باقی سمندر- 25 حوت 1384

 16مارچ 2006

  

  یاد گلگون کفنان حوت خونین هرات را گرامی میداریم

 

                                  ( پیوسته به گذشته – بخش دوم )

  تا اینجا خوانده بودیم

 " روز 22 حوت 1357 بود ، مردم به قیادت مجاهد بزرگوار گل محمد تیزابی در گذره جمع شدند ، بیرق افتخار آفرین اسلام بدست یکی از علمای برازنده این دیار مولوی محمد صالح بود،  امروز نیز در زمینه صحبت های شد  و آماده گی کامل به فرداموکول شد .

روز موعود فرارسید . مردم گذره با چنان شورو شعفی بدور هم جمع شدند که گوئی عید است  که روز رستن از غم های بزرگ بود ، غمی که بر شانه های مردم مسلمان سنگینی میکرد و مردم با آذوقه و سلاحیکه داشتند  به سمت غرب گذره در جنگل روضه باغ  جمع شده بودند ، ایشان در آغاز در حدود پنجصد نفر بودند  که تا شب هنگام به حوالی دو هزار نفر رسیدند . اسلحه شان را چند میل  تفنگ برنو ، یازده تیر و شش تیر تشکیل میداد ، در نخست فکر میشد ایشان بر ولسوالی گذره ء حمله ور شوند  ولی همت والای قوماندان جهاد و آتش خشم مردم مردم خدا شناس و مجاهد  این مرزو بوم پلان را وسیع تر ساخت ، لذا شب را در جنگل بسر بردند  تا فردا راهی شهر هرات شوند .

در بامدادان 24 حوت مردم همینکه  صدای آذان را شنیدند با این گلبانگ محمدی پیمان بستند که برای همیشه این ندای ملکوتی را در فضای کشور اسلامی خویش در اهتزار نگهدارند و در این راه سرهای خود را قربان کنند و در همان سپیده دم صبح بعد از ادای نماز به سوی شهر روان شدند که برادران مسلمان ولسوالی انجیل و دیگر ولسوالی ها به این کاروان نور و هدایت  پیوستند، در پل مالان با تنی چند از مزدوران روسی رو برو شدند که عده شان به صف حق پرستان پیوستند و یک نفر نظر به مقاومت با این نیروی حق نابودی خود را فراهم کرد ، در این میان صاحب منصبی هم که با موتر جیپی به این نیروی پرتوان مقابل شد بجزای اعمال ننگین خود رسانده شد و موتر آن به مستحقش رسید.

 آری  !

 به آن موتر که باید قوماندان جهاد سوار میشد ، جناب گل محمد تیزابی سوار شد و مجاهدین جان برکف بر دور آن نگین شهامت حلقه زدند.

 اکنون شهر هرات آماده یک فداکاری عظیم تاریخی شده بود، با شنیدن تکبیر های که از حنجره پاک مجاهدان راه حق بر می آمد ، در میان شهر مندان هرات که از قبل برای این فداکاری عظیم آمادگی گرفته بودند ولوله و شور بزرگی افتاد. مجاهدان هم چنان به پیش روی خود بسوی محبس دوام میدادند ، در برابر خانه مهمند حاجی جلال الدین با تفنگ شش تیر دست داشته دشمن فیر میکند و مهمات مجاهدین را از مال شخصی خود بدسترس شان میگذارد ، در این حال تانکی با بیرق سبز که علامه هم بستگی با اسلام است با شدتی هر چه تمامتر دور خورده نا جوانمردانه بر این لشکر انبوه خدا فیر میکندکه جمعی در حدود هشتصد نفر  از مجاهدان راه حق را به لقا الله پیوست می سازد با اینهم نعره های کفر شکن الله اکبر در همه جا بلند است و فضای این شهر را این مجاهدان راه خدا و این نعره ملکوتی پوشانده است. در این حال دشمنان که زبون شده بودند جراء ت کرده از دو برجهای شمال غربی و شمال شرقی محبس و هم از قوای ضربه ء فرقه که قبلا در اطراف محبس مستقر شده بودند با رگبار های مسلسل پیکر های پاک این جانبازان را هدف گرفتند که به تلفات بسیاری منجر شد و از کشته پشته ساخت ، خداوند روح همه آنهارا شاد و راه شان را مستدام گرداند.

 چون این تانک منافقانه چنین صحنهء درد زائی را پیش آورد نقشه ئ راکه به همراهی  عده ای از مسلمانان موظف در محبس و خود محبوسان طرح شده بود که به آمدن مسلمانان دروازه محبس باز میشود،  نیز خنثی ساخت.

شام  بیست وچهار حوت یکهزار و سه وپنجاه وهفت است.

باران به شدت باریدن گرفته است و بر اجساد بی حد وحصر شهدای که از کران تاکران شهر باستانی هرات را پو شانده است اشک میریخت ، براین اجساد پاکیزه و فداکار و با اخلاصیکه همه جا را فراگرفته است،  این اجسا دیکه هنوز بروی زمین بجای مانده اند، آنها علاوه برآن شهدایی اند که ذریعه کراچی های دستی عقب هر گروپ از مجاهدان در چهار بازار شهر بوده بدون وقفه اجساد پاک شهدا را می بردند و دفن میکردند .

 در اینحال مجاهدان از محبس باز گشتند و در راه میدان های بسیاری راکه از شهدای گلگون قبا پوشیده شده بود، میدیدند. شهدای که روی بخاک گذاشته و به خدا و خلق خدا و بر ایفای وظیفه مقدس خویش که همانا جهاد برای اعلای کلمته الله است ، شاهد گرفته اند.

ای شهدای بزرگوار !

ای پیروان  کاروان پیامبران و صدیقان !

سلام برشما از جانب پروردگار شما !

شما به سر منزل واقعی رسیدید، نه برای شما از رنج آوارگی گزندی رسید و نه هم  ازمردم ممالک دیگر نیشخندی ،  شما جان های مبارک خویش را سپر تیر جانکاه دشمن کردید ولی به در یوزهء سلاح

به دروازه این وآن سر نکشیدید ، سلام برشما ای راهیان راه حق !

ای مردان غرور آفرین تاریخ ، این شما هستید که جهاد را در افغانستان ابعاد تازه بخشیدید و به دشمنان این حقیقت مسلم راآموختید که نمیشود با مردم مسلمان ستیز کرد.  بازگشت از محبس و راه نگشودن به آن برای مجاهدان جان برکف واقعا درد آور بود، شهر مندان بخانه خود باز گشتند و اهل قصبات و قرانیز مهمان شهر مندان مهماندوست شدند. زنان وخوردسالانیکه در این روز افتخار آفرین بخانه مانده بودند برای اینکه آنها نیز در جهاد  سهمی داشته باشند نان های پخته را در طبق اخلاص بر سر راه مجاهدان خسته و زخم خورده تقدیم میکردند و کمپل و لحاف و بستر به ایشان اهدامی نمودند. تعدادی از این مردم برای اینکه باز فردا بتوانند در صفوف جهاد موقف گیرند ، به خانه خدا  به مسجد جامع بزرگ و تاریخی روی آوردند.

عده ای از خلقی ها و پرچمی هااز قبل  در مسجد جامع جایگزین شده و بر گلدسته های این خانه خدا که از آن آذان محمدی داده میشد مسلسل های خود را برای کشتن مسلمانان تعبیه کرده بودند. شب هنگام که مجاهدان به خوشحالی از پیروزی گذشته آرامش یافته بودند، خلقی هاو پرچمی ها با تانکها و تمام تجهیزات به شهر روی آورده زخمی های خویش را به شفاخانه برده و مجاهدان زخمی را از بستر ها کشیدند و زنده به چا هائیکه آنها را از پیش تهیه کرده بودند انداختند،  در این حال با تجهزات کامل بر مسجد جامع حمله کرده آنرا احاطه نمودند و این مجاهدان پاکباز را از آنجاها گرفتارکرده به حیث کروگان گرفته بودند. عده ای از ایشان را به زلمی کوت انتقال دادند. این خلقی ها و پرچمی های گمراه  از همان بلند گوهای مسجد جامع برضد جهاد حرف میزدندولی مسلمانان نسبت به قدسیت خانه خدا بر آن هیچ فیری نکردند ،  گفته میشود برای این ملحدان و نیز ملحدانی که در قوماندانی امنیه بودند ذریعه هلیکوپتر نان انداخته میشد.

