باقی سمندر

هفتم ثور 1385

. 26اپریل 2006

 

چرا و چگونه بازهم کودتا شد ، آنهم درهفت ثور ؟

 

بازهم سالگرد کودتای هفتم ثور 1357 یا اپریل 1978 فرامیرسد، در این مورد  مقاله های زیادی از دیدگاه های متفاوت نوشته شده وخواهد شد و هر یک از نویسنده ها در اینمورد باز هم اظهار نظر خواهند کرد.

من اینبار تصمیم گرفتم  تا شما را به سفری به گذشته یعنی به بیست و شش سال پیش از امروز  دعوت نمایم واین سفر بدون مطالعه اسناد و نبشته های گوناگون میسر نمیشود. من میکوشم به کمک و یاری   کتاب ها و نوشته های دست داشته ، دیدگاه های افراد ی دیپلومات ، خبر نگار ، جنرال وافراد سیاسی گوناگون راه های  پر فراز و نشیب را  پیموده و   همه خواننده های ارجمند را به سفری به گذشته همراهی نمایم . وقتی حوادث گذشته را مرور کردیم ، شاید آنگاه  تحلیل گران ما بتوانند به تحلیل های جامع تری برسند و راه آینده را دقیق تر وحساب شده بپیمایند . همچنان بعد از بیست وهشت سال برای آنهائیکه در مورد کودتای هفت ثور شنیده اند ولی نخوانده اند ، شاید این نبشته  تاحدی بتواند اوضاع انروز را ترسیم نماید. ارزیابی کودتای بیست وشش سرطان را به مثابه مقدمه این کودتای هفت ثور می باید نگریست و من در نبشته نا تمام  ای بنام " از پشم و پنبه تا کودتای هف ثور " بدان برخورده نموده بودم که شما میتوانید در آرشیف مقالات گفتمان بدان هم نگاهی نمائید.

 اینک رشته سخن را به یک دیپلومات کار آزموده دوران ریاست جمهوری محمد داود  که  عبد الصمد غوث نام دارد،  میسپارم تا از اوبخوانیم که چه دید وچه شنید و چه خواند .

پیش از کودتای هفت ثور :

" آنگاه که مساعی پنهانی روسها برای وحدت خلق و پرچم جریان داشت ، آنها َدر مورد تمایلات جدید در سیاست داخلی وخارجی افغانستان خاموش بودند . روی دوستی افغانستان و اتحاد شوروی تاکید میکردند و این روابط را به مثابه نمونهء کامل از همزیستی مسالمت آمیز بین نظام های مختلف اجتماعی و اقتصادی میدانستند. این روش روسها تا زمانی ادامه یافت که محمد داود شکار خرابکاری کمونیستها شد.

با گذشت زمان محمد داود بر امور مخفی شوروی ها در افغانستان عصبانی میشد . در فبروری 1977 که لویه جرگه اورا بحیث رئیس جمهور انتخاب کرد بمن ووحید عبد الله گفت :

" موقع آن فرا رسیده است که از مقام عالی شوروی یعنی لیونید بریژنیف بپرسد امور خرابکارانه را در افغانستان او منظور کرده یا بدون آگاهی او جریان دارد و بگوید که این اعمال با اظهارات رسمی رهبری شوروی پیرامون دوستی مطابقت ندارد. بریژنف حتما به او خواهد گفت که منظور از این راهزنی چیست ؟

در ماه مارچ روسها از داود دعوت کردند که دومین سفر بعد از قدرت رسیدن خود را به شوروی انجام دهد ، او بسیار به خوشی این دعوت را پذیرفت و در مشوره با روسها  تاریخ مسافرت از 12 – الی 15  - اپریل 1977 تعین شد . هنگام پرواز طیاره بسوی مسکو داود خان به وحید عبد الله هدایت داد که در ایام اقامت شان به مسکو  یک ملاقات خصوصی بین او و بریژنیف را تنظیم نماید. او گفت با بریژنف صرف پیرامون مسایلی صحبت خواهد کرد که در کابل با ما مطرح کرده بود و تاکید کرد که روسها ندانند که در آن ملاقات چه چیزی مطرح شود. بلافاصله پس از رسیدن داود و هیبئات معیتی اش به مسکو وحید عبد الله به مامور موظف تشریفات اطلاع داد که رییس جمهور علاقه دارد در یک فرصت مناسب با بریژنف بطور خصوصی ملاقات نماید. شاید درپایان سفر.

نخستین جلسه بین هیئات های  دوست ، عصر روز دوازدهم اپریل در قصر کریملن برگذار شد که در آن از جانب شوروی لیونید برِیژنف ، نیکلای پود گورنی ، الکسی کاسیگین و برخی دیگر و از جانب افغانستان سردار محمد داود و همراهانش اشتراک داشتند. وظیفه ترجمانی را گاوریلوف مامور دفتر روابط بین المللی روسیه که سالهای زیادی را در سفارت شوروی در کابل کار کرده و در زبان دری خوب بلد بود ، انجام میداد.

ما که عقب میزها و مقابل هم قرار داشتیم ، نخستین چیزی که توجه مرا جلب کرد ، خرابی وضعیت صحی بریژنیف بود. او بسیاررنجور معلوم میشد، بیشتر از آنچه ما در کابل در موردش شنیده بودیم . چهره اش داغدار و گرد آلود بود . بسیار به زحمت حرف میزد. اکثرا حین حرف زدن توقف میکرد ، مثلی که فراموش کرده از کجا آغاز کند. چشمانش بی نور بود ، جای شک نبود که او کار میکرد ، اما بزور استعمال داروهای مختلف . دوستی که پهلوی من نشسته بود  با من سر گوشی نموده گفت :

" چه میدانم  که تاجلسه دیگر برسد یا نه "

جای شگفتی است که او نتنها تا جلسه دیگر بلکه سالهای زیادی زنده بود و یک سال پس از آن مذاکرات جریان الحاق افغانستان به اتحاد شوروی تحت رهبری او صورت گرفت.

پس از کلمات کوتاه خیر مقدم از جا نب بریژنف ، محمد داود رشته ای سخن را بدست گرفته از کمک های اتحاد شوروی مخصوصا در طرح پلان هفت ساله انکشافی و مقداری مساعدت هایی مالی آن کشور برای اجرای این پلان یاد آوری نموده اظهار سپاس کرد. او در مورد همکاری های متقابل اقتصادی بین افغانستان و اتحاد شوروی ، توافق نموده به وزیر پلان علی احمد خرم هدایت داد تا آنرا امضا نماید. محمد داود خطاب به رهبران شوروی گفت مسایل مربوط به تجارت و همکاری های اقتصادی و تخنیکی را وزرای افغانی و همتا یان شوروی شان خواهند سنجید اما او بطور طبیعی تقاضا کرد که می خواهم یکبار دیگر مسئله ضرورت توافق روی تعیین نرخ بلند گاز طبیعی افغانستان را تذکر بدهم .

محمد داود رهبران شوروی را در جریان بهبود مناسبات افغانستان وپاکستان و ایران و تامین رواط نزدیک اقتصادی با کشور های عربی قرار دادو او گفت :

"  افغانستان در جهت ساختن یک جامعه مرفه و جدید حرکت کرده است وبرای رسیدن به این هدف مساعی مشترک حکومت ومردم و کمک های بیغرضانه کشورهای دوست لازم است و او در جستجوی این کمک ها فعالیت مینماید. محمد داود گفت :

مساعدت های را که اتحاد شوروی به افغانستان مینماید حکومت ومردم آنرا به دیده ء قدر مینگرندو اظهار امیدواری کرد، مناسبات افغانستان و اتحاد شوروی که بر اساس همسایگی نیک ، اعتماد متقابل و عدم مداخله در امور داخلی یک دیگر استوار است ، بیش از پیش انکشاف یابد .

داود روی مساله بیطرفی افغانستان و اهمیت آن تاکید نموده اضافه کردکه رعایت قاطعانه اصول عدم انسلاک از جانب کشورهای بیطرف غیر منسلک باعث تقویت بیشتر این نهضت گردیده و آنرا بیک  نیروی سالم تامین صلح و امنیت مبدل خواهد کرد. او گفت جلسات سران کشورهای غیر منسلک در کولمبیا بطور عموم باعث بوجود آمدن فضای مطئن شد ، اما خاطر نشان ساخت که فعالیت های عدم انسلاک باید با موازین این نهضت از مسیر اصلی خود منحرف خواهد شد. بدون شک روسها درک میکردند که هدف داود اشاره به کشورهای چون کیوبا است که از سیاست اتحاد شوروی پیروی میکنند.

پود گورنی گفت که اتحاد شوروی از بهبود مناسبات بین افغانستان و پاکستان استقبال مینماید و اضافه کرد که این امر در عادی ساختن روابط کشورهای آسیای جنوب غربی مساعدت فراوانی خواهد کرد  ولی روی آن بخش سخنان داود در رابطه به توسعه روابط اقتصادی با ایران و کشورهای عربی ، هیچ تماس نگرفت . من انتظار داشتم او در باره ء سایر بخشها و روابط اقتصادی افغانستان با اشاره ظریفانهء انتقاد می نماید ، یا لا اقل به نقایص روابط اقتصادی کشورهای سرمایه داری بصورت عموم تبصره کرده به برتری و مزایای روابط اقتصادی با اتحاد شوروی و سایر کشورهای سوسیالیستی اشاره میبنماید . چه در آن صورت فرصت مناسبی دست میداد تا داود خان در این زمینه  توضیحات کاملی ارایه کرده و بار شک وتردیدی راکه نسبت به سیاست افغانستان نزد رهبران شوروی پیدا شده بود، سبکتر سازد. کاسیگین که جریان جلسه را بدقت تعقیب میکرد ، خطاب به داود خان گفت :

" اتحاد شوروی میدا نست که افغانستان به تجدید بهای گاز طبیعی چقدر اهمیت قایل است ، من امید وارم در آینده نزدیک ، شاید از طرف یک کمیسیون مشترک اقتصادی اتحاد شوروی و افغانستان ، یک پیشنهاد مثبت به جانب افغانستان ارایه گردد .

بریژنیف مثل اینکه ناگهان از حالت بیهوشی برآ مده باشد  از رییس جمهور پرسید :

آیا نظر شمارا در باره شاه ایران پرسیده میتوانم که چرا شاه اینقدر سلاح جمع آوری میکند و ضمن تبصره اظهار داشت که نگرانی شاه از اتحاد شوروی بیمورد است ،  زیرا آنها چند بار اراده ء خویش را در مورد دوستی ابراز کرده اند . آیا ایران به عنوان نمایندهء ایالات متحده در منطقه اراده حفاظت از منافع آن کشور رادارد؟  اگر اینطور باشد این یک سیاست ناسنجیده است . او گفت ایالات متحده از این منطقه بسیار فاصله دارد در حالیکه اتحاد شوروی  با ایران مرز طولانی مشترک دارد، و در صورت برخورد هیچگونه حمایت تسلیحاتی به دردش نمیخورد . بریژنیف پرسید :

آیا همسایه های کوچک ایران از انبار شدن اسلحه در آن کشور احساس  خطر نمی کنند و افغانستان نیز از ذخیره شدن سلاح در ایران احساس خطر نمیکند.؟

 او اضافه کرد که از اینگونه خریداری بی تناسب سلاح راضی نیست، زیرا که هزینه ایکه در این زمینه تخصیص داده شده برای پلان های رشد اقتصادی و اجتماعی لازم است. در ملاقاتیکه سال 1975 بین داود خان و شاه ایران صورت گرفت و سپس از مذاکرات با سایر مامورین عالیرتبه آن کشور روی این موضوع بحث صورت نگرفته است . محمد داود گفت بنظر او اینکه شاه ایران در نظر دارد که با جمع آوری سلاح بیک قدرت نظامی تبدیل شود ، قابل توضیح است . این مساله بخاطر جلوگیری از تعرض و افزایش نقش و اوتوریتهء ایران در بین کشورهای آسیائی که شاه به این مساله بسیار علاقه دارد . غیر از آن مفهوم دیگری ندارد طور مثال اگر مسله برخورد بین روسیه وایران را در نظر بگیریم.

 به نظر محمد داود اینکه ایران میخواهد در آسیا نقش " ژاندام منطقه " را ایفا کند یا امریکا نفوذ نظامی خود را در آسیای غربی گسترش دهد ، قابل توجیه نبود. او گفت کشورهای جهان سوم بشمول ایران در گیر کشمکش های داخلی خویش هستند و به گونه مثال از ضعف نظامی ایران هنگام قیام ظفار یاد آوری کرد . از علایم چهره بریژنف معلوم بود که توضیحات ریس جمهور قناعت اورا فراهم نکرد و به هر صورت روی صحبت بطرف دیگری معطوف شد.

آن شام ضیافت کریملین بسیار صمیمانه و شکوهمند بود . بریژنیف حضور بهم رسانیده بود اما زیاد حرف نمیزد. پود گورنی ضمن سخن رانی خود در مورد طرح مشترک آسیا گفت :

" ما میخواهیم در کشورهای آسیائی صلح و امنیت استقرار یابد ، مساعی مشترک این کشور ها میتواند در زمینه تاء مین امنیت موثر واقع شود. او اضافه کرد :

اما از این امر کسی نمیتواند چشم پوشی کندکه طرفداران جنگ سرد ( غالبا چینائی ها ) برای جلو گیری از سیاست صلح در آسیا تلاش میکنند. آنها خواهان ادامه تشنج در آسیا اند . در بین مردم تخم عدم اعتماد میکارند ، به این تصور که آنها را علیه یک دیگر تحریک کنند و در گیری هارا دامن میزنند . قدرت های نظامی (  شاید ایالات متحده و هواداران اروپائی و آسیائی اش مانند ایران ) به تاسیس پایگاه های نظامی در آسیا دست میزنند، ا مپر یالیسم و ارتجاع ( شاید ایالات متحده ، اسرائیل ومصر ) در شرق میانه فعال است . برای کشورهای صلح دوست لازم است در برابر این دشمن بایستند.

بعد او به نحو ویژه ای گفت :

جمهوری افغانستان که در قلب آسیا موقعیت دارد ، در این زمینه نقش مهمی میتواند ایفا کند . اتحاد شوروی و افغانستان نسبت به اوضاع جاری در کشورهای آسیا و سایر نقاط جهان  نظر واحدی دارند.

افغانهائی که در آن دعوت رسمی اشتراک ورزیده بودند ، چنین گمان میکردند که سخنان پودگورنی پیرامون نقش افغانستان در حل مسایل آسیائی در واقع تذکری برای افغانها بود که نزدیکی جغرافیائی با روسیه برای آنها اجازه نمیداد که " یک تعداد مسایل مهم " را هر دو کشور از راه مشترک شان بردارند و بدین سبب سهم فعال افغانستان در امور آسیائی برای روسها مهم است.

