مهاجر
07.06.06
عارف "صخره " بازهم دیده درایی میکند
گوشم به اسم عارف " صخره " از لابلای رسانه های رژیم مزدور و خیز و جست های ( حزبی – خادی ) وی در سالهای حاکمیت دار و تازیانه آنها آشنا گردید . چون وی هم در ردیف " کادر" های خاین حزب به اصطلاح دموکراتیک خلق و هم در حلقه شکنجه گران ظالم دستگاه جاسوسی رژیم ( خاد ) فعال مایشا بود، بنابران ، در جوابیه نخست منتشره سایت ( گفتمان ) اورا وطنفروش معروف خطاب کردم ، هرچند خودش معتقد است که " وطنفروش ، وطنفروش است چه " معروف " باشد یا نباشد .
باز ، منظورم از نگارش جوابیه اول برای " صخره " خان در سایت ( گفتمان ) این بود تا برایش بفهمانم که ای خادی بی عار و بی حیا ! بهتر است به ناحق مظلوم نمایی نکرده در سایه " پناهجویان افغان در هالند" و بخصوص در عقب پناهنده های پس از سال 1990 سنگر نگیر و بیشتر از این بر روی قربانی های دست خون آلود خود و شرکایت لجن پراگنی مکن ! آری ! میخواستم به وی بگویم که ای " صخره " و صخره ها ی مزدور! لازم آنست تا با انبوهی از جنایت ها ، خیانت ها ، کشتار ها و مزدوری های تان به اشغالگران روسی و بر ضد منافع والای ملی مردم افغانستان دهن تان را ببندید و فقط به آن روزی بیاندیشید که در پای میز محاکمه عادلانه مردم قرار میگیرید!
حال که عارف " صخره " بازهم خواسته است دیده درایی خاد یستی و یاوه سرایی پرچمی ماآبانه اش را ادامه دهد ، نا گزیر شدم چند نکته دیگر هم برایش بیفزایم باشد عرق شرم ( در عین بیشرمی ) در ناصیه سیاهش بنشیند :
وطنفروش معروف ( " صخره ") در حالیکه بار دیگر سایت " آریایی " را در خدمت گرفته ، پس از دهن کجی و " اخلاق " نمایی و پوز گرفتن های " مودبانه " و " رعایت عفت کلام و ادب قلم " و غیره ، پرسیده است که " اما چرا دشنامنامه نویس هویتش را مخفی نگهداشته است ؟" و خودش فورا می افزاید که " این امر از دو امکان خالی نیست : الف - او کسی است که گناهی را مرتکب شده که از افشای نامش میشرمد. ب – از آنچه روی کاغذ سیاه کرده خجالت میکشد و فکر میکند مبادا خواننده بر او و نوشته اش لعنت بفرستد . "
زهی نادانی و بیخردی خادیستی !
این البته حدس و گمان یک عنصر وطنفروش است که هنوز هم از عینک سیاه خادیستی بر دیگران نگاه میکند و هر کسی را مانند خودش گناهکار و سیاهکار می پندارد . وی با طرح این سوال ، در واقع خواسته است اگر ممکن شود اندکی از بار گران جنایت ها که بر شانه هایش سنگینی میکند ، بکاهد . یعنی به اصطلاح ( شیرغلط سیاسی بزند! )
" صخره" شاید قول عاقلان مبنی بر " بگو که چی گفت ، مگو که کی گفت " را نمیداند و باز غافل ازان است که اگر قرار باشد حقایقی از موضع حق بر علیه باطل گفته و نوشته شود ، چه فرق میکند که با اسم و رسم اصلی فاعل باشد یا زیر نام و نشان استعاری ؟ آیا در مطبوعات کشور استفاده از اسامی مستعار ( روی ملحوظات شخصی یا رسمی ) مروج نبوده است ؟ آیا این روش ، یکی از گزینه های مجاز ژورنالیسم نیست ؟
" صخره " به گمان پوچ خودش هر کسی را که اسم مستعار بر خود نهد ، " گنهکار " میداند و بر عکس هر که زیر اسم و رسم اصلی اش یاوه بسراید ، بی حیایی کند ، بدون احساس اندکترین شرمساری و ندامت ، جنایت هایش را " خدمات میهن دوستانه " جا بزند و در برابر قربانی های خودش هنوز بغرد و بلافد ، گنهکار نیست و این کارش از جمله ی " کاکه گی " های نوع پرچمی نیز است .
" صخره " خان باید بداند که ( مهاجر ) واقعا یک مهاجر افغان است که سالها پیش ، در نتیجه کودتا بازیها و دستگیریها و کشتار ها و غارتگریهای گسترده شما حزبی ها و باداران روسی شما ترک وطن گفته و یک لحظه هم از افشا ماهیت پلید تان در سطح مطبوعات برون مرزی دریغ نکرده است . ( مهاجر) قبلا هم نوشته ها یی را در نشرات نوشتاری و انترنتی به نشر سپرده و هویت پاک وی نزد اداره های نشراتی موجود است . مطمین باشید .
یکی دیگر از دیده درایی های خادیستی " صخره " اینست که علاوه از آنکه جوابیه ( مهاجر ) علیه خود را " از سر تا پا . . . عقده ، بغض ، خصومت ... نا سزا ، دشنام و تهمت " پنداشته است ، انتظار آنرا دارد تا مردم با زبان شیرین و حرمت گزاری کامل در برابر ش سخن گو یند ، آخر او که مرتکب هیچ عمل ضد انسانی نشده و " با شرافت و وجدان شسته " زنده گی کرده است (!؟) و همین حالا یک پناهنده ی " مظلوم" و مانند رفیق جنگی اش ( عظیمی) ، " فرشته بی آزار" واز جمله ی افتخارات حزب به رهبری دکتر نجیب الله میباشد و بس (!) بنابران ، نباید ( مهاجر) و دیگران در برابر یک چنین جنگنده "میهن پرست" و شکنجه گر " با هویت " ، " دشنامنامه " بنویسد .
