پیکار پامیر

15.04.10

 

افغانستان، کشور تریاک و تروریسم طالبی

 

  سرزمین افغانستان، همانطور که دارای موقعیت خاص جغرافیایی و ستراتژیک است ، اوضاع و احوال سیاسی، تاریخی و اجتماعی آن هم غالباً دارای مشخصات و دگردیسی های ویژه یی میباشد.

افغانستان که  مدت سی سال مورد انواع تهاجم ، ویرانگری و سرکوب قرار گرفته و قربانی اصلی تجاوز، تروریسم و جنایت های مختلف میباشد ، در واقع مستحق ترین کشور جهان غرض دریافت مساعدتهای انسانی بین المللی و بخصوص، دو باره سازی و آباد سازی بحساب میرود . چنانکه  یکی از دلایل ممالک غربی، مبنی بر حضورگسترده ی نظامی شان در افغانستان نیز رهایی ازچنگال تروریسم و نوسازی وباز سازی این کشور بوده است . این حضورگسترده ی نظامی واستخباراتی که ازسال2001 میلادی تا امروز ادامه دارد، اینک،ً در آستانۀ دهمین سال پرماجرای خویش قرار میگیرد.

بلی ! پس از ده سال حضورمستقیم وهمه جانبه ی ممالک قدرتمند جهان درافغانستان، تازه، سازمان ملل با صراحت و بگونه ی رسمی اعلام داشت که : " افغانستان بزرگترین  تولید کننده چرس درجهان میباشد. . . افغانستان در رشد فساد و فقر نیز در مقام نخست قرارد دارد. . .   {مردم افغانستان}، 36 درصد به فقر مطلق و 37 درصد به فقر خفیف دست و گریبان مانده اند ".

 منبع سازمان ملل افزوده است که : "  درکنار این رویدادها، افغانستان در نا امنی و مرگ و میر کودکان و زنان نیز در درجه های نخست قرار دارد."

پس، باید با جدیت پرسید که این چه انگیزه و معجزه است که یک کشور کوچک در حضور و موجودیت چهل کشورقدرتمند جهان و درساحت کّر و فّر اطلاعاتی و نظامی و تکنالوژی پیشرفته و لافیدن های صبح وشام آنها، بازهم ظرف ده سال کامل، نه صلح و امنیت درکشور تأمین شده ، نه بلای فقر دست از گریبان مردم برداشته و نه تولید چرس و گسترش فساد و قاچاق  و خونریزی قطع شده و نه جنایتکاران به جزای عمل شان رسیده اند؟ آیا تداوم این وضع منفی برای کشور های قدرتمند واز جمله، برای امریکا بمثابۀ یگانه ابرقدرت مالی و نظامی شرم آور و لکه پذیر نیست؟

بعنوان مقایسه  باید متذ کر شد که اگرچه شعله های جنگ دوم جهانی از خاک آلمان زبانه کشید و علی رغم آنکه متحدین  ضد نازیسم  درسالهای جنگ، مشترکاً بالای آلمان حملات شدید و همه جانبه  انجام دادند که درنتیجه ی آن، چیزی ازان کشور جزویرانه یی باقی نماند، اما پس از سالهای جنگ، همین کشور های پیروزمند، بخصوص امریکا، در روند نوسازی و باز سازی آلمان سهم فعال گرفت و این سهمگیری آنقدر جدی و موثر بود که آلمان ویرانه البته با همکاری، دلسوزی و سهمگیری وطنپرستانۀ مردمش، ظرف چند سال محدود به یک کشوری آباد و مدرن و مصوون مبدل گشت.

معنی این سخن اینست که جهان سرمایه به سر دمداری امریکا، اگر بخواهد کشور ویران شده یی را به آباده ی آبرومند مبدل نماید، قدرت، توان و تکنالوژی آنرا در اختیار دارد. و اما، همین جهان سرمایه ، مخصوصاً ایالات متحد ه امریکا در مورد افغانستان و یران شده اصلاً چه میخواهد و چه میکند؟

ما میدانیم که درافغانستان افراد و دسته های قاتل و رهزن و قاچاقبر و دسیسه سازو جنگ افروز لانه  کرده اند. ما میدانیم که جنایتکاران رسمی و غیر رسمی هنوز هم به جنایت های آشکار و پنهان شان ادامه میدهند.  میدانیم که احساس دلسوزی و وطنپرستی و ملت دوستی میان مسوولین و حلقات دولتی سراغ نمیشود و بالاخره ما میدانیم که هنوز هم همسایه ها ی مغرض درامورافغانستان دخالت های تخریبی و کین توزانه  دارند. اما، در عین حال به قدرت ، توان و صلابت چهل کشور غنی، مجهز و پیشرفته ی جهان هم ملتفت هستیم و میدانیم که در خطه یی که اینها چنین حضور گسترده و قدرتمندانه داشته باشند، دیگران را یارای گستاخی و جرأت شیطانی باقی نمی ماند ونوکران رسمی دولتی نیزاز دستورات اربابان شان سر پیچی کرده نمیتوانند. وقتی زورمندان جهان قدرت آنرا داشته باشند که گروهی را از اریکه ی قدرت فرود آرند و گروه دیگری را بر اورنگ حاکمیت بنشانند، وقتی توان آنرا داشته باشند که روسای جمهور پرقدرت کشور ها را چنان خورد و زبون سازند که ازترس جان به کلیسا ها و زیر زمینی ها پناه برند و بالاخره توان آنرا داشته باشند که ریسمان مرگ را به گردن رهبران کشور های جهان سومی بیاندازند و آنها را پیش چشم جهانیان  بکام مرگ بکشانند، آیا قادرنیستند  امنیت جانی و مالی یک ملت کوچک و  جنگزده و دردمندی را تضمین نمایند که عمری را درغرقاب رنج و درد و عذاب بسر برده است ؟ و آیا قدرت آنرا ندارند تا ازطریق طرح برنامه های سازنده، علمی و  انسانی، مصیبت فقر و بیچاره گی  آنها را زود تر زایل سازند؟

