هفتم حمل 1385

27 مارچ 2006

باقی سمندر

 

 

 عبد الرحمن از زندان آزاد شد اما .

دیشب در خبری از بازل – سویس  یا بازل – المان  خواندم که :

" کابل . آ پ / باز.

عبدالرحمن عیسوی که در کابل محکوم به مرگ شده است ، به استناد ملل متحد خواهان درخواست پناهنده گی در خارج از کشور شده است.

آدرین ادوارد  سخنگوی ملل متحد  دیروز دوشنبه  گفت :

" ما توقع داریم که این خواسته بوسیله کشور هائی که به حل مسالمت آمیز این قضیه علاقمند اند ، برآورده گردد "

کشورهایی زیادی غربی و از آن جمله المان حکم محکمه و این حالت را در مورد عبد الرحمن ایکه از اسلام به عیسویت گرائیده است ، انتقاد کرده اند. " 1

 همچنان    محمد اسحق معاون ثارنوالی عمومی تائید  کردکه :

" که تحقیقات طبی در مورد حالت روحی  عبدالرحمن آغاز شده است ، اگر نتیجه تحقیقات دلالت بر ناتوانی روانی عبدالرحمن بنماید ، امکان تداوی روانی او در خارج ممکن است " 2

و خبر گزاری باختر گزارش داده بودکه :

 

  " دوسیه نسبتی عبدالرحمن که متهم به ارتداد است به حارنوالی (دادستان) امنیت ملی مسترد گردید

 محکمه دیوان  امنیت  عامه  مرافعه ولایت  کابل  دوسیه  نسبتی  عبدالرحمن  که متهم  به ارتداد  است جهت  رفع خلا و نواقص  قانونی  دوباره به  حارنوالی  امنیت ملی  مسترد  نمود .

جلسه قضایی  دیوان امنیت  عامه  مرافعه  ولایت کابل  امروز باردیگر  دایر  و قضیه  ارتداد  به اتهام  عبدالرحمن نامرا  بررسی نمود .

موصوف  به اثر عریضه  پدر وسایر  اقارب  نزدیکش  تحت تعقیب  قرار گرفت  .  درجلسه قضایی  امروزی  ماریا  دختر  متهم  تائید  کرد که پدرش  عصبی است  و حرکات نورمال ندارد .

 همچنان عبدالمنیر  و عبدالشکور پسران کاکای  وی نیز  شهادت دادند که  عبدالرحمن مصاب  به تکلیف  عصبی است  وعبدالرحمن  خود نیز  در حضور هئیات  قضایی گفت  که حالت  نورمال ندارم و آواز   های  عجیبی  را  میشنوند .

ضمنا"  موضوع  تابعیت  خارجی نیز در  اوراق  دوسیه انعکاس  نیافته  که ایا  وی  غیر از  تابعیت  افغانی  کدام تابعیت  دیگر  دارد یا خیر؟

هئیات قضایی  به این نتیجه  رسید  که غرض  رفع نواقص  و خلا های  موجود  ایجاب مینماید  که تحقیقات بیشتر صورت  گیرد .

 هئیات  قضایی  دیوان  امنیت عامه  مرافعه ولایت کابل  در جلسه  امروز خود  طبق  تعدیل  ماده شش  قانون  اجراات  جزایی  حکم نمود  که دوسیه  جهت رفع  خلا و نواقص  قانونی  به مرجع  مربوط  مسترد گردد . "  3 

امروز خبر گذاری باختر گزارش دادکه :

 

"عبدالرحمن تبعه عیسوی  افغانستان رها گردید

لوی حارنوالی  (دادستان) افغانستان دیروز هدایت داد تا عبدالرحمن که متهم به ارتداد بود ازنظارت ازاد گردد.

 محمد اسحق الکومعاون لوی حارنوا لی افغانستان گفت : حارنوالی صلاحیت دارد تا یکماه یک متهم را نگهدارد این معیاد اکنون تکمیل گردیده .

ضمنا" موصوف ادعا دارد که مصاب به امراض روانی است ما به وزارت عدلیه رسما" اطلاع داده ایم تا وی را از حبس رها سازند. یک تیم صحی موضوع مصاب بودن وی را به امراض روانی برسی خواهد کرد هرگاه ثابت گردد که عبدالرحمن مصاب به امراض روانی نیست دوباره جلب خواهد شد .  "

4

 

 و اخبار بین المللی را در مورد  فشارهای ایالات متحده امریکا، المان، واتیکان و مجامع وموسسات رنگارنگ  تقریبا همه دیدیم و یا خواندیم و یا شنیدیم .