 

محمد داود در این دعوت از امنیت مشترک آسیا هیچ یاد آوری نکرد او بر مساله بیطرفی افغانستان تاکید کرده گفت که طرفدار" همزیستی مسالمت آمیز ، احترام متقابل ، عدم مداخله در امور داخلی یک دیگر و عدم اشتراک در پیمان های دوستی و نظامی میباشد " او تاکید کرد که دوستی افغانستان وشوروی بر اساس همسایگی نیک و همکاری های بیغرضانه متقابل و مفید استوار است . او از تامین صلح استقبال کرد . با در نظر گرفتن مفاد ملی و خواستها و آرزو های برحق همه کشور ها و قاره ها اهداف گسترده آنها را توضیح کرد . او آرزو برد که امنیت وصلح در دور کردن آن مسایلی کمک میکند که سیاره ما امروز با آن مواجه است . مخصوصا با آ ن مسایلی که در نظام اقتصادی ناموزون موجوده در حال افزایش است "

محمد داود از یک " اختلاف سیاسی " با پاکستان یاد آوری کردکه هنوز وجود دارد و در نتیجه آن مناسبات دو کشور هنوز مبدل به " همسایگی نیک " نشده است، اما ضمنا از بهبود روابط   نیز یاد آوری کرده اضافه نمود که " در صورتیکه بتوانیم فضای تماس ها بین رهبران دو کشور را حفظ کنیم در آینده میتوانیم یک راه حل سیاسی مناسب در یابیم "

محمد داود قبلا اشاره نموده بود که " مردم افغانستان سعی میورزند تا مظاهر عقب ماندگی را از عرضه های مختلف حیات ملی خویش بردارند، عقب ماندگی که نتیجه تسلط  ارتجاع داخلی و خارجی است . یک جامعه جدید و مترقی  مطابق منافع همه ایجاد نمایند" . داود از همکاری های بیغرضانه اتحاد شوروی قبل از ایجاد نظام جمهوری و بعد از آن مخصوصا برای عملی نمودن پلان های هفت ساله اظهار سپاس گذاری کرد"

داود از جلسات سران عدم انسلاک در کولمبیا چندان راضی نبود . اعتراض او در این بود که تدویر مجلس دیگر با دهان بسته در هاوانا انتخاب شده بود. آن جنبش رول کیوبا را اهمیت می داد . مگر به حیث یک رییس عدم انسلاک که در مورد خط مشی امور خارجی بیانیه مهمی ارایه میکرد ، او در موفقیت جلسه روسای جمهوری سخنی چند ابراز کرد. در بیانیه آن سخنان را به اصرار وحید عبد الله گنجانده بود، بگمان دیگر روسای جکهوری در ها وانا یک حقیقت بود و به این خاطر سیاست خوب آن بود که آنچه در کولمبیا تصویب شده بود آنرا با احترام بپذیرد .

روز دیگر نوبت سخنرانی از کشور میزبان بود . صحبت را رییس هیئات شوروی ، بریژنیف آغاز کرد که ظاهرا" نسبت به روز گذشته خسته معلوم میشد و بازهم در سخنرانی تکلیف او احساس میشدو نفس های سنگین میکشید. بریژنف با تکرار کردن کلماتی به عنوان خیر مقدم از کنفرانس هلسنکی بخاطر امنیت و همکاری های متقابل در اروپا اظهار خشنودی کرده آنرا یک گام بزرگ در جهت امنیت دانست . به نظر او با وجود مشکلات ، پیشرفت در این عرصه ادامه دارد، از ایالات متحده بخاطر ساختن پیمان های نظامی و چین بخاطر" شوینیزم" آن یاد کرده آنهارا مانع تحکیم صلح وکاهش منازعات بین المللی دانست. او گفت اتحاد شوروی می خواست مناسبات اش را با چین خوب کند اما نشد و مسوولیت آن بدوش خود چین است . او آرزومندی کشورش را بخاطر سعادت افغانستان ابراز نموده و بهمین منظور آمادگی خود را برای اعطای بیشتر مساعدت های اقتصادی و تخنیکی اعلان کرد. بریژنیف بیطرفی افغانستان را برای اتحاد شوروی مهم دانسته آنرا جهت تامین امنیت در آسیا ضروری شمرد و اظهار کرد که نهضت عدم انسلاک نباید شکار دسایس امپر یالیسم گردد .

در این هنگام بریژنف مستقیما بطرف محمد داود خان مینگریست و چیزی گفت که ترجمان گاوریل اوف بسیار نارام شد ، اما پس از مدتی تردد این عبارت را او ترجمه کرد که غیر منتظره بود .

بریژنف شکایت کرد که در افغانستان فعالیت های دوجانبه در پروژه های ملل متحد و دیگر پروژه ها ی چند جانبه ، شمار متخصصین کشور های عضو ناتو بسیار زیاد شده است، در گذشته حکومت افغانستان از متخصصین کشورهای عضو ناتو حد اقل در مناطق شمالی آن کشور دعوت نمیکرد اما اکنون با آن دساتیر عمل نمیشود . او گفت :

اتحادشوروی به این انکشافات به نظر بد مینگرد و از حکومت  تقاضا میکند تا خود را از تسلط آنها رهائی بخشد، آنها چیزی دیگری جزجواسیس نیستند و روی مقاصد امپر یالیستی کار میکنند.

فضای سالون تییره شد ، برخی از روسها ناراحت معلوم میشدند و افغانها بسیار آزرده بودند ، من بطرف سردار داود نگریستم .

رنگش دود کرده بود . بریژنف سخنان خود را قطع کرد مثل اینکه منتظر جواب رییس جمهور است .

داود با آواز بلند و احساسات جواب داد . این جواب چنان برای روسها غیر منتظره بود ، مثلیکه سخنان بریژنف برای ما .

او به بریژنف گفت :

آنچه شما گفتید  افغانها آنرا توقع نداشتند و مداخله در امور افغانستان میدانند ، چنانچه قبلا گفته شد ، افغانستان روابط خود را با اتحاد شوروی با ارزش میداند . آنچه را محمد داود در این هنگام گفت :

ما هیچ وقت بشما اجازه نخواهیم داد که بما حکم کنید ، چگونه کشور خود را اداره کنیم . چه کسی را در افغانستان استخدام کنیم ، چگونه و در کجا متخصصین را توظیف نماییم ، این صرف مربوط به اداره دولت افغانستان است ،  اگر ضرورت باشد افغانستان غریب باقی خواهد ماند اما در فیصله های خود آزاد خواهد بود.

پس از این سخنان داود ناگهان برخاست ، تمام افغانها نیز برخاسته ، با اشاره سر در حقیقت خدا حافظی کرد و بطرف دروازه هال بزرگ روان شد.

بریژنف با زحمت زیاد از کرسی اش برخاست با همرائی پود گورنی ، کاسیگین و ترجمان به سرعت بدنبال داود خان حرکت کردند و من ووحید عبد الله به رییس جمهور نزدیک بودیم. وحید عبد الله در گوش داود خان گفت :

بخاطر رعایت نزاکت های دیپلو ماتیک باید با روش مناسبی از روسها اجازه خواسته میشد ، و گرنه سفر مسکو کاملا ناکام خواهد بود ، این حرف را چندین بار تکرار کرد .

محمد داود که کمی از عصبانیت اش کاسته شد به عقب برگشت و با روسها مقابل شد، دست های لرزان بریژنف را گرفت .

بریژنف با کمی تبسم گفت :

برای من گفته شده بود که جلالتماب شما میخواهید یک ملاقات خصوصی با من داشته باشید، من در اختیار شما هستم . هروقت که برای شما مناسب باشد ما با هم میبینیم.

سردار محمد داود خان به آواز بلند طوری که همه بشنوند گفت :

" من میخواهم به جلالتماب شما ابلاغ نمایم که دیگر ضرورتی به آن ملاقات وجود ندارد "

پس از کفتن این حرف ، پود گورنی و کاسیگین خدا حافظی نموده بسرعت از صالون خارج شد.

این آخرین دیدار داود و بریژنف بود . مذاکرات نا تمام ماند دیگر صورت نگرفت و حرفهای روسها نیز ناتمام ماند. " 1

داود گفت که :

 "ما هیچ وقت بشما اجازه نخواهیم داد که بما حکم کنید ، چگونه کشور خود را اداره کنیم . چه کسی را در افغانستان استخدام کنیم ، چگونه و در کجا متخصصین را توظیف نماییم ، این صرف مربوط به اداره دولت افغانستان است ،  اگر ضرورت باشد افغانستان غریب باقی خواهد ماند اما در فیصله های خود آزاد خواهد بود."

اما روسها در افغانستان  چه کردند و چه پاسخی به داود دادند ؟

پاسخ به این سوال را تاحدی یک ژورنالیست افغان بنام داکتر شاه زمان وریز ستانیزی ارائه داشته است که شما را به خواندن آن دعوت مینمایم و آرزومندم که بردباری و حوصله فراخ داشته باشید.

کودتا میشود :

"سال 1357 در اواخر ماه حمل در پارک  زرنگار در دفترم نشسته بودم ، یکی از دوستانم کارمند عالی رتبه وزارت معارف شاغلی عبد المحمد مموزی وارد دفترم گردید . بعد از احوا ل پرسی موصوف گفت که من با شیرزاد وزیر سابق تجارت کاری ضروری دارم . من بعد از چند لحظه مکث از وی پرسیدم . چی کاری؟

وی گفت مخصوص وعاجل است . من به جوابش چیزی نگفتم باوی طرف منزل شیر زاد حرکت کردیم و با عجله وارد منزل شیر زاد شدیم بعد از چند دقیقه با شاغلی شیرزاد روبرو شدیم بعد از احوال پرسی و صرف چای شاغلی شیر زاد گفت :

برادر ها کدام امری است  ؟

 من به جوابش گفتم :

جناب وزیر صاحب !

پرچمی ها و خلقی ها در سفارت شوروی رفت و آمد دارند و خیال دارند که در این چند روز کودتا نمایند. من در این کتاب راجستر شهرت مکمله شانرا درج نموده ام و نام های تمام پرچمی ها وخلقی ها که در سراسر کشور فعالیت دارند در این کتاب جمع آوری گردیده خصوصا کسانیکه در وزارت دفاع ووزارت معارف ایفای وظیفه مینمایند...

جناب وزیر صاحب !

آنها در تلاش اند  تا کودتا را علیه سردار صاحب به راه اندازند موضوع عاجل میباشد. شیر زاد با خونسردی کتاب را ورق میزد و میگفت :

بلی ! چندی قبل محمد ولی لوی ولسوال خوست نیز راپور کودتارا به اطلاع سردار صاحب رسانید. اما، حیدر رسولی وزیر دفا ع به سردار صاحب اطمینان داد که این افواهات دروغ محض است و محمد ولی خان شمارا در تشویش می اندازد.

دوست من اصرار داشت و گفت :

جناب وزیر صاحب این کتاب دست داشته من را به سردار صاحب پیش کنید.

شاغلی شیر زاد گفت :

 با تاسف باید گفت که دور  سردار صاحب را دیوار فولادی گرفته است . اگر سردار صاحب را تکلیف هم بدهیم بی فایده بوده و به حرفهای ما و شما گوش نمیدهد.

دوست من دوبار اصرار ورزید و از تضرع کار گرفت باز هم جناب وزیر صاحب بی اعتنائی نشان داده و از جا برخاست و طرف کلکین صالون که در منزل دوم قرار داشت رفت . بعد از چند ثانیه مارا به طرف کلکین دعوت نمود . ما نزدیک کلکین شدیم . وزیر صاحب طرف منزل سردار داود خان اشاره کرد و گفت :

آن منزل سردار صاحب میباشد و آن دروازه را که مشاهده میکنید و فعلا مسدود میباشد بین منزل من و وسردار صاحب قرار دارد . از این دروازه چوبی وقت وناوقت به منزل سردار صاحب رفت و آمد داشتم . فعلا آن دروازه را مسدود ساخته ام و منظور من از مسدود ساختن دروازه اینست که دیگر با سردار صاحب  چندان رفت و آمد ندارم و  سردار صاحب به حرف های من گوش نمیدهد .

 اشخاص طرف اعتماد او قدیر وزیر داخله و حیدر رسولی وزیر دفاع میباشند . شاغلی شیرزاد از کلکین دور شده و به جای اولی خود برگشت . دوست من از قهر میلرزید و  زیر عرق  غرق شده بود.

شاغلی شیر زاد گفت :

امریکائی ها بفکر افغانستان نیستند با ما کمک نمیکنند. روس ها مقاصد و اهدافی دارند ممکن روزی افغانستان را با مصیبتی رو برو کنند. ما هم ناگذیر بودیم با شوروی ها دست دوستی دراز کنیم و برای بهبود وضع اقتصادی و نظامی از شوروی ها کمک بطلبیم ، از سیاست موجوده شوروی معلوم میگردد که اینها پارا از گلیم دراز نموده و میخواهند امتیازات زیادی رابدست آورند و اهدافی خاصی را برما تحمیل نمایند . من بارها گفته ام بازهم میگویم که باید به مقابل شوروی ها از سیاست محطاطانه کار گرفت اما بد بختی در این جاست که حریف بزرگ شوروی امریکا با افغانستان دلچسپی ندارد . هرچی بر امریکا فشار آورده شد و از ایزن هاور و نیکسون بارها تقاضا گردید که افغانستان را تنها نگذارند اما آنها توجه نکردند.

پرخاش سردار صاحب با بریژنف در قصر کریملن باعث گردید که افغانستان در سیاست خود  در مقابل شوروی ها تجدید نظر کند. همین اکنون تماس های دیپلوماسی با مقامات ایرانی ،  عربستان سعودی و مصر ادامه دارد . این کشور ها گفته اند اگر افغانستان در سیاست خارجی خود به مقابل شوروی ها تجدید نظر کند ، افغانستان را تنها نخواهیم گذاشت. همین اکنون  کار خط آهن از ایران تا کابل ادامه خواهد یافت.

شیر زاد گفت :

پروبلم های بزرگی پیشرو داریم خصوصا در ساحه اقتصاد . اگر وضع اقتصادی ما خوب شود معادن آماده استخراج گردد و زراعت ما  انکشاف نماید . صادرات ما و تجارت ما به سیستم عصری عیار گردد ، آنوقت ضرورت به این نخواهد بود که از شوروی ها کمک بخواهیم . هر چیز بر اقتصاد می چرخد . وضع نا بسامان اقتصادی مارا مجبور کرد که باشوروی ها نزدیک شویم. واین اهداف آنها قابل درک است و چه کنیم کع امریکائی ها با مردم افغانستان دلچسپی ندارندو زمانی که امریکائی ها به اشتباه خود پی ببرند که گپ از گپ گذشته باشد. در این اثنا مهمانی وارد گردید و سخنان ما با شیر زاد  قطع گردید.

 طرف پارک زرنگار حرکت کردیم و در راه می اندیشیدیم که چی کنیم ؟ با دوست خود خدا حافظی کردم و قرار گذاشتیم که فردا در دفتر کارم ( مجله جمهوری پلوشه ) باهم صحبت خواهیم کرد.

شب ساعت 9 بجه بود که صد دل را یکی کردم به تیلیفون نمبر ....  زنگ زدم ، سردار صاحب گوشی را برداشت . با آواز مردانه خود گفت ، بلی بفرمائید . من میلرزیدم ، بعد از ادای احترام خود را معرفی نموده و با کلمات کنده کنده و بی ربط گفتم که کودتا میشود .

سردارصاحب خندید وگفت :

فرزندم از این ناحیه تشویشی نداشته باشید . فردا با قدیر ملاقات نمائید . از شما دوستان یک عالم تشکر.

فردا ساعت 8:30 بجه قبل از ظهر طرف وزارت داخله حرکت کردم . ساعت یازده بجه وقت یافتم تا با قدیر وزیر داخله ملاقات نمایم . جریان را مفصلا  با قدیر در جریان گذاشتم . قدیر بعد از چند لحظه مرا به دفتر دیگری دعوت نمود اما از سیمای قدیر معلوم میگردید که در تشویش میباشد.

