دوکتور سيد موسی صميمی

 15.05.2006 

 

 

 جهاني شدن وپيآمد هاي آن براي افغانستان ( بخش ششم )

 

 3.عوامل توليد محدود ونيازمنديهاي گسترده  

 

 توليدات ناخالص اجتماعي درون افغانستان درسال 2004 به 21.5 مليارد دالرامريکايي تخمين گرديده است(22). نرخ رشد اقتصادي اين کشوردرسال 2005ميلادي 8% گفته شده است. به اين ترتيب مي توان درسال 2006 محتواي توليدات ناخالص اجتماعي کشور کوه هاي هندوکش را 23.2 مليارد دالرامريکايي خواند. به منظورمقايسه اين توليد ناخالص اجتماعي داخلي با کشورهاي همسايه افغانستان، بايد گفت که توليدات ناخالص اجتماعي پاکستان 385 مليارد دالروازازبکستان 53 مليارد دالرگفته شده است (23) .

 

به تاريخ دهم مارچ سال 2006  جريده امريکايي فوبس  Fobesاسماي 793 تن ازثروتمندترين اشخاص جهان را پخش نمود(24). به اساس اين ارقام بيل گيتزBill Gates موسس ومتصدي مايکروسافت Microsoftبا سرمايه 50 مليارد دالر براي دوازدهمين بار به حيث ثروتمند ترين مرد جهان شناخته شده است. به اين ترتيب به زودي مي توان دريافت که تمام توليدات ناخالص اجتماعي درون افغانستان درسال 2006 ( بدون درنظرداشت نرخ رشد درهمين سال ) کمترازنيم دارايي بيل گيتز- اين متصدي جوان وپوياي امريکايي مي باشد.

 

کشورپهناورافغانستان با وسعت 647.5 هزارکيلومترمربع ، با منابع طبيعي نسبتاً فراوان مانند گاز، نفت ، ذغال سنگ ، مس ، آهن ، سنگهاي قيمتي وبا نيروي کار 15 مليوني – با توجه به جمعيت 25 مليوني - ، ازامکانات خوبي براي توسعه وانکشاف اقتصادي واجتماعي برخورداراست. اما نظربه عدم استفاده مناسب ودرخورنيازمنديهاي باشندگان اين سرزمين ؛ افغانستان درشمارکشورهاي فقير، عقب مانده ، جنگزده ، ومحروم ازانکشاف ورشد اقتصادي واجتماعي ، محسوب مي گردد.

 

وظيفه اساسي سياست اقتصادي دراين نکته خلاصه شده مي تواند که ازامکانات دست داشته – ولو محدود- به نفع اکثريت مردم وجامعه رفاه همگاني ، استفاده اعظمي گردد.

 

با درنظرداشت تجارب تلخ تاريخي – به ويژه درسه دهه اخير- که درآن فرهنگ تخريب زيربناي اقتصادي ، آسيب رساني روابط اجتماعي وخدشه دارنمودن پيوندهاي خانوادهء بزرگ  حکمفرما بوده است، توسعه سالم اقتصادي واجتماعي درحال حاضرازيکسو با فرصتهاي مناسب تاريخي توأم بوده ؛ لاکن ازسوي ديگر با چالشها وموانع بحث انگيز سياسي ، مشکلات جنجال پروراجتماعي ، موانع ومشکل تراشي اقتصادي روبرو مي باشد.

 

درشرايط کنوني؛ افغانستاني که به تل خاک مبدل شده است، درعين زمان به يک برگ سفيد کاغذ شباهت دارد که مي توان  با استفاده ازتجارب کشورهاي پيراموني واحترازازاشتباهات تاريخي اي که خود افغانستان درساحه رشد وتوسعه  اقتصادي مرتکب شده است ؛ براي نوشتن يک  بديل اقتصادي ازآن استفاده نمود. ودرفرجام ساختارنوسازي افغانستان را بنياد گذاري نمود.

 

دربدو امرديده مي شود که افغانستان با کثافت جمعيت 38 نفردرهرکيلومترمربع و با جمعيت سِني اي که درحدود 50% آنان پائين تراز18 سال مي باشند؛ ازامکانات خوب نيروي کار بدون معضله تکاثف جمعيت برخوردارمي باشد.

 

جنگهاي متواتردرگذشته ومهاجرتهاي اجباري به کشورهاي دورونزديک منجربه آن گرديده است که مردم افغانستان ديگر کمتر" درون گرا" بود وقسماًٌ آراسته به فهم تخنيکي ودرنتيجه پذيرش ذهنيت نوآوري گردند.

 

تجارب تاريخي موجب آن گرديده است که نه تنها روشنفکر افغان از" تک خطي سياسي " عدول نمايد ، بلکه تاجرافغان نيزشيوه جديد سرمايه گذاري را فراگرفته است. حتا ديگرخانمي که ازديارمهاجرت درايران وپاکستان برگشته است؛ به جاي استفاده ازهيزم براي پخت وپز، به استفاده ازنفت وگاز براي اين منظورعادت کرده است.

 

درافغانستان ، درمقايسه با سايرعوامل توليد مانند نيروکار وامکانات طبيعي ؛ سرمايه به مثابه عامل سومي دريک تنگنا خاصي قرارگرفته است. ازيک طرف سرمايه هاي " خداداد" دوران جهاد وقسماً درآمدهاي پولهاي سياه ازناحيه قاچاق مواد مخدر، به شکل افراطي آن دربخش تعميرات به کاررفته وبه نمايش گذاشته مي شوند، وقيمتهاي ساختمانهاي رهايشي ، مغازه ها وکاروانسرا ها را درشهرهاي بزرگ به شکل سرسام آوري افزايش مي دهند؛ وازسوي ديگر ذهنيت سرمايه گذاري درتمايل کلي خويش کوتاه بين ، تجاري وتوام با پذيرش کمترين خطرمي گردد..

 

با وجود اين تنگنا مي توان با فراهم ساختن زمينه هاي مناسب اقتصادي، سياسي وحقوقي ، ازهمين امکانات محدود درون کشور، با جلب سرمايه گذاري خارجي درچهارچوب طرح لوايح حقوقي  براي حقوق کارگر، حراست ازمحيط زيست ، ماليات عادلانه ، روند بازسازي کشوررا با طرح برنامه هاي مشخصي درجهت تامين " رشد متوازن " و " عدالت سمتي " سرعت بخشيد.