ن . رهرو       /   22مارچ2006  / دوم حمل 1385 

ریشه های هستی تانرا به دست خود

وبه دلخواه دشمن قطع نکنید

 

 

 

مساله ملی یکی از آن مباحث مهم جامعه شناسی است که در شرایط خاص کشورما باید به آن توجه عمیق ، محتاطانه و واقع بینانه صورت بگیرد . چه هر گونه سطحی نگری و کج اندیشی آبیست که به آسیاب دشمنان میهن و مردم ما می ریزد .

ازنظرمن این مساله حاوی سه پهلو است. – واقعییت عینی تضاد ملی ، - نحوه برخورد به آن ، - استفاده دشمنان مر دم از این تضاد ها . تحقیق و بررسی تیوریک این مسایل کار صاحب نظران آگاه و با وجدانی است که ارمان سترگ رهایی زجرکشیده گان این مرز و بوم درمحراق توجه شان قرار داشته باشد . درین جا اشاره کوتاه من روی آن مواردی است که چگونه اربابان قدرت و شیاطین جفا کاراز این درز ها و اختلافات استفاده ناپاک

می کنند.

تضاد ملی از رهگذر دسته بندی تضاد ها در ردیف تضاد های درون خلق قرار دارد که با تضاد میان خلق و دشمنان او ماهیتا متفاوت است . نا گفته پیدا است که اسلوب حل تضاد ملی با نوع اول نیز از نظر ماهوی یکی نیست . این دشمنان سعادت و بهروزی خلق های افغانستان اند که با تبلیغات زهرآگین و نفاق افگنی های ابلیس وار میان ملیت ها و اقوام ساکن این سرزمین بذر کینه ، عداوت ، آشوب و اغتشاش کاشته ، تا بدینوسیله توطیه های موزیانه شان را جامه عمل بپوشانند .

تاریخ پراز درد و رنج افغانستان به خصوص سده اخیرگواه آنست که دولت های ضد ملی و ضد مردمی بالاثر تحریکات و دسایس استعمار جهانی همیشه از تضاد های ملی استفاده های فراوانی کرده اند . برادر را به جان برادر انداخته اند تا ازین طریق پایه های خون آلود تاج و تخت شان را استوارتر بسازند.  همین نسل ما شاهد جنایات تکان دهنده ای زیر نام دفاع از قوم ، ملیت ، زبان ، نژاد ، مذهب وسمت بوده ایم. که در نهایت عاملین اصلی آن اهریمنان تبهکاری بوده اند که به قول معروف آب را گل آلود کرده اند تا ماهی بگیرند.

آنگاهی که جنرال ملک دروازه های شهر مزار را بر روی طالبان گشود ، به زودی برخورد مسلحانه میان طالبان و قوت های محلی در گرفت که در نتیجه طالبان سرکوب شدند. پس از دو روز امکان میسر گردید تا از شهر دیدن کنم . در کنار جاده ها اجساد  ورم کرده انسانهای نگون بخت افتیده بود . از لباس های مندرس و قیافه های کشته شده گان معلوم می شد که اکثریت این فریب خورده گان فرزندان توده های فقیر این مرز و بوم اند . دیدن این صحنه های رقت انگیز صاحب هر وجدان سالم را می آزرد . در کنار جسدی ایستاده با خود گفتم : این سپاهی نا آگاه نمی داند که نطفه این تومور خبیثه در آن سوی ابحار بسته شده است و در پس این پرده تراژیک دست های ناپاکی شور می خورد که بخاطرمنافع حقیر شان ملتی را به خون نشانده اند. لشکر ایله جار و بی سوادی که بنابر

منافع بیگانه گان وفتنه انگیزی های نامردان قرن تفنگ بر داشته است تا سینه برادر خود را بشگافد. بدون تردید وضعییت در جناح مقابل نیز بهتراز این نبوده است .

