باقی سمندر

27 حوت 1384

18 مارچ 2006

  

    یاد گلگون کفنان حوت خونین هرات را گرامی میداریم

 

                                  ( پیوسته به گذشته – بخش سه )

  تا اینجا خوانده بودیم

 " در پای حصار جمعیت آنقدر زیاد میشود  که تمام راه ها و جاده هابند میگردد . هلیکوپتر های نظامی خیلی پائین پرواز میکنند. تا فعلا که ساعت یک بعد از ظهر است، جریان به دو بخش تقسیم میشود که یک بخش بطرف قومندانی امنیه و بخش دیگر بسوی شهر نو در حرکت است . تعداد  قیام کنندگان هر دو بخش را در این منطقه میتوان به ده هزار نفر تخمین کرد. آنچه که قابل یاد آوریست اینست که چون رژیم ضد خلقی حتما" چنین روزهایی را پیش بینی کرده بودبنا برهدایات مشاورین کا- گی- بی یک هفته قبل از قیام سه منطقه مهم شهر هرات را برای سنگر گرفتن تعین کرده بود. بطور مثال مسجد جامع هرات را تمامابرای زندگی خانواده های حزبی وابسته به دولت ، قوماندانی امنیه و هوتل پارک را برای بود وباش خانواده های مشاورین روسی اختصاص داده بودند.

همچنین از زندانیان هرات به شدت پاسداری کرده و نیروهای زیادی رابنام دفاع از محبس در آن منطقه متمرکز کرده بود، بدین ترتیب خلق های قیا م کننده نیک میدانستندکه بدست آوردن این سه منطقه بعد از فرقه نظامی از همه مهمتر است. از اینرو جمعیتی که متجاوز از پنج هزار نفر است بطرف قومندانی هرات حرکت کردند. در نزدیک دروازهء خوش و هوتل بادغیس با سیل از تانک ها و موتر هایی که حامل مسلسل چی های رژیم است ، رو برو میشوند. زد وخورد شروع میشود ، شهیدان خلق یکی بعد از دیگری به زمین می افتید ند. تک تک لاله های انقلاب خلق افغانستان توسط دست های سیاه و تبه کار آدمکشان پرپر میگردند. رفقای صف اول صدای شان طنین می افگند که مردم، آنهائیکه مسلح هستید از صف های عقب به جلو بیایید. بلی کشتار وحشیانه هیچ فایده نمی کرد . تمام مناطق حساس شهر یک پارچه خون و آتش شده بود. جا دارد از شهیدان وتک ستاره های که از فراز "

"آسمان غمزده ء این منطقه بزمین کشیده شده اند، یاد کنیم و به آنها درد بفرستیم.

ناصر، حبیب، نصیر احمد ازلیسه جامی و قاسم معلم از ابتدائیه جامی و دو نفر از معلمین زنده جان که اسمای شان را نه توانستیم بدست آریم ، از جمله ء این ستارگان اند. از جمله آنهائی اند که تبلور شرف انقلابی و آزاد مردی بودند . طنین صدا هایآنهاهنوز بر گوش ها پیچیده است که ندا میزنند :

" زنده باد انقلاب مسلحانهء توده ای ! " " مردم باید مسلح شوید !"

درود بر روان پاک آنها !

جاده های نزدیک دروازه خوش که از خون شهیدان به دریای خون مبدل گشته بود، توان دیدن را از عده ای ( مخصوصا زنان) ربوده و آنها را محبور میکرد تا با چشمان بسته روی خون شهدای خود قدم گذارند. بعد از یکساعت زد و خورد و شهید شدن هزار تن بهترین پاکبازان راه انقلاب، عقب نشینی در فضای این منطقه مستولی میگردد. مردم عقب نشینی میکنند. سر سپردگان رژیم این منطقه را آنچنان وحشتی فراگرفته بودکه عدهء از دیوارهای قوماندانی پولیس فرار میکنند. بلند گویان رژیم اخطاریه ها یکی بعد از  دیگری صادر میکنند که فرار نکنید. لازم است گفته شود که این بلند گویان به سه زبان اوامر ضد مردمی خودرا صادر میکردند.اول به زبان روسی ، بعدا" پشتو و فارسی.

تعداد نعشهای متعفن این خائنین به خلق از این منطقه که دولت ضد مردمی آنهارا در منطقه گاذر گاه به گور سپرده است  به پنجصد نفر میرسند.

حال بهتر است موضوع را از بخش دیگر ادامه بدهیم. بخشی  که از پای حصار به طرف شهر نو حرکت نموده است فعلابه نزدیک تعمیر خواجهءمحله واقع در جاده شهر نو میرسد. جاده ایکه دولت ضد خلقی آنرا بنام یکی از اوباشان باند خلق یعنی عبد القادر " شهید" ( بخوان مردار) آن ناپاکی  که در زمان اوج شعله جاوید در هرات بخاک افتاده بود نامگذاری کرده است. در این منطقه ساختمان چهار منزله ای که دولت خائن آنرا برای " سازمان جوانان خلقی " اختصاص داده بود واقع است. آیا می بایست جریان از نزدیک این ساختمان بی تفاوت رد میشد ؟ مسلما" نه .

همان است که خلق بجان رسیده از دست عمال این سازمان شروع به آتش زدن این ساختمان میکنند. این تعمیر از دروازه پائین تا طبقه آخر چنان به آتش کشیده میشود که میتوان از آن تلی از خاکستر مشاهده کرد. نکهبانان این سازمان و افرادی از اعضای آن که در حدود سی نفر میرسید ( بقیه قبلا فرار کرده بودند ) به خاک میافتند. ننگ ونفرین بر این خائنین.