قدیر وزیر داخله گفت :

کودتا امکان ندارد ، اما پلانی دیگری کشف نموده ایم و کار دراین ساحه جریان دارد. کا- جی - بی  در نظر دارد توسط پرچمی ها سردار صاحب را ترور نماید . همین اکنون پرچمی ها در سفارت شوروی رفت و آمد دارند . ما متوجه هستیم و اسنادی در دست داریم  ویکی  از اعضای  کا.جی.بی نیز دستگیر شده است . به رویت اسناد دست داشته ببرک خائن و دارو دسته اش دستگیر میشوند .

قدیر گفت :

در سیاست شوروی ها تغییری فاحشی بوجود آمده است . آنها نمیخواهند در افغانستان رژیم موجوده باقی بماند . رییس صاحب جمهور نیز دیگر علاقمند به این نیست که با امپریالیسم سرخ نزدیک باشد . قدیر با عصبانیت گفت :

این امریکائی های بی ایمان ترسو اند که افغانستان را کمک نکردند و سیاست احمقانه نیکسون را در قبال افغانستان در پیش گرفته اند.

قدیر افزود : برای شما معلوم است که رهبر ما داود خان در قصر کریملن با بریژنف پرخاش نمود .

بریژنف میخواست افغانستان را تحت نفوذ خود  در آورد و خواسته های نامشروع خود را برما تحمیل کند اما رهبر ما به بریژنف قاطعانه گفت :

 هیچوقت بشما حق نمیدهیم که برای ما دیکته کنید . ما آزاد هستیم و خود ما در مورد اداره مملکت و سیاست های خارجی تصمیم میگیریم . و این حق ماست که کی ها را در افغانستان استخدام نمائیم.

قدیر چنین ادامه داد :

بلی این را هم باید گفت که ما قبلا بر این دست درازی ها عمیقا پی برده بودیم . وقتی که رهبر ما از عربستان سعودی و ایران برگشت در نطق تاریخی خود در شهر کندهار به صراحت گفت که " ایدیا لوژی های وارد شده به درد مملکت نمیخورد " در این جمله رهبر یک عالم معنی وجود دارد و هدف رهبر ما از ایدیالوژی های وارد شده کمونیزم بود که توسط پرچمی ها وخلقی ها درافغانستان ترویج میشد . ما مسلمان هستیم و به چنین ایدیالوژی های وارد شده که با فرهنگ  ، کلتور و عنعنات ملی ما متضاد واقع شود اجازه پخش نخواهیم داد . ما از خود ایدیالوژی خاصی داریم که آن عبارت از افغانیت و اسلامیت است.

قدیر دوباره با عصبانیت گفت :

 این امریکائی ها بودند که ما را به این بدبختی ها مواجه ساختند  . اگر امریکائی ها با ما کمک میکردند ما چرا دست خود را به شوروی ها دراز میکردیم . روس های خبیث با امیر شیر علی خان چه کردند که با ما کنند . امپر یالیسم امپر یالیسم است اگر در راس این امپر یالیسم روسها باشد یا اروپائی ها . زمانیکه رهبر در دوره صدرات خود سفر بری را اعلان کرد و میخواست با پاکستان اعلان جنگ نماید . این امریکائی ها بودند که مانع این کار شدند.

 گرچه ما سلاح کافی نداشتیم اما با این سلاح کهنه و فرسوده با همت عالی افغانی میتوانستیم پاکستان را تحت تصرف خود در می آوردیم ، اما امریکائی ها مارا فریب دادند و به اثر میانجیگری ملک فیصل و جمال عبد الناصر از این تصمیم ملی صرف نظر گردید.

قدیر گفت :

عنقریب همه شانرا تار ومار میکنیم . من یقین کامل دارم که اگر این دانه سرطان برداشته نشود ، روزی افغانستان را بد بخت و بر باد خواهد نمود. من به وزیر داخله مرحوم قدیر شهید گفتم :

فعلا چاره اینست که در افغانستان ریشه کمونیزم برداشته شود و پیروان این مسلک از بین برده شود و همه اقوام متحد و یک ملت قوی و نیرومند بوجود آید و تشویق شوند که همه شان با هم دست داده کار نمایند و اقتصاد کشور تقویه گردد.

اگر اقتصاد ما قوی میبود چرا به روس ها یا امریکائی ها احتیاج میشدیم . وی ادامه داده گفت :

من از شما تشکر میکنم . امشب با رهبرهمه موضوعات را در میان میگذارم تا تصمیم قاطع گرفته شود.  با ما تماس داشته باشید . از شما جوانان روشنفکر وطنپرست بازهم تشکر اما واضح میسازم که وقت ضایع شده و ما غافل شدیم.

ساعت یازده وسی دقیقه وزارت داخله را ترک گفتم و به دفتر کار خودم آمدم . در دفتر کارم به روی میز کار ، کارت دعوت سفارت شوروی را دیدم. از دیدن کارت خوشحال شدم و علت خوشحالی من آن بود که در سفارت شوروی در مورد کودتای طرح شده روس ها معلوماتی را بدست آورم. ساعت چهار بجه بود که به سفارت شوروی رسیدم. در سفارت اعضای سفارت و خود سفیر پوزانف از مهمانان پذیرائی میکرد . در صالون داخل شدم . دیدم که اعضای برجسته پرچم به شمول ببرک کارمل ، اناهیتا ، بارق شفیعی و غیره که تعداد شان به بیست نفر میرسید  مانند اعضای سفارت از مهمانان پذیرائی میکرد ند، اما از جناح خلق هیچ کس نبود. جناح خلق را هیچگاه شوروی ها دعوت نمیکردند و ما هم از مدت ها هیچ یکی از اعضای جناح خلق را در دعوت ها ندیده بودیم و شوروی ها هم چندان علاقه ای به جناح خلق نداشتند.

در دعوت تعدادی زیادی از مهمانان اشتراک ورزیده بودند. بعد از سرگرمی ها و پرشدن شکم ها خود را به یکی از اعضای سفارت که با دری خوب صحبت میکرد. رسانیدم در خلال صحبت از وی پرسیدم که آیا در افغانستان انقلاب  کمونیسستی یا سوسیالیستی امکان دارد .

وی گفت : نه هر گز نی ، پالیسی شوروی اینست که انقلاب ها از مسیر اصلی خودیعنی بعد از طی مراحل یعنی اول یک کشور باید صنعتی گردد توسط کارگر ها انقلاب بوجود آید. اما افغانستان تا هنوز یک کشور نیمه فیودالی بوده و نیم قرن بکار است که افغانستان صنعتی شود  آنهم به کمک دوستان شما یعنی شوروی ها. من به جوابش گفتم :

 ما هرگز به امریکائی ها اجازه نمیدهیم که در افغانستان سرمایه گذاری نمایند و مرکز فعالیت های سیاسی امریکا علیه شوروی گردد  و اینرا امریکا با ما قبول نموده اند که به افغانستان نزدیک نشوند. همین اکنون المان غرب در ولایت پکتیا پروژه های را روی دست دارد که قابل تحمل ما نیست.

این عضو سفارت زیاد نیشه بود . خوب حرف زده نمیتوا نست ومن زیاده از این از وی استفا ده کرده نمیتوانستم. خود را نزدیک ببرک کارمل نمودم . وی زیاد نیشه شده بود . مرا در آغوش گرفت و گفت :

وقت آن رسیده که نظام کهنه و فرتوت خاندان نادر غدار سرنگون شود.

برایش گفتم : رفیق کارمل چه وقت؟

وی گفت : صبر کن که در همین ماه یا بعد تر.

من دانستم که موضوع کودتا واقعیت دارد و شوروی ها حتما در افغانستان کودتا راه می اندازند......

خوانندگان گرامی !

من در ختم مجلس زیاد سراسیمه شدم . نیمه شب به پوهاند داکتر نوین وزیر اطلاعات  و کلتور زنگ زدم و از وی وقت گرفتم تا فردا باوی ملاقات نمایم. تمام شب خواب نکردم  و چندین مرتبه خواستم به سردار صاحب محمد داود خان تیلیفون کنم  اما جرئت آنرا نداشتم که وی را نیمه شب از خواب بیدار کنم . فردا ساعت هشت به دفتر کار پوهاند نوین رفتم . ساعت نه بجه وقت آن رسید تا باوی ملاقات نمایم . پوهاند نوین رااز جریان دعوت دیروز آگاه ساختم . پوهاند نوین عمیقا با توجه خاص به حرفهایم گوش میداد .

در آخر وی گفت : کاملا درست که پرچمی ها و خلقی ها متحد شده اند . فکر میکنم این اتحاد غیر مترقبه وضع را تغییر بدهد . دیده شود چه گلی را به آب میدهند.

... ماوشما قبلا در زمان داکتر یوسف خان صدر اعظم میگفتیم که ببرک کارمل چهره مشکوک است . واقعا این پیشگوئی حقیقت پیدا کرد و بالا خره ثابت گردید که ببرک اجنت شوروی و عضو فعال کی . جی . بی بوده است...... در این اثنا زنگ تیلیفون به صدا آمد . پوهاند نوین  با داکتر قیوم خان وزیر معارف صحبت را آغاز نمود . از خلال صحبت آن معلوم گردید که جلسه فوق العاده ای در ارگ جمهوری دایر میگردد. داکتر نوین صحبت را با من قطع نموده گفت :

 امروز معذرت میخواهم فردا باهم صحبت مینماییم. داکتر نوین از اتاق خارج شد ، خدا حافظی کرد." 2

                  داکتر شاه زمان وریز ستانیزی  در جائی دیگر مینویسد که :

     "  در راه با نورمحمد تره کی روبر شدم . بعد از احوال پرسی به وی تبریک گفتم . منظورم از تبریکی اتحاد خلقی ها و پرچمی ها بود. تره کی گفت :

" مننه کووم  زمونژ اتحاد وسو . خدای د وکری چه دوام وکری . دا  سو زلی دی چه اتحاد کیژی  خو شمر ببرک دا دروسانو گوداگی دغه اتحاد له منحه وری - =  تشکر میکنم ما اتحاد کردیم.خدا کند که دوام پیدا کند . این چند بار است که اتحاد میشود اما ببرک شمر این نوکر روسها اتحاد را از بین میبرد -  ترجمه از باقی سمندر است. )

من به جوابش گفتم :

تره کی صاحب اوس سه علت دی چی سره متحد سوی ؟ -  تره کی صاحب حالا چه علت است که متحد شده اید ؟ - ترجمه از باقی سمندر- چون من خروف پشتو را ندارم بنا واژه های پشتورا بطور خوانا نمیتوانم تایپ نمایم ، بنا" ترجمه آنرا از من بپذیرید/ باقی .)

تره کی گفت :

" زوانه شه پوهیژی . اخبار دی چلولی دی. زان په تگی مه وهه . خطر دی خطر. د خطر زنگ وهل سوی دی . باید تول روشنفکران ، کارگران او بزگران د ارتجاع او موجوده فاسد رژیم  په مقابل کی قیام وکری -  جوان خوب میدانی . اخبار را رهبری میکنی یعنی خبر نگار هستی . خود را به تگی و نادانی مزن. خطر است . خطر. باید تمام روشنفکران  ، کارگران و دهقانان برضد ارتجاع و رژیم ای فاسد موجود قیام بکنند / ترجمه از باقی سمندر )

من گفتم :

" دا خو امکان نلری . اوس د قیام وخت ندی . د یو سو محدود و فابریکو په کارگرانو قیام نشی کیدای .- این امکان ندارد . حالاوقت قیام نیست . با چند کارگر محدود فابریکات قیام  نمی شود. ب . س.)

تره کی گفت :

" ته کم عقله یی . ستا پوهوول مشکل دی . راسه یو سه عقل درته پور کلم -  تو کم عقل هستی . فهماندن تو مشکل است / بیا تابرایت کمی عقل قرض بدهم / ترجمه از ب. س )

بعد خندید و گفت :

" متوجه واوسی دولت زمونژ سارنه کووی او مونژ تول د تعقیب لاندی یو -  متوجه باشی که دولت ما را نظارت میکند و همه تحت تعقیب میباشیم / ترجمه  ب- س)

تره کی گفت :

 "کورته زم . تکسی راته کرایه کله "= خانه میروم تاکسی را کرایه بگیر .

تکسی را به بیست افغانی تا کارته چهار کرایه کردم . تره کی رفت که رفت و در زندگی دیگر باوی روبر نشدم.

من به دفتر کارم رفتم . بعد از نیم ساعت از مدیریت تحریرات وزارت داخله افسری داخل اتاق شد. گفت :

وزیر صاحب شمارا خواسته است . شما ساعت پنج عصر به اتاق وزیر صاحب تشریف بیا ورید . افسر رخصت گردید . با خود اندیشیدم که سرنوشت آینده ای این ملت بیچاره ومظلوم چی خواهد شد . مجله جمهوری پلوشه  تحت کار بود. مضامین را مطالعه میکردم . در این اثنا جگرن عزیز پسر زلمی خان نایب سالار وارد گردید. از وی احوال پرسی کردم وگفتم و در اردو چی گپ است . وی گفت . در اردو وضع متشنج میباشد اما معلوم نیست که علت چیست ؟ همه ازحیدر رسولی ناراضی میباشند. وی که چرس کشید باز لحاظ و پاس کسی را ندارد همه را دشنام میدهد. عزیز جان افزود. در اردو زمزمه میکنند که پرچمی ها و حلقی ها زیاد شده است . از وی پرسیدم  در اردو تعداد پرچمی ها زیاد است یا خلقی ها . وی گفت :

معلوم نیست اما پرچمی ها انگشت شمار میباشند.اما تعداد خلقی ها شاید زیاد باشد ، اما آنها   علنی نبوده وخود را افشا نکرده اند. از وی پرسیدم :

شوروی ها به پرچمی ها علاقمند اند و در یکی از روز نامه ها ی شوروی خوانده بودم ، حزب کمونیست شوروی حزب پرچم را به رسمیت میشناسداگر در کابل کودتا شود شاید قدرت را ببرک بدست گیرد. یکی از  دوستانم که در پهلوی من  نشسته بود گفت :

بلی همینطور است اما پرچمی ها خصوصا کارمل تنها در کابل و پلخمری نفوذ دارد اما خلقی ها در کندهار، کابل و پکتیا زیاد میباشند. گرچه شوروی ها به خلقی ها چندان علاقه ندارند شاید به حیث وسیله از آنها کار گرفته شود. صحبت ما به درازا کشید و نتیجه صحبت ما آن شد اگر دولت به موقع جلو کودتا را نگیرد اردوی ناراضی به پرچمی ها همدست میشود ودست به فساد میزنند. ساعت پنج عصر به دفتر قدیر وزیر داخله رفتم تا ساعت شش انتظار کشیدم . قدیر از ارگ جمهوری بر نگشت. فردا صبح ساعت 8 وی را ملاقات کردم.

وی گفت : ثبوت شما برای کودتا چیست. برای وی تمام دلایل دست داشته را گفتم و خاطر نشان ساختم که ببرک در سفارت شوروی گفت  که :

وقت آن رسیده که نظام کهنه و فرتوت خاندان نادر غدار سرنگون شود.

 قدیر گفت بیائید که ما وشما جائی رفتنی هستیم .

