باقی سمندر

24 حوت 1384

  15مارچ 2006

 

 

      یاد گلگون کفنان حوت خونین 1357 هرات را گرامی میداریم

 درست بیست وهفت سال پیش از امروز وده ماه وهفده روز  ,بعد از کودتای هفت ثور 1357 هرات باستان شاهد بپا خاستن هزاران نفر از فرزندانش برضد اعمال ضد انسانی دارودسته کودتا چی پرچم وخلق بود.

ماه حوت 1357 در هرات باخون نوشته شد ، باخون هزران نفری که با بزورتوپ و تانک و طیاره های قوای شوروی و ایادی "خلقی " وپرچمی اش  به زمین ریخته شد.

   امروز که بیست وهفت سال از آنروز میگذرد ، نوحه سرایان بگوش ما پف میکنند که باید گذشته هارا فراموش کرد و روی دست جنایتکاران رنگارنگ آب تطهیر پاشید. مگر میتوان تاریخ را فراموش کرد و از آن نیاموخت ؟

آنچه من خدمت خواننده ها ی گرامی تقدیم میدارم نه جستار اکادمیک است ، نه تلاشی در راه توجیه جنایت کاران و یا کوششی درراه فراموش کردن گذشته ها ، بلکه ادا کردن  سهمی ناچیزی دین ای است که خون های ریخته شده با لای من دارند .

وقتی خواستار نوشتن در مورد قیام بیست وچهارم حوت بودم ،  از دوستان ارجمندم  جویای کمک شدم تا اسناد و نشرات بیست وهفت سال پیش را از آرشیف های و یا ذخایر خصوصی شان به اختیارم بطور امانت بگذارند تا من بتوانم با تحقیق نمودن با استناد ی اسناد دست داشته کوشش خودم را بنمایم تا آنچه را میخواهند بفراموشی بسپارند ، نگذارم تا فراموش گردد و نسل نوین ونسل های بعد ی با ارزیابی از تجارب مثبت ومنفی گذشته گان بتوانند راه های ناکوبیده ای آینده را کم خطر تر بپیمایند و رهنوردند.

  سه اثر را دوستان به اختیارم گذاشتند :

ِیک :  قیام 24 حوت هرات -  از نشرات شورای ثقافتی جهاد افغانستان  که در 24 حوت 1363  به مناسبت ششمین سالگرد قیام حوت  به 2000 نسخه  منتشر شده  و مصارف آنرا  محترمه همسر مرحوم  دوست محمد ایماق  که اولین دستگاه برق را در هرات به پول شخصی خود بکار انداخته بود،   پرداخته است .

دو : شماره های متعدد 23 ثور ارگان مرکزی اتحادیه عمومی محصلان افغانی در خارج

سه :  ارتش سرخ در افغانستان  نوشته  بوریس گروموف   قوماندان قوای روسی در افغانستان  - ترجمه عزیز " اریانفر "

من  پیش از همه از دوستانی که اسناد را در اختیارم گذاشتند ، سپاسگذارم.

 اینک شمارا دعوت مینمایم تا گامی به عقب بگذاریم ولو دیگران مارا متهم به عقب روی نمایند ، تا بتوانیم با قوت بیشتر برای گامهای به پیش خود را بیشتر از پیشتر آماده سازیم.

                           " قیام 24 حوت

 " دورنمائی از گذشته :

 

هرات این مهد مدنیت ازدیر باز پاسدار ناموس آزادی بوده و در این راه مردم فرزانه آن نه تنها از این  منطقه محدود بلکه در کنار دیگر هموطنان افتخار آفرین خویش از کشور باستانی خود در برابر ستمکاران بد نام تاریخ  به تمام وکمال پاسداری نموده و جانبازی ها کرده اند که تاریخ درخشان این خطه افتخار آفرین برای همیشه محفوظ است.

این کشور در برابرکشور گشائی اسکندر 365 تا 324 قبل از میلاد مقاومت های دلیرانه نمود و نیز در برابر چنگیز خونخوار 1167 تا 1227 میلادی که آوازه ستمگاری  او در بسا مناطق مردم را واداشت تا به او سر تسلیم فرود آرند ، در هرات با مقاومت جدی رو برو شد .