نعره های کفر شکن تکبیر از کران تاکران شهربا شکوه هر چه تمامتر گوش مردم را نوازش میداد ، امشب تا صبح نم نم باران بر اجساد شهدا میبارید و خون پاک این فداکاران را بر خاک پاک هرات می آمیخت تا این خاطره برای همیش برای مسلمانان جهان یادگار بماند که لکه تجاوز دشمن جز با خون شهدا پاک  نمیشود و درمان این درد همانا قربانی و از سر وجان گذشتن است و بس . اشغالگران و نوکران شان با استفاده ار تاریکی شب هرجا صف آرائی کرده قدرت اهریمنی و شیطلنی خودرا بر شهر مستقر ساخته بودند و بر سر هر کوچه چند تا از شیطان های خبیث از این دژخیمان سیاه اندرون اخذ موقع کرده بودند تا مجاهدان بر  حق را که به ادای جهاد خویش می پردازند بیازارند. در اثر فیر های بیرحمانه ء این ملحدان که از سپیده دم آغاز یافت تعداد بیشماری از مجاهدان به لقای الله پیوستند که از آن جمله میتوان از جناب قاضی ملا عبد القادر شهید یاد کرد. در گیری دروازه ملک ، شهیدی بیشتری از خود بجای گذاشت . خلقی ها و پرچمی های ترسو که از خانه بیرون شده نمیتوانستند ، نیز از داخل خانه های خود بر عابرین فیر میکردند، پرواز طیاره ها در این روز بر راهیان راه حق بیداد میکرد که مجاهدان مردانه وار به دور شمع مکتب قران پر و بال میسوختند و جان میدادند.

روز جمعه بیست و پنج حوت خورشید سر از افق برکشید واجساد بیشماری را که جانهای پاک خویش را در راه اعلای کلمته الله فدا کرده بودند، آفتابی ساخت.

در صبحگاهان آنروزکاروان پر شکوهی  از جانبازان ساوه، زمان آباد کبابیان ،  کورت ، نشین ، سیاووشان ، خوش باشان ، امام شش نور، شادیجام ، نیسان و غیره بسوی شهر این میعاد گاه عاشقان دلباخته روی آوردند ، این کاروان در مسیرراه خویش گاه وبیگاه  هدف فیر های دشمنان قرار میگرفت که از خانه های نشیمن خود نامردانه حمله ور میشدند ولی مسلمانان پاک طینت هر جابه چنین عملی بر میخوردند لانه های فسادرا پاک سازی می نمودند.  این رزمندگان ساعت ده صبح به پل ریگینه رسیدند ، نعره تکبیر کران تا کران را پر کرده بود که ناگهان مورد بمباردمان دشمن از یک سو و توپ های سنگین و دور برد زلمی کوت از سوی دیگر قرار گرفته جان های پاک شانرا قربان کردند. هزار در هزار نفر بی دفاع بدون آنکه سقفی ایشان را بپوشاند، دیواری و یادرختی پناه دهددر میدان داغ موردمورد هجوم کوه های ارتش قرار گرفته بودند، سر ها بود که فرش راه شده بود ، پا ها بود که به زمین گور رفته بود و درخت ها و دیوار های بسیار دور دست یکسره پراز چشم وگوش مغز انسان انباشته شده بود ، تخمین میشود که در حدود دو صد نفر فقط به خمیره از گوشت و استخوان تبدیل شده بودند.

 عده زیادی از این مجاهدان بی دفاع شهید و یا زخمی شدند که از جمله شهدا میتوان از مرحوم قاضی نور احمد ساوه گی یاد کرد. خداوند روحشان را شاد و راه شان را مستدام گرداند.  تعدادی از این مجاهدان براه خویش همچنان دوام داده راهی شهر شدند ،  در پارک ولایت تانکی این جوانمردان را هدف تیر بلا قرار داد، ایشان همچنان بسوی آن تانک برفتار خود دوام دادندو شهدای زیادی بخاک و خون غلطیدند تا یکی از این جوانمردان دست خود را بدور میله تانک حلقه کرد و از هدف گیری مانع گردیدو عده از مجاهدان تانکیست آنرا بجزای اعمال ننگینش رساندند . صبح روز جمعه مردم زیادی از سمت غربی شهر کبر زان ،  جغرتان،  شالبافان و ده ها قریه دیگر روی به شهر آوردندو ساعت 11 قبل از ظهر به دروازه قند هار رسیدند. در پیشاپیش این مردم سلحشور مرحوم سید عظیم شاه کبر زانی قرار داشتند، همینکه این کاروان نور داخل جاده عمومی شهر شد رکبار مسلسل ها تعداد زیادی از آنها و از جمله مرحوم سید عظیم شاه رابه مقام رفیع شهادت نایل ساخت . خداوند روح شان را شاد وراه شان را مستدام گرداند.

در این روز افتخار آفرین تعداد از شهدا را به زیارت خواجه تاکی علیه الرحمه دفن میکردند. مردم زیادی از قرا جنوب شرق هرات ، از سروستان، ترکان، نوین ، باغ زبیده و غیره نیز که عازم شهر بودندچون مردم را دیدند در این ساحه حضور یافته اندتا در خاکپوشی گلگون کفنان شرکت کنند که ناگهان بر ایشان طیاره بمباران کرده و عده زیادی از این مردان حق را به خلعت شهادت سر افراز ساخت.

خداوند روحشانرا شاد و راه شان را مستدام گرداند . بمباران بر کسانی که برای دفن شهداء اجتماع کرده بودند نه تنها در شهر صورت گرفت بلکه در اکثر قراء و قصبات نیز این عملیه ادامه یافت چنانچه در سروستان نیز عده ای زیادی را که به همین مقصد جمع شده بودند ، به شهادت رساند . عده ای زیادی از جانبازانی که از مراسم دفن شهداء در خواجه تاکی علیه الرحمه خلاص شدند ،  به سوی شهر روان گردیدند،  نعره های تکبیر شان همه جا را گرفته بود. ایشان نیز مورد هجوم تانک ها واقع شده و تعداد زیادی از آنها به شهادت رسیدند .

 در این روز عدهء زیادی از مجاهدان راه حق که از نماز جمعه از مسجد درب عراق بیرون میشدند مورد حمله ناجوانمردانه تانک ها قرار گرفتند که تعداد زیادی از ایشان به شهادت رسیدند، مردم به یک باره گی تکبیر گویان بر تانک ها هجوم آوردند، دو تانک فرار کرد، یکی از آنها خود را به دروازهء کاروانسرای شمالی بازار عراق انداخت که سقف برآن فروریخت، تانکیست آن به جزای اعمال ننگین اش رسانده شد.

این نخستین جمعه بود که در طول تاریخ افغانستان از آوانیکه مردم این سامان بدین اسلام مشرف شده بودند در مسجد جامع هرات این محل پر فیض و با برکات نماز جمعه ادا نشد و دروازه های آن بر روی مردم خدا پرست بسته ماند...