در قطار اول زیارت گازرگاه دولت خود فروش گنبدی از سنگ بنا کرده است که روی سنگ آن نام یکی خائنین به خلق یعنی رئیس سازمان " جوانان خلق" را کنده و از وی بنام " قهرمان شهید"یاد کرده است. خلق این منطقه بعدا کفن این مزدور و کفن های تعدادی دیگری از مزدران سر سپرده را از زیر خاک بیرون کرده اند.

بعد از آتش زدن فساد خانه ء جوانان ضد خلقی نوبت به افغانستان بانک میرسد.

مردم تمام دارائی آنرا به نفع خلق مصادره میکنندو بعدا تعمیرآنرا به آتش میکشند. جریان چون توفان به پیش میرود تا به دفتراطلاعات و کلتور یا مرکز اطلاعات جاسوسی کا-گی- بی میرسد. تمام عکس ها و جریان مسافرت تره کی به روسیه و دیگر ملحقات این دفتر به آتش کشیده میشوند. از اینجا نیز چیزی جز خاکستر باقی نمی ماند .

حالا ساعت پنج روز شده است. باران شدیدی شروع به ریزش میکند، تعداد شهدا زیاد است. هنوز خلق اطراف هرات ومناطق روستائی نتوانسته اند خود را به شهر برسانند. همه فکر میکنند که شهر دیگر تصرف شده است. در هر گوشه و کنار  چند نفری دیده میشوند که شهیدی بخون تپیده را بر دوش دارند و به نوبت حمل میکنند.

شفاخانه هرات و حتی شفاخانه حیوانات مملو است از تیر خوردگان که اکثرا"به روی چار پایه  ها توسط خواهران وزن هایی که قلب شان مملو از عشق به فرزندان این سرزمین است، حمل میشوند. از دارو و دوا خبری نیست. مادری را میدیدی که چادر سر خود را  پاره پاره میکندو بر دست شکسته ء برادر و یا فرزندش گره میزند.

آسمان با ریزش باران تیره تر شده بود . در گوشه : جاده ها یا شفاخانه میدیدی که گاه زخم خورده ء در سکوت این موج آخرین نگاه را برروی رفیق یا برادر و یا مادرش می افگند و دیگران هم روی تب دارش را میبوسیدند و از او وداع میکردند. اینها مظهر حیات یک خلق بودند.

  روز پنجشنبه به پایان میرسید . هنوز پاسی از شب نگذشته است که صدای گلوله در فضای ظاهرادر آن چند ساعت سکوت حکمرفا بود ، میپیچید و تا صبح به وقفه ها ادامه پیدا میکندو چه بسا مادران وپدرانی که تاصبح بر بستر فرزند تب دار خود اشک ریخته و ننگ ونفرین بر رژیم مزدور  وخود فروش میفرستادند.

دولت دست نشانده شب پنجشنبه از طریق رادیو حکومت نظامی اعلام میکند.

اخبار و گذارشات قیام در شهر به گوش برادران طبقاتیشان در روستاها و دهات اطراف میرسد. دهقانان زحمتکش از این جنایات روز پنجشنبه به خشم می آیند و پیوند خون می بندند.

امروز جمعه 25 حوت استو خلق قهرمان به خاطر آزادی و بخاطر آن لحظات دیروزی که اخبارشهادت خواهر و یا برادری را شنید و طنین قلب قیام کنندگان دیروزی رااحساس کرده اندو بخاطر دیروز که کاروان کاروان شهدا ردیف شده بودند ، همان شب از چهار طرف براه پیمائی به طرف مرکز شهر شروع کردند. حکومت نظامی بر خلقی که مصمم است بر دژ ارتجاع یورش برد و انتقام خواهران و برادران طبقاتی اش را بستاند ، چه تاثیری دارد؟

موج موج از دهقانان بویژه از دهات وروستاها ِ زیارتجا، دهزه، غورون، مالون، گذره و از غرب دهات اطراف پل هاشمی رو بطرف شهر میاوردند. در بین راه پیمایان افرادی مسلحی دیده میشدند که به سلاح های شکاری ، تبر، چوب، تفنگ های باروتی مسلح اند. مردم غیور شهر از آنجائیکه از دیروز آموخته بودند که باید مسلح بود، روز جمعه صبح با وجود حکومت نظامی از خانه های خود خارج میشوند، اما دهقانان زحمتکش که از دهات آمده انددر شروع زد وخورد پیش قدم میشوند . مردمی که از دهات شرقی شهر آمده بودند به نزدیک پل ریگینه رسیده بودند. آنهائیکه از شمال آمده بودند به کارتهء دروازه قندهاررسیده اند.

دولت خائن که تگیه گاهی جزئ سر نیزه ندارد، امروز یعنی جمعه راهی به جز بمباردمان هوائی اتخاذ نکرد. همان است که اولین غرش هواپیماها ی روسی بر فراز مردم زحمتکش که به پل ریگینه رسیده بودند ، طنین می افگند. آتش است و گلوله و بم های خانمان ویران کن که به روی مردم بیگناه  فرو میریزد. درست یک ساعت منطقه هوتل پارک بمبارد میشود، آنچنان بمباردی که تاریخ آن خطه بخود ندیده بود. برادری به عقب خواهرش ، مادری بدنبال فرزند و دهقانی به دنبال رفیقش بخاک می افتد . گوئی همه جا تاریک است ، فضا بوی گوشت و خون میدهدو طیارات بمبارد میکنند. روسهای خائن به آتش بازی میکنندو معلمین شریف و انقلابی به مانند رفقای چون عبد القدوس ، امین، سید احمد، عبد الله در صف اول مبارزه توسط گلوله های نابکار به رگبار بسته میشوند و مانند صذد ها شهید دیگر سر و سینهء شان توسط گلوله شگافته میشود. این فرزندان خلف که در مقابل خلق جان به لب رسیده ء خود عهد خون بسته بودند آنهم چه عهد خون ، جانبازی هاو فدا کاری های آنها را تاریخ همیشه در سینه ء خود حفظ خواهد کرد.

