06-12-09

  

پیکارپامیر

 

 افغانستان و درد های بی درمان آن

 

باراک اوباما رییس جمهور ایالات متحد ه ی امریکا روز سه شنبه  اول ماه دسامبر، پس از  تحلیل ، تفکر، تبادل نظر و مشوره های دقیق و عمیق با ماموران بلند رتبه ی نظامی ، سیاسی استخباراتی و پُرس و جو از پالیسی سازان ارشد کاخ سفید پیرامون قضیه ی افغانستان و بُن بست هشت ساله دران کشور،  در واقع، مرحله ی دوم " استراتژی" اش را رسماً اعلام نمود.

اگر نقاط نظر و گوشه های مختلف سخنرانی او باما را که از طریق برنامه های تلویزیونی امریکا و سر ا سر جهان پخش شد، به تحلیل و بررسی بگیریم ، بحث ما حتماً به درازا خواهد کشید و اما، آرزو دارم دراینجا صرفاً چند نکته را در باره ی تذکرات رییس جمهور امریکا و تصامیم نظامی وسیاسی وی در مورد افغانستان و پاکستان بعرض برسانم:  بگذارید نخست،  نکته هایی از لا به لای سخنرانی اوباما انتخاب نموده وبعداً  در اطراف هر نکته  ی آن تذکری داشته باشیم:

نکته ی اول :   با فرستادن سی هزار سر باز تازه نفس به افغانستان، میخواهد موضوع را "  ختم "  کند  .

نکته ی دوم :   میخواهد مطمئن شود که دیگر القاعده نمیتواند در افغانستان و پاکستان دست به عملیات تروریستی  بزند.                                                                                    

نکتۀ سوم :   آموزش اردوی افغانستان ادامه خواهد داد

نکته چهارم:  امریکا از هیچ نوع مساعدت بخاطر تقویت دموکراسی در پاکستان دریغ نخواهد کرد

 

 

نکته ی پنجم :  " ما نباید بگذاریم که طالبان حکومت را (حکومت فعلی افغانستان ) را سقوط دهند و نا امنی را دامن بزنند"

و ششم  :   مصارف جنگ امریکا در یکسال بالغ بر سی ملیارد دالرخواهد شد  حال ،  لا اقل روی همین چند نکته ابراز نظر مینماییم :

پیرامون نکته ی اول باید گفت که اوباما اصلاً از کجا میداند که با فرستادن سی هزار سر باز

جدید به افغانستان ، میتواند پرابلم های ریشه دار منطقه یی با ابعاد پیچیده و گونه گون آنرا ختم نماید ؟ باز اگر " ختم "  کردن موضوع به قول اوباما صرفاً  خنثی سازی فعالیتهای "القاعده" در افغانستان و پاکستان باشد، چگونه میتوان باور داشت که در موجودیت گروه های تروریستی دیگر مانند طالبان ، حزب اسلامی  ، سپاه صحابه ، جماعت الاانصار ، جماعت علمای پاکستان ، شورای رهبری طالبان در کویته (پاکستان) و تلاش و توطئۀ جاری از سوی روسیه ، ایران و گروه ( شانکهای)  و غیره،در منطقه به امنیت مورد نظر و  " ختم "  معضله رسید ؟

این نکته را نیز باید علاوه کرد که به نظر وعقیده ی آگاهان و تحلیل گران سیاسی در منطقه و جهان ،  دیگر سازمان تروریستی القاعده به رهبری بن لادن وجود خارجی ندارد و در گذشته نیز این سازمان، چندان نیرومند و گسترده و جهانی نبود ، بلکه این ، امریکا بود که با تبلیغات دامنه دار، بی وقفه  و هدفمندانه ، آنرا بزرگ جلوه داد و ازان هیولای ترسناک ساخت. زیرا نظام سرمایه داری امریکا همیشه به یک یا چند " دشمن" جهانی غرض توجیه و توسعۀ اهداف جهانگشایانه اش نیاز دارد.   پس ، باراک اوباما با  تذکرات دپلوماتیک و چند پهلو ، میخواهد از زیر بار اصل مسوولیت و یا وعده وعید های کاخ سفید که دراواخرسال 2001میلادی و در آستانۀ سرکوب گروه طالبان  تحویل افکار عامۀ جهانیان  داده بود،  مانند   باز سازی افغانستان ، تأمین امنیت سراسری، سرکوب کامل طالبان و تضمین حاکمیت ملی مردم  افغانستان و . . .  ، طفره رود. پس، بدین حساب ، تذکرات مربوط به نکته های اول و دوم که  آنرا در بالا بر گزیده ایم ،  قویاً مورد تردید است .

