پیکار پامیر

26-12-09

 

دسامبر خونین           

سی سال قبل از امروز ، یعنی هفتم ماه ثور 1357 هجری شمسی بود که گروهی از کودتا گران

" حزب دموکراتیک خلق افغانستان " درکابل، در برابر رژیم جمهوری محمد داوود  برخاستند و با آغازعملیات خونین و بیرحمانۀ نظامی ، نه تنها رژیم مذکو ر را سرنگون کردند، بلکه شخص رییس جمهور را با همۀ اعضای خانواده و چند تن از وزیران وی هم به قتل رسانیدند. این تنها نبود،  در روز کودتا و تا ساعتی که هنوزعملیات مسلحانۀ کودتا چیان پایان نیافته بود ، صد ها تن از مدافعان ارگ جمهوری و منسوبین اردوی جمهوری محمد داوود خان  در میدان های هوایی خواجه رواش کابل  وبگرام هم کشته شدند.

به قول یکی از افسران نیروی هوایی که خود شاهد بخش عمده ی جریان کودتا در روز پنجشنبه هفتم ثور 1357 هجری شمسی بود ه است ، کودتا چیان، تعداد زیادی از افسران نظام جمهوری داوود خان را که مانند خود شان  حزبی و کودتاچی  نبودند و علاوتاً ، یا روی خصومت های شخصی و سیاسی یا احساس خطر از جانب آنان، با شتاب عجیبی در پایان  " خط رنوی "  میدان هوایی خواجه رواش تیرباران کردند و این سلسله ی خونین حتا مدتها پس از پیروزی کودتا هم ادامه داشت .

وقوع کودتا ی ثور در افغانستان بعنوان نقطۀ عطف در تاریخ میهن غمبار ما ثبت شده است. زیرا همین کودتا و پیامد های منفی آن بود که خون ملیونها انسان در کشورما به زمین ریخت ، سراسر مملکت ما به ویرانۀ حزن انگیزی مبدل گشت ، قرا و قصبات وطن بخاک یکسان شدند، ملیونها افغان تَرک یار و دیار گفته آوارۀ سرزمین های دیگران گردیدند، زندان ها از انسان های اسیر ، مظلوم و مبارز مملو شدند، ربودن ها و کشتن ها و بستن ها ی وحشتناکی سراسر میهن را فرا گرفت، اختناق فکری- سیاسی بر همه جا سایه افگند و تحقیر و تهدید و و تباهی علیه ملت غمدیدۀ ما به اوج خود رسید .

هنوز این درامۀ هولناک و بی نظیر سیاسی ، اجتماعی و تاریخی در افغانستان ادامه داشت که با سرنگونی حفیظ الله امین رهبر جناح خلق و تنی چند از همکاران نزدیکش توسط  قطعۀ خاص کماندو های مربوط به کی جی بی ،  مرحلۀ خونین تر دیگری آغازیدن گرفت و آن، عبارت از ششم ماه جدی سال 1358 هجری شمسی مطابق  بیست و هفتم ماه دسامبر سال1979 میلادی ویا بقول کودتاچیان جناح پرچم ، " مرحلۀ نوین و تکاملی انقلاب ثور" بود. اینبار، کشورعزیز ما توسط قشون تا بدندان مسلح روسی اشغال مستقیم نظامی شد که  جهان و جهانیان را به حیرت اندرنمود.

مردم دنیای غرب، مانند امروز مشغول برگزاری و تجلیل از ایام عید کرسمس و در آستانۀ سال نو عیسوی بودند که رهبران کرملین بسیار بی خردانه تصمیم به اشغال نظامی افغانستان گرفتند و دقیقاً در چنین شب و روز بود که چکمه پوشان استعمار روس از زمین و هوا وارد خاک پاک افغانستان شده و این کشور کهنسال، مستقل و غیر منسلک را با ملت آزادی دوست  و دلیر آن اسیر ساختند.