هجوم بیرحمانه شاه اسماعیل صفوی 1510 میلادی و نادر افشار 1731 نیز با مقاومت جدی مردم  آزادی دوست و پا بند به سنن اسلامی هرات رو بروشد که با تحمل تلفات بسیارووارد کردن زیان های غیر قابل جبران بر دشمن آخر الامر به پیروزی این مردم سلحشور انجامید.

 دفع حمله  مشترک که قوای خارجی از جانب سرحدات غربی تحت اشراف جنرال های روسی و پولندی و قلعه بندی هرات   در یک صدو پنجاه سال قبل نیز از مجاهدت پیروز مندانه این مردم مسلمان وآزادی دوست به شمار میرود. "..1

در اثر ی که به آن استناد گردید  مروری به  حوادث هرات در طی یک  ونیم قرن گذشته  صورت گرفته است. آنچه  مشخصا مربوط به  حوت خونین  هرات در سال 1357 یا 1978 میگردد  زیر عنوان مقدمات جهاد یاد گردیده است که اینک فراز های آنرا باهم به خوانش میکیریم.

" مقدمات جهاد :

 

در روز های اول به میان آمدن رژیم کمونیستی در کشور ، مردم به حال اضطراب و نا آرامی بسر میبردند ، مردم از اعمال ننگین ضد بشری خلقی ها و پرچمی ها در این دوره محدود و نیز از اعمال وحشیانه روس ها در برابر همه مردم جهان و مخصوصا در مقابل افغانستان این همسایه در بند فقر و محدودیت های سیاسی نگهداشته خود در طول تاریخ آگاه بودند ،  از اینرو با بمیان آمدن رژیمی غیر اسلامی که به اساس توطئه این دشمنان  در کشور شان بمیان آمده بود سخت مخالف بودند ،  این پیش بینی مردم بسیار بزودی نتیجه داد و در همان آغاز ده هزار نفر از مردم مخلص افغانستان گرفتار شده و به تعداد بسیار زیادی از مردم بدون اینکه جرمی را مرتکب شده باشند با بی رحمترین وضع به شهادت رسانده شدند . از این رو به میان آمدن این رژیم ضد اسلامی این رژیم ترور و اختناق باعث شد تا مردم اینجاو آنجا جلسه های سری را برای ارزیابی حالات موجوده و دورنمای وحشت زای آ ینده تشکیل دهند  ، در جلسات که در ماه مبارک رمضان این ماه فیض و برکات  این ماهی که نخستین جهاد اسلام از آن آغاز شد ، فیصله گردید تا در عید رمضان مردم از فراز منبر به امور جهاد آگاه ساخته شوند ولی نسبت اختناق و پیگیری شدید ملحدان که در آن روز ها وحشت بسیار تولید کرده بودند اینکار جز به وسیله عده ای بسیار محدودی عملی نشد و آنانی که دست به این شهامت بزرگ زده بودند از انظار ناپیدید شدند.

اوائل میزان 1357 است ، هوای هرات  رو به اعتزال میرود باغ سرشار از ناک ،  امرود ، سیب و انجیر و انار میشود ، فالیز ها از خربوزه پل پیری، ابلق ، ناکی و هندوانه های خاتونک موج میزند  ولی هیچ یک از این میوه های آبدار چنگی به دل نمی زنند ، چه مردم همه بیم یک فاجعه دردناک را دارند ،  در این آوان برحلقه مخلصان مخلصی دیگری افزوده گردید  این مرد نیکنام همانا محمد افضل شهیر بود ،  او به گفته ای جناب عبد الکریم غلجایی :