قوم پرستی های نفرت انگیز و سنگر گرفتن ریاکارانه در پناه قوم ، زبان ، سمت ،ملیت و مذهب کارکسانی است که از لحاظ عقیده تی ، سیاسی و اخلاقی تا سرحد افلاس سقوط کرده باشند. آنهایی که بنا بر ارتکاب جنایات سنگین جای پای برای شان در میان مردم باقی نمانده است ،میخواهند آخرین روز های عمر ننگین شان را هم با تجارت خون ، اشک وماتم آدمیزاده گان بگذرانند.

امروز از هر وقت دیگرتوده های محروم ملیت ها و اقوام با هم برادر سراسر کشور به وحدت و یگانگی فکری وعملی نیاز دارند . هر آنچه درین مسیر انسانی و سرنوشت سازمانع و اخلال پیش کند ، چون زهر کشنده ای است که باییست با آن دست به مبارزه هوشیارانه قاطع و مشترک زد . من می دانم که نیل به این مامول کار آسانی نیست . تنها با شعار و آرزو نمی شود واقعییت را تغییرداد. باید همه روشنفکران وطندوست و آگاه ، سازمان های ملی وانقلابی و شخصیت های با درد و با وجدان کارمشترک وعاشقانه را به پیش ببرند .

تا زمانی که سلطه جابرانه ارتجاع داخلی و سیادت استعمار جهانی پا برجاست ، توده های زیر ستم ملیت های افغانستان روی آزادی ، رفاه و خوشبختی را نخواهند دید . ازهمینروست که حق تعیین سرنوشت به ملیت های زیر ستم تنها زمانی ممکن ومیسر است که به حاکمیت ارتجاع و سیادت استعمار پایان داده شود . با ایجاد یک دولت ملی ، مردمی  وانقلابیست که می توان راه را در جهت تساوی حقوق ملیت ها و اقوام هموار ساخت و زمینه های برتری طلبی شونیستی و تنگ نظری ناسیونالیستی را خشکانید. این راهیست دراز و دشوارگزار که به هر صورت باید پیموده شود .

 

                                     *   *   *     *     *

جوزای سال 1358 بود . هنوز سازمان آزادیبخش مردم افغانستان (ساما ) رسما اعلام موجودیت نکرده بود . زنده یاد عبدالمجید کلکانی با جمعی از پاکبازان جنبش انقلابی افغانستان روی تشکیل یک سازمان ملی و انقلابی به آخرین توافقات رسیده بودند . رژیم خونریز کودتا جنایت پشت جنایت در حق مردم روا می داشت که یکی هم به جان اندازی شیطنت آمیز اقوام و ملیت های این سرزمین بود . بخاطر افشای این توطیه شهید مجید شبنامه " جاوید باد پیوند خون خلق ها و اقوام سراسر کشور " را نوشت که در همان موقع از طرف همرزمان و هواداران راه او پخش گردید . در این شبنامه مجید شهید از موضع بر حق خلقها به مساله ملی نگاه کرده است . درایت ومال اندیشی او و یاران ارجمندش در برابر یک چنین مساله پراهمیت ، از متن این اثر نمایان است.

زنده گی پرشکوه مبارزاتی مجید سرشار از عشق و دوستی در پیشگاه فرودستان کشورش بوده است . " ژنده پوشان وطن لیلای او "  

شاید گفتن این موضوع نزد بعضی ها تعجب بر انگیز باشد که مجید کلکانی در دشوارترین روز هایی که حلقه محاصره را بر خود تنگ می دید ، به مناطق پشتون نشین کشور، در آغوش یاران و دوستان پشتون خود پناه می برد . او در زمان اشغال افغانستان توسط روسها بار ها به هم سنگران خود گفته بود که من در قندهار نسبت به شمالی احساس امنیت بیشترمی کنم .

به خاطر اهمیت بزرگ مساله ملی و به خاطر طوفان تبلیغاتی شدیدی که از سوی دشمنان و شیاطین سیاه روی درین راستا جاریست ، اینک بار دگر این شبنامه را خدمت وطن داران شریف و با درد خود پیشکش می دارم .

                ن . رهرو       /   22مارچ2006  / دوم حمل 1385