از دفتر بسوی نامعلوم حرکت کردیم که موتر طرف ارگ دور خورد و مستقیما در میدان قصر گلخانه توقف نمود . در قصر گلخانه به دفتر کار سردار محمد داود خان حرکت کردیم. از زینه بالا رفتیم . در اتاق انتظار نشستیم . از اطاق حیدر رسولی که دوسیه زخیمی زیر قول اش بود خارج شد. بعد از ده دقیقه داخل اطاق کار رییس جمهور شدیم . سردار داود بعد از احوال پرسی طرف قدیر نگاه کرد وگفت :

بلی موضوع از چه قرار است . قدیر به تفصیل گزارش را تقدیم کرد وگفت :

رهبر بزرگ وقت ضایع میشود.

سردار داود طرف من اشاره کرد وگفت :

شما چه شنیده اید؟

من تمام داستان را از منزل شیر زاد تا دعوت سفارت شوروی به تفصیل قصه کردم . در اثنای قصه کردن چشمان سردار داود راه میکشید از سیمای رنگ پریده وی علامه شهادت به ملاحظه میرسید.

سردار داود به قدیر گفت :

شاید، امکان دارد شوروی ها علیه ما کاری بکنند و ببرک نمک حرام به وطن خود خیانت کند . اما اردو و مردم با ماست چیزی کرده نمیتوانند.

قدیر اصرار کرد که سردار بزرگ اردو از حیدر رسولی ناراضی میباشد. باید در فکر اردو باشیم. قوای پلیس آماده هرگونه قربانی میباشد ، اما به نظر من اردو قابل اعتماد نیست.رهبر گفت :

حوصله کنید برای اردو مستغنی یا خان محمد خان را انتخاب میکنیم.

سردار داود برای من گفت :

فرزندم شمارا تربیه کردم . تشویق کردم تا به وطن تان به مردم تان خدمت کنید. یگانه هدف من و تلاش های من خدمت به مردم ووطنم بود وهست. شما راه کمونیست هارا تعقیب نکنید. عنقریب قانون مطبوعات اعلان میگردد و به جراید سابق دوباره اجازه نشر داده میشود. در این اثنا زنگ تیلیفون به صدا آمد.  سردار محمد داود خان با سردار محمد نعیم خان صحبت میکرد.از خلال صحبت شان معلوم گردید که نعیم خان عزم سفر به امریکا دارد . بعد از صحبت تیلیفونی سردار داود خان گوشی تیلیفون را گذاشته چنین گفت :

من وطنم را دوست دارم. من فامیلم را فدای وطن و مردم خود کردم. سلسله شاهی را برای ابد خاتمه دادم . رژیم جمهوری موروثی نبوده بلکه رژیم مردمی به مردم تعلق داردو حالا مردم میدانند و آینده وطن شان . من از روی عشق وعلاقه که به وطن ، خاک خود و مردم داشتم ، رژیم را تغییر دادم.  یگانه آرزوی من خدمت به وطن بوده که وطنم از نگاه اقتصاد و فرهنگ و علوم عصری و تکنالوژی پیشرفت نماید و آرزوی دوم من بوجود آمدن یک اردی مدرن وعصری میباشد و این اردو باید جوابگوی دفع هرنوع خطر باشد و بتواند افغانستان تاریخی و بزرگ را نگاهداری نماید . زمانیکه من برای اولین بار صدر اعظم شدم و اعلان سفر بری نمودم تمام سلاح دست داشته ما کهنه و حتی سلاح ها جری و جوک نداشت. اما امروز الحمد الله اردوی ما عصری و با تجهیزات عصری و مدرن مجهز میباشد .

در زمان سفر بری سلاح کهنه بدست داشتیم . ملت با شهامت افغان به شمول همه اقوام به صدای ما لبیک گفته و به صد ها هزار تن در مراکز علیه جنگ با پاکستان جمع شدند . این تجمع افغانها ی باشهامت منطقه را به لرزه آورد . پاکستانی ها از صوبه سرحد طرف پنجاب و سند فرار میکردند . در آن زمان دول بزرگ خصوصا امریکا برما فشار آورد تا مسئله پشتونستان از طریق مذاکرات حل گردد . امریکائی ها وعده های اقتصا دی و نظامی نمودند . ما هم خواست امریکا و دول بزرگ را قبول نمودیم ، من به امریکا سفر نمودم و رییس جمهور امریکا  آیزن ها وور نیز به افغانستان سفر نمود.

وعده ها شد و ماهم تلاش کردیم تا امریکا به افغانستان کمک نماید اما امریکا هیچ چیز نکرد ، مارا فریب داد.

ما مجبور شدیم جهت پیش برد پلان های اقتصادی کشور و بوجود آمدن یک اردوی منظم و مدرن به شوروی مراجعه کردیم . شوروی ها به وقت و زمانش همه پیشنهاد های مارا قبول کردند . پروژه های اقتصادی روی دست گرفته شد . سلاحهای مدرن را بدست آوردیم . اما ما آنوقت نیز میدانستیم که شوروی ها روی اهداف خاصی باما کمک مینمایند و ما هم از موقع استفاده کردیم و با شوروی ها معاهده عدم تعرض برخاک و عدم مداخله را در امور داخلی هر دو کشور امضا کردیم . فهمیدی خو ؟

حالا شوروی ها پا را آهسته آهسته از گلیم خود فراتر دراز می نماید . اگر همین  افغانها باشد  این پاهای دراز شده قطع میگردد و خاک ما و مردم ما تحمل پای درازی هیچکس را ندارد . درست است که ما از لحاظ اقتصاد ، فرهنگ  و علوم عصری  ضعیف هستیم . اما همت آزا ده و بلند داریم . به نان خشک قناعت میکنیم. اما غلامی کسی را قبول کرده نمیتوانیم.

 اشک در چشمان محمد داود حلقه کرد و گفت :

همه تلاشهای ما برای وطن ومردم است . ما جان خودرا فدای وطن میکنیم اما تسلیم نمی شویم . بگذارید نادانان و جوانان کم تجربه مستی کنند . زمانی واقعیت هارا درک میکنند و به اشتباهات خود پی میبرند. کمونیزم درد جوامع مارا دوا کرده نمی تواند . ایدیالوژی ، مکاتبی راکه ملت هضم کرده نتواند قابل تطبیق نیست.  اینوع ایدیالوژِی ها خون ریزی های وحشتناکی در قبال دارد که جامعه را با بدبختی ها و بربادی مواجه میسازد . در افغانستان کمونیزم جا ندارد . ملت افغان آنرا هضم کرده نمیتواند و من یقین کامل دارم و همه بامن هم عقیده خواهد بود که گلیم کمونیزم در جهان جمع شدنی میباشد.  اگر شوروی ها به افغانستان تعرض و مداخله نماید مرکز تباهی کمونیزم افغانستان خواهد بود.

سردار محمد داود خان طرف قدیر وزیر داخله رو کرده و گفت :

ما وشما باید از احتیاط کار بگیریم . گمان نمیکنم که اردو به من بیوفائی کند و خدمات مرا  فراموش کند .

قدیر گفت :

پدر بزرگ امروز اردو ناراضی به نظر میرسد. تا جائیکه من معلومات دارم اردو از حیدر رسولی ناراضی بوده ووی اردو را اداره کرده نمی تواند . چنانچه جنرال یونس خان چندین مرتبه در این مورد به حضور رهبر عرض نموده است و شما وعده سپرده بودید که اردو تصفیه وکدر رهبری وزارت دفاع تجدید نظر میشود.

 سردار محمد داود خان رو به قدیر کرده وگفت :

مراقب اوضاع باشید . سفارت شوروی و تمام نمایندگی های خارجی خصوصا ممالک سوسیالیستی تحت نظر و تعقیب گرفته شود. همچنان  دستور دهید که منازل ببرک ، امین تره کی و میر اکبر خیبر توسط خفیه پولیس ها تحت مراقبت باشد و اعضای سفارت شوروی اگر به منازل شان رفت و آمد داشته باشند . هویت آنها تثبیت و تحت تعقیب باشند.

سردار محمد داود گفت :

بزرگترین اشتباه راکه مرتکب شدیم . مسدود ساختن مطبوعات آزاد بود . در مورد آزادی بیان خصوصا مطبوعات آزاد باید عجولانه اقدام شود .

 سردار محمد داود برای من هدایت داد که با دکتور نوین وزیر اطلاعات و کلتور  در تماس شوم تا راه  برای نشر جراید آزاد سراغ گردد و قانون مطبوعات هرچه زود تر تدوین گردد .

من به جواب سردار داود خان گفتم تدوین قانون مطبوعات  زمان زیاد ی بکار دارد و فعلا اگر مطابق قانون مطبوعات گذشته البته با تعدیلات بعضی از مواد اجازه نشر جراید آزاد داده شود بهتر خواهد بود .

سردار داود گفت :

فعلا به جریده گهیز ، خیبر ، پکتیکا ، افغان ملت ، افغان و روزگار اجازه داده میتوانیم. در مورد جراید دیگر بعد تصمیم گرفته خواهد شد. سردار داود مرا مرخص نمود و قدیر وزیر داخله نزد سردار باقی ماند . من در اطاق انتظار نشستم . قدیر خان بعد از نیم ساعت از اطاق کار رییس جمهور خارج گردید . باهم ارگ را ترک گفتیم.

قدیر گفت :

شما با امین در تماس شوید . امین علاوه برآنکه کمونیست دو آتشه است اما نسبت به کارمل و دیگر پرچمی ها احساس وطنپرستی را دارد  و نشنلیست هم است. گمان نمیکنم که وی زیر دهل شوروی ها برقصد.

قدیر افزود :

قادر یکی از خائنین بزرگ است . هر قدر تلاش میکنم که ذهنیت سردار را علیه وی تغییر دهم که وی از قوای هوائی دور شود ، سردار قبول نمیکند . من یقین دارم که مصیبتی از قوای زرهدار و قوای هوائی متصور است . پرچمی هاو خلقی ها در همین دو مرکز لانه کرده اند.

من برای قدیر گفتم که شما چرا از کتاب راجستر که نزد....... موجود است ، استفاده نمیکنید ، در آن  کتاب شهرت مکمله تمام کمونیست ها ثبت میباشد .

قدیر خان گفت :

ماهم اسنادی داریم ما منتظر امر گرفتاری کمونیست ها  میباشیم . ما  میتوانیم  در ظرف 48 ساعت تمام شانرا گرفتار کنیم. تعدادی از خلقی ها و پرچمی ها نیز حاضر شده اند با ما همکاری نمایند و لیست مکمل پرچمی ها را ترتیب و بدسترس ما قرار دهند و آنها اگر اندک حرکت کنند ما تمام شانرا دستگیر مینمایم. اما البته در ولایات یک اندازه وقت بکار دارد. جاسوس کا، جی ، بی که نزد ما موجود است متاسفانه در مورد سوء قصد شوروی ها معلوماتی ندارد............" 3

داکتر شاه زمان وریز ستانیزی مینویسدکه :

 " من مرخص شدم و طرف منزل گل احمد فرید رفتم تا از طریق وی که هم صنفی امین میباشد با امین ملاقات نمایم. زمانیکه داخل منزل فرید شدم روی تصادف امین را آنجا  بافرید سرگرم نوشیدن ..... بودند بعد از احوال پرسی امین از دیدن من خیلی اظهار خرسندی کردو با من گرم گرفت و در اثنای صحبت دست من را فشار داده و آهسته گفت :

دوست من عزیز من یک سند نزدت موجود میباشد اگر این سند را یکبار دیده بتوانم ممنون احسانت خواهم بود. من به جوابش گفتم :

کدام سند ؟ 

وی گفت :

بچه کاکا خود را تیر نکنید. خوب فکر کنید ، چرت بزنید  ومقصد من از آن سندی است که از ارگ شاهی بدست آورده اید .

 من دست و پاچه شدم و قاطع جوابش دادم که نزد من کدام سندی مهم که از ارگ بدست آورده باشم موجود نیست.

وی گفت ،

خیر پروا نیست بعدا دراین مورد صحبت میکنیم.

خوانندگان گرامی !

 درواقعیت امر این سند نزد من موجود بود و حافظ نورمحمد خان کهگدای سر منشی حضور به من داده بود که در متن سند چنین آمده :

 " نورمحمد تره کی ماهانه مبلغ ششهزار افغانی از دا رالتحریر شاهی بدست می اورد ".

گل احمد فرید کمی نیشه بود و امین هم از حالت عادی نسبتا خارج شده بود . موقع خوبی بود که از آنها راز کودتا را بدست آورم.

من گفتم :

در افغانستان فعلا سیستم  نیمه  فیودالی موجود است ، چطور سوسیالیزم پیاده شده میتواند و نظر به ادعای شما کمونیست ها تا رسیدن کمونیزم باید چندین مرحله را طی کرد . پ

امین در جواب گفت :

ما میتوانیم بدون طی مراحل و انقلاب ، جامعه خودرا به طرف سوسیالیزم سوق دهیم.

من گفتم ، چطور ؟

وی گفت :

 توسط مداخله نظامی و به راه انداختن کودتا و توسط کودتا تغیر رژیم.

من گفتم :

این را شما فکر میکنید یا شوروی ها هم با شما هم عقیده میباشند؟

امین با خنده جواب داد و گفت :

ما افغانها از خود خصوصیاتی داریم . هر طور که دل ما خواست آنطور میکنیم . ما نمیتوانیم مطلق از دیگران پیروی کنیم یا دستور بگیریم.

من گفتم :

ببرک کارمل که با شما متحد شده است آیا وی با شما هم عقیده خواهد بود ؟

وی گفت :

ببرک خو اصلا افغان نیست وی در اصل پنجابی بوده و کواسه طاهر پهلوان پنجابی میباشد که از هند به پنجشیر و بعد در کمری جایگزین گردید . وی به درد مردم وملت نمیخورد وی مطلق یک اجنت میباشد اما از کارمل میتوانیم به حیث یک وسیله کار بگیریم . کارمل مورد اعتماد شوروی ها بوده و فرکسیون پرچم نزد آنها رسمیت دارد. با جناح خلق شوروی ها چندان علاقمند نمیباشند و اتحاد ما روی یک مجبوریت صورت گرفته است . ما جهت تطبیق پلا ن های بعدی که نزد ما موجود میباشد با پرچمی ها متحد میشویم.

من گفتم : پلا ن های بعدی شما چه خواهد بود ؟

امین گفت : یگانه هدف ما در افغانستان پیاده کردن سوسیالیزم و از بین بردن رژیم فرسوده شاهی میباشد.

من گفتم :

رژیم شاهی فعلا وجود ندارد . رژِیم موجوده یا نظام موجوده کاملا جمهوری بوده و رژیم شاهی با رژیم جمهوری کاملا فرق دارد.

وی گفت :

هیچ فرقی ندارد . تا زمانیکه خاندان سلطنتی وجود داشته باشد، قدرت بدست آنها خواهد بود. اگر داود خان فرسوده شود بازهم اگر اعضای خاندانی خودرا کاندید ریاست جمهوری کند برد با آنهاست ......

ساعت هفت ونیم شب یک دگروال داخل اطاق شد..... دگروال به حفیظ الله امین گفت که سردار داود به ریاست مصئونیت ملی هدایت داده است که از تمام ولایات لیست پرچمی ها و خلقی ها ترتیب و عاجلابه مرکز ارسال گردد . وی گفت در گردیز و خوست از طرف لوی ولسوالی خوست محمد ولی خان لیست تمام خلقی هارا ترتیب داده و به ریاست جمهوری تسلیم داده است.

حفیظ الله امین گفت :

راپور باید دقیق باشد .