اوباما وقتی میگوید که " امریکا به تمرین و آموزش اردوی افغانستان ادامه خواهد داد "، فورًا این سوال در ذهن شنونده  خطور میکند که چرا بجای صرفاً آموزش افراد اردو، آنها را با بهترین و مؤثرترین سلاح های ضد تروریسم و ضد اخلال گران منطقه یی مجهز نمی سازد ؟ من مطمئن هستم که مردم افغانستان ، باساس خصلت ذاتی  آزادیخواهانه و وطنپرستانۀ شان  خوبتر و بهتر از امریکاییان و اروپاییان میتوانند با دشمنان خاک و وطن شان برزمند؟

 مردم افغانستان پس از گذشت هشت سال  به این نتیجۀ منطقی رسیده اند که امریکا اصلاً نمی خواهد افغانستان متکی به اردوی مجهزخود بوده در ساحت یک نظام دموکراتیک و اقتصاد رشد یافته و استقلال سیاسی به پیش رود.  آنها میگویند هرگاه امریکا واقعاً میخواهد  درمنطقه و به ویژه در افغانستان صلح و ثبات  و  امنیت بر قرار گردد، چرا نیروی هوایی و زمینی افغانستان را دو باره سازی نکرد و نمیکند تا خود افغانها مسوولیت تأمین این مقاصد را بعهده بگیرند. اگر امریکایی ها تا کنون از آموزش افراد اردو سخن گفته اند، همه در چهار چوب لفظ و اقدامات  بسیار محدود و ناکافی بوده است . این شیوۀ کار میرساند که ابر قدرت امریکا ازتسلیح و تقویت مردم افغانستان هراس داشته و از سوی دیگر،  میخواهد در منطقه و بخصوص در افغانستان حضور سیاسی – نظامی بر ترو دراز مدت  داشته باشد.

اوباما طی سخنرانی اش گفت که امریکا با همه امکانات ، پاکستان را کمک میکند تا دموکراسی دران کشور تقویت شود.  این تذکر رییس جمهور امریکا ، همان ضرب المثل  " المعنا فی الطن الشاعر " را میرساند که میتواند از سوی این ابر قدرت به هر سوی وسمت دلخواه  کشانیده شود ، با آنهم اگر بپذیریم که امریکا میخواهد با مخارج گزاف ، دموکراسی پاکستان را تقویت نماید،  این سوال نیز باید جواب قانع کنندۀ خودش را  دریابد که آیا در تحت حاکمیت مطلق نظامیان پاکستان ، شبکه ی جهنمی استخبارات  ارتش آن کشور که کلیه رشته های حیاتی مردم پاکستان  را در کف داشته، هفتاد فیصد بودجه مصرفی اش را از امریکا بدست می آورد ، و درعین حال  دشمن آرامش و  دموکراسی در داخل آن کشور و حتا در کشور های همسایه  میباشد و همچنان قدرت و موجودیت طبقات حاکمه ی متبد و استثمار گر، امکان به اصطلاح تقویت دموکراسی دران کشور ممکن خواهد بود؟  یا بعباره ی دیگر، چرا اوباما نمی خواهد در تضعیف  دولت درمیان دولت پاکستان دست بکار شود تا مردم پاکستان بتوانند سهل تر و بدون مانع بسوی " دموکراسی " مورد خواست  امریکا حرکت نمایند؟ آیا تقویت بیش از حد  ارتش و نظامیان پاکستان مرهون مساعدت ها ی سخاوتمندانه و دراز مدت ایالات متحدۀ امریکا نیست ؟ آیا اقشار و گروه های استثمارگر و ضد  مردم پاکستان طرف تأ یید نظام سرمایه داری امریکا نیستند ؟ پس چگونه اوباما از یکطرف ادعای تقویت " دموکراسی " در پاکستان را بعمل می

آورد و از سوی دیگر درتقویت ، بزرگ سازی و حمایت از موانع موجود  در راه دموکراسی میکوشد ؟

اوباما برخلاف انتظار مردم افغانستان در مورد دهشت افگنان طالبی صرفاً گفت که نخواهد گذاشت  طالبان حکومت را سقوط دهند و نا امنی را دامن زنند.  درحالیکه گروه مسلح طالبان از چند سال بدینسوعمده ترین مشکل و معضله ی مردم افغانستان اند.  طالبان که مخلوق سیاسی – نظامی بریتانیا، عربستان سعودی ، امارات متحدۀ عربی  ، امریکا  و پاکستان اند ، همه روزه آدم می کُشند ، انفجارات خونین  را به راه می اندازند ، مکاتب و مدارس را به آتش میکَشَند و بر ضد دموکراسی و ترقی عمل میکنند.