طی این تبصره،  از حشو و زواید این رویداد خونین و جدال های چندین سالۀ ناشی ازان عجالتاً میگذریم، زیرا از یکطرف در این زمینه بسیار گفته و نوشته شده است و ازسویی، این نگارش به درازا خواهد کشید و بنابران،  تنها به این موضوع می پردازیم که حادثۀ کودتای ثور و متعاقب آن، اشغال نظامی کشور ما توسط قشون روسی، اگر برای جامعۀ ما مصیبتی عظیم و عزای ملی بود، برای جوانب دیگر، چانس مساعد و مدرک ارتزاق و ارتقا گردید.  مثلاً، اشغال افغانستان برای مذهبیون متعصب و نیرو های عقب گرا و ارتجاع افغانی، بمثابۀ  یک تصادف بسیار مفید و مساعد بود، زیرا آنها توانستند با استفاده از چنین وضع وحال میهن و در پناه بیگانه گان طماع، هم بر شانۀ  مقاومت ملی ضد تجاوز سوار شوند و هم صاحب تنظیم های جهادی ، نام و نشان سیاسی ، شأن و شوکت دنیایی ، نقد و جنس فراوان و بالاخره صاحب تاج و تخت و امارت های به اصطلاح اسلامی شوند. این حادثه برای کشور همسایه و دشمن سوگند خورده ی ملت افغانستان ، یعنی پاکستان هم حیثیت آب بقا را داشت ، زیرا حکومت داران پاکستانی توانستند در پناه جهاد مردم افغانستان، نه تنها ملیونرهای نامدار عصر و صاحب سلاح ذروی شوند ، بلکه نیروی نظامی و دفاعی شان را سخت تقویت کردند، دستگا ه های استخباراتی شان را ارتقا دادند، خلا های اقتصادی و عمرانی شان را پُر نمودند، افغانستان آزاد را از رهگذراقتصادی و نظامی وفرهنگی و اجتماعی و سایر ارزشهای تاریخی و هنری و حتا کلتوری تهی نمودند. طوریکه این کشور به سختی خواهد توانست  مجدداً روی پا بیستد ، چه ماند به آنکه ادعای استرداد سرزمین های غصب شده ی آنسوی خط "دیورند" را از غصبان پاکستانی  بعمل بیاورد.

برای ایالات متحده هم کودتای ثور و تهاجم قشون روسی در حکم گنجینۀ بزرگی بود که آن کشور از سالها بدینسو در پی توسل بدان روز شماری میکرد. حضور نیرو های روسی در افغانستان موجب گردید تا امریکا ظاهراً بنام حمایت از "جهاد اسلامی "  و مجاهد افغان ، در حقیقت در صدد زخم زدن به پیکر حریف جهانی خویش ( شوروی دیروز) شود و بالاخره آنرا به زانو در آورد، ولو که به قیمت جان چند ملیون انسان افغانی تمام شود که شد.  

برای تروریست های جها ن نیز این حادثه ، در حکم  به اصطلاح دَم جانبخش عیسا شد تا از هر گوشه و کنار جهان در خاک افغانستان و پاکستان تجمع کنند و به آدم کُشی های جنون آمیز و لجام گسیخته بپردازند و برای خود شان ساز و سامان  و پایگاه و پناهگاه  دست و پا نمایند.

مصیبت عظیم و خونین ملت افغانستان همچنان باعث آن شد که سازمان ها و شبکه های جاسوسی کشور های همسایه و بخصوص، کشور های استعماری جهان مانند موساد اسراییل، انتجلنت سرویس بریتانیا ، سی آی ای امریکا ، و آی اس آی پاکستان به تخریبات و تجربیات سیاسی ، تبلیغاتی ، نظامی و ستراتژیک  شان بیفزایند و شاخکهای شان را در منطقه فعال سازند.