دگروال گفت :

ما دقیقا از دفتر خاص رئیس جمهور اطلاع حاصل کرده ایم . دگروال به سخنان خود ادامه داه گفت که یک لیست دیگری از طرف یک تعداد پرچمی ها نیز به ریاست مصئونیت ملی صدرات عظمی تسلیم داده شده است.

حفیظ الله امین به دگروال گفت :

در مورد شاه پور احمد زی چه اطلاع دارید ؟

وی گفت :

وی قابل اطمینان بوده و در فرکسیون پرچم جذب شده است و به نواب دستور داده شده است که در مورد وی دقیقا مطالعه نماید.

دگروال به حفیظ الله امین گفت :

حکومت منا زل بود وباش اعضای بلند پایه حزب را تثبیت و همه تحت تعقیب میباشند.

امین گفت :

چنین اطلاع بمن نیز رسیده است ما وشما  باید دقیقا دستگاه پولیس را تحت مراقبت داشته باشیم . قدیر وزیر داخله سر سخت ترین دشمن حزب بوده و در نظر دارد وزارت داخله را از وجود پرچمی ها و خلقی پاک کند.  اگر تصفیه ادامه پیدا کند ما وشما با مشکلات بزرگی مواجه خواهیم شد.

دگروال گفت :

شب گذشته میر اکبر خیبر در نزدیکی منزل قدیر دیده شده است فکر میشود که با قدیر ملاقات کرده باشد. پرچمی ها نیز در مورد خیبر شک بر شده اند.

حفیظ الله امین گفت :

امکان دارد میر اکبر خیبر مخالف انقلاب بوده وی طرفدار آن نیست که چپی ها از راه کودتا با مداخله نظامی قدرت دولتی را بدست آورند . اگر ما راه لنین یا میر اکبر خیبر را تعقیب کنیم پنجاه سال دیگر بکار است تا جامعه مارا از حالت موجوده نیمه فیودالی خارج شود و داخل مرحله کاپیتالیسم گردد و در شرایط موجوده برای بدست آوردن قدرت دولتی یگانه راه کوتاه کودتا و مداخله نظامی میباشد.

دگروال گفت :

ما خلقی ها در اردو نیرو داریم اما تعداد پرچمی ها نا چیز میباشد اما خارج از اردو در دوایر ملکی تعداد پرچمی ها نسبتا زیاد میباشد اما پرچمی ها قابل اعتماد نیستند.

حفیظ الله امین گفت :

بلی واقعا همینطور است . رهبر آنها ببرک کارمل زمانیکه در اتحادیه محصلین بود به داود خان راپور میداد . زمانیکه محمودی و غبار زندانی شدند ببرک نیز زندانی شد اما بعد از مدت کوتاه ببرک از زندان خارج گردید . شواهد و اسنادی زیاد ی موجود است که ببرک کارمل به دربار راه داشته و به اساس راپور های وی تعدادی از وطنپرستان زندانی شدند . در زمان تظاهرات محمودی و غبار در مقابل ارگ ببرک گلو خود را پاره میکرد و علیه هیئات حاکمه شعار میدادو کسانیکه هیچ در  آن  صحنه نبودند  زندانی و مدت ها در زندان باقی ماندند اما ببرک بعد از مدت کوتاه از زندان رها گردید. بلی موضوع اعتماد مهم است ما وشما باید تمام پرچمی هارا تحت تعقیب داشته باشیم. من قاطعانه میگویم که بعضی از اعضای پرچم قابل اعتماد نیست . اما اینکه شوروی ها قول داده اند که آنها ایمانا با شماست قبول میکنیم اما اینکه چه میشود انتظار آنرا داریم.

ساعت نه و نیم شب بود . مجلس خوب گرم شد. امین مستی میکردو .......

گل احمد فرید گفت :

آیا ببرک هم فکر شما خواهد بود ؟

امین گفت :

ببرک تا آنزمان وجود نخواهد داشت . ببرک راکه من میشناسم ، وی افغانستان را دودسته تقسیم شوروی میکند ......به هرحال هروقت قدرت بدست ما رسید شرایط و زمان را در نظر گرفته تصمیم  میگیریم. حالا هرچیز که گفته شود پیش از وقت است............. امروز داود خان و دولت کاملا علیه شوروی قرار دارد و امکان دارد عنقریب مناسبات سیاسی شوروی و افغانستان برهم خورده شود. سیاست ایران ، عربستان سعودی ، مصر و امریکا در مورد افغانستان نیز تغییر نموده است و داود خان هم همان داود خان قبلی نیست . رضا شاه پهلوی و عربستان سعودی تلاش دارند که در سیاست افغانستان تغییری بزرگی وارد گردد. عربستان سعودی و ایران  ملیون ها دالر کمک را به افغانستان قبول کرده اند و کار سروی خط آهن که تمام مصارف آنرا ایران بدوش گرفته به شدت ادامه دارد و مناسبات پاکستان  وافغانستان کاملا حسنه گردیده است . این همه تلاش ها روی یک پلان سازماندهی گردیده است . طوریکه ما راپوری  از ریاست جمهوری بدست آورده ایم ، امریکائی ها حاضر گردیده که افغانستان را کمک نظامی نماید . بعد از برگشت سردار داود از ایران و عربستان سعودی ما دانستیم که داود خان همان داود خان سابق نیست . طوریکه در بیانیه خود به صراحت گفت که اید یالوژی های وارد شده درد مارا دوا کرده نمیتواند . مقصد داود خان از ایدیالوژی وارد شده کمونیزم بوده که توسط ما پیش برده میشود . فعلا در افغانستان کدام ایدیالوژی مشخصی دیگری وجود ندارد به جز ایدیالوژی سوسیالیستها .

گل احمد فرید گفت :

دموکرات نوین ( شعله جاوید ) از هم پاشیده شد. دموکرات مترقی ( پیروان مکتب میوند وال ) از بین رفته است . سوسیال دموکرات ها آنقدر قوی نمیباشد . ماخواهان طبقه متوسط هم خود را از بین بردیم . امروز با دو قدرت بزرگ رو برو هستیم. یکی قدرت سلطنتی که ریشه عمیق قومی دارد. دوم قدرت بزرگی اگر متشکل شوند  هواخواهان مکتب اخوانیزم میباشند و چون جامعه ما کاملا مسلمان و مذهبی میباشد ، زود راه اخوانیزم را تعقیب مینماید . جلو هر چیز گرفته میشود اما جلو احساسات مذهبی و ملی گرفته نمیشود. ............ ما میتوانیم از طریق کودتا قدرت را بدست آوریم............. در مورد اخوانیزم باید گفت که ما میتوانیم اخوانیزم را در افغانستان خفه کنیم   آن هم در آن صورت  عملی شده میتواند که به آنها از خارج کمک نگردد. اگر کمک نگردید ما پلان اتا تورک را بر آنها تطبیق می نما ئیم در غیر آن درد سری بزرگی را ایجاد میکند.

حفیظ الله امین با دیدن ساعت از گل احمد فرید خواست که مجلس را خاتمه دهد و طرف منزل خود رود. ما سه تن از منزل فرید خارج شدیم.

فردا ساعت 8 قبل از ظهر طرف وزارت داخله رفتم تا قدیر را ملاقات نمایم. قدیر خان ساعت 9 به دفتر ش با پیشانی ترش و رنگ پریده وارد گردید و مستقیما داخل اتاق کارش شد. بعد از سپری شدن چند دقیقه مرا به ملاقات پذیرفت . به قدیر جریان شب گذشته را مفصلا بیان کردم .

قدیر خان گفت :

صد فیصد برایم ثابت گردیده که کودتا شدنی است اما نمیدانم چطور رهبر را قانع سازم. من نمیدانم که حیدر رسولی با کله کوچک و پر از کاه خود همه مارا به تباهی میکشاند . در اثنای صحبت کردن زنگ تیلیفون به صدا آمد . قدیر گوشی را برداشته با محمد ولی لوی ولسوال خوست صحبت را آغاز نمود  و دستورش داد که عاجلا به کابل بیاید و تاکید کرد که در ظرف چهار ساعت خود را به مرکز برساند.

قدیربعد از چند لحظه سکوت گفت :

به ریاست مصئونیت ملی نیز از طرف بعضی از پرچمی ها راپور کودتا داده شده است . کودتا شدنی است اما چی باید کرد ؟ چطور جلو آن گرفته شود. اشتباهات بزرگی شده است واقعا افسران کار آزموده اردو را از دست داده ایم . امروز سرنوشت وزارت دفاع بدست چرسولا میباشد. حیف خان محمد خان ، حیف فاروق خان و حیف جنرال مستغنی . به هر حال در کشتی شکسته قرار داریم و باید کشتی را نجات دهیم.  اگر صلاحیت میداشتم همین امروز همه کمونیست هارا گرفتار و از تیغ میکشیدم باز هرچه شده بود میشد. قدیر خان بمن گفت از شما خواهش میکنم تا با میر اکبر خیبر در تماس شوید که وی چه میگوید آیا او نیز خواهان کودتا میباشد یا اینکه با پلان امین وکی ، جی ، بی مخالف میباشد.

من از دفتر کا ر قدیر خارج شدم و طرف پارک زرنگار حرکت کردم .در اتاق کارم دو تن از محصلین پوهنتون انتظار مرا داشتند بعد از احوا ل پرسی مضامین آورده را گرفتم و به آنها اطمینان دادم  که مطالب شان در مجله جمهوری پلوشه به نشر میرسد.

از آنها پرسیدم که من با استاد میر اکبر خیبر کار دارم. چطور وی را پیدا کرده میتوانم یکی از آنها گفت :

استاد خیبر همین حالا در مکروریان با ببرک کارمل قدم میزند. محصلین که از جناح پرچم بودند رخصت شدند. من با عجله طرف مکروریان حرکت کردم روی تصادف میر اکبر خیبر در نزدیکی هوتل آریانا با من روبرو گردید. من از بایسکل پایان شدم  و با استاد داخل صحبت شدم و از استاد گله کردم که با من همکاری قلمی نمی نما ید .

وی گفت :

مصروفیت من زیاد است وقت نوشتن مطالب ادبی را ندارم.  در خلال صحبت ها از استاد پرسیدم که وضع موجوده سیاسی را چطور ارزیابی مکنید و ببرک کارمل در یکی از دعوت های سفارت شوروی که خیلی نشه بود گفت :

ما رژیم موجوده را سرنگون میسازیم ،  نظر شما در این مورد چیست ؟ و شما همیشه می گفتید که ما مبارزه پارلما نی را تعقیب مینماییم و حالا از مبارزه پارلمانی به کودتای نظامی تغییر جهت داده اید ؟

وی گفت : نه هرگز من طرفدار کودتا نمیباشم .... من طرفدار کودتاهای نظامی نمیباشم  ..

من گفتم :

شما همینطور فکر میکنید .آیا ببرک کارمل با شما هم عقیده است؟

وی گفت :....   وی را همه میشناسند وی مطلق یک اجنت است و میخواهد افغانستان را دو دسته تقدیم روس ها نماید.

من گفتم :

در شرایط موجوده وحدت حزب بوجود آمده است و دو جناح قوی باهم یکی شده اند . آیا این وحدت دوام خواهد کرد یا روی یک پلان طرح شده سازمان دهی شده است ؟

 خیبر گفت :

همه موقتی بوده این وحدت را دیگران برما تحمیل نموده اند . اگر همین کارمل و کشتمند باشد ، هرگز وحد ت  دایمی و  بنیادی بوجود آمده نمیتواند. اما یک چیز را باید در نظر بگیریم که اخوانی ها در تلاش اند تا کودتا نمایند . قتل خرم وزیر پلان ودستگیری مرجان قاتل و اعترافات وی ثابت میسازد که اخوانی ها در فکر کودتا میباشند . این خطر بزرگی بما میباشد که باید دفع شود.

به استاد گفتم :

آیا حفیظ الله امین به این وحدت وفادار خواهد بود ؟

وی گفت :

امین تشنه قدرت است . اگر قدرت را بدست آورد همه چیز را فدای خواسته های قدرت طلبی میکند . ......

در حصه هوتل سپین زر باوی خدا حافظی کردم و به دفتر برگشتم و از صحبت خود با میر اکبر خیبر چنین نتیجه گرفتم که موضوع کودتا به همه اعضای حزب افشا نشده هرچی هست بین امین وببرک کارمل میباشد و میر اکبر خیبر اصلا از این پلان شوم کا. جی . بی آگاهی ندارد . اما از کودتای اخوانی ها هراسی دارد...

فردا به دفتر کار قدیر مراجعه کردم و در دفتر کارش محمد ولی خان لوی ولسوال خوست نیز حضور داشت..... من با محمد ولی خان داخل مذاکره شدم و گفتم :

ما با مصیبت بزرگی روبرو میباشیم . این مصیبت بزرگ اینست که پرچمی ها و خلقی ها میخواهند کودتا کنند.

محمد ولی خان گفت :

برادر چند مراتبه به داود خان گفتم ، لست  مکمل آنهارا با خود آوردم اما حیدر رسولی به داود خان گفت که مردم ذهنیت شمارا مغشوش میسازند. هیچ گپ نیست . اردو به تمام معنی طرفدار ووفادار رهبر میباشد و هر نوع خطر را برق آسا دفع میسازد.

در اثنای صحبت سکرتر قدیر خارج گردید و گفت وزیر صاحب انتظار شمارا دارند . من و محمد ولی خان داخل اتاق کار وزیر شدیم.

بعد از داخل شدن به اتاق وزیر داخله مرحوم محمد ولی خان از وزیر در مورد احضار عاجل خویش سوال نمود.

قدیر خان وزیر داخله گفت :

لوی ولسوال صاحب طوریکه اطلاعات میرساند در لوی ولسوالی خوست پرچمی ها وخلقی ها فعالیت دارند. جناب شما قبلا در این مورد با رهبر صحبت نموده بودید. اما صحبت های شما کدام نتیجه نداد . راپور شما کاملا درست در مورد تائید ماست اما قانع کردن رهبر مشکلاتی زیادی را ایجاد نموده است. خصوصا موجودیت حیدر رسولی که رهبری قوای نظامی بدست وی است ،  مارا بامشکلات زیادی مواجه ساخته است . وزارت داخله نمیتواند از داخل اردو از فعالیت های کمونیست ها اطلاعات درست و موثق بدست آورد. اما ما وشما همه میدانیم که خلقی ها بر اردو مسلط شده اند  و از وضع چنین بر می آید که کمونیستها پلان کودتا را علیه رژیم موجوده دارند و  ریاست مصئونیت صدارت عظمی نیز راپور های واصله را مورد تائید قرار داده اندٍ ، ما وشما باید از وقت استفاده کنیم و به هر وسیله که میشود رهبر را قناعت بدهیم که کمونیست ها پلان کودتارا طرح کرده اند.  رفت و  آمد پرچمی ها  به سفارت شوروی نسبت به گذشته بیشتر شده است. شوروی ها دعوت را نیز افزایش  داده و در این دعوت ها از جناح پرچم سهم بیشتری دارند.

محمد ولی خان گفت :

من بارها به سردار صاحب گفته ام که پرچمی ها و خلقی ها وطن را برباد میکنند و کنون علنی به فعالیت خود ادامه میدهند.  من یک روز به سردار صاحب موضوع را جدی مطرح کردم اما حیدر رسولی بالای من قهر شده و گفت :

ذهنیت  رهبر را مغشوش  میسازید . هیچ قدرت و نیروی نیست که رژیم موجوده را سر نگون سازد.

