کريم پيکار

16.03.06           

    بسو ی  بی نیازی

 

آژانس خبر رسانی ( هند  و آسیا ) در هفته اول ماه اکتوبر اطلاع داد که مهند سین  متعلق به ارتش کشور هند، عنقریب  اقدام به تمدید  یک جاده ی ترانزیتی میان افغانسان و ایران خواهند نمود .  در گزارش آمده است که این جاده  از شهر دلارام  در ایالت قندهار  الی شهر زرنج مرکز ایالت  نیمروز افغانستان  به  طول  دوصد وهشتاد کیلو متر  و به مصرف هشتاد ملیون دلار امریکایی  مساعدت  دولت هند امتداد خواهد یافت . باساس گزارش مذکور،  قرار است  مقامات ایران در چهار چوب همکاریهای  وعده داده شده با دولت  افغانستان،  با اعمار یک پل  و فراهم آوری سایر تسهیلات در خاک ایران، جاده مذکور را  به بندر آبی ( چابهار) وصل نمایند .  گفته شده است که تمدید این جاده،  کابل را به طول یکهزار کیلو متر  نسبت به بندر کراچی ( پاکستان )   نزدیکتر می سازد .

 این جاده  هرگاه به پا یه اکمال برسد،  علاوه از آنکه ارزش بزرگ  اقتصادی برای دو کشور ایران و افغانستان  خواهد داشت،  از اهمیت عظیم سیاسی در منطقه و به ویژه برای افغانستان محاط  به خشکه  نیز برخوردارخواهد بود . برای آنکه خواننده عزیز  بتواند ارزشمندی سیاسی – اقتصادی این پروژه را دقیقتر  بداند،  ناگزیر باید سختی ها  و محرومیت هایی را که مردم افغانستان  از سده ی قبل تا امروز در این را ه تحمل کرده اند، بشناسد . یعنی  از روزگار یکه استعمار هند برتانوی  مناطق سند و بلوچستان را عمدا و جبرا از پیکر افغانستان  برید (1893م) و باز ازان  سالی که  پدیده جدید استعماری  بنام ( پاکستان )  در جنوب شرق افغانستان ایجاد گردید (1947م )  دست افغانستان از کلیه امکانات بحری  و سهولتهای بازرگانی  یی که طی سالهای متمادی ازان  بهره مند بود،  ظالمانه  کوتاه ساخته شد .

اگر اندک نگاهی به رویداد های تاریخی  -- سیاسی در این زمینه بیفگنیم،  به این واقعیت تلخ پی میبریم که استعماربرتانوی  نه تنها  به اشکال و گونه های مزورانه  بحق ملت ایران  مرتکب جفا های تاریخی گردید، بلکه بحق ملت افغانستان نیز در طول دو قرن (19 و 20) و با استفاده از ضعف شخصی  ودست نشانده گی  امیران  ( خود کش و بیگانه پرور )،  جفا های عظیم و اقدامات ناجوانمردانه جبران ناپذیری را انجام داد .  این قدرت استعماری  در حالیکه سراسر نیم قاره هندوستان را در چنگال گرفته بود، دو مرتبه ( در سالهای 1879 و 1893 میلادی ) و توسط  دو قرار داد تحمیلی  وظالمانه،  بخش های بزرگی از سرزمین حاصلخیز، ستراتژیک  و حیاتی افغانستان را غصب و به قلمرو مستعمراتی خویش مدغم نمود که بعدا  در چهار چوب  پدیده ی بی بنیادی بنام پاکستان  تعلق گرفت .  وقتی بدینگونه،  افغانستان از تسهیلات  آبی اش در بحر هند  محروم ساخته شد،  نه تنها در بخش  بازرگانی و حمل و نقل مالتجاره  دست نگر مقامات هند برتانوی و پس ازان  محتاج همکاریهای کرشمه بازانه ی حکومتمداران پاکستان  گردید، بلکه  آنها ( برتانوی ها و پاکستانی ها )  از این نیاز  ترانزیتی جانب افغانی همیشه سو  استفاده سیاسی  بعمل آورده اند .  مثلا،  در سال 1928 میلادی  اعلیحضرت امان الله خان  ناجی استقلال کشور،  مقدار  زیاد  اسلحه ی مورد نیاز دولتش را از کشور  های اروپایی  خریداری نموده آنرا از راه  بندر کراچی که قبل ازان ملکیت مردم افغانستان بود،  بسوی  کابل فرستاد،  ولی از انجاییکه  قیام های دستوری  و ارتجاعی مسلحانه علیه شاه جوان آغاز شده بود،  مقامات هند برتانوی مجموع سلاح های خریداری شده  را قرنطین نموده نگذاشت به اختیار اعلیحضرت امان الله خان قرار گیرد .  علت عمده و اصلی این قرنطینه ی سیاسی این بود که اعلیحضرت امان الله خان  بر خلاف  اسارت پذیری  های پدر و پدر بزرگش (  امیر حبیب الله و امیر عبدالرحمن )، با بسیج استقلال طلبانه ی مردم و رهبری  دلیرانه ی جنگ ضد انگلیسی  در سال 1919میلادی  که سال اول پاد شاهی وی بود،  دست استعمار برتانیه را از گریبان  ملت آزاده ی افغانستان کو تاه نموده و ریفورم های  بی سابقه اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را  به راه انداخته بود .

از سال 1947 به بعد  که میراث خواران  استعمار برتانوی ( مقامات پاکستانی )  در جنوب شرق افغانستان  مقدرات  آبی و بازرگانی افغانها را در اختیار گرفتند،  چندین مرتبه در مواقع بسیار حساس سیاسی  از این خط ترانزیتی  مورد نیاز افغانستان  بمثابه  «  انگشت افگار »  و  آله فشار علیه جانب افغانی  استفاده نموده و در هر مرتبه ملیونها دلار  به مردم افغانستان خسارت  وارد کرده اند .  سلسله ی همین فشار ها  و مانع تراشی های بی مرو تانه  و دراز مدت  مقامات  پاکستانی و حمایت های کورکورانه ی ایالات متحده ازان بود که جانب افغانی را بالاخره بسوی شوروی  دیروز متمایل گرانید  و آتش  در خرمن هستی افغانها اوفتاد .

 جا دارد در همینجا  یاد آور شو م که  اگر دولت  مداران افغانستان صاحب هوش و درایت سیاسی و احساس همدردانه با ملت افغان  می بودند،  می بایست  سالها پیش  با بر قراری روابط  صمیمانه ی متقابله با جا نب ایران  و جلب همکاریهای برادرانه ی این همسایه همکیش و همزبان مان،  اقدام  به تمدید جاده ترانزیتی  مانند جاده ی جدید  ( دلارام  -- چابهار)  میان دو کشور میکردند که نکردند .

اکنون که خوشبختانه  چنین پروژه ی مفید و ارزشمند از سوی دولت هند  و با همکاری جانب ایران   در منطقه  رویدست گرفته شده است،  آنرا به فال نیک گرفته  برقراری  و استحکام روابط  گرمتر میان  کشور های برادر( هند و ایران و افغانستان ) به نفع  ملت های مان را آرزو میکنیم .

همچنان جا دارد  خطاب به مقامات پاکستانی بگوییم  :   «  زمستان میرود و روسیاهی به ذغال میماند »