درود فراوان به روان آنها !

ولی از آنجائیکه خلق نترس و بپا ایستاده در مقابل بمبارد و گلوله پاسخ می دهد و آنهم پاسخ دندان شکن  ، از دروازه و دیوارهای عقب هوتل با همه ئی سلاحی به هوتل میریزندو موفق میشوند که تعدادی از اسلحه های انبار شده در هوتل پارک را بدست آورند. آنوقت است که مشاورین کا- کی – بی دستور عقب نشینی صادر میکنند. خلق دلاور درک میکند که این تنها عقب نشینی نیست ، این یک شکست مفتضحانه و رسوا است. در جریان این عقب نشینی به تعداد زیاد تر از پنجصد نفر  از نیروهای دولتی  به خام می افتند و هوتل پارک به تصرف خلق قیام کرده در می آید. در بین سقط شده گان دولتی بیست نفر از مشاورین روسی بودند که لاشه های گندیدهء آنها تا روز بعد از قیام ، رهگذران آنجا را به سر دردی مبتلا کرده بود.

زنده باد دلاوری خلق !

بعد از تصرف منطقه مردم در درجهء نخست متوجه شهدای شان میشوند و آنهارا هرکدام بسان لاله های چیده شده از گلستان انقلاب تحویل مردم دهات پل ریگینه میدهند. بازهم جا دارد از زنان دلاوری نامبرد که در زیر رگبار گلوله وبم شهید شده ای را بر دوش انداخته اشکریزان از صحنه خارج میشوند. هر حواهر و مادری را میدیدی که در مرهم گذاری و بستن زخم ها از دیگری پیشینی میگیرد. هرکدام عهده دار و نکهبان حتی پنج زخمی میگردند.

یاد آنها گرامی باد و درود فراوان بر آنها !

حال ساعت سه  بعد از ظهر روز جمعه است . طوفان خلق چند جاده را پشت سر گذاشته و روی به محبس هرات این دژ تسخیر ناشده میکند. عدهء از معلمین انقلابی و مبارز در صف اول قیام کنندگان

پیشنهاد توقف ده دقیقه ای را میدهند تا حد اقل بتوانند  در بارع شکل حرکت صحبت کنند. ولی سرعت جریان و زیادی تعداد جمعیت مانع از عملی شدن پیشنهاد میگردد. جریان توفان وار به راه خود ادامه میدهد تعداد زیادی از رفقا همراه با عده ء از کارگران دلیر شرکت پحته هرات که با دهقانان زحمتکش گذره یکجا شده بودند ، در بین راه تا به نزدیک محبس روی شانه های مردم سخنرانی میکنند.

از یک کیلومتری محبس هرات که نگاه ها خیره شده ، چیزی جز برق برق سر نیزه به چشم نمیخورد . جریان توقف میکند که متفرق شوید تعداد جمعیت متجاوز از ده هزار نفر است. رفیق عزیز معلمی از مکتب جمعیت سروستان که همه مردم دهات اطراف آن منطقه به صداقت انقلابی او ایمان داشتند  روی دیوار آن منطقه بلند میشود و شروع به صحبت میکند. دیگر رفقا صحبت اورا نوبت وار تا جائی که قدرت دارند بداخل جریان پخش میکنند. لحظه بعد گوئی کوه به غرش آمده است همه یکجا شعار میدهند :

" زندانیان سیاسی باید آزاد گردند  ! "

این شعار پاسداران ضد انقلاب را به تب لرزه مرگ می اندازد و به پاسخ رگبار صادر میکنند. عزیز این معلم شریف که اولین هدف را سینه او استقبال کرد ، نخستین شهیدی بود که در آن منطقه گلوله های آتشین ضد انقلابیون از وی پذیرائی کردند. رفیق عزیز یادت عزیز باد و خاطره ات جاودانه  !

رگبارها متعاقب یکدیگر بر روی مردم بیگناه مانند باران باریدن گرفت. قوای دشمن از سنگرهای محافظه برخوردار بودند ولی میهن پرستان  و انقلابیون بیرون از زندان به علاوه نداشتن سلاح های کافی ، بدون سنگر بودند. این نبرد انقلاب و ضد انقلاب مدت دو ساعت به درازا میکشد. دشمن  از بس که خون ریخته ، سرمست از بادهء خون بیگناهان- فرمان آتش ازچهار طرف زندان را میدهد. صفوف اول از شهیدان خالی میگردد و جاتی آنرا دیگران اشغال میکنند. وقتی پای خودرا روی سبزه های که تازه سر بیرون کرده بودند، میگذاری فکر میکنی سبزه ها آب داده شدهولی وقتی به دقت نگاه میکنی ، رنک آب سرخ است شهدای منطقهء زندان از همه جا بیشتر است. تعداد آنها به دو هزار نفر میرسد . این طرف و آنطرف لاشه های هم دیده میشوندکه از برجهای زندان پائین افتاده اندو بعضی شان نشانه های سر شانهء خود را دارندکه رنگ حون بخود گرفته اند و از خون پاک قهرمانان سرخ شده اند.

 ننگ و نفرین بر آنها !

مردم عقب نشینی میکنند ولی افسوس که دژ ارتجاع تسخیر ناشده میماند. شب فرا میرسد و دولت سر سپرده بیست وچهار ساعت نظامی اعلان میکند . هنوز پاسی از شب نگذشته که بمباران شکاری های دولت شروع میشود.