در این روز در شهر و قرااطراف در هر گوشه جهاد بزرگ دوام داشت که صرف چند گوشه آنرا به قسم نمونه یاد آور شدیم :

قیام زلمی کوت :

قیام  عمومی که در هرات بوقوع پیوست بر صاحب منصبان عسکری نیز تاثیری عمیق بجا گذاشت، تعد ادی از صاحب منصبان مسلمان از دیر بازبه این فکر بودندتا برای سرکوبی دشمن راهی بیابند و این قیام برای آنهابی نهایت اثر بخش و انتباه آفرین بود ، آنها با اغتنام فرصت اوضاع مردم هرات رازیر مطالعه قرار داده روند قیام عمومی رادقیقانه بررسی میکردند تا بتواننددر این راه مصدر یک موفقیت بزرگی شوند، حکومت ملحد که اوضاع را کنترول میکرد از ترس اینکه مبادا عساکرو مردم باهم پیوند یابند ، بنام تطبیقات  تمام قوای زلمی کوت را با تجهیزات و اسلحه شان در اواسط ماه حوت  به دشت مولوی صاحب و دامنه ء تخت صفر انتقال داده بود، چون قیام مردم هرات به زعم واهی خلقیان و پرچمیان این مردم فرومایه، فروکش کرد. بروز جمعه هدایت دادندتا قوای زلمی کوت واپس به مقر خویش باز آید، از اینروعده ای از صاحب منصبان این فرقه به شمول جگ تورن اسماعیل خان قوماندان مدافع هوائی ، جگرن عبد العزیز خان، دگر من انور خان، جگ تورن علاوء الدین خان، جگرن شایسته خان ، سید اسد الله خان، تورن نجیب خان، جگرن شمشیر خان، ضابط خلیل خان، غلام رسول خان بلوچ، سلطان احمد خان کفیل و تعداد زیادی که متاسفانه نام شان در یاد داشتهایی که به اختیارما گذاشته شده بود ، ثبت نشده است. در فرقه دور هم جمع شده پلان بدست گرفتن عسکری رابرای همبستگی با مسلمانان طرح کردند.

  در این حال ابلاغیه ای از جانب مسلمانانی که شهر را تسخیر کرده بودند ، در بین صاحب منصبان پخش شد که هر صاحب منصبی که به برادران خود در این قیام نه پیوندد ، خانه اش به آتش کشیده شده و همه افراد فامیل او به گروگان گرفته میشوند. در همین شب جگرن شمشیر خان و دگرمن غلام رسول خان و سلطان احمد خان کفیل خبر قیام فرقه را بین مسلمانان قریه جگان و قلعه شاط ... پخش کردند و به مردم این نوید جانفزا را رساندند.

طبق پلان طرح شده در حوالی ظهر روز شنبه بیست و شش حوت سه نفر از صاحب منصبان در حالیکه مسلسل به دست داشتند وارد صالون نانخوری صاحب منصبان زلمی کوت شده تمام ملحدین روس و غلام های حلقه بگوش شان را که تعداد آنها به شصت نفر میرسید به رگبار بسته و همه این وطن فروشان بیدین را به جزای عمل ننگین شان رساندند.  متعاقب آن از یک طرف ولایت را زیر آتش پاره های سنگین توپ های دور بردگرفتند و از یک سو مقر قوماندانی فرقه را که در باغ فرامرز خان واقع است ، هدف قرار دادند که هم قوماندان عسکری و هم مشاور روسی به ولایت و از آنجا با والی به میدان هوائی گریختند و از آنجا مستقیما به میدان هوائی شیندند فرار کردند، در اینحال مخابره امین لعنتی را کسی شنیده که میگفت :

" فرقه هرات را با خاک یکسان سازید که هیچ زنده سری در آن باقی نماند ."

آن صاحب منصبان خلقی و پرچمی که در صالون نانخوری نبودند از فرقه پا بفرار نهادندکه دو نفر شان در قریه جگان بجزای اعمال شان رسانده شدند و آنهائیکه خود را به قوماندانی امنیه، ولایت ، لیسه زراعت ، شفاخانه ملکی و تعمیر سینما رساندند به زنده گی ننگین شان خاتمه داده شده نتوانست.

 به این ترتیب فرقه عسکری هرات در تاریخ معاصر کشور برای نخستین بار از لوث غلامان حلقه بگوش اجانب پاکسازی شد و تاسه روز این وادی پر شکوه را نعره های تکبیر به نوا در آورده بود که انعکاس آن از کوه شمال بر ابهت و جلال این آواز ملکوتی می افزود.

در اینحال ستری زمان و ضابط خلیل این مردان مجاهد با دیگر مجاهدان را ه خدا بر خانه " یتیم" یورش برده مردان مسلحی را که از دار و دسته این خائنان درآن خانه بودند  به جزای اعمال شان رسانده  چهار نفر محافظ این وحشی های درنده خو رابه مقر عسکری آورده خلع سلاح کردند. هنوز خورشید در افق پنهان نشده بود که تانکهای مسلمانان بابیرق های سبز و سفید و با شعارهای الله اکبر راهی شهر شیر مردان این مسلمانان راستین گردید، تا همبستگی خود را با مردم خویش استوار سازند. در مسیر کاروان نور تانکهائی که از قبل قرار داشته و هنوز به قوای اسلام تسلیم نشده بودند، اینجاو آنجا مزاحمت میکردند ولی در این مسیر طوفانی و پرشکوه همه خس و خاشاک ها روفته میشد و هیچ مقاومتی عرض وجود کرده نمیتوانست، چنانچه تانکهای مقابل ولایت به همت شمشیر خان از میان برداشته و تخریب کردید. در خلال این دار وگیر ها داکتر دلاور مورد هجوم روس های وحشی قرار گرفته بود که وی با دست خالی بر روس مسلحی که اورا دستگیر کرده بود هجوم آورده هم او و هم غلام حلقه بگوش اورا که هر دو مسلح بودند با اسلحه خود شان کشت و سلاح های آنها را به غنیمت گرفت. این کاروان نور راه خودرا بسوی شهر هرات گشود که مورد استقبال عظیم وبا شکوه مردم واقع شد ، عده زیادی از شهر و قریه از چهار سمت ولایت هرات به استقبال موکب جلال و شکوه مسلمانان آزاده و آزادی دوست عسکری صف کشیده بودند ، فرقه منظم عسکری با تجهیزات مدرن مزین با شعار هاو بیرق اسلامی در کنار مردم چنین شرایطی رادر افغانستان تاریخ کمتر بیاد دارد.

چه شکوهی ؟ چه عظمتی؟ و چه ابهتی؟ در این حال دسته از تانک ها بسوی کندک کشف و دسته دیگری بسوی لوای سرحدی براه افتادند تا آنها را نیز تسلیم بگیرند. این کاروان باشکوه که در میان مردان قرار داشت با نعره های تکبیر، پاشیدن گلهای زیبا، نقل و غیره بدرقه میشد، مسلمانان سرهای خودرافرش راه کرده بودند تاعساکر پاک نهاد شان برسر آنهاقدم گذارند حالتی از خوشی و شوق دست داده بود که به بیان نمی گنجد، شهر وده، عسکر ومردم، مامور و پیشه ور، مردو زن، کشتمند و زمیندار همه یک دست و هم صدا بدور هم جمع شده بودند، در این حال تانکیست هائیکه از قبل تانک هایشان در نقاط مختلف شهر جا داده شده بود، نیز تانک های خود را گذاشته فرار کرده بودندو یا به صف جهاد پیوسته بودند و جز مسجد جامع و قوماندانی امنیه تمام نقاط شهر و حومه همه جا بدست مسلمانان تسخیر شده بود.

روز یکشنبه  27 حوت از دور طیاره های برای کشف اوضاع بر فضای هرات دور میخورد که به زلمی کوت شده نمیتوانست، یکی از این طیاره هادر میر داود و دو طیاره دیگر هم در مناطق دیگر سقوط داده شد،  در این روز ها مردم  از شهر و قریه ها بگونه متوالی و بی وقفه برای عساکر جان نثار  از طبق های خوردنی های خوشگوار می آوردندو همچون مورچه های بارکش مردم بسوی این مرکز جهاد رو آورده بودند، در هر قریه و در اکثر نواحی شهر گاو ها و گوسفندان زیادی را می کشتند و از آن طعام های گوناگون پخته غذا های خوش لذتی را به  زلمی کوت می آوردندو این آرامش قبل از توفان بسیار زود گذر بود.