فشار تفتیش گران عقاید را در افغانستان نیز دیدیم و اعتراض مخالفین ضد استبدادی را در طی اعلامیه های هم چنان به خوانش گرفتیم.

فشار بین المللی و فشار داخلی باعث شد تا کابینه حامد کرزی جلسه فوق العاده یا ویژه ای دایر نماید و راه حل برای خروج از این مخمصه بیابد. خوشبختانه راه حل موقتی پیدا کردند و جان عبدالرحمن  نجات یافت ووی به زنده گی امید وار گردید . این پیروزی را در اروپا و ایالات متحده اروپا و بسیاری کشور ها جشن گرفتند. این یک گام موثر در  راه آزادی گفتار ، بیان ، عقیده و مذهب است که به چشم سر می بینیم ، اما وصد ،اما که واقعیت تلخ تر از این است که کاندولا رایس ، مرکل و پاپ واتیکان و  دولت مداران فرانسه بیان میدارند. رهبران امریکائی و اروپا ئی از آزادی مذهب در افغانستان سخن میگویند اما در اروپا اگر یک دختر و یا زن با چادر به مکتب برود و یا به عنوان معلم ایفای وظیفه نماید ،  میبینیم که چهره اصلی وزرا و نخست وزرا و لشکرای از روزی نامه نویس ها برملا می گردد و در اینجا  آزادی فردی در انتخاب پوشیدن چادر در مکتب و جای کار و...  ممنوع قرار داده میشود. از این درد هموطنان خبیر و نا خبیر سر زمین من بیخبر اند و نمیدانند که دراروپا و امریکا و این کشورها چگونه برخورد های متفاوت در برابر ارزشها وجود دارد، اما خوشبختانه محمد اسحق الکو که معاون ثارنوالی افغانستان است ، خود در هامبورگ شاهد این مساله بوده است.

از خود میپرسم و خیال مینمایم که اگر سران بعضی از  کشورهایی در دنیا جمع شوند و بگویند که یک معلم باید  در المان و یا فرانسه  حق داشته باشد با چادر به مکتب برود و یا تدریس نماید ، خواهیم دید که چه غوغائی برپا خواهد شد و چگونه ارزشهای خودی را دفاع خواهند نمود. اویرو سنتریست ها و امرو سنتریست ها  در حالت تهاجمی از هر نوع وسیله ای برای پیشبرد وادامه مسابقه نوین بزرگ یا
"نیو گریت گیم " در منطقه استفاده می کنند  اما از واکنش برخوردهای خود در خیابانهای پاریس و فرانسه خود را بی خبر جلوه میدهند. به نظر من اندکی دقت باید کرد.

اینکه جلسه کابینه حامد کرزی توانست بزود ترین فرصت راه حل موقت و زود گذ ر بیابد ، خوشحالم اما  مشکلات اصلی کماکان پابرجاست و روشنگری برای جدائی دین از دولت  به مثابه  وظیفه خطیری کماکان بردوش دگر اندیشان ای ترقی خواه  در افغانستان درآغاز همین قرن بیست ویکم قرار داردتا سرانجام استبداد   از جامعه رخ ببندد.

عبد الرحمن از زندان آزاد شد وشاید به بسیار زودی پایش به اروپا برسد ولی آنهایی که در مورد شان سر وصدا براه انداخته نشده است و پیرو دین مسیح اند و در افغانستان به جلب و جذب می پردازند واز منابع معیین حمایت مالی ومادی میشوند ، چه خواهد شد ؟

سرنوشت عده ایکه مسیحی اند و در افغانستان به شکل مخفی زنده گی مینمایند چه خواهند شد ؟

تجارب چند سال پیش نشان داد که :

در افغانستان استخوان های مرده ها از قبرستانها کشیدند و به فروش رسانیدند.

ریشه های درخت ها ی پسته را کشیدند  و بفروش رسانیدند .

سیخ های گول و گادر ها را از میان دیوار ها و بامهای کانکریتی کشیدند و بفروش رسانیدند.

آثار و آبدات تاریخی بشمول آثار موزیم هاو کتب قدیمی و سکه ها  ار کشور بیرون نموده وبفروش رسانیدند.

کودکان و دختران جوان رابه بیرون کشیده و به معرض فروش قرار دادند. .

اینکه همه روزه ارگانهای پیکر کودکان و جوانان مارا بیرون میکشند و در بازار سیاه طب بین المللی بفروش میرسانند ، برکس پوشیده نیست.