از هرکوچه وبرزنی مردم از روی بامها به کمک همدیگر میروند، خانه ها خراب میشوند. مادری را میدیدی که فرزندش را زیر چادر انداخته است و میخواهد آنرا بجای امنی برساند.  این شب سخت وحشتناک بود. مرزهای دیواری بین منازل از بین رفته بود. مردم آنقدر به هم نزدیک شده بودند که برادر وار همدیگر را پذیرائی کرده و از لقمه نان تا تکه سفیدی را جهت زخمبندی  تقسیم میکردند. شب به صبح رسید ولی در واقعیت هنوز شب است ، تعداد شهیدان در اثر این بمباردمان زیاد تر از آنست که بتوان احصائیه گرفت. کنار جاده، سر کوچه، روی چهار پایه ها، بین چادر هاانسانهای دیده میشوند که گناه شان بخاطر آنست که میخواستند آزاد باشند و از بردن بودن سخت متنفر بودند.

ساعت یازدهء روز شنبه است، صدای از منطقهء کارته شلیک میشود. باوجود حکومت نظامی بیست وچهار ساعته ، باوجود بمباردمان شب گذشته و با آنکه مردم هنوز نتوانسته شهیدان شب گذشته را جمع کنند، مردم زحمتکش و دهقانان قهرمان آنجا بر تانکها یورش میبرند . روسهای خائن که هرکدام نظارت پنج تانک را به عهده گرفته اند؛ غافلگیر میشوند، از دهن تانک هاگلوله و آتش میبارد، ولی حماسه است، شجاعت است.

عایشه ء قهرمان دختری که به تنهائی توانسته بود از زیر چادر تبر خانه اش را بیرون کندو از عقب بر پشت گردن نظامی روسی فرود آورد و آن را بخاک اندازد، آنچنان مردم را به تحسین واداشت  که یورش همگانی بر تانک ها بردندو نتوانستند پنج تانک را به تصرف در اورند. بقیه فرار را بر قرار بهتر دانستند.

شگاف بر قوای نظامی شهری پدید می آید. مردم با داشتن پنج تانک و مقداری  اسلحه های گرفته شده روی به طرف مرکز شهر می آورند. عایشه قهرمان بعدا توسط مسلسل بدستان، به رگباربسته شده بود. او دختر بود آزاده که همصنفی های اودر لیسه مهری اورا خوب میشناسند. یاد آن شهیدعزیز و دیگرانی که در کنار آن بخاطر آزادی جان داده اند، گرامی باد!

در تمام نقاط شهر پیشرفت و عقب نشینی ادامه دارد مقارن ساعت چهار بعد از ظهر است که آواز گلوله از فرقه هرات به صدا در آمد.عدهء ازسربازان در طی دوروز گذشته که بیگانگان و ضد انقلابیون در هرات حمام خون براه انداخته اندبه خشم آمده و از رفتن به شهر و مسلسل کشیدن بروی هم میهنان خود ابا ورزیدند. همچنان در کندک پیاده نظام بعد از جرو بحثی که بین یکی از نظامیان پائین رتبه افغان و دو نفر از مشاورین روسی در کرفت، دو تن از نظامی های افغانی کشته میشوند و به تعقیب آن چهار نفر روسی مورد یورش سربازان کندک پیاده نظام واقع میشوند که در اثر این حرکت فرقه به دودسته تقسیم شده و جنگ به شدت در میگیرد. پیلوتا ن میدان هوائی شیندند لز بمباران بخش مخالف خود داری میکنند. به این ترتیب فرقه نظامی هرات میدان جنگ استو ستیز. قوای مخالف دولت نیروی خود را به طرف دامنه کوه های گاذر کاه میکشاند. شخصی که رتبه پائین رتبه نظامی دارد بنام نور احمد خان رهبری قوای مخالف دولت را بع عهده میگیرد . بعد از یکساعت زد وخورد ، تمام سربازان و نظامی های پائین رتبه به جبهه مخالفین میپیوندند و سربازان فریاد میزنند.:

" دو روز بمبارد ، دو روز گشتن، هزار هزار شهید کردن ، دیگر بس است "

مشاورین روسی و دیگر سر سپردگان نظامی که صحنه را برخود  تنگ میبینند تسلیم میگردند. در شهر هم جریانی که از کارته حرکت کرده بودفعلا بعد از تسلیم شدن مسحد جامع و قوماندانی ، چهل نفر از مشاورین روسی و به تعداد دو صد نفراز گردانندگان داخلی آنها را اعدام انقلابی میکنند که از جمله آنها یکی گل آقای تره کی است که از مهره های معروف جریان ضد خلقی بود.

ساعت نه شب است که شهر آزاد می گردد. در شهر نو هرات مردمی که جمعیت آنها به تعداد بیست الی سی هزار نفر میرسید، فریاد میزنند :

" افغانستان باید آزاد گردد، هرات بخشی از آن است "

بعدا" مردم آهسته آهسته و آرام بسان قهرمانان بطرف کلبه های ویران شدهء خود باز می گردند. همه وعده میگذارند.