ولسوالی ها آزاد شد :

در روز های بیست وشش الی بیست و نه حوت ( 1357 ) ولسوالی های کرخ، پشتون زرغون، غوریان ، زنده جان، کهستان ، کشک ، گلران ،  اوبه ، ادرسکن و علاقه داری  چشت یکی بعد از دیگری  با مجاهدات ایثارگرانه مسلمانان مجاهد و بذل خونهای پاک اهالی شان و پاک سازی این مراکز بزرگ اسلامی  از لوث خلقی ها و پرچمی های بی وجدان بدست مسلمانان افتاد و از زیر یوغ روسها و غلامان حلقه به گوش شان آزاد شدکه مردم با خوشی ها و با نعره های پرشکوه الله اکبر در هر یک از این مراکز جشن های پرشوری را برپا کردند.

   شام روز دوشنبه 28 حوت ( بیست وهشت حوت ) از سر شب تا صبح تانک ها از قندهار وارد  وادی هرات میشود ، در این حال بلند گوی مسجد جامع که بدست خلقی هاو پرچمی هابود وورود این قوارا به آواز دلخراش و تهوع آور خود و با کف زدن های ناهنجار بدرقه میکنند، این منافقان با بیرق سفید می آیند، مسلمانان پاک طینت بی خبر از مکر شیطانهای انسی فریب بیرق سفیدو حرف های تانکیست هارا خوردندکه علیه تره کی و دارو دسته اش شعارمیدادند، لذا به استقبال این قوای نفرین شده می شتابند ، به مجرد نزدیک شدن این قوا به زلمی کوت شش تانک آنها در برابر باغ نصر الله خان فاروقی در جکان بوسیله مسلمانا ن قوای مسلح زلمی کوت به آتش کشیده میشود. در این حال باز این مردم فریب کار از همراهی خود با قوای مسلمانان  اطمینان داده  آماده گی خود را برای از بین بردن دشمن مشترک ابراز میکنند که موجب آرامش خاطر مسلح قوای مسلمان میشود ، این قوای متجاوز و موافق به سه قسمت اخذ موقع میکنند ، یک قسمت به قلعه شاطر و قسمت دیگر به تخت صفر و یک قسمت به طرف شیدائی ، چون اوضاع مغشوش شد ، تعداد کمی از سر بازان و صاحب منصبان با وسایل جنگی به عقب تخت صفر عقب نشینی کردند.

در این حال از هوا طیاره های غول پیکری با اسلحه ای آتش زاو از زمین از ناحیه این تانک ها به گونه هم آهنگ بر قوای مسلح مسلمانان زلمی کوت هجوم می آرند، تعداد بی حد و حصری در داخل قریه به شهادت میرسند که نمیتوان حتی این رقم را تخمین کرد.

روز های دوشنبه 28 و سه شنبه 29 حوت بدینسان کاملا به مقابله با مجاهدین زلمی کوت گذشت و صاحب منصبان  و سربازان با شهامتی که در این گیر ودارتوانستند خود را از منطقه آتش و خون نجات دهند ، راهی دیار بیگانه شدند، اکنون معلوم شد که قوماندان بزرگوار قیام زلمی کوت جناب دگر من نور محمد بروز دوشنبه از طرف مزدوران روسیه به شهادت رسیده بود. انا لله و انا الیه راجعون.

سقوط شهر :

 چون زلمی کوت باردیگر به دست دشمنان افتاد ، روی به شهر آوردند اما با چه بیرحمی ای ؟ با چه شدتی که هیچ ستمگری  چنین ظلم وستمی را بیاد ندارد، اینها در نخست برای اینکه سنگدلی ها و کشتارهای وحشیانه خودرا از انظار بپوشانند بوسیله کراچی های دستی و موتر و بولدوزر اجساد پاک شهدای راه خدا را از هر جا جمع کرده در این راه چاه ها و حفره های که برای این کار تهیه شده بود، فرو ریختند ، زخمی هائیراکه هنوز زنده بودند نیز در این گودالها می انداختند ، این حالت به حدی درد آور بودکه حتی بیست روز بعد از این واقعه نیز از کنار این جاده ها مخصوصا در مزار خواجه علی موفق که در آنجا تعداد بی حد حصری از این مسلمانان پاکباز مدفون شده بودند ، چون نزدیک به شفاخانه بود کسی  که تیر میشد بوی خون اورا به شدت ناراحت میساخت، جای پای برخون شهدا، کفش دستارهای پرخون قطعات سر ودستهای این مردان با ایمان و شهدای راستین در هر گوشه و کنار شهر دیده میشد :

همچنین در قطاربرادرانی که در روز جمعه بیست وپنج حوت از طرف دشمنان به شهادت رسیدند ،  میتوان از فقیر محمد پسر حاجی غلام باغ دشتی نام برد، او در حالیکه در بالای خانه خود مشغول وضو گرفتن بود از بام مسجد جامع ذریعه ملحدین هدف قرار داده شد و به شهادت نایل آمد .

آری این قیام حماسه آفرین با خون بیست وپنج هزارنفر شهید راستین آبیاری گردید که خاطره آن برای همیش پیش مردم افغانستان، مسلمانان جهان و دلهای آگنده از محبت بشریت که به آرزوی خلاصی مردم از ستم روسیان روسیاه در سینه های شان می تپید ، ارج فراوان دارد.

  ای خدای بینیاز ، در این مرحله که ما در آستانه این خاطره بزرگ هستیم از توو تنها از تومیخواهیم تا این جهاد مقدس مارابه پیروزی برسا نی و ما را از هر چیزی که اخلاص مارابه جهاد وایمان را به بارگاه کبریایی تو ضعیف میسازد، به لطف و کرم خود باز داری. برای مجاهدین راستی ما عنایتی  بفرما که هرچه بیشتر یک دست و همنوا شوندو برای این جهادبرحق زعامتی عنایت کن تا پیروزی آن هر چه زود تر به سر سد. " بار الها تو بینا و دانائی " 1

"روزاول سال در هرات از دیر باز شاهد خوشی ها و شاد کامی هاست ولی در روز اول حمل 1358 ماتم عمومی بر شهر و روستا حکمروا بود، در حدود سه هزار جوانمرد رشید را از همه شهر وهمه قراء و قصبات هرات گرفتند و بستند و با فجیع ترین حالتی بدسته های بسیار بزرگ به شهادت رساندند.

 این قساوت به حدی چشم گیر بود که حتی صد ها نفررا در یک اتاق قواندانی بندی کرده و از آنها خبر نگرفته بودند که همه آن مردم از گرسنگی  به یکبارگی جان به جان آفرین سپرده بودند، کسانیکه در این روز های افتخار آفرین گرفتار شدند و به شهادت نایل آمدندبی حد وحصر اند که از آن جمله میتوان از واعظ بزرگوار مولوی بهاو الدین و فرزند دلبندش احمد وحاجی جلال الدین مهمند و حاجی عبد القدوس مهمند حاجی ابراهیم مهمند و حاجی عثمان مهمند و مرحوم خلیفه صاحب حوض کرباس و نصر الله خان فاروقی ، میر محمد سعید گاذرگاهی و مرحوم غلام محمد روحانی شهید ارجمند نام برد، چنانچه چون یکی از گشتار گاه های دسته جمعی مخفی این وطن فروشان کشف شد .

 هریک از مجاهدان بگوشه ء رفتند تا آمادگی بگیرندو موقف خویش را یگبار دیگر ارزیابی کنند.

روز 18 حمل 1358 هسته یک قطعه چریکی تحت قو مانده مجاهد بزرگوار گل محمد تیزابی شکل گرفت. این فعالیت ها هر وقت و زمانی تحت قوانده یکی از مجاهدان راستین ادامه یافت که تا امروز به لطف خداوند متعال با شدتی هرچه تمامتر دوام دارد. گل محمد تیزابی بعد از چهار ماه در میدان جهادزخم  برداشت، به ایران آمد به اثر همین زخم کاری ایکه از جهاد برداشته بود ، در قریه نشتافون خواف به شهادت رسید و در همانجا مدفون شد.