علاوتاً، رویداد های دلخراش ، خونین و مصیبت بار افغانستان موجب آن شد تا نیروی جدید التشکیل ، شدیداً ارتجاعی ، خونریز و دهشت باری بنام  " طالبان " در ماورای سرحد ساخته شده سیل آسا بجان مردم خسته دل و بی رمق افغانستان گسیل شوند.  اثرات منفی و ذلت بار اعمال و کردار ضد علم و تمدن و ضد ترقی و هنری و فرهنگی  جناح های اسلام سیاسی ( شامل تنظیم های جهادی و طالبان بی دانش ) که درچند سال اخیر در حق ارزشهای انسانی و تاریخی و فرهنگی مردم ما انجام دادند، تا سالهای طولانی باقی خواهد ماند، همانطوریکه آثار ناگوار اعمال و کردار کودتا چیان هفت ثوری در ذهن و ضمیر و روند هستی فردی و سیاسی و اجتماعی مردم ما به یاد گار خواهد ماند.

هرچند ازکودتای ثور و تهاجم قوای روسی بیشتر از سی سال سپری میشود، اما  بادرد و دریغ که هنوز هم  نه تنها دامن جنگ و خونریزی و مصیبت در سرزمین عذاب دیده و جنگزده ی ما برچیده نشده، بلکه نیرو های جدید استعماری جای نیرو های استعماری دیگر را گرفتند که اینک، در هر قدم و هر ساعت از بیگناهان و بی پناهان ما قربانی می گیرد و با دریغ که این دور تسلسل باطل هنوزهم ادامه دارد.

تازه ، گزارش ها ی منابع مطلع حکایت میکنند که مقامات فریبکار پاکستانی هنوز هم در تلاش آن اند تا منابع خارجی و از جمله کاخ سفید ، لندن  و مقامات نا تو را تشویق نمایند تا  راه مذاکره را با دهاره ی طالبان بگشایند و آنها را مجدداً در قدرت سیاسی افغانستان شریک سازند. البته این همان دپلوماسی و نیات شوم پاکستانی هاست که ما همیشه بر آن انگشت گذاشته و گفته ایم که حکومت مداران آن کشور هرگز نمیتوانند و نمیخواهند از سر و بدنه ی این گروه خونریز ببرند، اگر گاهی در اینجا و آنجا جنگ و برخوردی را به راه هم می اندازند، به خاطر قطع کردن  سرمار نبوده و نیست ، بلکه تنها میخواهند با نمایشات فریبکارانه و نقل و انتقالات نظامی،  فقط دُم مار را قطع کنند و  به همین منوال ، امتیازات بی حد و حصر مالی و نظامی از امریکا و متحدان آن بدست  آورند.
تجربه نشان داده که در هر گوشه و کنار جهان وقتی چند سالی آتش جنگ و جدل مشتعل بوده ، پس از آن  این آتش سوزنده و ویرانگر بالاخره به خاموشی گراییده و زنده گی در آنجا ها روال عادی بخود گرفته است ، ولی در کشور عزیز ما طی سالهای اخیر، دست های ناپاک و شیطانی منابع مختلف خارجی وداخلی چنان دخیل شده اند که اطفای این آتش خانما نسوز، موجب ناراحتی فکری و سیاسی این منابع مغرض  میشود. بنابران، تا میتوانند به اشکال و شیوه های آشکار و پنهان این آتش سوزان را از راه لفاظی و دپلوماسی ، با حضور نظامی  و خرچ پول گزاف و غیره  مشتعل نگهدارند.

ما آرزو داریم هرچه زود تر این آتش افروخته شده ی مغرضانه و  خاینانه ، دست و دامن ملت عزیز ما را رها کند و هرکسی و هر جناحی که در اشتعال بیشتر  این آتش در کشور ما  میکوشد، دامان خود شان را بگیرد که بالاخره خواهد گرفت. چنانکه ما نخستین شعله های این آتش جان سوز را که دران سوی مرزها و در کانون توطئه های ضد ملت افغانستان زبانه میکشد ، می بینیم و این ، هنوز اول کار است .

به امید رهایی ملت افغانستان از چنگ اسارت اجانب ، ازشدت فقر ،  نا امنی و بی ثباتی سیاسی و اجتماعی  و به آرزوی زنده گی آرام و افتخار آمیز برای مردم غمدیده ی ما !  (پایان)