" فردا ساعت نه صبح "

ولی اینکه فردا چه باید کرد هنوز تعیین نگردیده. از آنجائیکه دولت خود فروش نتوانست توسط تانک و مسبسل مردم قهرمان را سرکوب کند ، جای آنرا حقه ونیرنگ گرفت و لی بخشی از نظامی های بالا رتبه که ظاهرا تسلیم شده بودند، منتظر  هواپیما های نظامی از شهر دوشنبه بودند. بعد از هشت ساعت آزادی شهر دوباره بمباران به کوه ها و دامنه های گاذر گاه شروع میشود. آنچنان بمیاردی که دست هتلریان فاشیست را از پشا بسته بود. آنقسمت از نظامیان داخل فرقه هم که ظاهرا تسلیم میشوند، بعدا شروع به عملیات از درون فرقه میکنند  .گروه نظامی ای رهبری مخالفین را به عهده دارد . بعد از سه ساعت زد وخورد و سقوط دو هواپیمای میگ ( که تاحالا لاشه آنها در نزدیک تخت صفر افتاده است) دو نفر از گروه رهبری تاب مقاومت نیاورده دست به خود کشی میزنند. که یکی همان نور احمد خان است. او قبل از خود کشی سخنرانی به عمل آورده انگیزه اقدام خودرا همان بمباردمان و عملیات فاشیستی ارتش ضد انقلابی ، که در طی دو روز گذشته در شهر اطراف آن انجام داده شده است، میداند.

بعد از هم پاشیدن رهبری، تعدادی زیادی از نیروهای مخالف دولت به خاک وخون کشیده شده اندو ضد انقلاب به تعقیب بمباردمان دامنه کوه های شمال شهر به بمباردمان خود شهر می پردازد. بمباردمان ورگبار بستن تا نیمه های شبشنبه ادامه پیدا میکند . ظاهرا" نیروهای دولتی دوباره بر شهر و اطراف آن استقرار پیدا میگنند و بدینترتیب روز دوشنبه  ترور و خفقان صد چندان بیشتر از گذشته بر فضای غمزدهء شهر حکمفرما میگردد. چهل و هشت ساعت نظامی اعلام میشود. هیچ کس حق خارج شدن از خانه نیمه ویران شدهء خود را ندارد. راه های هرات به دیگر شهر ها و ایران قطع میگرددو تعداد زیادی در اثر بمباردمان شب شنبه رو به خاک ایران آورده بودند.

مادری را میدیدی که از دو فرزندش یکی رااز دست داده و دیگری را زخمی در بغل گرفته و قصد آنطرف مرز را دارد . دسته های پنج نفری و ده نفری با تعداد زخمی ، اطفال، پیر مردان و پیر زنان به آن طرف مرز رو آوردند.

رژیم غدار تره کی – امین بعد از روز دوشنبه به بهانه اینکه اسلحه پیدا میکند در هر خانه را ( زیاد تر خانه ها در اثر بم اندازی در وازه نداشت) زده و آنچنان تجاوز و غارت گری براه انداخت که عملیات فاشیستان هتلری در استالینگراد رافراموش میکردی. بگیر وببند شروع شد.

در زندان هرات جای سوزن انداختن نبود . محبس زنانه را پر کردند ولی هنوز هم جای نبود.  امروز زندانی که آنطرف مرز یهنی در خاک روسیه در امتداد بندر تورغندی موقعیت دارد پر از هزاران فرزنددر بند کشیده ء خلق میباشد. بعد از مستقر شدن نیروهای دولتی به تعداد زیادتر از پنج هزار زن ، مرد وحتی اطفال صنوف شش و هفت در این زندان در چنگال اهریمن صفتان اسیراند.

از ساعت هشت  تا چهار صبح حکومت نظامی مستقر است . آنچنان کنترول ، تعقیب و پیگرد بر فضای شهر حاکم است که گوئی تمام شهر زندان بزرگی است.

در روز پنجشنبه همان هفته قداره بندان رژیم خودرا به لیسه جامی می اندازند و به تعداد سه صد نفر از بهترین فرزندان پاک مردم را تحت عنوان اینکه اینهادر ایران جنگ چریکی آموخته اند، دستگیر و به زندانی که در خاک روسیه موقعیت دارد انتقال میدهند که تاحال از سر نوشت شان خبری نیست.

ولی شبی نیست که در نیمه های آن " سازمان جوانان خلقی" که فعلا جا ی دیگری برای آن اختصاص داده اند ، مورد ضربه مسلحانه ء انقلابیون قرار نگیرد . همه شب بعد از ساعت یازده فضای شهر حکایت از رگبار انقلابیون و سراسیمگی  نیروهای ضد انقلاب دارد . در اطراف شهر یعنی نواحی کشک وولسوالی های دور دست پارتیزانها به شکل گروپها و دسته های مجهز به عملیات انقلابی می پردازند.

رفقا و دوستان !

ده ها هزار مبارز نامدارو بینام  در قیام ها، شورشهای دهقانی، جریانهای محصلی ، در دستردهای ارتش و پولیس  یا به شهادت رسیده اند و یاامروز در چاله های زندانها دهمزنگ ، پلچرخی، زندان پلچرخی ، زندان تورغندی هرات اسیر سر پنجه ء ضد انقلابیون اند و یا اینکه در نبردهای مسلحانه  به خاک خون غلطیدند .

 یاد شهدائی چون مقصوم ، اعظم ، سعید، ناصر، حبیب، مجید، جواد، فیض، احمد، محمد آصف ، محمد ابراهیم ، اقبال از لیسه جامی ( در سابق و یا حال ) نصیر، حفیظ ، عبد الغنی ، غلام مصطفی ، محمد نسیم از یسه زراعت، عبد الظاهر ، رسول ، غلام دستگیر از دارالمعلمین ( سابق و یاحال) عایشه ، آصفه، فهیمه این قهرمانان راه آزادی از لیسه مهری که بخاطر آزادی شهید گشته اند ، را جاودانه و گرامی میداریم.

یاد آنها فقط بر انگیزنده ء امواج اندوه نیست بلکه گستراننده ء دریای امید است.