 واکنون مرقد او زیارت گاه مردم مسلمان افغانستان و ایران است.

کاروان سالاران شهدای هرات :

در اینجا از قوماندانهای بزرگواری که در این جهاد مقدس جان به جان آفرین سپرده اند ، یاد میکنیم.

  شهید فضل احمد معلم ، شهید عبدالقیوم ترکان ، شهید ارباب شیر احمد ، شهید کاکا موسی ، شهید عیدی گل ، شهید غلام رسول عبد العزیز،  شهید امیر محمد ، شهید احمد خان دینو، شهید محمد علی کرخ ، شهید کمال الدین قوماندان برازنده ، شهید ماما جلال ، شهید صوفی عبد الغفار توفان ، شهید صوفی غلام نبی ، شهید احمد خان کاکر، شهید عبد الوهاب ، شهید معلم عبد العلی ، شهید قادر شاه ، شهید حاجی غزنیچی، شهید خواجه عبد الاحد ، شهید محمد معروف جامی ، شهید معلم لطیف، شهید محمد افضل افضلی، شهید ناصر ، شهید نعمت الله افضلی، شهید صوفی عبد الحمید نوین ، شهید بابو ،

شهید حاجی نظیر خان نوین، شهید ماما عبد العلی، شهید مردان ، شهید میر احمد ، شهید سید نور احمد غوریانی،  شهید خواجه امین الله غوریانی، شهید خواجه محی الدین، شهید تورن غلام رسول و شهید عبد الله فرهاد.

چهره های کثیفی که شناسائی شد :

در اینجا از کسانیکه در صف نوکران روسی در روز های این قیام افتخار آفرین بر مسلمانان جفا کرده و تعداد زیادی از مجاهدان راه حق را به شهادت رساندند یاد میکنم تا چهره های کثیف شان برای همه گان شناخته شده باشد:

جگتورن سید مکرم قوماندان فرقه ، نظیف الله نهضت والی ، قواندان امنیه، قوماندان قوای کشف و معاون سیاسی آن، عبد الحی یتیم ریس معدن ذغال سنگ ، عبد الحی وردک قوماندان قوای زرهی، فضل الحق موج مدیر اطلاعات کلتور، نور الحق کاوش ثارنوال ، عبدالحکیم دلاور مدیر دار المعلمین، کرام الدین ولسوال انجیل ، خواجه جلیل  مدیر ترانسپورت، ولی محمد پیمان ، عبد الظاهر پیدا یش پیکار، صلاح الدین مدیر سابقهء سره میاشت ، عبد الغفار مدیر اداری شفاخانه، فضل احمد ثارنوال گذره، عناب خان مدیر معارف ، عبد الکریم دلیرو عبد السلام سرخه پیشتاز ولسوال (حاکم ) انجیل، عبد الفتاح همرزم مدیر فواید عامه ، عبد الکریم نیک پور مدیر نساجی، نور احمد مدیر لیسه جامی، سلطان احمد قاضی مدیر مخابرات ، گل احمد فگار ولسوال گذره، غلام محمد فدائی ولسوال ( حاکم ) زنده جان و پشتون زرغون، محمد امین کیوان ، حبیب رحییق ، عبد الرحیم زیار مل ، سید کمال ژیان،

کبل فراهی، نبی شوریده ، دلدار وفاکیش ، گل آقا بائس ( یا باعث) ، فتاح نوشین پسر خلیفه امیر خیاط معاون لیسه مهری ، طاهر شاهد ، سلطان محمد عزیزملاریا، جوکت سنگه باور و ریس صحت عامه ، عارف زوری و آصف زوری ، علی / گل آمر مکتب موفق." 2

خواننده های ارجمند وگرامی  !

آنچه بطور عام وخاص از کتاب " قیام 24 حوت " در برگ ها و صفحه های پیشتر تایپ نموده و در برابر چشمان شما قرار دادم ، فقط بخاطر یاد و بود و گرامی داشت از قیام مردم هرات و بررسی آن بود و است . بررسی قیام  در کتاب نامبرده از یک دیدگاه معین وتاجائی هم  ایدولوژیک  سازی و جنگ ایدولوژیک  انتی کمونیستها  برضد  گویا کمونیستها است. . همچنان انتی کمونیستی جلوه دادن  قیا م مردم در 24 حوت که در مطالب کتاب بالائی بیش از همه تبلور یافته است.  سند بالائی برای من نه تنها حایز اهمیت است بلکه نیاز به تجزیه و تحلیل همه جانبه وموشگافانه دارد و میتواند مارا به شناسائی بیشتر از انگیزه ها و علل قیام ، نقش مردم ، صفوف و اقشار مردم ، نقش رهبری  ملکی و نیازی ، حرکت سازماندهی شده ، حرکت وسیع خود جوش و خودبخودی ، سرکوب توسط قوای عسکری ، دودسته گی در قوای زلمی کوت  و پیوستن برخی از قواندانهای زلمی کوت یا قوای نظامی به قیا م مردم ، سر انجام اوج قیام و در فرجام سرکوب قیام مردم توسط قوای نظامی از هوا و زمین از یک دیدگاه معین نویسندگان کتاب کمک کند..

 مطالعه سند محرمانه از کتاب " ارتش سرخ در افغانستان " مارا در روشنی زیاد تر قرار میدهد و از همه مهمتر اینکه رهبری حزب گویا دموکراتیک خلق   هیچ نوع بالای کارگر، دهقان، عسکرو صاحب منصب  اعتبار و اعتماد نداشته و از شوروی تقاضای کمک مینماید و حتی خواهان آن بوده است  تاقوای نظامی شوروی از هوا و زمین با "علامه قوای افغانی" قیام هرات را سرکوب نماید . اتکا به ارباب برای سرکوب مردم  و تلاش برای حفظ قدرت و در اریکه قدرت ماندن و دها مساله دیگر بایست مورد ارزیابی دقیق و موشگافانه قرار گیرد.

من خودم امروز که بیست و پنجم حوت است و زیر فشار زیاد وقت قرار داشته و از نگاه روانی و روحی سراپا از غیض و نفرت در برابرسرکوبگران قیا م مردم هرات میباشم، اما میخواهم دیدگاه های دیگر را نیز از چشم انداز دیگری در مورد قیام حوت خونین و بعدا ارائه اسناد محرمانه حزب کمونیست شوروی را در برابر چشمان نقاد و تحایل گر و شکاک شما قرار بدهم. ازاینر و ارزیابی از متن قیام یک مطلب است و ارزیابی از متن کتاب نوشته شده بنام" قیام 24 حوت "مطلب دیگر.

 امید وارم بتوانم بزودی این دومساله را ازهمدیگر تفکیک نموده و به ارزیابی هریک بطور جداگانه بپردازم. خواهشمندم تا خوانندگان این مطلب ناتراش و ناخراش من بتوانند به تجزیه و تحلیل قیام  حوت خونین هرات بپردازند ومن هم سهم خود را ادامینمایم..

 اما عده ای از مورخین رنگارنگ ، پروفیسوران ، اکاد میسین ها، کاندید اکادمسین ها ، محققین ، دکتوران  جامعه شناسی  و حتی افرادی وجود دارند که متن شناسی را میدانند و چه بهتر که از روی متون نشر شده به ارزیابی قیا م حوت خونین هرات بپردازند. جای مطالعه و مصاحبه های زیادی خالیست که باید به آن توجه کرد.