من بارها موضوع را با عبد الا لله معاون رییس جمهور ووحید عبد الله مسئول وزارت خارجه مطرح کردم . آنها نیز خطر را احساس کرده اند  اما نمیدانم که حیدر رسولی رهبر را جادو کرده یا کدام سری دیگری در کار است.  محمد ولی ادامه داده گفت :

من بارها به سردار صاحب گفته ام که جلالر وزیر تجارت جاسوس روس ها بوده ووی را از خود دور کند.  من یقین کامل دارم که روس ها از مذاکرات رییس جمهور با شاه ایران و سران عربستان سعودی کاملا گاهی دارند.  چرا که در همه  مجالس و عقد پروتوکول ها محمد خان جلالر اشتراک داشت و این جاسوس معلوم الحال به یقین که راپور همه مذاکرات و عقد پروتوکول ها را به شوروی داده است.

قدیر خان  گفت :

زمانیکه رییس جمهور به ایران وعربستان سعودی سفر میکرد وحید عبد الله با اشتراک جلالر در این سفر مخالفت شدید داشت . اما چه کنیم که مرغ سردار صاحب یگان دفعه یک لنگه میشود.

محمد ولی خان گفت :

جناب وزیر صاحب این همه مسئولیت بدوش شما بوده و شما مسئول امنیت کشور میباشید . شما باید رهبر را قانع سازید تا جلو همچو بد بختی ها گرفته شود.

قدیر خان گفت :

بلی درست است از همه اولتر باید حیدر رسولی از وزارت دفاع دور شود . در راس وزارت دفاع باید یکی از جنرال های ورزیده ووطنپرست قرار داشته باشد. از دو جنرال باید یکی را انتخاب کرد. یا خان محمد خان یا مستغنی را .

صدیق سیاه و یونس خان نسبتا جوان اند و با انرژی میباشند. بازهم چیزی گفته نمیتوانم تا زمانیکه مرغ رهبر یک لنگه باشد ، ما چیزی کرده نمیتوانیم. قدیر خان رو بطرف من کرد وگفت :

شما یک ژورنالیست سابقه دار چه نظر دارید؟

من گفتم :

من با شما هم نظر میباشم اما به نظر من باید از همه اولتر جلو کودتای کا، جی ،بی گرفته شود و عاجلا خنثی گردد. بعد از رفع این خطر باید متوجه ایران و پاکستان باشیم . روزی این دو کشور نیز بلای بر سر ما نازل کردنی هستند. این دو کشور که فعلا خاموش اند اما در آینده پلان های شومی در پیش دارند. متوجه آنها هم باید بود اما فعلا شوروی که بزرگترین خطر را متوجه ما ساخته است ، باید با تمام قدرت این خطر بزرگ را دفع کرد.

قدیر خان گفت :

جواب ایران و پاکستان داده میشود و فعلا آنها دست دوستی را به طرف ما دراز کرده اند فعلا کدام خطری وجود ندارد اما جواب مار افعی باید داده شود. من گفتم درست است فعلا دوست اند.

اگر در افغانستان کودتا یا کدام حادثه دیگری رخ دهد ، همسایگان ما مداخله میکنند . طوریکه در طول تاریخ مداخله ها خصوصا در مواقع حساس صورت گرفته است. اگر کمونیست ها کودتا کنند دوام نخواهد کرد اما مداخله ایران و پاکستان افغانستان را پارچه پارچه کرده و کشور مارا مانند شهر غلغله بامیان با نیستی و بربادی مواجه خواهند ساخت . ما باید فریب  دوستی آنهارا نخوریم . دوستی آنها به منافع آنها می چرخد. در طول تاریخ پنجهزار ساله ما  ،همسایگان به دوستی خود وفا نکرده اند ، در آِینده باید توقع دوستی را از آنها نداشته باشیم.

قدیر خان گفت :

هر قدر صحبت را دوام دهیم رنج ها زیاد میشود . بهتر است با عبد الا الله معاون رییس جمهور ملاقات کرد و جمعا با رهبر در تماس شویم و تمام  اسناد و راپور ها را به حضور شان تقدیم کنیم.

قدیر وزیر داخله به معاون رییس جمهور زنگ زد ووقت ملاقات خواسته شد . ساعت دو قبل از ظهر وقت ملاقات اش تعیین گردید من با محمد ولی خان در منزل یکی از دوستانش در سرای غزنی رفتم . بعد از صرف چای کتاب راجستر را که در آن شهرت مکمله پرچمی ها وخلقی ها درج گردیده بود برایم نشان داد . همچنان لیست مکمل کسانی راکه در سازمان جاسوسی ساواک عضویت داشتند. از نظرم گذرانید. در این لیست نام های بیش از صد نفر به نظر میرسد . محمد ولی خان یک کاپی این لیست را برایم سپرد که درج اوراق تاریخ میباشد.

محمد ولی خان  در خلال صحبت خود گفت :

حیدر رسولی با پرچمی ها همدست میباشد. پرچمی ها وعده داده اند اگر آنها در کودتا پیروز شوند حیدر رسولی در پست خود باقی خواهد ماند . حیدر رسولی با قادر خان روز و شب یکجا میباشد  و امکان دارد که حیدر رسولی توسط قادر خان و شاه پور احمد زی جذب شده باشد. پرچمی ها گفته اند که عمر سردار داود خان به سر رسیده اگر بسیار زنده باشد سه یا چهار سال . بعد از وی  هیچ کس چانس ندارد که بر کرسی ریاست جمهوری تکیه زند. پرچمی ها و خلقی ها که فعلا متحد شده اند از قدرت بزرگی برخوردار اند. چانس آینده با آنها است. ...محمد ولی خان گفت :

غوث الدین فایق سخت با کمونیستها مخالف میباشد. دیدن با وی ضروری میباشد. همچنان رهبر نیز وی را دوست دارد ......

 ساعت یک و نیم به وزارت داخله رسیدیم ، مستقیما به اتاق وزیر داخله  مراجعه کردیم . وزیر داخله انتظار مارا داشت. بعد از ده دقیقه طرف دفتر کار رییس جمهورحر کت کردیم . زمانیکه به اتاق کار عبد الا الله رسیدیم بدون توقف داخل اتاق شدیم . بعد از احوالپرسی صحبت های گرم آغاز گردید.

معاون رییس جمهور به وزیر داخله مرحوم قدیر خان هدایت داد تا موضوع جدی بررسی گردد و خائنین ملی را توقیف و مورد باز پرس قرار دهند...

من گفتم :

وقتیکه کودتا محسوس باشد باید عاجلا جهت جلو گیری آن اقدامات شود و با گذشت زمان چانس جلو گیری از دست میرود.

معا ون رییس جمهور گفت :

من کاملا موافق ام فردا با رهبر موضوع را جدی مطرح میکنم قبل از دیدن رهبر موضوع باید با سردار نعیم خان نیز مطرح گردد و با همکاری وی رهبر را قناعت داد تا عناصر خائن دستگیر و اردو از دست خلقی ها و پرچمی ها پاک گردد.

قدیر گفت :

ما با همکاری خود پرچمی ها منازل کدرهای رهبری را تثبیت نموده ایم و با دادن قومانده برق  آسا همه شان دستگیر میگردد. اما خدا کند که رهبر قانع و امر دستگیری آنهارا لطف نماید.

محمد ولیخان :

من یقین کامل دارم بازهم حیدر رسولی رهبررا فریب میدهد . فکر نمیکنم که رهبر به حرف های ماو شما گوش دهد.

معاون رییس جمهور گفت :

اگر مورد قبول واقع نگردد ما در مورد حیدر رسولی فکر خواهیم کرد تا این پلید از بین برده شود.

مااز معاون رییس جمهور خدا حافظی کردیم و از ارگ خارج شدیم در بین راه قدیر خان گفت شما هرچه زود تر خود را به منزل سردار نعیم خان برسانید ووی را از جریان کاملا آگاه سازید.

من ومحمد ولی خان بر طرف منزل سردار محمد نعیم خان در حرکت شدیم . بعد از ده دقیقه به منزل سردار نعیم خان رسیدیم . در اتاق انتظار نشستیم تا به حضور سردار صاحب شرفیاب شویم. بعد از نیم ساعت انتظار داخل سالون شدیم . سردار نعیم خان با شیر زاد وزیر سابق تجارت پهلو به پهلو نشسته بودند و بعد از صرف چای شیر زاد مرخص گردید. نعیم خان از محمد ولی خان پرسید. باز چه پیغامی دارید ،  از صبح تاحالا چندین تیلیفون آمده است که پرچمی ها کودتا میکنند . حقیقت چیست ؟

آیا این افواهات حقیقت دارد  یا اینکه عقب آن کدام پلانی در بین است و صبح از وزارت معارف کسی آمده بود گفت که امشب پرچمی ها دستگیر شده اند . در حالیکه دروغ محض بوده تا کنون نه پرچمی و نه خلقی دستگیر و نه زندانی شده اند.

سرادر محمد نعیم خان گفت :

در افغانستان با دو خطر بزرگ مواجه میباشیم ، یکی خطر کمونیستها و دیگری خطری اخوانی ها .

قتل وزیر پلان توسط مرجان نشاندهنده این واقعیت است که اخوانی ها با کمونیست ها موازی برای از بین بردن رژیم موجوده تلاش دارند اما حیف این ملت و این مملکت .

 هردو جناح یعنی چپی ها و اخوانی ها باعث بربادی وویرانی این خاک خواهند شد.

افغانستان کمی جان گرفته و به سرعت طرف انکشاف میرود  . اگر به اخوانی ها و چپی ها ( کمونیست ها) موقع مساعد گردد ، من یقین کامل دارم که افغانستان در آتش خواهد سوخت . اگر کمونیست ها کودتا کنند و قدرت را بدست گیرند هیچ امکان ندارد که علیه آنها راستی ها ( اخوانی ها ) قیام نکنند و اگر راستی ها قدرت را بدست گیرند واضح است که شوروی ها در پهلوی خود نظام راستی افراطی را تحمل کرده نمیتوانند . در نتیحه  جنگ ها آغاز میگردد و افغانستان میدان زور آزمائی امریکا و شوروی خواهد شد. گرچه امریکا ضد اخوانیت بوده مگر به حیث وسیله از آنها علیه چپی ها کار خواهد گرفت. وی افزود :

من چندین بار در مورد خطر راستی ها ، چپی ها با امریکا و ممالک اسلامی صحبت نموده ام اما در مورد افغانستان بی تفاوتی نشان داده اند و چندان علاقه به کشور ما ندارند. آنها برما فشار وارد میسازند که کمونیست ها در افغانستان فعالیت دارند . زمانیکه ما در مورد نفوذ کمونیست صحبت مینماییم . میگویند موضوع داخلی خود شماست. شماباید برای دفع آن اقدام نمائید.

این یک واقعیت است که همه چیز بر اقتصاد وابسته است . اگر کشور از نگاه اقتصاد پیشرفت نماید و زمین های بایر آباد گردد . فابریکه ها تاسیس گردد . زمینه برای تحصیلات عالی فرزندا ن  محیا گردد ، همه مردم هم مصروف میشوندو هم سویه زندگی آنها بلند میرود...........ما از امریکا و جهان غرب بارها تقاضا نمودیم که کمک اقتصادی نمایند اما افسوس که هیچ کشور غربی حاضر به کمک نشدند، در این اواخر با تپ و تلاش زیاد ایران عربستان و مصر حاضر شده اند که کمک نمایند البته ا ین کمک که جائی را گرفته نمی تواند . ... ببرک زمانی که خود را غلام حلقه بگوش سردار محمد داود خان میدانست و پاهای وی را بوسه میزد و جاسوسی میکرد ، امروز علیه وی قرار دارد . حسن کریمی راست گفته بود.   حسن کریمی همیشه میگفت که بچه حسین خان ، ببرک  مار آستین سردار محمد داود خان میباشد . حسن کریمی راست گفته بود ، همه دوست ها راست گفته بودند اما سردار صاحب کم شنید . ببرک خائن هم به شاه جاسوسی میکرد و هم بر سردار محمد داود خان.

محمد ولی خان گفت :

ما بارها به سردار صاحب گفته بودیم که ببرک جاسوس شوروی ها میباشد . یک خائن ملی و فروخته شده میباشد . حالا هم چیزی نشده . اسناد و مدارک وجود دارد . اگر در مورد دستگیری کمونیست ها اقدام شود ، فکر میکنم وقت است.

سردار نعیم خان گفت :

کدام طرف را باید گرفت اگر کمونیست ها دستگیر شوند واز بین برده شوند ، راستی ها به مراتب از آنها خطرناکتر اند . اگر راستی ها قدرت را بدست گیرند ، ضد مدنیت و فرهنگ بوده ما باید 1300 سال به عقب برویم که این هم قابل قبول ملت نیست. ما امروز در دو پله آسیا قرار داریم . کاری بایدکرد که از هر دو طرف نجات پیدا کنیم.........ببرک کارمل که به وطن خود و مردم خود خیانت میکند اصلا افغان نبوده ، از مهاجرین پنجابی میباشد . بلی ما اکنون انتظار حوادث  هستیم که چپی ها و راستی ها چی میکنند و چی مصیبتی را برای مردم بار مِی آورند.

من گفتم :

اگر انتظار حوادث باشیم و فکر میکنم که وقت ضایع میشود و از اطلاعات موجوده بر می آِید که چپی ها امروز یا فردا دست بکار شوند و کودتا را به راه اندازند ، زمانیکه که کودتا موفق گردید و کمونیستها قدرت رابدست گرفتند بعد کاری از دست ما ساخته نیست.

نعیم خان گفت :

شما اخبار نویس ها کنجکاو و از همه چیز آگاهای دارید .  فکر نمیکنم که چپی ها در این نزدیکی ها چیزی کرده بتوانند . بازهم برای جلوگیر ی کودتا فکر عمیق و عاجل بکار است اما واقعا تعلل بکار نیست از یک ماه به اینطرف افواه کودتا چپی ها و راستی ها سر زبان بوده به گفته مردم " تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیز ها " . من امشب با سردار صاحب صحبت مینمایم و موضوع را جدی مطرح مینمایم." 4

خواننده های ارجمند وگرامی !

تا اینجا میبینیم که برخورد بریژنف در کریملن با محمد داود چگونه در داخل افغانستان تپ وتلاشهائی را براه می اندازد. برای تامین منافع روسها جریان یا پروسه وحدت جناح های "خلق"  پرچم هر چه سریعتر سر همبندی میشود و آمادگی برای کودتا گرفته میشود.  شاخه های نظامی خلق و پرچم هرچه سریعتر دست بکار شده و برای جلوگیری از "مقاصد امپریالیستی " به نفع امپریالیسم شوروی اقدام کنند. بخاطر بسپاریم که بریژنف در کریملن گفته بود

"که در افغانستان فعالیت های دوجانبه در پروژه های ملل متحد و دیگر پروژه ها ی چند جانبه ، شمار متخصصین کشور های عضو ناتو بسیار زیاد شده است، در گذشته حکومت افغانستان از متخصصین کشورهای عضو ناتو حد اقل در مناطق شمالی آن کشور دعوت نمیکرد اما اکنون با آن دساتیر عمل نمیشود . او گفت :

اتحادشوروی به این انکشافات به نظر بد مینگرد و از حکومت  تقاضا میکند تا خود را از تسلط آنها رهائی بخشد، آنها چیزی دیگری جزجواسیس نیستند و روی مقاصد امپر یالیستی کار میکنند."