اینکه سنگ های قیمتی و چوب ارچه و چارتراش و چارمغز را آسان تر از تریاک وچرس و هیروئین به قاچاق میبرند ، بیان این مطلب هم  افشای کدام راز سیاسی نیست و اینکه در موتر پولیس چاقاق مواد مخدر صورت میگیرد ، این هم برما پوشیده نبود ونیست ، همانطوریکه  پولیس خود مرتکب جنایت میشود و به جان زنی تجاوز میکند و قوای قضائیه هم به عوض آنکه امرزندانی شدن  پولیس ها راصادر نماید و آنها را زندانی کند، زنی را که مورد تجاوز قرار گرفته است ، به اسارت می کشاند، هم پوشیده نمی ماند.

بیاد داریم که  طالبان از کابل روزانه افراد را به شمالی میبرد تا تاک باغ ها را بسوزانند و درخت هارا اره نمایند  وووو

همه این مطالب بالا نشان میدهند که فقر، گرسنگی، بیچاره گی دست بدست هم داده و مایه صد ها فساد اداری و اجتماعی شده است.

یکی در بدل گرفتن یک بوجی گندم و کوپون خودرا " مترقی " میگفت و گویا " آته ایست " شده بود و

یگان دفعه هم  با افتخار فحش و ناسزا با اعتقادهای دینی خود روا می داشت و حورا می کشید.. دیگر ار فرط فقر و گرسنگی مورد شستشوئی مغزی قرار گرفته و گویا بهشت را در چند قدمی دیده و بم ها ومواد منفجره را به دور کمر می بنندد و روانه دیار عدم میشود.

دیگر ماهانه پول میگرفت و گویا برای تداوم جهاد  در " لشگر سکندر " یا شبیه آن به مثابه سیاهی لشکر و یا فرمانده خدمت میکرد.

فقر مادی  در کشور ما کماکان سایه گسترده است و باید در راه ریشه کردن فقر مادی را ه حل های منطقی و عقلی را  باید سراغ گرفت.

اما شما را به حو ادث یک هفته واندی پیش دعوت مینمایم.

آوانیکه عبدالرحمن محکوم به  اعدام شد ،شب نوروز بود و خبر حکم اعدام عبدالرحمن را خواندم وشنیدم . البته شما میدانید که برای ما افغانهای که درخارجه زنده  گی مینماییم ، تجلیل از نوروزبه مثابه عید و جشن باستانی  و عید رمضان وعید قربان به مثابه عید های مذهبی و دینی دارای اهمیت ویژه ایست و بخصوص برای من که با برگزاری ایام  نو روز وعید ،خاطرات گذشته ام در دهکده  ای ما مقابل چشما نم مجسم میگردد و یک نوع نوستالزی عجیب و غریب همه ساله در شب های نوروزو عید میداشته باشم. یاد و بود بیست وهشتم اسد به مثابه روزاستراداد  استقلال وبرگزاری  جشن استقلال  افغانستان هم جای خود را دارد و خاطرات خود را.

هنگامیکه در شب نوروز از حکم اعدام عبد الرحمن در کابل خبر شدم ، باور کنید دنیا به سرم دور خورد و به هر چه تفتیش گر عقاید بود نفرین فرستادم و به خودم گفتم که سال نو از بهارش پیداست وچون در شب نوروز از مرگ واعدام شنیده ام و از شما چه پنهان که در تمام زنده گی ام که از نیم قرن یانیم سده بیشتر است ، بارها از ظلم وستم و به توپ پراندن و سنگسار و اعدام  و زندان شنیده ام و خوانده ام و چه بسا که خودم در سال 1358 چه در چند اول و چه در بالا حصار کابل شاهد کشتار انسانها توسط قوای ستمگر حاکم یا" حزب دیموکراتیک خلق "بودم و پیش از آن وبعد از آن عزیزان ام محکوم به اعدام شدند و تاامروز حتی نمیدانم که قبرهای شان در کجاست. اینکه خودم در اسد 1358 به چه سرنوشت دچار میشدم وفرار کردم . این سخن جداگانه است.

پس خواندن و شنیدن از حکم اعدام ویا عملی کردن حکم اعدام و یا کشاندن فردی بخاطر جرم سیاسی یا   گویا جرم دینی به  زندان و لت و کوب و شکنجه و آزار فرد برمن بیش از حد سخت میگذرد و سخت گذشته است و باور دارم که تا استبداد پا برجا باشد ، کشتار و اعدام و شکنجه ادامه خواهد یافت .

تا انسانها بیتفاوت باشند و تماشاچی  ،کشتار ها ادامه خواهد یافت و شکنجه ها بیشتر خواهد گردیدو اعدام ها دوام خواهد یافت.