 یک : عده  ازطرفدران رژیم "خلق "وپرچم و شوروی هنوز زنده اند و در صفحه و سایت های رنگارنگ  نوشته هائی دارند که هر یک امروز خود را هنوز هم  " دموکرات " جلوه میدهند و هر روزه در هر صفحه مینویسند . چه بهتر خواهد بود که آنها هم قیام حوت هرات را ارزیابی نمایند.  دو :عده ایکه هنوز خودرا گرداننده ای  قیام حوت خونین میدانند و در نوشته 24 حوت که از آن نام بردم حتی آدرس میدهند ، می بایست امروز یک بار دیگر قیام حوت را بازنگری نمایند و نقاط قوت و ضعف قیام را و خودرا به ارزیابی بگیرند . ودریابندکه با ایدولوژیک سازی  جنگ وقیام به کجا رسیده اند.؟

 سه :عده ایکه  ممکن تاهنوز ارزیابی هایی داشته باشند و من متاسفانه آنرا نخوانده ام ، اگر ممکن باشد آدرس و نشرات را در صفحه های  اینترنیتی منتشر سازند تا دیگران نیز از ارزیابی ها و تحلیل های شان فیض ببرند .

امیدوارم آن عده از هموطنان ام که از درس و تحصیل و علم ودانش بهره کافی و وافی دارند ؛ این گره را بگشایند ، تا مردم ما بتوانند در آینده درسهای مثبت ومنفی قیام حوت خونین را بخاطر بسپارند و نسل های آینده بدانند که این همه خون ها برای چه نثار گردید؟

خواننده های ارجمند و گرامی !

 اینک توجه شمارا به ارزیابی دیگری و با دید گاه دگری  از قیام حوت خونین جلب مینمایم.

 در شماره های متعدد 23 ثور ارگان مرکزی اتحادیه عمومی محصلان افغانی در خارج ، مطالب زیادی در مورد قیام حوت خونین هرات منتشر شده بود که من مطلبی را از شماره هفدهم سال چهارم 1358 همان نشریه خدمت شما تقدیم میدارم. البته باید این مطلب را مانند مطالب بالا ئی دوباره تایپ  نمایم وشاید در حین تایپ نمودن مرتکب خطاهایی گردم  که امیدوارم در آینده به اشتباهات پی برده و به اصلاح آن بکوشم.

   " گزارش رسیده از هرا ت "

                " 24 حوت زنده کننده 10 سرطان 1348 "( 3)

" اگر بادقت بیشتری صفحات تاریخ مبارزات خلق خود را مورد بررسی قرار دهیم ، در هر ورق از صفحات تاریخ دور و نزدیک میهن خود با سیلی پیاپی از قیام ها، نهضت ها با توفانهای عظیم انقلابی مواجه میگردیم که نماینده روح پر فتوح و زندهء خلق سخت کوش ، آزاده و تسلیم نشدنی است. این قیام ها در وجود هزاران قهرمان با نام و گمنام و صد ها راد مردان دیگر که در طول تاریخ پر افتخار خلق خود خواهیم دید منعکس میگردد.

تاریخ افغانستان پر از صفحات درخشان از رزمندگی و دلاوری خلق ماست. مقاومت در برابر دژخیمان پلید رژیم سوسیال فاشیستها، استقامت و پایداری در شگنجه گاه های زندانها و دیگر انگیزه های مبارزاتی همه باهم جوانب مختلفی از یک مبارزه شکوهمندرا تشکیل میدهند. مبارزه محقانهء که خلق ما برای رهایی ازز یر یوغ ارتجاع داخلی و اربابان سوسیال امپریالیست آنها  به پیش میبرد.

هزاران فرزند خلق در زیر شکنجه های وحشیانه لب فروبسته و با ایمان راسخ و عشق سرشار به میهن خویش مقاومت میکنند. زندانهای رژیم پر از مبارزین دربند خلق است . ولی هرگز این دلاوران دست از مبارزه حتی در اسارت نیز بر نمی دارند، بکوشیم با غنی تر کردن جنبش و افشای خیانت های رژِیم به مبارزه خویش در قبال ارتجاع جواب داده باشیم.

آری رفقا !

باید از آنهایی سپاس داشت که در میان آتش و خون رقصیدند و آنهای که   سنگفرش های شهر هرات را با خون خود قرمز کردند و امروز مدتی از آن گذشته است و شاهد آنها خاکیست که با خون آنها دلمه زده است و هر کوی و برزن آن شاهد قهرمان هائیست که از میان مردم برخاسته اند و بعدا در قلب بخون تپیدهء آنها جای گرفتند.

یاد آنها فقط بر انگیزنده امواج اندوه نیست بلکه گستراننده دریای امید است .گرچه تاحال روی قیام 24 تا 27 حوت خلق هرات " قلم زده شده است " ولی آنچه که در این قیام کمبود احساس میشود ، خصوصیات وویژه گی های این قیام همگانی است. باید جزئیات آنرا سره و ناسره کردودریافت. با وجود آنکه خلق این مرز وبوم 10 سرطانی هم به عقب گذاشته بودند  ولی ماجر ا چرا دوباره تکرار شد ؟ و جنبش سراسری شکست خورد؟ چراو ؟

بدین ملحوظ نوشتهء ذیل گزارشی است از شروع تا آخر قیام که از نزدیک و به همکاری چند تن از رفقا که خود در جریان این قبام همگانی شرکت داشته اند، تهیه شده است .

 "روزهای قبل از قیام هرات را میتوان"

" آرامش  قبل از توفان نامید".

ولی قبل از روز های موعود " خلقی " های ضد خلق آنچنان هرزه درائی و ابراز اعمال فشار و ترور بوجود آورده بودند که توسل به شکنجه و تجاوز به حقوق خلق هرات تنها از خصوصیات و اعمال عادی بود.  همه روزه  انواع و اقسام مردم از کارگر گرفته تا روشنفکر و بازاری به زور سر نیزه به روی جاده ها کشیده شده و بایستی برای رژیم سر سپرده مارش می کردند.

اصلاحات ارضی فرمایشی بنا بر ماهیت اغواگرانه اش نتوانسته بود جای پای در بین دهقانان زحمتکش باز کند . شکست برنامه اقتصادی ( بجای برنامه بهتر است بگوئیم رسوائی و افتضاحات اقتصادی ) و صندوقهای " تعاونی " بر علاوه استثمار شدید کارگران پول ناچیز آنهارا نیز از جیب شان ته کشیده بود . کارگرانی که از ایران بر میگشتند ، دار و ندار شان به چپاول رفته و از طرف مامورین کا – گی – بی   در مرز تصاحب میگردید. خود فروخته های باند ضد خلق در مکاتب و دیگر مکانها آموزشی  بر معلمین شریف و انقلابی از توهین و هرنوع دشنامهای رکیک که سزاوار خود شان بود ، گرفته تا بیرون انداختن و با لاخره زندان و شکنجه روا میداشتند . گل آقای تره کی که از سر سپردگان باند ضد خلق بود، نظر به شناخت ضد انقلابی ایکه از انقلابیون پاک باز داشت در شناسائی و دست گیری آنها یکی از مهره های معروف بود. وی بعد از رسیدن به مقامهای ریاست بلدیه و ریاست کمیته حزبی به خیانت ها و جنایات بیشماری که در قاموس این ضد انقلابیون به فراوانی میتوان یافت ، دست زد. همه روزه از پول مردم بازاری بنام اینکه شعار درست میشودو غیره مبالغ هنگفتی به جیب زده میشد. کاسبکار فقیری اگر احیانا سی افغانی بدست می آورد باید ده افغانی آنرا برای شعار درست کردن می پرداخت. جاده شهر نو هرات را بنام جاده عبد القادر " شهید" نامگذاری کرده و تمام دکانداران آن جاده موظف بودند تا آدرسهای دکانهای  خودرا بنام " عبد القادر شهید"  نام بگذارند . دهقانان زحمتکش بعد از استثمار چند لایه ملاکین باید چیزی هم بنام صندوقهای " تعاونی " که به حق میتوان آن هارا صندوقهاتی چپاولی  نامید ،  بپردازند. فقر و بدبختی ترور و اختناق که باند اوباش "خلق" و کا- گی - بی   ایجاد کننده آن بودند، حکایت از فردای قیام میکرد. زبان گویای بود برای اینکه مردم دیگر جان شان به لب رسیده است، باید قیام کرد ، باید دست به اسلحه برد، دیگر خاموشی گناه است، تروریستهای باند جنایت کار " خلق" برعلاوه که عده ء از بهترین فرزندان خلف خلق را به زندان انداخته بودند، یکی از این رفقا راکه در پاکبازی و عشق به انقلاب نترس بود، با براه انداختن توطئه شهید کردند. حفیظ قهرمان در صداقت انقلابی در بین مردم روستای خود معروف یود. او با مردمی که از بین شان برخاسته بود، آنچنان برخوردی میکردکه همه خلق آن دیار مجذوب اخلاق انقلابی او بودند و دین شانرا نسبت به وی در روزهای قیام ادا کردند. چنانچه دهقانهای که از نواحی پل هاشمی و دهات اطراف می آمدند ، شعار میدادند : " زنده باد حفیظ شهید " ! " مرگ برقاتلان حفیظ !"

