28-10-09

 

ک. پیکار پامیر

 

سوز سرما و فقرمردم ما

 

درجهانِ رنگارنگ ما هستند کسانیکه از فصل سرما همانند  سه فصل دیگر سال حظ می برند . زیرا،  آنها شکم خالی، تن عریان وچشم گریان ندارند. اما ، در خطه ی زمستان زده و لگد مال شده ی افغانستان و برای ملیونها انسان آن ،  فصل مذکور رنگ و معنی دیگری دارد.  در سرزمینی که اکثریت مطلق باشنده های آن، علاوه از کهنه درد بیسوادی و مظلومیت ، درد جانکاه فقر وبیکاری و  محرومیت های اجتماعی  را در رگ رگ جان خویش احساس مینمایند، حلول سرمای زمستان، درواقع، حیثیت هیولای مرگ وعذاب را دارد که همین اکنون درب کلبه ها را( اگرکلبه ها دربی داشته باشند) می کوبد.  آنچه بر انبوه  این نگرانی و هراس انسان در کشور ما می افزاید، همانا دهشت جنگ و جنایت از یکسو و بیجا شدن ها ی داخلی توأم با نا امنی و بی روزگاری ازسوی دیگر است که متأسفانه در نبود یک دولت مردمی ، منزه و دلسوز، قد می کشد و به بیدادگری می پردازد.

در سالهای اخیر، یک قشر نوخاسته ی سرمایه دار، دلال کمپرادور و مافیای مواد مخدر( علاوه از طبقه ی ملاک و زمین داربزرگ ) از میان تسلسل کودتاه های ننگین و خونین ، کشتارها و   و یرانگریهای دور از شأن انسان ، جنگهای بین التنظیمی ( جهادیها) ، حاکمیت دارو تازیانه ی طالبان و بالاخره اشغال میهن ما توسط نیرو های بین المللی سر بلند نموده که در تبانی با نیرو های اشغالگر، کلیه سرمایه و هست و بود ملی و دولتی را فرا چنگ آورده و بر سرنوشت اندوهبار اکثریت مردم افغانستان حاکمیت میکنند.

رهبران جهادی و تنظیمی ، بخصوص رهبران احزاب اسلامی چون جمعیت اسلامی ربانی ، حزب اسلامی گلبدین و حزب اتحاداسلامی سیاف و متحدان فکری و جهادی شان ، مزید بر آنکه تا حال تلاش بخرچ داده اند تا همچنان تضمین کننده و ادامه دهنده ی بنیاد گرایی مذهبی و سرکوب کننده ی هرنوع افکار و اعمال مترقی و دموکراتیک در کشور باشند،   بخش عمده ی سرمایه های دوران جهاد را که بالغ بر صد ها ملیون دالر و دینار میشود،  در اختیارخویش دارند که  نه تا امروز برای ملت افغانستان حساب پس داده اند  و نه حتا از یک خانواده ی یتیم دار و فقیر و قربانی شده دلجویی بعمل آورده  اند.

وقتی ملاحظه میکنیم که موجودیت هزاران هزار خانواده ی بی بضاعت ، محروم و ناتوان که همه چیز شان را در همین سالهای اخیر و دراثر تفنگ کشَی های اسلام پناهان مجاهد نما  از کف داده اند و افغانهای با وجدان در دور دست ترین نقاط جهان را وامیدارد تا با ارسال چند دالر و دینار، دَین انسانی و عاطفی شان درقبال هموطنان مستمند را ادا نمایند، فورا به یاد همین رهبران تازه به دوران رسیده ی جهادی و سرمایه داران تازه نفس نوع کمپرادوری و مافیایی و . . . می افتیم و این سوال نزد ما مطرح میشود که آخر آیا اینها در همان سرزمین بلا دیده و ویران شده حاکمیت سیاسی و مذهبی  ندارند؟  آیا گوش شنوا و وجدان اسلامی و انسانی خواهند داشت  تا فریاد های تلخ مظلومان و بیچاره گان را بشنوند و تنها بخشی از دارایی های باد آورده ی قارونی شان را برای رفع گوشه یی از آلام همنوعان و چه بسا قربانیان دست خودشان  اختصاص دهند؟

مادامکه این گروه، درمورد غوث زلمی ها، محقق نسب ها، پرویزکامبخش ها و نیز در اطراف برنامه های فرهنگی و انتقادی رسانه ها وحضور زن در آنها و. . . هم گوش شنوا  دارند و  هم زبان گویا ، آیا نمیتوانند وضع و حال درمانده و ژولیده کودکان یتیم و بیوه زنان بینوا و بی سرپناهان بی وسیله و سفره های بی آب و نان را درما حول خویش ببینند ؟ آیا فردی از افراد مملکت تا کنون بیاد دارد که این ادعا گران اسلام و سرمایه داران جهادی وقیادی روزی یک کیلو آرد به کلبه ی ویرانه ی دردمندی تحویل داده باشند؟

این،  دَین و وظیفه ی مظلومان و بینوایان جامعه ی ماست تا در این زمستان سنگ و سخت،  یکبار هم اگر شده یخن ِدکانداران دین و مذهب ودعواگران جنگ و جهاد و کرسی نشینان بی احساس و عاطفه را بگیرند و حق مسلم خویش را از آنان بستانند. به امید چنین اقدامی !