یاد آنها  یاد آور نیروی مقاومت و مبارزه خلق است. حقیقت بر این است که خلق ها مرعوب نه شدنی اند. شکنجه میبینند به خون می تپطند. سر نیزه میخورند ، بمباردمان میشوند ، کشتهء بسیار میدهند ، خون بیدریغ نثار میکنند ولی از پای در نمی آیندو هر بار مبارزه را درمرحلهء عا لی تر و با نیروی سهمناک تر از قبل به پیش می برند، آن گاه گلوله آخر را شلیک میکنند و پرچم پیروزی نهائی را بلند می نمایند.

یاد عبد ل سنگتراش ، عبد الا حمد سنگ کن ، عبد الغفور دباغ ، سید عظیم دهقان زحمتکش از گا ذر گاه ، اسماعیل کارگر قنادی دروازه خوش، سعد الدین دهقان از زیارت جاه ، یعقوب بوت دوز، غلام حضرت معلم  ، فیضوی دهقان از باغ نظر گاه ، عزیز دهقان با دو تن از نو بادان و هزارا شهید دیگر جاویدانه است.

تاریخ چندین ده سال مبارزه ، قیام های چون امروز بیاد ندارند.

ارتش سوسیالفاشیست ها هیچ گاه به اندازه ماه های اخیر از شهیدان پذیرائی نکرده است . این امر نشانه شدت مبارزه است ، گواهی سراسیمگی رژیمی است که تکیه گاهی دیگری جز سر نیزه  ندارد.

شهیدان منحصر به طبقه یا قشر خاصی نیستند . کارگر، دهقان ، محصل، معلم، پیشه ور و خلاصه تمام صفوف خلق قرض خون از رژیم را دارند.

رفقا!

تحلیل سیاسی و موقعیت اجتماعی نیروهای شرکت کننده ء این قیا م را به آینده می گذاریم .

درود برهمهء مبارزان که منافع خلق را بالاتر ووالاتر از هرچیز بشمار می آورند  !

تابناک باد یاد شهیدان راه خلق !

سرنگون باد دولت سوسیال فاشیستی !

به پیش برای یک افغانستان آزاد، آباد و شگوفان ! "

(1 )

 

خواننده های ارجمند و گرامی !

باگرامیداشت قیام خونین هرات و یاد شهدای گلگون کفن آن، توجه شما را  یک بار دیگر ولو به شکل تکراری  به  تصامیم ای جلب مینمایم که در ماسکو اتخاذ گردیده بود. دراسناد محرمانه ماسکو و گزارشی  تیلفونی بین  تره  کی و رهبران ماسکومیخوانیم که :

 

"""""

 تره کی : تمنا میکنم ، کمک کنید.

کاسیگین : ماباید در بارهء این مساله رایزنی کنیم.

تره کی : تا شما مشورت کنید ، هرات سقوط خواهد کرد و آنگاه درد سرهای بزرگتری هم برای اتحاد شوروی و هم برای افغانستان به بار خواهد آمد....

کاسیگین :هرگاه به شما سریعا تعداد بیشتر هواپیما و جنگ افزار بدهیم ، شمانمیتوانید ، واحد های تازه ایرا آرایش بدهید ؟

تره کی : اینکار زمانی زیادی را در بر میگیرد ، اما هرات از دست میرود.

کاسیگین :

شما چه عملکردها یا اعلامیه  هایی  ایرا از ما توقع دارید ؟ دیدگاه های شما در بارهء این مساله در عرصه تبلیغات چگونه است ؟

تره کی : باید کمکهای تبلیغاتی و عملی را باهم توام ساخت . من پیشنهاد میکنم تا شما به روی تانک ها و هواپیماهای خود علایم افغانی بزنید . هیچ کسی چیزی نخواهد دانست. نیروهارا باید از جانب تورغوندی و کابل به هرات سوق داد.

کاسیگین : تا کابل باید راه پیمود.

تره کی :

تورغندی خیلی به هرات نزدیک است ، اما میتوانید سربازان را با هواپیما به کابل بفرستید. هرگاه شما سربازان تان را به کابل بفرستید و انها از کابل به هرات فرستاده شوند ، به عقیده ما هیچ کسی چیزی نخواهد دانست . همه فکر خواهند کرد که آنها سربازان دولتی افغانی اند.

کاسیگین :

هرگاه ما با هواپیما برای شما سریعا" زره پوش ، خمپاره اندازو مهمات لازمی بفرستیم ، شما متخصصانی که بتوانند این سلاح هارا استعمال کنند ، پیدا خواهید توانست ؟

تره کی :

 من به این سوال نمی توانم پاسخ دهم ، تنها مشاوران شوروی میتوانند پاسخ بدهند.

کاسیگین :

یعنی میتوان چنین دانست که افغانستان کادرهای مجرب نظامی یا ندارد یا بسیار کم دارد اما در اتحاد شوروی صد ها افسر افغانی دوره های آماده گیرا گذرانده اند.این همه افسر کجایند؟

تره کی : بیشترشان مسلمانان ارتجاعی اند، به آنها نمیتوانیم تکیه کنیم، به آنها اعتماد نداریم.

 

کاسیگین :

ما تصمیم گرفته ایم به گونهء رایگان ، عاجل به شما جنگ افزار بفرستیم و هواپیماها و هلی کوپتر های شمارا باز سازی کنیم. همچنان تصمیم گرفته شده است تا به شما صد هزار تن گندم تحویل داده شود و بهای گاز صادراتی شما را از 21 دلار در برابر هر هزار متر مکعب به 37،82 دلار بالا ببریم.

تره  کی : خیلی خوب ، اما باید در بارهء هرات صحبت کنیم.

