلاح های مرگبار آلوده ، متضرر، بی ثبات و نا امن ساخته اند و علی رغم هشدار های ساینس دانان دنیا مبنی بر تباهی جهان، بازهم به بی رحمی و بی توجهی و بی مسوولیتی های شان در قبال پناهگاه یا امانت بشریت ادامه میدهند و شرم از خدا و وجدان هم ندارند.
مارا عقیده بر اینست که تا اقلیت های مسلح قلدر و نظام های سیری نا پذیر سرمایه داری وجود دارند و تا بهره کشی انسان از انسان و کشتن حق و عدالت درجهان حاکم باشد، نه شعله های جان سوز جنگ و ناامنی و غارت فرو خواهد نشست و نه جهان ما از تهدید و تهلکه و حتا تباهی و نا بودی رهایی خواهد یافت.
به آرزومندی استقرار صلح و سلامتی و احیای عظمت اصل انسان در یک جهان زیبای با ثبات. (پایان)