گرامی باد خاطرۀ زنده یاد دوکتور روستایی

 

 

با فرا رسیدن هفتم نومبر ۲۰۰۹ درست پنج سال از مرگ نا به هنگام دوکتور عبدالسلام روستایی گذشت. پنج سال قبل در چنین روزی هیولای مرگ، همکاری صمیمی، کارگری مؤلد و سخت کوش، همسری وفادار، پدری مهربان و غمخور، مبارزی انقلابی و باورمند به پیروزی حقیقت و فردای روشن و در یک کلمه انسانی ارجــمنـد را به کام خود کشید. دوکتور روستایی که به اثر مرض مهلک سرطان به ابدیت پیوست، با مرگش همسر، فرزندان و جمع وسیعی از همرزمان و دوستان خود را به ماتم نشاند. چندی بعد از وفاتش، همرزمانش در تورنتو به افتخار او محفلی یادبود ترتیب داده و طی آن دیدگاه ها و دریافت های او را در رابطه با سرزمین اشغال شده و مردم در زنجیرش برجسته ساخته و یاد و خاطرات وی را گرامی داشتند.

روستایی فرزند رنج بود. وی زادۀ خانواده ای دهقانی در روستایی واقع در سرزمین باستانی و ادب پرور هرات بود. موصوف دورۀ آموزش ابتدایی، متوسطه و ثانوی را با سخت کوشی در آنولا به پایـۀ اکمال رسانیده و با سپری نمودن مؤفقانۀ امتحان شمولیت ( کانکور) وارد دانشگاه کابل شد. در سال ۱۳۵۶ ش دورۀ آموزش عالی را در دانشکــــــــــدۀ « وتــرنـری» آن دانشگاه به پایان رسانیده و با اخذ دیپلوم فراغت، به حیث وترنر در« شـرکت مالداری هـرات» تقـرر حاصل کـرد.

ولی دیری نگذشت که با کودتای منحوس هفتم ثور ۱۳۵۷ به وسیلۀ باند های خاین و میهن فروش « خلق » و پرچم و به دستور سوسیال امپریالیسم روس طومار رژیم جمهوری قلابی سرداری برچیده شده و در فردای آن غلامان روسی طوق زرین بردگی را به گردن آویختند. پیآمد حاکمیت خونین کودتا چیان و دراز دستی امپریالیسم روس عبارت بود از عصیان گستردۀ توده ای از کران تا کران کشور. بالاثر این کودتا، کشور ما از حالت آرامش قبل از توفان بدر شده و وارد مرحلـۀ توفانی و تکان های سیاسی شد. با گسترش ابعاد جنایت رژیم و به موازات آن ابعاد مقاومت مردمی، دوکتور روستایی مثل هزاران هموطن آزادۀ ما در تحت حاکمیت خشن و خونین رژیم پولیسی کودتا پیوسته در معرض پیگرد جواسیس رژیم « خلقی» قرار داشت. در نتیجه، سرانجام او از دفتر سوی سنگر شد و به رزم آوران ضد رژیم کودتا و ارباب روسی آن پیوست. در جبهـه، وی دانش طبی اش را در خدمت امر آزادی وطن قرارداد و پس از اشغال افغانستان به وسیلـۀ سپاه تاراج گر روسی، دوشادوش مبارزین آزادی خواه در جبهات نـبرد ضد روسی در ولایات هرات و نیمروز رزمید.

پس از سالها خدمت در جبهـۀ مقاومت ضد روسی، مشقات جنگ ویرانگر، مصائب سُلطـۀ قهار و انحصار طلبی تنظیم های مرتجع و مزدور جهادی، ناگزیر به ترک وطن شد. در نتیجه، وی همراه زن و فرزندانش مدتی را در حالت بی سرنوشتی در ایـران و هند سپری کرده و سرانجام عازم کشور کانادا شده و بـقیـۀ عـمـر را در غـربت غــرب در تورنتوی کانادا به پایان رسانید.