داود هم بپاسخ آن گفته بود که :

 "آنچه شما گفتید  افغانها آنرا توقع نداشتند و مداخله در امور افغانستان میدانند ، چنانچه قبلا گفته شد ، افغانستان روابط خود را با اتحاد شوروی با ارزش میداند .

 آنچه را محمد داود در این هنگام گفت :

ما هیچ وقت بشما اجازه نخواهیم داد که بما حکم کنید ، چگونه کشور خود را اداره کنیم . چه کسی را در افغانستان استخدام کنیم ، چگونه و در کجا متخصصین را توظیف نماییم ، این صرف مربوط به اداره دولت افغانستان است ،  اگر ضرورت باشد افغانستان غریب باقی خواهد ماند اما در فیصله های خود آزاد خواهد بود.

پس از این سخنان داود ناگهان برخاست ، تمام افغانها نیز برخاسته ، با اشاره سر در حقیقت خدا حافظی کرد و بطرف دروازه هال بزرگ روان شد. "

خواننده ارجمند !

پس روسها اقدام به کودتا نمودند و پرچم وخلق  به نیابت از روسها و شوروی امپریالیستی برای خوشخدمتی کریملن به سرعت حرکت کردند.

داود و قدیرو کابینه داود از کودتا آگاهی داشتند اما چرا اقدام به جلوگیری نه  نمودند ، موانع اصلی فکری و عملی در کجا قرار داشتند ؟

ممکن  بتوانیم به این پرسش پاسخی دریابیم .

کودتا چگونه از تیوری به عمل پیاده شد و با چه بهانه ای ؟

قدوس غوربندی پرده از برخی راز ها برداشته بود که اینک باهم میخوانیم :

" در آخرین لحظات که قبل از ترورش با خیبر در وزیر اکبر خان قدم میزدم و در مورد شیوه های زور گویانه کارمل  ،  اخطار هاو تهدید هایش که همه کاملا تهاجمی و عجیب و بیگانه به فرهنگ سیاسی بود ، صحبت میکردیم. در حالیکه در سیمایش یک اطمینان نسبت به آینده خوانده میشد گفت :
" من نمیدانم که کارمل بزور کدام میخ میپردو به شیوه بسیار نازل و نا متعارف شانتاز میکند و فکر میکند ، به اینصورت میتواند مارا تابع اراده خود سازد که دیگر هر گز چنین نخواهد شد. "

" کارمل و اعوانش سعی داشتند تا خیبر را بکلی تجرید نموده از هر گونه تماس اعضای حزب با استاد جلوگیری نمایند . بدور خانه او یک نوع محاصره نامرئی ایجاد کرده بودند و گشت وگذار شانرا تحت نظر داشتند...

در چنین اوضاع و احوالی بود که نگارنده خود را مکلف میدانستم از استاد بصورت منظم دیدن نمایم و نگذارم احساس تنهائی کند....

نگارنده آخرین جملات و اندرز های این یکی از چهره های تابناک معاصر افغانستان را هرگز فراموش نمیکنم که میگفت

" جنبش مارا یک انحراف بنیادی تهدید میکند و در این زمینه متاسفانه از سرنوشت احزاب مشابه که پیوسته قربانی بیجای دادند و بالاخره مجبور شدند به کپسول خود بخزند هیچ پند و عبرت نگرفتیم. مطلب اینست که مرز بین ارزشهای عقیده ای و ملی نادیده گرفته شده هر دو به زیان جنبش خلط میگردد.  اعتبار ملی که پایه اساسی عرصه تبارز سیاسی یک حزب است ،  قربان دنباله روی نمایشی میشود و تخریب میگردد. اختلاف اساسی من با کارمل در همین نکته است . من میگویم تکتیک و استراتیژِ ی حزب ما بر اساس تقدم خواستهای ملی و اجتماعی وطن خود ما ا تخاذ گردد و کارمل برعکس پا فشاری دارد خود را انتر ناسیونالیست پرشور و مرا ناسیونالیست تنگ نظر معرفی کندو بصورت شرم آور اینجا و آنجا راپور میدهد و تبلیغات مینماید .

من میخواستم   روی تهدید ها و اخطار های کارمل صحبت کنم و آنرا رندی ، بازار تیزی و ترساندن سر کوچه خوانده ناشی از عصبانیتهای کارمل تلقی کردم . هوا تاریک شده بودو ما در قسمت شمالی سرک حلقوی وزیر اکبر خان در جوار گویته انستیتیوت قرار داشتیم. باهم خدا حافظی کردیم.

من بخانه رسیدم و لی خیبر هدف تیر جنایت کارانه دشمن نابکار قرار گرفت و به خانه نرسید.

در حدود یک ساعت یا چیزی بیشتر از رسیدنم به خانه گذشته بود  که دروازه زده شد . دخترم که در وازه را باز نموده بود گفت نور کاکا آمده شمارا کار دارد.

از آمدن غیر مترقبه نور در آنوقت شب تعجب کرده خود را به دروازه رسانیدم . موصوف شتابزده و جویده گفت :

 رفیق خیبر را متاسفا نه ترور کردند.

سرم چرخید به دیوارتکیه زدم و بدون اراده چیغ زدم. خاینها ترورش کردید . خانم و اولادهایم که از شانزده سال به اینطرف خیبر را میشناختند همه در گریه و فغان شدند .

رفیقها داخل تکسی انتظار داشتند . نمیدانم چگونه خودرا آماده ساختیم و به جلسه پلینوم در خانه تره کی رفتیم . در خانه تره کی قبل از اینکه پلینوم آغاز شود ، سلیمان لایق را در دهلیز گفتم . من و شما و تعداد دیگری اعضای کمیته مرکزی تهدید چند روز قبل از کارمل را بخاطر داریم.  پیش من کار مل متهم است . من این مطلب را به پلنوم اظهار میکنم . سلیمان لایق گفت : در این کار نباید عجله کرد . این جنایت پوشیده نمی ماند. بگذار اسناد کافی جمع کنیم.  گفتن پیش از وقت این مطلب فوق العاده مهم حزب را در بحران عمیق فرو میبرد  و عواقب و مسئولیت عظیم دارد و دشمنان جنبش از آن سود مبیبرند . فعلا سکوت مصلحت است تا شواهد تازه بدست آید.

آخر های شب بود که پلنوم دایر شد و من در حالیکه در نهادم غم و اندوه جوش میزد و روانم را یک حالت هیجانی فرا گرفته بود جسما در آن جلسه حضور داشتم . از فیصله های چیزیکه به   خاطر دارم تعیین کمیسیون تدارک تشییع و  ند فین خیبر است و بس.

کریم میثاق به نمایندگی از کمیسیون تدارک روز ( 29 حمل 1357 را روز وداع با شهید حزب اعلان کرد. )  5

خیبر را کی کشت و چرا کشت ؟

در این مورد به دو نظر نگاه میکنیم .

یک :  داکتر شاه زمان وریز ستانیزی نوشته است که :

" کودتا ی نظامی را پلان را کردند و برای انگیختن و تحریک کردن اردو و حزبی ها دست به قتل خیبر زدند.  در قتل خیبر کی. جی. بی مستقیما دست داشت و بتاریخ 28 حمل قبل از قتل خیبر بایل اوف کارمند سفارت شوروی در ساحه مکروریان دیده شده بود. که بعد از چند لحظه  تروریستان از موتر جیپ بر میر اکبر خیبر شلیک میکنند ووی به هلاکت رسانیده میشود. " 6

دو:

جمعه نو پرور یک تن از خلقی های مشهور ومعروف در کتاب از "موج تا توفان نوشته بود که :

" روسها بادرک عمیق از اختلافات عمیق رهبری حزب دمومکراتیک خلق افغانستان بعد از وحدت سال 1356 به تشویش افتاده و یافتند که انشعاب دوباره حزب دموکراتیک خلق افغانستان حتمی است و اما نه بدو جناح ، بلکه به چندین جناح .

چنانچه اخراج حفیظ الله امین از کمیته مرکزی حزب در دستور روز بیروی سیاسی ح دخ ا قرار داشت . خیبر با پیروان خود به حزب " انقلاب ملی " داود خان می پیوستند. تره کی و کارمل دشمنان آشتی نا پذیر همدیگر بودند  و هر یک از آنها براه خود می رفتند. یک تعداد کادر های چیز فهم و مستعد در هر دو جنا ح در ایجاد سازمانهای جدید مستقل تپ و تلاش نمودند  و کاسه صبر آنها از دست این رهبران لبریز گردیده بود،  اما روس ها نمیخواستند که این نیروی باعظمت و متشکل پراگنده شوند و از طرف دیگر در وجود این نیروی منسجم و منظم ریزرو های کافی ضربه بر حکمروائی سردار داود در قوای مسلح تدارک دیده بود. هکذا روس ها در روانشناسی شخص داود خان  نیز معلومات کافی داشتند. آنها می دانستند که داود سر تنبه ،  نظامی بیش نیست و داود با اندک حرکت ح. د. خ. ا خلاف قانون اساسی عکسی العمل وواکنش سریع نشان میدهد . لذا باید انگیزه سیاسی را ایجاد نمود که هم پا ی حزب دموکراتیک خلق  در میان باشد و هم پای داود خان.

بدین لحاظ روس ها در کار خود مهارت داشتند و انگیزه سیاسی را در ترور خیبر ایجاد نمودند، ولی اینکه چرا روس ها خیبر را انتخاب نمودند ،  مطلبی است که به روس ها ارتباط  میگیرد." 7

جمعه نو پرور مینویسدکه :

" ما با ولسی یکجا جانب مکروریان کهنه سوار ملی بس شدیم . بدست اکثریت اعضای حزب گل لاله بود. به محل مربوط به بلاک استاد خیبر رسیدیم.  جنازه در پشت بلاک در فضای آزاد گذاشته شده بود .......

طبق پلان کمیته مرکزی حزب کریم میثاق در یکی از بالکن های یک اپارتمان همان بلاک برآمد و شروع به صحبت نمود.

" دوستان و رفقا !

ما باید با یک متانت ، با یک سکوت ، با یک سکوت پر معنی و خموش قبل از توفان بخاطر وطن عزیزخود افغانستان ، حوصله خود را حفظ کنیم  و جنازه این رفیق بزرگ و قهرمان خود را با یک عظمت و شکوه که در تاریخ کشور ما نقش شود مشایعت نمائیم. "

مشایعت کنندگان سخنان میثاق را با هورا پذیرائی مینمودند... بارق شفیعی نیز در همانجا ظاهر شد و چیزی گفت . دکتور مجاور احمد زیا د استاد پوهنزی ادبیات در یکی از با لکن های دیگر توسط کمره دست داشته خویش مصروف عکس برداری بود.

 انتقال جنازه یکجا با جمعیت بزرگی از اشتراک کنندگان به حرکت در آمد . زمانیکه اشتراک کنندگان به مقابل سفارت امریکا رسیدند ، شعار های ضد امپر یالیسم و ارتجاع با یک نظم خاصی داده شد.بعد از ادای نماز جنازه در مسجد پلخشتی ،  در قبرستان مورد نظر دفن گردید.

بعد از مراسم تدفین اعلامیه کمیته مرکزی ح.د.خ. ا به زبان پشتو توسط نورمحمد تره کی  خوانده شد  و متن دری آن توسط داکتر شاه ولی قرائت گردید.... بعدا " بیانیه سیاسی حزب که غالبا به تقلید از سوگند نامه های رهبرا ن شوروی  نگارش یافته بود...." توسط ببرک کارمل... قرائت گردید. در اخیر دو قطعه شعر " مرثیه گونه " پشتو و دری ...توسط سلیمان لایق و دستگیر پنجشیری خوانده شد. بعدا دعا خوانده شد و هرکس براه ا ی رفت ." 8

خواننده عزیز و ارجمند !

تا روز ترور و بخاک سپردن میر اکبر خیبر هنوز کودتا صورت نگرفته است و لی تمام سناریوی کودتا یکی بدنبال دیگر مو بمو به منصه اجرا در آمد. مخالف درون حزبی کودتا از سر راه برداشته شد و راه برای تامین منافع روسهابرای مدافعین منافع شان باز تر گردید.

ببینیم که در طرف دولت داود چه خبر بود و چه تصامیمی اتخاذ گردید؟

" در روز جنازه دفاتر از وجود کارمندان خالی گردید و کارمندان و مردم عوام برای تماشا طرف مکروریان سوم و شهدای صالحین میدویدندو چنین فکر میکردند که بین دولت و حزبی ها شاید برخوردی صورت گیرد. اما خلاف انتظار دولت هیچ عکس العملی از خود نشان نداد صرف کارمندان ریاست مصئونیت ملی با مخابره هایشان جریان را به مرکز مخابره میکردند . بعد از دفن جسد ،  ببرک کارمل با طمطراق بیانیه ء خود را ایراد نمود و دولت را مورد تهدید قرار داد و گفت :

" دیگر ما سکوت را شکستانده ایم . " در جریان مراسم و بیانیه ها چنین صحبت ها آغاز گردید که دولت حمله میکند. اشتراک کنندگان به عجله از راه شور بازار و بالاحصار ناپدید شدند.  دولت حمله ننمود اما بعدا معلوم گردیدکه حیدر رسولی جهت اغوا کردن دولت  به سردار داود خان  پیشنهاد نموده بود که حزبیها باید در شهدای صالحین مورد حمله هوائی قرار گیرند.  سردار داود خان این پیشنهاد را مورد قبول قرار نداد . رسولی خود در کودتا دست داشت وبه وی وعده شده بود که بعد از موفقیت کودتا وی را به حیث رئیس جمهور انتخاب میکنند.  " 9

جنرال عمر زی حوادث بعدی را چنین نگاشته است :

" بتاریخ 4 ماه ثور 1357 ... ساعت 5 عصر به دفتر واحدی رفتم ....که برایش تیلیفون آمد . بالافاصله از دفترش برآمد و برایم اینقدر گفت که وزیر داخله و قوماندان عمومی و برید جنرال محمد ظاهر در ارگ  در جلسه فوق العاده کابینه هستند ،  مراهم خواسته اند .. او بطرف ارگ و من بسواری موترم بطرف خانه حرکت کردم.... حینیکه من به خانه رسیدم هنوز موترخود را رخصت نکرده بودم که همسایه ام غلام حسین برایم گفت :

بشما تیلیفون است . قوماندان امنیه کابل برایم در تیلیفون گفت که با سلاح خود فورا به قوماندانی حاضر شوم . وقتیکه به قوماندانی امنیه رفتم. مشاهده کردم که یک تعداد زیاد وسایط پولیس در صحن قوماندانی حاضر شده اند و از اوضاع چنین معلوم گردید که کدام وظیفه مهم و بزرگ در پیش است . بدفتر قوماندان که قوماندان عمومی ژاندارم و پولیس برید جنرال محمد ظاهر لغمانی – غلام صدیق واحدی – غلام فاروق یعقوبی  رئیس جنائی مرکزی چند نفر مساعدین لوی سارنوالی با امیر گل قوماندان امنیه مصروف کار اند.چند دقیقه بعد.... گروپ اول، دوم ، سوم ، چهارم، پنجم، ششم، هفتم و هشتم   بایک ورق پلان کار و یاد داشت تحریری بصورت جداگانه عازم وظایف شدند. من هم در راس گروپ هشتم برای گرفتاری دکتور شاه ولی و تلاشی خانه اش موظف شده بودم . در هر گروپ یک نفر نمایتده سارنوالی و مامور پولیس سمت مربوطه نیز تعیین گردیده بود . برای آمر عملیاتی گروپ ها یک یک عدد تایپ ریکاردر میکرو کست نیز توزیع گردیده بود .  تا تمام جریان گرفتاری و تلاشی آنچه واقع میشود ثبت نوار گردد.