 او که به خاطر حق  و آزادی شهید گشت  خون ومرگ او و دیگران در گرو زندگی نوینی است ، زندگی نوینی که آینده تابناک خلق ما آنرا نوید میدهد. او شهید گشت برای آنکه دیگران  زندگی کنند .

 یاد وی جاودانه باد  !

    بلی روزهای سه شنبه و چهار شنبه 22 و 23 حوت مردم بروی همدیگر نگاه های معنی داری میکردند . آن  نگاه های نافذ که حکایت گری عهدو پیمان بستن بود و اینکه باید دست بکار شد. دیگر سکوت ننگ است. امروز چهار شنبه 22 حوت است، در لیسه جامی ، لیسه زراعت و دار المعلمین ، این سنگر های مبارزه ، مبارزین با هم نجوا می کردندکه " فردا ساعت هفت صبح ، دروازه قندهار ". مردم بازاری ، کارگران شرکت پخته هرات ، آنهائیکه عهد خون بسته بودند،  فردا یعنی روز موعود به شکل دسته های پنج نفری و زیاد تر از آن به صوب دروازه قندهار در حرکت بودند . دولت دست نشانده  از این تصمیم قبلا توسط سازما ن  کا- گی- بی   اطلاع حاصل کرده بود. از این رو دروازه قندهار پر از سرباز، تانک و سلاح های تزاری بود.  تعداد تانک ها به ده عراده میرسید . جمعیت آهسته آهسته این محل عهد گوشت و خون را پر کردند.  تعداد آنها را میتوان  به زیاد تر از سه هزار نفر به حساب آورد. همه منتظر و نگاه ها با هم جنگ میخورند، جمعی از میان فریاد می زنند: " مرگ بر روسها ! " این جمله سر آغاریست برای بعد . رفیقی بنام سلطان روی شانه های دو نفر بلند میشودو شروع به سخنرانی میکند ، ولی هنوز دقیقه ای چند نمی گذرد که سخن گوی دولت با بلند گوی " اخطاریه"  صادر میکند و از خلق پیکارگر میخواهد که متفرق شوند. اما مردم دلاور از آنجائیکه از هذیان گوئی ترسی بدل راه نمی دهند ، از جای خود تکان نمی خورند. اینجاست که صدای گلوله بلند میشود و سینه سلطان قهرمان هدف گلولهء دشمنان قرار میگیرد و سلطان به زمین میغلطد. رفقای همرزم وی با دیگر مردم شهید شانرا با جامه غرقه بخون بروی شانه هایشان می اندازند و روانه ء چارسوق شهر کهنه میگردند.

یاد آن گرامی باد !

پیکار خلق و ضد خلق به نقطه اوج خود میرسد. رگبار است وگلوله که از درون  جیپ های روسی بر سر خلق بیگناه به مانند ریگ آغازیدن می گیرد. آدمگشان جانی ضد خلق به مانند گندم به درو انسان می پردازند. ولی آیا در مقابل خلق یپا ایستاده مقاومت ضد خلق حاصلی دارد؟ نه.

جمعیتی چون سیلی هر خس وخاشاک را می خواهد از سر راه خود پاک کند. مدتی میگذرد روی زمین و اطراف همه سرخ است. تعداد نیروهای مزدور توسط عده ای از مشاورین مزدور هدایت میشوند. مشاورین روسی به مانند گرگان تیر خورده از این طرف به آن طرف پرسه میزنند و دست تکان میدهند و آب حلقوم خشک می کنند.

از تعداد تانک ها تا فعلا که ساعت نه و نیم است شش عدد آن از بین رفته است. چهار جیپ روسی با سر نشینان آن که  4 نفر از جاسوسان کا- گی – بی بودند به آتش کشیده شدند. بعد از کشته شدن 4 نفر از مشاوران روسی و بیست نفر از اعضای سر سپرده ء دارودسته ء تره کی چهار تانک باقی مانده تسلیم میشوند و تکه های سفید را به روی تانک ها نصب میکنند.خلق قیام کرده نخستین مزه پبروزی را لمس میکنند، ولی در اطراف آنها قهرمانانی بروی خاک افتاده اندکه زخم سر نیزهء این جانیان سگ صفت را بر بدن خود دارند. از جمله این سرسپردگان راه انقلاب و شهداراه خلق میتوان :

مقصود، سعید، محمد ناصر، فیض احمد ، آصف ( سابق ) متعلمین لیسه جامی و لیسه زراعت را نام برد.

زنده و جاویدان باد یاد شهیدان ما. خاطره همه آنها را گرامی میداریم !

سیل پرخروش که از دروازه قندهار حرکت نموده است به چهار سوق شهر کهنه میرسد ، ماموریت پولیس چارسوق حتی تاب مقاومت ده دقیقه ای را هم نیاورده و تسلیم شد. دو نفر از گردانندگان ناپاک آن فرار کردند . شعار های جنبش چنین است :

مرده باد روسها !

" روسها از افغانستان خارج شوید !"

" مردم ! باید اول زندانیان سیاسی را آزاد کنید !"

" مبارزه تا آزادی ادامه دارد ! "

" مرگ بر دولت مزد ور !"

  در این زمان جمعیتی به تعداد اضافه تر از هزار نفر به قیام کنندکان افزوده می گردد.  فعلا جریان به پای حصار رسیده است. تانک ها از چهار طرف مردم را محاصره میکنند. صف اول جریان که تا ااندازه با سلاح های از قبیل تفنگ های شکاری فتیله وی و باروتی مسلح بودند، به طرف تانک ها شروع به تیر اندازی میکنند یکی از سر نشینان تانکی که جلو همه در حرکت بود، بجان مردم افتیده و گوشت و خون می بلعید. در اثنائیکه راننده آن شیشه را بالا و پائین میکرد ، جانباز میهن پرستی نشانه میرود ووی را به گلوله می بندد، تانک آتش میگیرد و مردم لاشهء تعفن آور او رااز بین تانک بیرون می آورند. در گیری که بعد از بین رفتن تانک و کشته شدن ده نظامی روسی و پنجاه نفر از نظامیان دولت تره کی – امین در منطقه پای حصار پایان می یابد ، یکی از دشوار ترین زد وخورد ها به حساب می آید. تعداد شهیدان این منطقه را میتوان اضافه تر از هزار نفر قلمداد کرد.

" بریده باد دستهای به خون آلودهء قاتلین شهدای راه خلق ! "

در پای حصار جمعیت آنقدر زیاد میشود  که تمام راه ها و جاده هابند میگردد . هلیکوپتر های نظامی خیلی پائین پرواز میکنند. تا فعلا که ساعت یک بعد از ظهر است، جریان به دو بخش تقسیم میشود که یک بخش بطرف قومندانی امنیه و بخش دیگر بسوی شهر نو در حرکت است . تعداد  قیام کنندگان هر دو بخش را در این منطقه میتوان به ده هزار نفر تخمین کرد. آنچه که قابل یاد آوریست اینست که چون رژیم ضد خلقی حتما" چنین روزهایی را پیش بینی کرده بودبنا برهدایات مشاورین کا- گی- بی یک هفته قبل از قیام سه منطقه مهم شهر هرات را برای سنگر گرفتن تعین کرده بود. بطور مثال مسجد جامع هرات را تمامابرای زندگی خانواده های حزبی وابسته به دولت ، قوماندانی امنیه و هوتل پارک را برای بود وباش خانواده های مشاورین روسی اختصاص داده بودند.