روستایی که در دامان رنج  پرورده شده و در اعماق وجودش آنرا حس کرده بود، از همان عنفوان جوانی  رنج بیکران از سویی و تنفر عمیق او در مقابل استبداد و زور گویی، تاریکی و جهالت از سویی دیگر، شخصیت وی را حدادی کرد و یک سری از فضایل نیکو و سجایای عالی انسانی را در او پروریده و آزاده اش آفرید. روستایی از ایام کودکی تا دم مرگ هرکجا زیست ــ چه در وطن چه در غربت ــ انسانی بود آزاد اندیش و سربلند.

تا جاییکه شناخت ما رخصت میدهد، دوکتور روستایی در زندگی خانوادگی همسری بود شایسته، وفادار و باورمند به ارزش های مترقی و انسانی میان زن ومرد باهم برابر. او در پرنسیپ به اصل برابری زن ومرد باور راسخ داشت و تا حد ممکن در زندگی عملی آنرا به کار میبست و بدان پابند بود. در عین حال او پدری بود مهربان، با عطوفت پدرانه و دلسوز نسبت به فرزندانش. چنانیکه ما طی سالهای طولانی در همین کانادا شاهد بودیم، دوکتور روستایی در پهلوی مشغله های اجتماعی و مسؤولیت های پیگیر مبارزاتی، نقش و مسؤولیت پدرانۀ خود را نیز در کانون گرم و پر محبت خانواده با کار مستمر و شباروزی اش وابراز عطوفت و مهر ورزی نسبت به فرزندانش به نیکویی ادا میکرد.

از زنده یاد دوکتور روستایی به عنوان یک مدد کار و رضاکار اجتماعی خاطرات فراموش نا شدنی ای به جا مانده است. در چوکات فعالیت اجتماعی در تورنتو، دوکتور روستایی مصدر خدمات قابل قدری در عرصه های اجتماعی، فرهنگی، ارائــۀ خدمات و کمک های مادی و معنوی به نیازمندان و تازه واردین شده است.

اینک که ما به مناسبت پنجمین سالگرد درگذشت المناک شادروان روستایی از وی به نیکویی یاد میکنیم، خود دلیلی است بر تاثیر عمیق و خاطرات نیکی که او در ما به جا گذاشته است. ما روستایی را به عنوان رفیق، همرزم و همکار خوب مان طی سالیان متمادی در تورنتوی کانادا در کنار خود داشته ایم و با مرگ او یک انسان صمــیمــی را از د ست دادیم. روستایی در برخورد و مناسبات اجتماعی انسانی بود مؤدب، با وقار و مشفق و نمیتوان کسی را سراغ کرد که تحت تأثیر صفات پسندیدۀ وی قرار نگرفته باشد. متذکر میشویم که در جهانی که ارزشمندی ها از نسبیت برخوردار بوده و در دنیایی که به گفتۀ فرزانه ای انسان در جایی بین خدا و حیوان قراردارد، نمیتوان به سراغ انسان کاملی  رفت که از همه کاستی ها مبرا باشد.

طوریکه گفته آمد، روستایی در دامان رنج بزرگ شد واز آن تجربۀ مستقیم و حسی گرفت. این تجربه به او آموخت که در زندگی اجتماعی با ستم، ارتجاع و کهنه گرایی بستیزد. سرانجام او در این ره جویی به علم انقلاب رسید که به وسیلـۀ آن میتوان به شناخت و تغییر انقلابی جامعه پرداخت. او به برندگی و کارآیی این سلاح در امر ایجاد جهانی نوین باور راسخ و علمی داشت و در کوران این مبارزه عـمــری رزمید.