   اخلاص در عمل سبب حسن شهرت است

    دیدم به چشم خویش که مخلص شهر شد

از اخلاص خویش به شهرت نیک پیوست ، این فدا کار در راه جهاد از سر و جان گذشت  در جلسات محرمانه جانبازان راه حق فیصله شد  تا در عید قربان برادران تن به یک قربانی دهند و یک نعره مستانه برای اعلام جهاد سر کشند ،  برسم نیاکان خویش کفن پوش شوند و مردم را به فدا کاری عظیمی فراخوانند زیرا کسانیکه در افغانستان از دولت و حکومت تمثیل میکردند نسبت به خود باختگی چنین می اندیشیدند که روس بر این کشور استیلا یافته و جلوگیری از این امر نظر به موازنه قدرت نا ممکن مینمود ،  همچنین جهانیان با قضیه ای افغانستان از دیر باز چنین برخورد میکردند که گویا این منطقه در ساحه نفوذ روسیه واقع شده و خلاصی آن نظر به موقعیت استراتیژی اش دشوار مینماید .

تنها چییزیکه در اعاده حیثیت افغانستان به حیث یک کشور آزاد و مستقل نا درستی این بینش های ستمکارانه را به اثبات رساند همانا عقیده پاک مردم آن به ارزش های والای اسلامی بود که آزادی جزه لاینفک آن میباشد و مردم این دیار حتی پیش ازاینکه بدین اسلام مشرف شوند ، آزادی دوست و استقلال طلب بودند ، لذا خلاصی مردم این مرزو بوم از چنگال جهان خوار روس همانا اعلام جهاد علیه دشمن  تشخیص شده بود وبس.  این نعره همانا از فراز منبر ها در عید قربان قسما بگونه ایما و اشاره و قسما با بیانی صریح سر کشیده شد ، نعره کفر شکن و دشمن سوز الله اکبر ،  نعره افتخار آفرین اسلام .

 در این حالت که دولت ددمنش ، مسلمانان پاکباز را تعقیب میکرد عده ای از برادران مخلص به مهاجرت تن داده و عده ای از ایشان بیرون از صفوف داخل کشور با اخلاصی کامل مراقب رویدادهای این سامان بودند و عده ای هم توانستند بار دیگر خود را به میهن محبوب و اسلامی خویش برسانندکه یکی از اینهاهم قومندان بزرگ جهاد هرات گل محمد خان تیزابی بود.

دست گیری غیور مردان

حکومت ملحد  که مراقب جدی اوضاع بود بنام اگسا شیطان های زیادی را به اینسو و آنسو گماشت، به تعداد شصت نفر از بهترین شخصیت های این دیار را دستگیر کرد که بطور نمونه بذکر چند نفر ایشان بسنده میشوم :

آقای فاوق شاه پشتون زرغونی ، ملنگ خان تیزابی ، میر حمزه ، شسیخ غلام حسین طالب ، غلام محمد روحانی ، احمد خان دینو ، خطیب صاحب کبرزانی ، خطیب صاحب بابای برق ، سید فغفور ، حاجی غزنیچی ، میر احمد خان معلم، سید معظم پسر حضرت کرخ و حاجی عبد الغفور.

.... روز های اخیر جدی 1357 بود ، هرا را حالتی از وحشت فرا گرفته بود , عدهء دیگر از نیک مردان هرات را دستگیر کرده و به زندان افگندند که از ایشان تا امروز هیچ خبری نیست که از جمله میتوان  از جناب عبد الباقی مجددی ، عبد الصمد مجددی، محمد انور مجددی، فضل احمد مجددی و علی محمد مجددی نام برد. _(  در کابل جناب حضرت صاحب ضیا المشایخ را با 19 نفر از وابستگان نزدیک شان و نیز به همین سلسله از همه افغانستان اعضای این خانواده را دستگیر کردند که تا امروز از ایشان خبری نیست.)

این رویداد های درد زا و این همه اختناق و ترورکه برق اسا یکی بعد از دیگری انجام مییافت ، مردم عزیز کشور مارا سخت تکان داد.