ملت شریف افغانستان هیچگاه از حامد کرزی، وزرا و وکلا ی پارلمان نشین انتظار عمل مردمی وتأمین امنیت  و رفع فقر و مسکنت را ندارند، چرا که اکثریت آنها دست نشانده ها و دست نگرها و بی اراده هایند و برای زر اندوزی کیسه های گشادی دارند. ملت افغانستان از قدرتمندانی انتظار دارند که کشور اجدادی شان را بصورت مسلحانه اشغال کرده و وعده ی تأمین صلح  و امنیت و باز سازی مملکت شان را داده اند.

هرگاه ملت فقیر، جنگزده و اما دلیر افغانستان  ببینند که هم کشور شان اشغال شده و هم روز تا روز تحقیر و توهین و گرسنه میشوند و هم خواب و امنیت و آرامش نسبی شان حتا در چهار چوب خانه های شخصی شان توسط تروریستهای صادر شده  و نیرو های خارجی برهم زده میشود و علاوتاً درسراسر جهان بنام ملت چرسی  و تریاکی و طالبی و امثالهم شناخته میشوند، یقین کامل داریم که بالاخره باز چون شیر زخمی پا به میدان خواهند گذاشت و بار دیگر غیرت  و اراده ی مستحکم شان بر ضد اشغالگران و ضد مستبدین  و خاینین و مرتجعین  به اثبات خواهد رسید . بلی !  تا افغانستان بوده چنین همت و اراده و تصمیم هم وجود داشته است.

شیشۀ ساعت خبر از ساز فرصت میدهد  خودسران! غافل مباشید از صدای طاسها

درهمین راستا علاوه باید کرد که گزارش های تازه میرسانند که یکی از تروریستها ی مشهور طالبان  و اختطاف کننده ی افراد سازمان ملل بنام (اکبرآغا) که قبلاً دستگیر و به شانزده سال زندان محکوم شده بود، اخیراً در اثر صدور فرمان مخفی حامد کرزی از حبس رها شده است .  البته این اولین فرمان کرزی در چنین موارد و اولین رهایی عناصر تروریست و خونریز هم نیست ، بلکه تا حال چندین بار این عمل غلط ، ضد ملی و ضد اقتضاآت قضایی ، حقوقی و امنیتی  از طرف کرزی صورت گرفته است.  طالب دوستی و طالب پروری کرزی  چنان مواج است که دیگر کارش را نزد ملت افغانستان و مردم جهان  به رسوایی تمام کشانیده است . وقتی در یک کشور، شخص اول یا رییس جمهور آن، پشتیبان قاتلان و تروریستان و اختطاف کننده گان و دهشت افگنان باشد، چطورانتظار داشت  امنیت دران کشور تأمین و عدالت رعایت شود؟

همینجاست که میگوییم اوضاع، احوال و  دگردیسی های دولتی ، اجتماعی ، سیاسی و قضایی افغانستان کاملاً خاص و تعجب بر انگیز است و روشهای اشغالگران نیز درچنین خطه یی از جهان  شکل و ماهیت ویژه یی دارد.

به عقیدۀ ما، تا زمانیکه نیروهای واقعاً ملی، انقلابی، دموکرات، چیزفهم ، وطنپرست و ضد اسارت و انقیاد، چه در داخل کشور و چه درخارج ازان، متحد نشده یک جبهۀ وسیع نجات ملی را ایجاد نکنند وتا این نیروی واقعی متبارز و متکامل نشود، دور باطل و فرسایشی در کشور ما ادامه خواهد داشت و اوضاع به هیچصورت بسوی بهبودی و بهروزی نخواهد شتافت.

هرچند این واقعیت تلخ قابل فهم است که قدرتهای استعماری (شرقی – غربی ) با همدستی نوکران بومی شان تا توانستند ظرف سی سال اخیر، میدان را از نیرو های اصیل ملی ، کارساز و  مترقی خالی کردند تا مانند امروز، توسن خود سری های شان را به هر سوی و سمتی که دلشان بخواهد، به جولان در آورند، ولی بازهم زنده مانده ها ی ( ولو پراگنده و پریشان) ، هرگاه بخواهند و همت بخرچ دهند، میتوانند و قادراند، خلای درد ناک کنونی در کشورغمزدۀ مان را پرنمایند. بهمین آرزو!