آوانیکه امپریالیسم جنایت گستر امریکا در اکتوبر ۲۰۰۱ همراه با شرکای جرمش به اشغال افغانستان پرداخته و متعاقب آن ادارۀ مستعمراتی ای را متشکل از خاینین ملی بر مقدرات مردم ستمدیدۀ ما حاکم ساخت، نیرو های سیاسی کشور ما هر یکی از موضع منافع تاریخی و پایگاه های طبقاتی و دیدگاه های سیاسی شان در مقابل آن واکنش نشان دادند. جمع همرزمان ما نیز با شناختی که از ماهیت امپریالسم، اهداف غارتگرانۀ آن،شعار های فریبنده و دام گستری آن داشتیم، در پرتو فلسفۀ سیاسی مان و از سنگر منافع مـلــی ــ تاریخی مردم افغانستان علیه این تجاوز و اشغالگری امپریالیستی موضع گرفتیم. در جریان بحث های داغ، جدی و پرشور آنروزها پیرامون مسائل پیشگفته، دوکتور روستایی از جملـۀ آن رفقایی بود که بدون اگر و مگر و بدون توهم در مورد تجاوز نظامی امریکا و ناتو به افغانستان و اشغال آن ، در مورد ادارۀ مستعمراتی کرزی به عنوان زائیدۀ این تجاوز و اشغالگری و به حیث مولود نامشروع همآغوشی امپریالیسم و ارتجاع بومی، در مورد ارتجاع بومی همدست امپریالیسم (خاینین ملی)، در مورد نقش و جایگاه طبقات اجتماعی در معادلۀ تضاد عمده و خود تضاد عمدۀ مردم ما با امپریالیسم و ارتجاع همدست آن، در مورد خط قرمزین عبور ناپذیر بین مردم و دشمنان آن در دورۀ اشغال، در مورد اشکال و اهداف مبارزه در جهت طرد تجاوز و مسائل مرتبط دیگر... دید شفاف و موضع گیری سالم و اصولی داشتند. حال وقتی هشت سال بعد به گذشته نگاه میکنیم، به عیان مشاهده میشود که واقعیت های ملموس و انکار ناپذیر و جریان زندگی در درون کشور تحت اشغال امپریالیستی و تحت سلطۀ خونین مشترک امپریالیسم اشغالگر وارتجاع فئودال ــ کمپرادوری همزاد آن، صحت موضع گیری های اصولی و دید صائب دوکتور روستایی و همرزمانش را تأئید میکند. جریان زندگی در عین حال آن عده از « خـبره گان » و « فرهنگیان » متوهم را که خلاف جریان رفتن انقلابیون را دلیل بر جنگخویی و ماجراجویی شان تعبیر می کردند، نیز قسماً از توهم و گران خوابی بیدار کرد.

وقتی ما دو سه هفته قبل از مرگ دوکتور روستایی طی جلسۀ رسمی تودیعی با وی یکی دو روز قبل از سفرش به هرات او را ملاقات کردیم، تو گویی او میدانست که آن آخرین دیدارش با رفقا بود. بناءً وی خطاب به حاضرین جلسه چنین گفت: " من به دیدار مادر وطن میروم و شاید برنگردم. سرزمین آبایی ما در اشغال است و مردم آن به زنجیرجبر اسارت گرفتار. شما بر محور تضاد عمدۀ مردم ما با دشمن عمده به مبارزات تان ادامه بدهید!" رفیقی در پاسخ چنین گفت:" سفر به خیر رفیق عزیز! سرنوشت ما چنین رقم خورده است که مادام العـمـربا امپریالیسم و ارتجاع در پیکار باشیم!" دو سه روز بعد او راهی وطن شد، ولی سه هفته بعد در شامی تار قاصد خبر مرگ او را رساند. او از چنگال مرض کشندۀ سرطان رهایی یافته و به خواب ابدی رفت و آرمانش را تحقق نیافته با خود به سینۀ خاک بـــرد.

امسال در پنجمین سالگرد درگذشت همرزم فقیدمان دوکتور روستایی با وی چنین تجدید پیمان می کنیم: آرام بخواب روستا زادۀ عزیز! رفقایت هم چنان به اصولیت انقلابی و به آرمان شکوهمند اما نا تمام تو وتمامی رفته گان جنبش انقلابی وفادار اند و در مسـیـــــــرتـــــرسـیـــــــم شـــــــــــــــــــــــــدۀ انقلابی گامــــــزن!

 

جمعی از همرزمان و همکاران زنده نام دوکتور روستایی

تــــورنــــتــــــــو ــ  کانـــــــــادا

هــــــــفــــــتــــــــــم نـــــــــــومــــــبـــــــر۲۰۰۹