کاسیگین : بیایید شما نمیتوانید حالا چند لشکر از میان پیشگامانی که شما میتوانید به آنان اعتماد کنید ، نه تنها در کابل ، بلکه در دیگر جا ها هم تشکیل دهید. اسلحه لازم را ما برای شما می دهیم.

تره کی  :

 ما کادرهای افسری نداریم . پاکستان هم افراد و افسران خود را به لباس افغانی می فرستد.

چرا اتحاد شوروی نمیتواند ازبیکها، تاجیکها و ترکمن هارا به لباس غیر نظامی بفرستد ؟ زیرا کلیه اقوام در افغانستان شناخته شده هستند. اگر جامه ء افغانی بپوشند و نشا نه های افغانی به آنان زده شود ، هیچ کس نخواهد دانست . به نظر ما اینکار بسیار آسان است. نظر به تجربه پاکستان دیده شده که این کار بسیار آسان است.

تره کی : زره پوشهارا با هواپیما بفرستید.

کاسیگین :

 شما برای راندن این ماشینها پرسنل دارید ؟

تره کی : برای 30 – 35 ماشین راننده داریم.

کاسیگین :

آنها افراد مطمئنی هستند؟ همرا با ماشین بسوی مخالفان نخواهند رفت ؟ رانندگان ما زبان شمارا نمی دانند.

تره کی :

شما ماشینها را با رانندگانی که زبان میدانند ، بفرستید. تاجیکها و ازبیکها همزبان ما هستند.

 کاسیگین :

 من چنین پاسخی را از شما انتظار داشتم. ما رفقای شما هستیم و مبارزه مشترکی را به پیش میبریم. از اینرو نباید از یک دیگر دور شویم. ما به شما بازهم تیلیفون خواهیم زد و دیدگاه های خودرا به شما خواهیم گفت. " 2

در گزارشی محرمانه باهم خواندیم که :

گرومیگو در جلسه ایکه  کیریلینکو، مارشال اوستینوف ، الکسی کاسیگین و اندروپوف  نشسته بوده  کفته بود که :

 

 " تره کی به گونه ضمنی گفت که ممکن است هم کمکهای زمینی و هم کمکهای هوایی لازم بیافتد.اینرا باید به معنی لزوم گسیل سپاهیان پیاده نظام و هم نیروی هوایی { شوروی} به افغانستان دانست. فکر میکنم که ماحین کمک به افغانستان باید به مهمترین اصل تکیه کنیم و آن اینکه تحت هیچ شرایطی نمی توانیم افغانستان را از دست بدهیم. ما الان 60 سال است که با آنان در سایه صلح وحسن همجواری زیست میکنیم.هرگاه حالا افغانستان را از دست بدهیم ، از اتحاد شوروی رو برمیگرداند و این امر ضربه شدیدی به سیاست ما وارد می آورد.البته یک روی قضیه اینست که ارتش جانبدار خلق باشدو قضیه کاملا سیمای دیگری به خود میگیرد..... به گونه ای که رفقا گوریل اوف و الکسی اوف اطلاع داده اند ، روحیه رهبران افغان همچون تره کی چندان رضایت بخش نیست.

مارشال اوستین اوف :

من علاوه بر  رفیق الکسی اوف با رفیق گوریل اوف مستشار ارشد نظامی ما در کابل همین چند لحظه پیش تیلیفونی تماس گرفتم . وی گفت که رهبران افغانستان از وضع پدید آمده ناراحت شده اند. وضع به ویژه در استان هرات و نیز در استان پکتیا خراب است. چیزی که بسیار ناگوار است ، آنست که لشکر محافظ هرات نامطمئن است و فرمانده لشکراکنون در فرود گاه شهر است ، دقیقتر اینکه با پنهان شدن در آنجا روشن است که هیچ عمل نیروهای وفادار به دولت را رهبری نمی کند.

در نظر است سپیده دم فردای 18 مارس گروه های عملیاتی به سوی هرات فرستاده شوند.ما به رفیق تره کی ارائه طریق کرده ایم برخی از یگانهارا به منطقه بروز شورش پیاده نمایند. او به نوبه خود پاسخ میدهد که دست زدن به چنین عمل دشوار است، زیرا در سایر نواحی نیز نا آرامی است. فشردهء سخن اینکه آنان چشم به راه ورود نیروهای زیادی از سوی اتحاد شوروی اعم از پیاده . . نیروی هوائی استند " 3 

در همان اسناد خیلی محرمانه میخوانیم که :گ

 "اوستینوف :

فکر میکنم در صورت گسیل نیرو ما نباید تحت هیچ شرایطی یگانهای رزمی خویش را با واحد ها افغانی در آمیزییم.

کاسیگین :

ما باید یگان های رزمی خودرا تشکیل بدهیم، برای انان آیین نامه تدوین کنیم و آنان را تحت فرماندهی ویژه گسیل داریم.

اوستینوف :

ما دو امکان عملیات رزمی را تدوین نموده ایم. امکان اول اینکه ما طی یک شبانه روز به افغانستا ن لشکر 105 هوابرد و لشکر 68 موتوریزه را در حوالی مرز مستقر بسازیم. در این صورت لشکر 5 زرهی در امتداد مرز باقی خواهد ماند. به این ترتیب طی سه شبانه روز ما برای اعزام نیروها آماده خواهیم بود. اما تصمیم سیاسی در این باره لازم است.