قیام سلیمی :

روز های اول حوت 1357 بود ، مردم از اعمال ضد اسلامی خلقی ها و پرچمی های مردم آزار به ستوه آمده بودند . در سلیمی محشری از بیداد گری و ستم بر پا شده بود ، سواد آموزی و درس و تعلیم ستون فقرات اسلام را تشکیل میدهد. سر آغاز وحی قران رهنمودیست به سواد و  علم و نیز سواد در اسلام  درجه دارد که اسیرا ن جنگی بدر آنهائیکه با سواد بودند فدیه آزادی هر کدام شان با سواد ساختن ده نفرمسلمان قرار گرفته بود و سرانجام تحصیل علم برمرد و زن فرض میباشد ولی این خلقی هاو پرچمی های بی وجدان بنام کورس سواد آموزی سیه کاری میکردند و بدینوسیله عفت وناموس مردم را خدشه دار میساختند، از اینرو مسلمانان از اشتراک همسران دختران و خواهران با عفت و نیک نام خود به کورس های بد نام به اصطلاح سواد آموزی نفرت داشتند.

   در روز نه حوت 1357 سلیمی شاهد وحشت و آشوبی بزرگ بود ،  یک باند   از این مردم فرومایه بنام اصطلاح سواد آموزی همهء دختران و همسران مردم با شهامت و پاکدامن این قریه را می خواستند جلب کند ،  یکی از این مردم پاک طینت دختر خطیب جامع این قریه بود.  خطیب صاحب همچون صاحب مردم مسلمان و با عفت  این قریه این ننگ را تحمل نکرد و از فرستادن دختر نیکنام خویش برای شمول در کورس به اصطلاح سواد آموزی که میخواستند بزور دایر کنند  امتناع ورزید ، سر معلم میخواست با اعمال زور آن دختران پاک نهاد را از حصار خانه بیرون کشد که با عکس العمل شدید مردم روبرو شد.

 

اورا خوب لت وکوب کردند، او رفت و از ولسوالی پشتون زرغون قوای مهاجم عسکری را آورد و تمام قریه را زیر چکمه های ددمنشان قرار داد ، مردان و زنان مسلمان و بیگناه را از خا نه های شان کشید . از قریه  بیرون کرد ، عده ء را به شمول خطیب صاحب و نثار احمد خان ارباب قریه دستگیر کرده و آنگاه در میان این گروه عظیم به فیر هوائی پرداختند ، در این حال این مردان راه حق با چوب هائیکه از درختان شکسته بودند بطرف قوای الحادی و تانک زرهی ای که آنها را به رگبار بسته بود ، به پیش رفتند که 23 نفر شان در اینجا پیش روی مردم به اثر فیر آتشپاره های تانک به شهادت رسیدند ، ایشان بر تانک یورش برده آنرا با نیروی بزرگ اسلامی خویش از فعالیت انداختند. آنها ئیراکه دستگیر کرده بودند از میدان هوائی هرات به طیاره سوار کرده یک یک شان را از هوا به  زیر انداخته و به شهادت رساندند ، که  در این جمله میتوان از خطیب مسجد جامع سلیمی و ارباب این قریه مرحوم نثار احمد نام برد همچنین در جمله کسانیکه آنهارا با ارتباط به این موضوع گرفتار کرده و در ولسوالی تیر باران کردند . حاجی سلیمان بود . خداوند روحشان را شاد گرداند و راه شان مستدام . این خبر های هیجان انگیز به تمام نواحی شهر و قریه های هرات و همهء کشور عزیز ، پخش گردید که بر انزجار شدید مردم افزود.

قیام غوریان

اواسط حوت 1357 بود. مردم هرات همانند سایر مردم کشور اسلامی ، از این خدا بیزاری خلقی ها و پرچمی ها به اوج نا آرامی قرار گرفته بودند ، از شهادت بزرگ مردان افغان و از بیرحمی و سنگندلی های حزب بدنام خلق و پرچم با شکوه هرچه تمامتر گفتگو میشد ، مردم همینکه از مسجد بیرون می شدند و یا به مسجد میرفتند . هر کس خبری داشت به هم صف های خود در میان میگذاشت.

  یکی از این مردان که نام جاودانی یافت و در راه اعلا کلمه الله جام شهادت سر کشید مرحوم قاری ابوبکر بود که او هم در ردیف دیگر پاکبازان در بیدار ساختن مردم هرات سهمی بسزا داشت و در شام 23 حوت در پیشاپیش قیام 24 حوت به شهادت رسانیده شد ، خداوند روحش را شادو روانش را مستدام گرداند.