همچنین از زندانیان هرات به شدت پاسداری کرده و نیروهای زیادی رابنام دفاع از محبس در آن منطقه متمرکز کرده بود، بدین ترتیب خلق های قیا م کننده نیک میدانستندکه بدست آوردن این سه منطقه بعد از فرقه نظامی از همه مهمتر است. از اینرو جمعیتی که متجاوز از پنج هزار نفر است بطرف قومندانی هرات حرکت کردند. در نزدیک دروازهء خوش و هوتل بادغیس با سیل از تانک ها و موتر هایی که حامل مسلسل چی های رژیم است ، رو برو میشوند. زد وخورد شروع میشود ، شهیدان خلق یکی بعد از دیگری به زمین می افتید ند. تک تک لاله های انقلاب خلق افغانستان توسط دست های سیاه و تبه کار آدمکشان پرپر میگردند. رفقای صف اول صدای شان طنین می افگند که مردم، آنهائیکه مسلح هستید از صف های عقب به جلو بیایید. بلی کشتار وحشیانه هیچ فایده نمی کرد . تمام مناطق حساس شهر یک پارچه خون و آتش شده بود. جا دارد از شهیدان وتک ستاره های که از فراز "

 

)))))))**************

  ادامه دارد...... فردا بخش های دیگر را به خوانش خواهید گرفت.  یار زنده و صحبت باقی

 

 

 

 پاورقی – رویکردها :

1 – کتاب : قیام 24 حوت . منتشر شده در 24 حوت 1363 به مناسبت ششمین سالروز قیام حوت

شماره عمومی 19

شماره خصوصی 3  رویداد ها

2_ همان کتاب تا صفحه 54

3- من درسال اول 1355 یا  نخستین سال نشراتی 23 ثوریا بیست ونه سال پیش از امروز ، قیام  دهم سرطان 1348 را مورد ارزیابی قرارداده بودم  که در صورت لزوم آنرا به خدمت خوانندهای گرامی برای نقد  تقدیم خواهم کرد.

 همچنان در صفحه هشتم  همین شماره مورد نظر 23 ثور یا شماره هفدهم  که در دهم سرطان سال1358 منتشر شده است ، " گزارش رسیده از افغانستان " به نشر رسیده است ، که بقلم ناتوان من در کابل نوشته شده بود.

و آن وقت من در کابل از قیام حوت 1357 خبری تهیه کرده بودم و از شما چه پنهان که آن  زمان شدت گیر و گرفت بود و پرچم و "خلق " تشنه خون همه بود و اگسا هم در پی شکار . من با ناتوانی که داشتم ودارم همان وقت با ابزار ناچیز گزارشی تهیه کرده وخدمت جوانان میهنم در خارج از کشور قرار داده و در نشریه وزین 23 ثور همان وقت منتشر شد که اینک انرا نیز خدمت شما تقدیم میدارم. تا  گزارش وارزیابی های سیاسی بیست وشش سال پیش  نیز  را به نقد بکشید.

" گزارش رسیده از افغانستان "

" یک سال وچندماه از زندگی نکبت بار رژیم منفور و مزدور تره کی – امین میگذرد. کودتای که در هفت ثور 1357 به رهبری کا- گی –بی  سازمان جاسوسی سوسیال امپریالیسم شوروی در مرحله اجرا قرار گرفت ، دارودسته خائن ووطن فروش پرچم و"خلق" این نوکران زر خرید خویشرا در کشور عزیزما برمسند قدرت نشاند . با امید اینکه میتواند افغانستان عزیز را مستعمره مستقیم خود بسازد. اما از آنجائیکه خلق غیور ما در هیچ زمانی سلطه بیگانه را قبول نداشته و ندارد، از همان روز اول مبارزه خودرا همانطوریکه برضد دولت های سابقه به پیش میبردندو در مدت خیلی کم مبارازات مسلحانه خلق ما اوج عظیمی گرفت و مانند سیل خروشان به طغیان در آمد تا درو دسته خائن " خلق"و باداران روسی شان را در زیر امواج پر تلاطم خود ببلعد. خلق ما نیک آگاه بودندکه این دارو دسته نوکران مستقیم سوسیال امپریالیسم بوده , عوامفریبی و دروغ پردازی شان چیزی دیگری نیست به جز در بند کشیدن خلق و کشور ما به سوسیال امپریالیسم وامپریالیسم. رژیم فاشیستی تره کی – امین کوشید تا کودتای سوسیال فاشیستی خودرا در بازار خلق بنام انقلاب سودا کند. با حیله ونیرنگ ضد انقلابی و صادر کردن فرمان تقلبی ، قیل و قال انداختن برای تقسیمات ارضی و براه انداختن  هزار و یک عوامفریبی و فتنه گری ها گوش دهد ، دست به اسلحه برده تا گور این سوسیال فاشیست هارا بکنند وبرای ابد آنهارا در قبرستان نابودی دفن نمایند.

 دولت سوسیال فاشیستی تره کی  – امین  با کمک مستقیم سوسیال امپریالیسم شوروی از هیچ گونه قتل و قتال ، به زندان انداختن ها، اعدام دسته جمعی ، شکنجه های قرون وسطائی ومدرن ، قین وفانه ... بمباران شهر و ده در مقابل خلق بپا خاسته و قهرمان ما دریغ نکرده و برای " سرکوب " جنبش خلق ما زیاد تر از شصت هزاروطن پرست و انقلابی را به زندان انداخته ، از انجائیکه زندان پلچرخی، دهمزنگ، تورغندی، ولایت کابل خلاصه تمام زندانها چه در مرکز و چه در ولایات پر از انقلابیون شده و جای پای در آن نیست، تعداد زیادی از مبارزین را در وزارت داخله ، ارگ تره کی صدارت، قلعه های قدیمی حبس نموده است ، اما خلق غیور ما آرام نه نشسته به مبارزه مسلحانه انقلابی بر ضد این وطن فروشان و باداران روسی شان ادامه داده و سنگر های دشمن را یکی بعد دیگری نابود میکنند.

خلق قهرمان هرات  به تاریخ 24 حوت به دژ ارتجاع حمله برده و بعد از زدو خورد خونین که چند روز ادامه داشت- قشله عسکری زلمی کوت را فتح نموده ،  اسلحه ووسایل نظامیرا بین خود  تقسیم نمودند. شدت خشم مردم تا اندازه ء  بودکه حتی چندین نفر یکجا تانک هارا از جا میکندند. در این روزها 180 نفر مشاورین ( بخوان خوکان روسی) در درون قشله توسط انقلابیون اعدام شدند. چهل نفر مشاور روسی در بین شهر بدست خلق به دیار عدم فرستاده شدند.همچنان سگان باند" خلق"  توسط مردم بپاخاسته به درختان به دار آویخته شدند. و زبان های یک تعداد این خائنین از طرف مردم بریده شده و به جیب هایشان گذاشته تابرای فاشیسم دیگر تبلیغ کرده نتوانند.

دولت منفور تره کی – امین که عرصه را برخود تنگ دید ، چون نه توپ، نه تانک، نه ماشیندار کارگر افتاد، شروع به بمباردمان شهر و اطراف آن نمود. در این بم باردمان هزاران وطنپرست و انقلابی شهید شد. تعداد شهدای این واقعه خونین که تاریخ افغانستان مانند اورا ندیده است ، از احصائیه  خارج میباشد.

درود گرم برشهدای راه آزادی ! "

( صفحه هشتم وهفتم 23 ثور  - دهم سرطان  سال 1358- )