کریلینکو :

رفیق اوستینوف مساله را درست مطرح میکند. برای ما لازم است تا در مقابل شورشیان اقدام کتیم. در سند نیز باید در این باره به گونه ء مشخص گفتگو شود. افزون برآن باید بخ ترخ کی تاکید کنیم که هرگاه کار به اعزام سپاهیان ما بکشد، انگاه حل این مساله به زمینه نیاز دارد.ما نمی توانیم بدون درخواست حکومت افغانستان نیروهای خود را اعزام نماییم. بگذار رفیق تره کی نیز این را بداند ..." 4

در جلسه ای کاسیگین مطرح میکند :

" من فکر کیکنم باید با رفیق بریژنف مشورت کنیم و همین امروز برای آوردن تره کی به کابل هواپیما بفرستیم "

 "کریلینکو :

" باید رفیق کاسیگین با رفیق تره کی صحبت کند . هرگاه وی آرزو کند به مسکو بیاید و به تاشکند توقف نکند ، آنگاه بتید مشورت کرد ، شاید رفیق برژینف وی را بپذیرد. "

چرننکو :

" رفقا بیایید معیین نماییم که چه کسی تر] کی را دعوت کند .

کریلینکو :

این کار را باید رفیق کاسیگین انجام بدهد. بگذار او به تره کی زنگ بزند ووی را حسب خواهش خودش به تاشکند یا مسکو دعوت کند " 5

در سند دیگری که خیلی سری و در یک نسخه است میخوانیم که :

برژنف میگوید :

" رفقا !

من از همان آغاز رخدادهای جاری در افغانستان در جریان قراردارم و گفتگوهای رفیق گرومیگو با امین و رفیق اوستینوف ، در باره حوادثی که در آنجا طی دیروز به وقوع پیوسته است و همچنان گفتگوی رفیق کاسیگین در این رابطه با رفیق تره کی را به من اطلاع داده اند. من اسناد مربوط به تحویل تکمیلی محموله های خاص و از جمله محموله های نظامی و جنگ افزار هارا امضاکرده و همچنان مساله تدبیر های سیاسی و سازماندهی را بررسی نموده و از جمله به رفیق کاسیگین سفارش کرده ام ، "  6

خواننده های ارجمند !

 بیائید از خود بپرسیم که وقتی بریژنف در جلسه سری کمیته مرکزی حزب اش می گویدکه :

 "من اسناد مربوط به تحویل تکمیلی محموله های خاص " را امضا کرده ام ، این محموله های خاص چه میتواند باشد مگر گسیل سربازان و هواپیماها در شب تار و سرکوب قیام هرات ؟

وقتی تره کی را" نابغه شرق" " جسم وروح حزب " مینامیدند ، دیدیم که همین رهبرخلقی ها و رئیس دولت پرچم و خلق چگونه بخاطرسرکوب قیام مردم هرات از با داران شوروی اش کمک خواست.

کریلینکو بطور شکایت آمییز در جلسه سری مطرح ساخت که :

" ما برای افغانستان همه چیز دادیم اما نتیجه چیست ؟

این آنها بودندکه انسانها بیگناه را تیر باران کردند . از دیشب به اینسو کار تغییر کرده است ."  7

برژنف در جلسه پرسیده بودکه :

" ارتش آنان از هم فرو میپاشد، حالا دیگر ما باید وارد جنگ شویم ؟ " 8

اندروپ اوف در همان جلسه  گفته بود :

" رهبری افغانستان نیروهایی راکه آنان را پشتیبانی بکنند و بتوان به آنان تکیه زده نمی شناسند ....آنها مخالفان سیاسی خویش را تیر باران میکنند   ..... دیشب رییس امنیت دولتی و ریس ستاد ارتش را تعیین نموده اند ...." 9

بریژنف در همان جلسه گفته بود که :

" من فکر میکنم باید تدبیرهایی که این روز ها تدوین گردیده اند ، اتختذ نمائیم ...

لازم است به رفقای مسئول سفارش گردد تا این اقدامات را با تمام نیرو عمل نموده و هرگاه مسایل تازه ای در رابطه با افغانستان بروز نماید ، بی درنگ آن مسایل را به دفتر سیاسی گزارش نماید ..

به این ترتیب ما تصویب میکنیم تا رفیق تره کی فردا تاریه 20 مارچ به اتحاد شوروی بیاید، گفتگوهارا رفقا کاسیگین،  گرومیکو و اوستینف پیش ببرند ، آنگاه من وی را می پذیرم " 10

خواننده های عزیز و گرانقدر !

ایبنک خود شما که دو گذارش از قیام حوت خونین هرات و همچنان فیصله ها و گزارش های سری و محرمانه ماسکو را خوانده اید ، یقینا در آن باره یکبار دیگر فکر خواهید کرد.

یاد گلگون کفنان قیام حوت خونین را گرامی میدارم و بخاط میسپاریم که نه حزب گویا دیموکراتیک خلق ماند و نه اتحاد شوروی و نه پاکت وارشا.

اما مردم هرات فراز ونشیب های گوناگون را دیدند و ................................

یار زنده و صحبت باقی

 

 

 

 

    پاورقی-  رویکردها   :

1 -  اقتباس از 23 ثور – ارگان مرکزی اتحادیه عمومی محصلان افغانی در خارج - منتشره دهم سرطان 1358 که سه ماه وده روز بعد از قیام  خونین هرات  در جرمنی منتشر شد. 23 ثور شماره چهارم- شماره هجدهم / صفحه یکم- دوم – سوم – چهارم و هفتم.

2- اسناد محرمانه – منتشر شده در کتاب " ارتش سرخ در افغانستان " نوشته بوریس گروموف – مترجم  عزیز " آریانفر"

3 – گزارش خیلی محرمانه در یک نسخه . منتشر شده در کتاب " ارتش سرخ در افغانستان "

 4 – همانجا – همان کتاب

5- همانکتاب صفحه 27 و 28

6- صفحه 29 همان کتاب .

7 – صفحه 27 همان کتاب

8 – صفحه 34 همان کتاب

9- صفحه 35 همان کتاب