این موضوع به همه روشن است که اگر نیرو های طالبان واقعاً سرکوب شوند ، شا خک ها و فروعات آن  در اینجا و آنجا به زودی و آسانی نا بود خواهند شد.  وقتی اوباما نمیخواهد نا بودی کامل گروه طالبان را وعده دهد،  در واقع، میخواهد با یک زبان خاص وظاهراً گنگ بگوید که راه برای آشتی و سازش با طالبان بازاست و میتواند با گروه مذکور به سازش های سیاسی و توافقات مخفی نایل آید. چنانکه گزارشات میرساند، همین اکنون  مذاکرات مخفی میان طالبان و امریکا ییان به وساطت مقامات عربستان سعودی غرض معامله گری روی سرنوشت آیندۀ ملت افغانستان ادامه دارد تا دیده شود  استعمارجهانی چه معجون مرکب سیاسی – مذهبی دیگر  برای ما خواهد تراشید .

و بالاخره ، اوباما افزود  که مخارج جنگ یکساله در افغانستان بالغ بر سی بلیون دالرخواهد شد.  ولی نگفت که در یکسال چه مقدار دالر بخاطر باز سازی واقعی افغانستان جنگزده به مصرف خواهد رسید. این بدین معناست که موضوع باز سازی افغانستان در زمره ی اولویت های کاری اوباما و متحدان وی  نیست  و آنچه برایش مهم است ، تنها و تنها مقابله با هیولای تصنعی ، میان خالی و حتا تخیلی بنام ( " القاعده ")  است  تا تحت همین شعار وهمین  عنوان فریبنده، هرچه بخواهد، در انجام دادن آن درکشور ما  دست آزاد داشته باشد.  

 

در اخیر باید گفت که به عقیده ی اینجانب ، امریکا با ارسال سی هزار سر باز تازه نفس و افزایش تعداد عساکرش در افغانستان ، در واقع ، میخواهد برنامه های جنگی و استراتژیک تعیین شده ی پنتا گون در منطقه را تعقیب نماید. مسوول پیمان اتلانتیک شمالی ( ناتو ) نیز اعلام نمود که از سوی این سازمان نیز  به تعداد هفت هزار سر باز تازه نفس به افغانستان افزوده خواهد شد .   مختصراً باید گفت که به راه اندازی تحریکا ت میان مسلمانان ایالت سنکیان چین  علیه حکومت مرکزی آن کشور ، رخنه کردن میان کشور های اقمار ماسکو، جلو گیری از بیداری و رشد مجدد امپراتوری روسیه ، تحت فشار قرار دادن  جمهوری اسلامی ایران، نظارت بر دستگاه  اتمی پاکستان، ایجاد گروپ های مسلح و تجزیه طلب در خاکهای  ایران- پاکستان ، چین و  افغانستان  و بالاخره، دسترسی به منابع طبیعی  و اقتصادی سرشارآسیای میانه از جمله ی مقاصد امریکا و نا تو در افغانستان و منطقه است تا هموار سازی راه برای رسیدن به دموکراسی واقعی ، باز سازی و امنیت در کشور عزیز ما افغانستان .

 ما معتقدیم که نه افزایش سربازان  امریکا و نا تو میتواند اوضاع افغانستان را عادی سازد و نه  در وعده ها و ژست های دپلوماتیک خارجی ها صداقتی وجود دارد و نه دل اوباما و گوردن براون و سرکوزی وراسمن و  امثال انها به حال زار ملت در بند افغانستان می سوزد. پس، چقدر بجا ، بمورد و ضروری است که مردم شریف ، مظلوم و پامال شدۀ افغانستان دوشا دوش فرزندان آگاه ، وطنپرست ، روشنفکر و روشن ضمیر خویش یکبار دیگر به پا بیاستند و با یکصدا علیه نیروهای اشغالگر، گروه متحجر و خونریز طالبان و دولتمداران فاسد کابل نفرین فرستاده  مادر عذاب کشیده ی میهن را از چنگال اینهمه  بلا ها ی خونخوار رهایی بخشند. و چنین باد !

ای مدعی که میگذری از کنار آب       ما را که غرقه ایم ندانی چه حالتست ؟