با همین احساس ودرک بود که از شب نوروز در تلاش شدم تا نخست برای رهائی عبد الرحمن کاری انجام داده باشم و از طرفی بدانم که عبد الرحمن کیست و در کجای المان زنده گی میکرد.

دریک هفته با بیشتر از صد نفر در گوشه وکنار هامبورگ  و اطراف آن و بسا شهر های آلمان از نزدیک دیدم وپرسیدم تابدانم که عبدالرحمن کیست وچکاره بود و در کجا زنده گی میکردوچگونه میتوان برای رهائی اش تلاش کرد ؟

ازانجائیکه عبد الرحمن خودش در محکمه گفته است و شما همه میتوانید صدای عبدالرحمن را در صفحه نخست گفتمان بشنوید وصدای ثارنوال را هم . عبد الرحمن گفت که :

" حکم اعدام را صادر کرده اند ، من می پذیرم اعدام راکه صادر کرده اند، اما من مرتد نیستم ، من کفر نیستم ، من یک عیسوی هستم "

 از اینرو به سراغ دوستان نزدیکم رفتم تا جویای کمک گردم .

دوستان نزدیک ام گفتند که عبدالرحمن مدتی در هامبورگ زنده گی میکردو مدتی هم در شهر بریمن. برای شناخت بیشتر از عبدالرحمن به افرادی تماس گرفتم که با کلیسا ها آشنائی   داشتند تا شاید کدام راهب کلیسا برایم از وی چیزی بگوید. سرانجام  بعد از چند ساعت تماس با افرادی که شناسایی دقیق تر از وضع پناهنده ها دارند و یکی از وکلای  مدافع پناهنده ها توانستم  با یک راهب کلیسا آشنا شده و با وی تماس برقر نمایم :

راهب کلیسا  از افغانستان است و افغان است و متاهل است و صاحب فرزندان.

راهب کلیسا لطف کرده و گفت :

" من صلیب خودم را مانند برادر عبدالرحمن بدوش میکشم. ما هر روز یکشنبه از ساعت ..... تا ... . در کلیسای ...... مشغول عبادت میباشیم."

راهب کلیسا که زادگاهش افغانستان است ، هر یکشنبه به زبان دری برای افغانهای دیگری که از دین اسلام بیرو.ن شده و به دین  عیسوی گرائیده اند و غسل تعمید دیده اند ، درس هایی از انجیل کتاب مقدس عیسوی ها میخواند. قرار شد که من با همکارم در کلیسا رفته و گزارشی با فیلم مستند  از نیایش آنها تهییه نما ییم ، اما ترس وواهمه انها را واداشت تا صحبت های ما بدون کمره ادامه یابد. تعدادی زیادی از افغانهای عیسوی در همین کلیسای مورد نظر برای نیایش روز های یک شنبه میروند و امید وارم بتوانم برای شما گذارش مفصل تری در آینده ها تهیه بدارم.

در شهر هامبورگ در یک کلیسای دیگر نیز تعداد بیشتر از صد نفر افغا ن و ایرانی عیسوی بروز های یک شنبه برای نیایش میروند و راهب کلیسای  فرد ی است که زادگاه اش ایران بوده است. من عکس از یک دختر ایرانی را که عیسوی شده است درهمین جا منتشر میسازم .

 افغانهای عیسوی شده  هنوز در هامبورگ همه خود را عبد الرحمن غم شریک میدانند و برای رهایی وی عبادت  میکردند..

 بمن گفتند که  "عبد الرحمن دو دختر دارد و نام یک دخترش ماریا است . 

عبدالمنیر و عبد الشکورپسران کاکای وی میباشند  "

مانند عبد الرحمن صدها مسلمان دیروزی از کشور های مختلف همچنان از افغانستان امروز خود را عیسوی میدانند . باید روشنگران ما در  این مورد وظیفه خودرا پایان شده به حساب نیاورند و برای جدائی کامل دین از دولت گامهای دقیق تر و شمرده تر بردارند.

تجدید نظر درمورد قانون اساسی افغانستان باید از ساحه روشنگری قرار گیرد.

آزادی عبد الرحمن را به فال نیک میگیرم اما در مورد صد ها عبد الرحمن دیگر که همه غیسوی شده اند، سخت نگران ام.

یار زنده و صحبت باقی.

 

 -------------------------------------------------------------

پاورقی -  رویکردها

1www.baz.ch-  

http:// morgrnpost.berlin1.de  2

3 _ اخبار باختر

4 – خبر گزاری باختر