دستگیری داکتر شاه ولی :

من با گروپ معیتی ام در حوالی 12 بجه شب در وزیر اکبر خان مینه خانه اش را محاصره و دق الباب نمودم ..... تلاشی و محضر تلاشی تمام گردید که دکتور شاه ولی  بعد از مطالعه امضا و به من تسلیم داد.......

از جمله 9 نفر تا همین ساعت سه نفر نورمحمد تره کی – ببرک کارمل- دکتور شاه ولی داخل نظارت خانه شده بودند و متباقی گروپ ها هنوز به قرار گاه مواصلت نکرده بودند.

بازداشت حفیظ الله امین و جویدن ورق :

من که از دستگیری و تلاشی خانه دکتور شاه ولی فارغ شده بودم ، بدفتر قوماندان امنیه رفتم که اجازه بخواهم بخانه خود بروم . صدیق واحدی و قوماندان برایم ورقه دیگری تسلیم داد که به قوه ووسایط دست داشته برای گرفتاری حفیظ الله امین و تلاشی خانه اش بروم . از اینکه من خانه اورا ندیده بودم محمد نعیم معاون شعبه استخبارات به حیث یک راه بلد موظف گردید تا خانه امین را برایما نشان بدهد . معاون پولیس کارته پروان نیز در گروپ ما علاوه گردید..

... فدامحمد مامور پولیس را باخود گرفته به دروازه خانه امین رسیدیم که در همین کوچه ماموریت پولیس قرار داشت .

طبق معمول خانه را محاصره کردم . زنگ دروازه را فشار دادم و عبد الرحمن محصل پولی تخنیک پسر امین دروازه را باز نمود.  در سوال و جواب با عبد الرحمن بودم که حفیظ الله امین با دو نفر مهمان به دروازه آمد. وقتیکه مرا دید   به خنده همرایم مصافحه نمود . من هم برایش تصمیم لوی  سارنوالی و حکم دولت را ابلاغ نمودم . در جواب گفت :

بفرمائید داخل شوید من ممانعتی ندارم. طبق دستور دو نفر مهمان هم باید دستگیر میشد ولی امین برایم گفت :

این دو نفر مهمان از جمله هم صنفان عبد الرحمن پسیرم گاهگاهی از لیلیه پولی  تخنیک جهت درس خواندن بخانه ما می آیند . من در اختیار شما هستم . محصلین را اجازه بدهید که به لیلیه خود بروند. گرچه محمد نعیم سارنوال باین پیشنهاد موافقه نداشت ولی من به مسئولیت آمرانه خود برایشان اجازه دادم .

بعدا معلوم شد که این دو نفر محصلین نبودند ،  بلکه یکی انجنیر محمد ظریف وزیر مخابرات و دیگری فقیر محمد فقیر وزیر امور داخله رژیم امین بودند . آنها رفتند و ما داخل خانه امین شدیم....

وقتیکه ورقه محضر نوشته شد از طرف گروپ و شخص حفیظ الله امین امضا گردید . اسناد و کتب بعد از فهرست بداخل دو عدد بوجی انداخته شد در این اثنا در یک گوشه اطاق چشمم به یک عدد بکس دستی دیپلومات که قفل نمره دار داشت ،  خورد به امین گفتم بکس را باز نماید و دراین وقت امین یک کمی بفکر رفت و هیچ نگفت . بکس را باز نمود و میگفت در داخل آن خطوط دوستان و اسناد شخصی مصارف تعمیر خانه جدیدم است. برایش گفتم فرقی ندارد اسناد شخصی تانرا باخود تان بردارید و در این هنگام یک ورق را از بکس کشیده پاره پاره کرده و به دهن خود انداخت ، جویدن گرفت بالایش صدا کردم در این ورق چه بود که به دهن  ا نداختید باید دیده میشد. یک خط دوست شخصی ام بود کدام ورق مهم نبود.............

حوالی ساعت سه و چهل و پنج دقیقه با امین خدا حافظی نموده به طرف قرار گاه خود حرکت کردیم و حفیظ الله امین امشب یعنی چهارشنبه پنج و شش ثور 1357 در خانه خود سپری نمود.

هشت بجه بود که حاضر باش با قوماندان امنیه مرا از خواب بیدار ساخته بود و به دفتر قوماندان امنیه رفتم . برایش از اجرائات عملیاتی شب گزارش دادم و از دفتر قوماندانی امنیه برای فدا محمد پولیس گفتم که شخص خودش امین را توسط موتر جیپ محفوظا به نظارت خانه کابل حاضر کند . خودم به نظارت خانه رفتم . نیم ساعت بعد امین توسط مامور پولیس به نظارت خانه تسلیم داده شد و به اطاق 7 که قبلا تعیین شده بود ، زتدانی گردید."

دستور جداگانه چنین بود

"

  نه نفر زندانیان سیاسی هریک نورمحمد تره کی ، ببرک کارمل ، دستگیر پنجشیری , عبد الحکیم شرعی جوزحانی ، دکتور شاه ولی ، حسن ضمیر صافی ، حفیظ الله امین ، بارق شفیعی و سلیمان لایق به ترتیب به داخل اتاق های یک الی نه بصورت جداگانه نگهداری شوند. "

یک شب قبل رادیو افغانستان راجع به گرفتاری نورمحمد مشهور به تره کی ، ببرک به کارمل ، دستگیر پنجشیری ، عبد الحکیم مشهور به جوزجانی ، حفیظ الله امین که بر خلاف قانون اساسی  به حیث یک حزب در مارش و میتنگ علیه دولت تبلیغات نموده بودند ،  خبری نشر نموده بود...........

7 ثور 1357  یا روز کودتا :

روز پنجشنبه " به منزل چهارم تعمیر رفتم. در آنجا آمریت عمومی مخابره و دستگاه مخابره مرکز بود و از دگروال محمد افضل آمر مخابره پرسیدم او هم معلومات دقیق نداشت . گفت مرکز مخابره وزارت دفاع میگوید وسایط زرهدار قوای چهار و قوای پانزده به هدایت وزیر دفاع از پل چرخی بطرف شهر می آیند. معلوم نیست که به چه منظور بطرف شهر جرکت میکنند.

دگروال محمد افضل علاوه کردکه شبکه های سیار و ثابت پولیس هم از گردش تانکها در چهار راهی ها و جاده های عام راپور میدهند و هدف شانرا نمیدانند ...........

  جلسه فوق العاده  کابینه ، فیر های پراگنده خفیف و ثقیل در شهر ،  توزیع سلاح به افسران وزارت داخله همه را مبهوت و حیران ساخته بود . دستگاه مخابره وزارت دفاع و امور دفاع و امور داخله وضع را طور دقیق  تثبیت نمیکرد و یا نمیتوانست. تا حوالی ساعت دو بجه  بعد از ظهر در وزارت داخله وضع غیر عادی ،  سر درگم و متشنج بود.

دو عراده تانک زنجیردار یک عراده جیپ مخابره دار و یک عراده بیردم داخل احاطه وزارت داخله شدند و در اطراف تعمیر اساسی چهار منزله وزارت توقف و منزل چهارم تعمیر را تحت آتش گرفتند . تعمیر به لرزه آمد شیشه های منزل چهارم شکست. مامورین و کارمندان سراسیمه اینطرف و آنطرف میدویدند..

از موتر جیپ یک نفر جگتورن بلند قامت کلاشینکوف بدست پایان گردید و از لودسپیکر این آواز بلند گردید که میگفت :

 "افسران ، خورد ضابطان ، مامورین و سربازان شریف وزارت داخله  !

انقلاب است انقلاب ،  وزارت دفاع ، رادیو تلویزیون و همه وزارت خانه ها بدست قوه انقلابیست . ما با کسیکه مقاومت نکند  ،کاری نداریم . سلاح های خود را بزمین بگذارید و به محل تجمع که در صحن وزارت تعیین گردیده جمع شوید . مقاومت بیجا و بیهوده نکنید ورنه کشته میشوید . هرچه زود تر به محل تجمع حاضر شوید "  10

در جستجوی رهبران زندانی :

" وقتی طرفداران زندانیان سیاسی دست به قیام مسلحانه زدند در اوایل قیام حتی تا هنگام شام تیلفون های شهری فعال بود . وزیر داخله باید برای از بین بردن  رهبران قیام هدایت و دستور میداد تا اقدام کودتا از ریشه خنثی میگردید . ولی در کله قدیر که مفت در اثر یک خوش باوری زمام دار وقت به مقام وزارت داخله رسیده بود چنین تدبیرو  تجویزی خطور نکردو رنه هرگز کودتای ثور پیروز نمیشد   ..

دستگاه حکومتی بی کفایت و فرسوده بود که در روز روشن علیه رژِیم از قطعات تحت امر شان توسط گروپ های محدودی قیام صورت گرفت . وزیر امور داخله ،  جنرال محمد ظاهر قوماندان عمومی ژاندارم و پولیس ،  قوماندان امنیه کابل از صبح الی عصر هسته مرکزی رهبری کودتا را که نزد شان اسیر بودند ، نتوانستند از بین ببرند .." همه میدانستند که من شخصا آمر مسئول نظارت خانه هستم . باتفاق یوسف سحر،  سید رحیم ومحمد ابراهیم باطاق نمبر یک رفتیم. سلام دادم و الچک های دست بند نورمحمد تره کی را باز نمودم . تا این لحظه تره کی نمیدانست که چه واقع شده . برایش تبریک گفتم. بطرفم نگاه می کردو یوسف سحر و سید رحیم که در پهلویم استاد بودند . با تر ه کی کدام شناخت رویا روی قبلی نداشتند. برایش گفتم  پیروزی انقلاب را برای شما تبریک میگویم شما آزاد هستید .

گفت  چه میشنوم  انقلاب  ؟  کدام انقلاب ؟ این فیر ها از انقلاب است ؟ شاید توطئه دیگری در میان باشد ؟

گفتم بلی ین فیر ها از انقلاب است .

گفت انقلاب از طرف کی و از کجا آغاز شده ؟

گفتم انقلاب از طرف حزب د.خ. ا. توسط قوای  چهار و پانزده زره دار آغاز گردیده است. وزارت دفاع ، وزارت داخله اشغال گردیده و محمد داود خان با کابینه اش در ارگ محاصره اند.

گفت مرا کجا میبرید ؟

گفتم شمارا به استیشن رادیو افغانستان میبریم....

به اطاق نمبر دو رفتم الچک ببرک کارمل راباز نمودم . او هم خبری نداشت. انقلاب را برایش تبریک گفتم . به تعجب طرفم نگاه کرد. اورا هم به دهلیز کشیدم......... به همین ترتیب دستگیر پنجشیری ، عبد الحکیم شرعی جوزجانی ، دکتور شاه ولی،  محمد حسن ضمیر صافی، حفیظ الله امین ، بارق شفیعی ، سلیمان لایق را یکی بعد از دیگر آزاد نمودم .............  وقتیکه نه نفر را یکجا به صحن حویلی نظارت خا نه آوردم همه باهم مصافحه و رو بوسی نمودند . امین برای تره کی و سایرین پیروزی انقلاب را تبریک گفت .

تره کی از نزدش پرسید که :

 شما از انقلاب خبر دارید ؟ " 11

بروز جمعه هشت ثور محمد داود با برادرش محمد نعیم وزیر امورخارجه ، عبد الا الله وزیر امور مالیه و معاون صدارت , عبد القدیر وزیر امور داخله با یک تعداد اعضای فامیل محمد داود بداخل ارگ کشته شدند. " 12

داکتر شاه زمان وریز ستانیزی نوشته بودکه :

 "در جریان جنگ قدیر وزیر داخله از ارگ خارج شده بود.بعد از برداشتن زخم به شفاخانه چهارصد بستر انتقال و در آنجا ضربه گردید. مقاومت در ارگ ادامه پیدا میکند. بعد از ظهر قوای هوائی ارگ را مورد بمباری قرار داد و قومانده هوائی بدست  دگروال عبد القادر بود.

ارتباطات مخابره بین قطعات و داخل ارگ قطع گردیده بود . از اینرو قطعات کاری را کرده نتوانست و منتظر قومانده بودند.

در نیمه شب کودتا چیان داخل ارگ گردیدند . در داخل ارگ عمر،  خالد وسردار نعیم خان زخمی و در حضور داشت پدر و برادر خود جان دادند . امام الدین با دو تن افسران داخل اتاق سردار داود خان گردیده  داود خان امام الدین را مورد فیر تفنگچه دست داشته خود قرار داد . امام الدین بعد از برداشتن زخم بیرحمانه بر سردار بزرگ شلیک نمود و این سر دار نامدار را به شهادت رسانید بعد تمام خانواده داود خان به شمول زن ومرد مورد ضربه قرار گرفتند و در جمله شهیدان پاک وحید عبد الله معین وزارت خارجه و عبد الا الله معاون ریاست جمهوری نیز شامل بودند.

فردای کودتا در ولایات مقاومت ها آغاز گردید . جنرال یونس خان به طرف کابل حرکت کرد اما او از طرف کمونیستهای ننگرهار به هلاکت رسانیده شد.در خوست محمد ولی لوی ولسوالی خوست نیز عاجلا اعدام گردید و موسی شفیق نیز در روز دو کودتا  در وزیر اکبر خان در منزلش به شهادت رسانیده شد." 13

محمود قاری اوف مشاور نجیب نوشته بودکه :

" در واقع این چرخش نه یک انقلاب توده ای ، بلکه یک کودتای نظامی بود " 14

یار زنده و صحبت باقی.

.........................

پاورقی – رویکر دها – منابع

1 –       The   fall  Of   Afghanistan    - Abdul Samad Ghaus

                پوهندوی محمد یونس طغیان ساکاپی / از صفحه 230 تا 239

2-                   کتاب سهل انگاری داود خان – نوشته داکتر شاه زمان وریز ستانیزی – از صفحه  یک تا صفحه دهم.

3-                   همان کتاب تا صفحه 20

4-                  همان کتاب سهل انگاری داود خان – نوشته  داکتر شاه زمان وریز ستانیزی . تا صفحه 50

5-                   نگاهی به تاریخ حزب دموکرا تیک خلق افغانستان -  نوشته عبد القدوس غوربندی .   از صفحه  56  تا 59

6-                   صفحه 65 کتاب سهل انگاری داود خان -نوشته داکتر شاه زمان وریز ستانیزی.

7-           کتاب از موج تا توفان – نوشته پوهنمل جمعه نو پرور –  از صفحه 120 تا 121

8-         همان کتاب از صفحه 117 تا 118 – جمعه نو پرور- از موج تا توفان.

9-                     راز ها افشا میگردد – نوشته داکتر شاه زمان وریز ستانیزی -  صفحه 64

10-                    -  خاطرات یک افسر نظامی - شب های کابل -  جنرال عمر زی  از صفحه هفت به بعد.

11-                    همان کتاب تا صفحه 39.

12-                    صفحه 48 همان کتاب شب های کابل .

13-                    کتاب سهل انگاری محمد داود خان تا صفحه  70

14-                     کتاب افغانستان پس از بازگشت سپاهیان شوروی – ترجمه عزیز آریانفر – صفحه 16.