آری ! نباید " فدراسیونی ها " این مظلومین پناهنده را به دادگاه بکشانند و اگر چنین کاری را انجام بدهند ، حتما " هالندی " و " خشک اندیش " و " افراطی " و " متعصب سیاسی – ایدیولوژیک " و بالاخره " ماویست افراطی " و ... اند و " صد هزار ایرو ... را اخذ و حیف و میل نموده اند " و " . . . "
" صخره " خان از بسکه در هوا و فضای محاکمه خواهی و عدالتجویی افغانها و مقامات سازمان ملل در هالند دست و پاچه شده است ، ( مهاجر) را از زمره " مسولین دست اول فدراسیون هالندی " میخواند ، در حالیکه ( مهاجر ) نه تنها از مسولین دست اول یا دوم فدراسیون نیست که حتی در هالند زنده گی هم نمیکند و باز ، عارف خان برای آنکه از نام و موقعیت سایر پناهنده گان افغان باساس حرکات پرچمی ماآبانه خویش سو استفاده کند ، بگونه حساب شده یی چنین مینویسد : " سازمان سیاسی فدراسیون برای مبارزه با رقبای سیاسی ، همه پناهجویان دهه 90 را حریف سیاسی دانسته و همه را نا قض حقوق بشر و مجرم جنگی قلمداد و در عذاب بی سر نوشتی مبتلا ساخته است "
عارف " صخره " در بیان جمله بالا نه تنها از نظر سیاسی و حقوقی راه خطا پیموده " ، بلکه " فدراسیونی ها" را " رقیب سیاسی " و " حریف سیاسی " خود و دیگر پرچمی ها معرفی نموده در عین حال ، با گنجانیدن جمله " همه پناهجویان دهه 90" ، خواسته است بزغم بیمار خودش سایر پناهجویان افغان را در عقب خویش کشانیده مورد سو استفاده قرار دهد .
اولا باید گفت که استفاده از واژه " رقیب سیاسی " و " حریف سیاسی " از طرف " صخره " در برابر اعضا و منسوبین فدراسیون پناهنده گان افغان در اروپا و حتی به زعم خودش " شعله یی ها " و سامایی ها " و " سازمان رهایی " و . . . ناشی از بی دانشی خادیستی و دست و پا چه گی شرمسارانه وی میباشد ، زیرا در اینجا اصلا موضوع رقابت سیاسی و حریف شدن با کسی در میان نیست ، بلکه سوال جنایت و مجازات مطرح است .
واژه های مذکور باید بمورد و در جای مناسب آن بکار گرفته شوند تا موجب خجالتی نویسنده اش نگردد . دوما ، هرگاه فرض شود پای رقابت کردن و حیف شدن سیاسی هم در میان باشد ، افراد و تشکلات مورد تاخت و تاز " صخره " ها عار خواهند داشت که با جنایتکاران معروف حریف شوند و یا به رقابت سیاسی برخیزند. سوما ، فدراسیون پناهنده گان افغان در اروپا ، چنانکه از نام و ماهیت ان پیداست ، هیچگاه و به هیچ صورتی " همه پناهجویان دهه 90" را جنایتکار نخوانده و چنین چیزی امکان هم نخواهد داشت . ملت افغانستان و فرزنان اصیل آن و بخصوص صد ها هزار مردمی که قربانی داده اند ، شکنجه گران ( خاد ) ، وطنفروشان معروف و سایر جنایتکاران و ناقضان حقوق بشر را که ولو در هرجا و هر لباسی در آمده باشند ، خوب می شناسند .
آری ! جنایتکاران نه در لابلای حرف ها و واژه های مظلومانه ، نه در غریدن های خادیستی و نه در میان پناهجویان در اروپا و امریکا پنهان و ناشناخته مانده میتوانند . " صخره " و شرکای جرمش باید خوب بدانند که نه " در میخ و در نعل " زدن ها و نه بازی با کلمه و اتهام زدن و واویلای مظلومانه و نه هم (قاطی ) کردن موضوع مورد بحث با اعمال گلب الدین و آی اس آی و دلقک روسی ( یلسن ) وعرض " دفاع مستقلانه " و . . . میتواند از بار سنگین خیانت و جنایت پانزده ساله شان بکاهد .
بلی ! " مردم حق بین افغانستان نیک میدانند " که شما جنایتکاران مشهور " با دست های پاک و وجدانهای شسته زندگی شرافتمندانه را سپری " کرده اید و در دوران حاکمیت خونین پانزده ساله تان هیچگونه تعقیب بازی و گرفتاری و قتل و شکنجه و ویرانگری و انسانکشی و ... را در افغانستان مرتکب نشد ه اید !!
از آنجاکه نمیخواهم بیش از این وقت خواننده را در رد خط به خط لاطایلات وطنفروشان ضایع سازم ، در اخیر ، خطاب به عارف " صخره " و شرکای وی میگویم که ای مزدوران بی عزت ! هیچ تلاش نکنید ! اگر روز بازخواست و تطبیق عدالت فرا رسید و ملت عذاب داده شده ما از حق تعیین سرنوشت برخوردار گردید و میز احتساب در میدان عدالتخواهی برپا داشت ، آن وقت هرچه در دل و دماغ تان دارید در به اصطلاح دفاع از شرافت و وطنپرستی و بی گناهی خویش ارایه کنید تا باشد یا کاغذ براات از دست ملت حاصل نمایید و یا مجازات فرا خور حال تان را نصیب گردید !!
آن روز دور نخواهد بود !
!