ک. پیکارپامیر

31-10-09

 

لافیدن  های داکتر عبدالله  در قبال دورِ دوم ِانتخابات

تصمیم مبنی بر تدویر دورِ دومِ انتخابات در افغانستان، اگر ازیکطرف مشت متقلبین ِ به نام و بی نام را نزد افکار عامه ی افغانستان و جهان باز نمود و دموکراسی ادعایی امریکا را به نمایش گذارد، از سوی دیگر، کسانی را نیز جرأت بخشید تا در این اواخر، موازی با حامد کرزی درمحراق توجه دیگران قرار گیرند و حتا به گزافه گویی و لافیدن های مضحک هم  متوسل شوند.

داکترعبدالله که سابقه ی کاری جز چند سال  ترجمانی برای احمد شاه مسعود ، قوماندانی بخشی از جنگ افشار  و مدتی هم اشتغال در رأس  وزارت امورخارجه، نزد مردم افغانستان نه دارد، همانقدر بی تناسب با مقام رهبریت کشور عزیز ما افغانستان خواهد بود  که آقای کرزی ظرف هشت سال گذشته .

خوب ، اگر از چنین دور باطل در چند دهه ی اخیر تاریخ سرزمین مان  لحظه یی بگذریم که دیدنی های رنگارنگ ، گفته  ها و ادعا های  عجیب و عبرتناکی  از تازه به دوران رسیده های زمان را با خود حمل کرده است، جا دارد روی نکاتی  مکث کنیم که اخیرا داکترعبدالله ابراز داشته است :

شبکه ی اطلاع رسانی افغانستان به تاریخ بیست و ششم ماه اکتوبرامسال  اطلاع داد که عبدالله گفته است : " تا زمانیکه حامد کرزی رهبری کشورش را به عهده داشته باشد، تلاش ها برای پیروزی در جنگ با دشواری ها مواجه خواهد بود. "

 

همچنان،  شبکه ی اطلاع رسانی از قول عبدالله نوشت که : " وی برنامه های زیادی دارد تا کشور را ازفرش به عرش برساند تا جامعه از گردابی که درآن گیر افتاده است نجات پیدا کند"

حال، بگذارید چند سوألی از  ایشان داشته باشیم : آقای داکتر ! مسلما معنی حرف شما اینست که چون " تلاش ها برای پیروزی در جنگ" تازمانیکه حامد کرزی بر اورنگ قدرت باشد، به  نتیجه نه میرسد ، بنابران،  اگر مثلا اوضاع طوری برگردد که شما بجای کرزی به این مقام نایل شوید، این "تلاشها" حتما به نتیجه خواهد رسید !  هرگاه پاسخ (بلی) است ،  پس باید برای مردم افغانستان بگویید که چه معجزه یی در وجود تان نهفته خواهد بود که  اگربه مقام ریاست جمهوری نایل شوید ، میتوانید " تلاشها برای پیروزی درجنگ " را به نتیجه برسانید؟ دقت فرمایید ؛ وقتی میخواهید به این سوأل پاسخ دهید باید این واقعیت را نیز در نظر داشته باشید که آقای کرزی ظرف هشت سال گذشته  با آنکه از حمایت های مالی، نظامی ، سیاسی و تبلیغاتی گسترده ی بیشتراز چهل کشور جهان برخورد هم بود و یقینا دلش هم  سخت میخواست تا از راه به نتیجه رساندن " تلاشها" ، برای خودش نامی و کریدتی کمایی نماید، ولی بجای آنکه بسوی " نتیجه" برود، بسوی ترکستان رفت ؟ زیرا، او امیری دست نشانده  و کشورش هم در اسارت نیرو های خارجی است و همین نیرو های مسلح خارجی اند که ارباب امور و تصمیم گیرنده ی واقعی در سر زمین اجدادی ما میباشند. ما معتقدیم که هرگاه این نیرو های تا به دندان مسلح بین المللی میخواستند،  میتوانستند ظرف هشت سال گذشته، لا اقل معضله ی امنیت را مرتفع سازند. باز، اگر وسیله یی، فورملی و یا معجزه یی  به منظور " به نتیجه رسا نیدن تلاش ها در جنگ" داشته و دارید ، چرا تا اکنون نخواستید آنرا در خدمت این تلاشها برای ختم جنگ و خونریزی در میهن تان بگذارید؟ بویژه که شما وظیفه ی ریاست " جرگه"  ی  مشترک اقوام دو سوی مرز غرض تأمین صلح را نیز بعهده داشتید؟  زیرا هر انسان وطنپرست ، بخصوص  موقعی که وطنش مورد تهدید و تهلکه قرار می گیرد، هر آنچه در ید توان دارد، در راه نجات زادگاهش بکار می اندازد؟

آنچه بیشتر از همه مایه ی تعجب ِخواننده و شنونده میشود اینست که آقای عبدالله میگوید:

" اگر من بَرنده ی انتخابات افغانستان شوم، جامعه جهانی هم پیمان خوب و قابل اطمینانی در کشور خواهد داشت . چه کسی بهتر از من میتواند مورد اعتماد مردم و مقامات خارجی در افغانستان باشد؟ "

در اندرون این اظهارات آقای عبدالله چند نکته نهفته است که باید باز شود: آقای داکتر!   در "هم پیمان ِ خوب " بودن  و " مورد ِ اعتماد بودن " تا ن برای جامعه ی جهانی ، به ویژ ه ایا لات متحده، کسی تردید ی نه دارد،  زیرا شما در همان ماه های اخیر سال 2001 میلادی ، قبل از سقوط اداره ی طالبان و بعد از مرگ رهبر تان ( احمد شاه مسعود)، این هم پیمانی  و مورد اعتماد بودن را با نماینده ی خاص ( سی آی ای ) در دره ی پنجشیر به اثبات رسا نیدید!   

وسایر رهبران تنظیمی و جبهه یی تان نیز در این زمینه، قبلا گوی سبقت از دیگران را ربوده اند. ولی اینکه میگویید  کسی بیشتر از شما " مورد اعتماد مردم"  نیست، اینجا ست که مرتکب اشتباه بزرگ میشوید !  باید گفت که شما یا هنوز غرق رویا های شیرین و نازیدن های بچه گانه ی خویش هستید ویا مردم دلیر، دقیق سنج ، صبور  و حسابگیر افغانستان را آنطور که لازم است تا حال نشناختید !؟  شما باید توجه کنید که حمایت های مؤقتی یک یا دو والی، رهبر یا اعضایی از یک " جبهه" ی متزلزل و نا متجانس سیاسی ، کف زدن ها یا دویدن های تنی چند از تملق گویان و مزد بگیران و . . . هرگز به معنی و مفهوم  اعتماد مردم نخواهد بود که از سمِ توسنِ روز گار چنین  گرَد و خاک   بسیار به هوا بلند شده  است!!

واما،  چه بهتر که پیرامون  " برنامه های زیاد " تان که گو یا میتوانید با استفاده ازان ها ، کشور را " از فرش به عرش " برسا نید هم  پرسش هایی داشته باشیم :

پرسش اینست که وقتی  " تنظیم جمعیت اسلامی " به رهبری آقای ربانی  که شما افتخارعضویت  آنرا دارید، هیچگونه  برنامه ی علمی و اقتصادی و سیاسی و عمرانی و . . . برای آینده ی کشور نداشته جز جنگ و دعوا و پس روی و پیشروی و سازش و پذیرش  و جز اندیشه های تعصبی  عقب گرایانه  وضدیت با ترقی و تمدن و استفاده ی ابزاری از اسلام سیاسی و. . . چیز دیگری را نشناسد، شما که یک عمر در دامان چنین تشکیل سیاسی پروریده شده و اعتقادی به تشریک سایر هموطنان در قدرت سیاسی هم  ندارید ، چگونه ، ازچه راهی و با چه امکاناتی  کشتی تکه و پاره شده ی افغانستان را اولاً از چنگال نهنگان اشغالگر  می رها نید  و باز آنرا از " فرش به عرش " می بَرید؟!

شاعر شیوا بیان ِشرق چه خوش سرود که : 

زخون هرچند رنگی نیست تیغ قاتلِ ما را

                                                          قیامت می چکد هرگه  بیفشارند داما نش.

هم میهنان عزیز ! با درد و دریغ که سر زمین محبوب واما سرکوب شده ی ما ( افغانستان )، از سالهای متمادی است که منتظر رهبر یا  رهبران سالم ، عالم ، متفکر ، دلسوز و حقیقی خویش  باقی مانده و  متأ سفانه تا کنون چنین رهبر یا رهبرانی نه دیده اند  وچه بسا که تا سالیا  ن

دیگر نیز چنین رهبرانی در تحت  حاکمیت ِاوضاع ِخاص و ناگوار سیاسی- اجتماعی -استعماری، مجال تبارز نداشته باشند . بهمین دلیل است که  امروز ، سوگمندانه می بینیم  کسانی در مقام رهبری کشور قرار گرفته و یا ادعای رهبری ملت بزرگ افغانستان را به عمل می آورند که هرگز شایسته گی ، درایت و عظمت آن مقام را نداشته و ندارند.  ولی ، درعین حال  اعتقاد داریم که عاقبت ،  مردم عزیز و دردمند ما  رهبران حقیقی و مدافعان حقوق ، آزادی و حیثیت بزرگ از دست رفته ی  خودش را در آغوش  خواهند کشید و از چنگال اشغالگران ، ادعا گران، جنایتکاران  و نا مردمان  خواهند رهید و به آزادی و سر فرازی خواهند رسید، هرچند همین اکنون نظاره گرمضحکه های بسیاری در دامان مادر میهنیم .           

     من آن نگین سلیمان به هیچ نستانم              که گاهگاه  در او دست اهرمن باشد.