 همچنین در این امر از جوانان با احساسی چون برادر صفی الله افضلی و خواجه ذبیح الله و غیره می توان نام برد.

در غوریان بنام کار دسته جمعی گروهی ازمسلمانان پاک طینت را فراخوانده بودند ،  کار دسته جمعی از اساساتی است که اسلام آنرا به جهان بشریت عرضه کرده است .

آنگاه حضرت رسول اکرم ( ص)  به مدینه منوره هجرت گزدیدند . نخست مسجد قبا و بعد مسجد نبوی را به همین کار دسته جمعی به پایان رساندند ، ولی این مزدوران روسیه روسیاه برای تحقیر مردم اینکار را میکردند و این عملیه هیجان آور در همه جا ی افغانستان جزو پروگرام های وحشیانه ایشان بود . چنانچه در غوریان یکی از موسفیدان مو ءقر را که به کار دسته جمعی آورده شده بود  در محضر عام لت وکوب کردند که این حالت بر همه مردم غوریان ناگوار تمام شد.

  از طرفی هم در آغاز به میدان آمدن حکومت کمونیستی طرف این دولت ملحد برای جلب مردم در بند فقر نگهداشته شده افغانستان وعده داده شده بود که زمین های زمیداران را بین ناداران ایشان تقسیم می کنند ولی این مردم مسلمان وغیور جز اندکی فریب این دغل بازان را نخوردند و حتی خود همین هایی که به ایشان زمین داده شده بود ، این اوراق قلابی را پاره ، پاره کرده وخود زمین هارا مسترد کردند. که یکی از این موارد در روز 17 حوت 1357 اتفاق افتاد . همچنین عده ای با آنکه اوراق قلابی زمین را گرفته بودند ، باز هم در کنار برادران مجاهد ایستادند ، چنانچه در جیب بعضی از شهدای راه حق همین ورق دیده میشد و تعدادی هم اوراق نابکار را در صفوف جهاد پاره کرده و به یک سو می انداختند .

مردم غوریان که از ظلم وستم حکومت سخت ناراضی بودند ، اهانتنی راکه روز گذشته بریکی از موسفیدان موقر شان بعمل آمده منافی روش اسلامی میدانستند ؛ لذا عده آی از ایشان پیش ولسوال رفته

اوراق قلابی مالکیت زمین را باو مسترد کردند.

ولسوال از این رویه مردم خشمگین شده ایشانرا در محضر عام زنده بگور کرد که همه مردم لرزش زمینی را که این هفت شهید پا کباز دران خاکپوش شده بودند ، میدیدند و این امر اوج ناآرامی مردم را ببار آورد ، در فردای آنروز بر ولسوالی غوریان ، قلعه مستحکمی که همیشه از آ ن حمایه میشدند و آنرا مرکز امنیت و آرامش خود می پنداشتند ، حمله ور شده مامورین کج نهاد آن ولسوالی را به جزای اعمال  ننگین شان رساندند ، از این میان یک نفر با استفاده از تاریکی شب  خود را به شهر هرات رساندو قوای وحشی وویرانگری را راهی غوریان ساخت که مردم زیادی را زیر آتشپاره های تانک و توپ قرار داده ، تلفات زیادی را برای این مردم محروم ببار آوردند.

قیام عمومی :

عقده ها گلو گیرشد، نفس ها  در سینه ها بند شد ، همه کس آماده ایثار ، فداکاری و قربانی گردیده بود، فتوای علمای کرام بر جهاد بگونه علنی صادر شد ، واعظ بزرگوار شهر جناب شهید بهاو الدین روز جمعه 18  حوت در مسجد بزرگ هرات مردم را به گونه علنی  به جهاد فرخواند ، انروز از همه جمعه ها و عید ها مردم بیشتری به مسجد جامع بزرگ و تاریخی هرات جمع شده بودند و با بیرق های سبزی که به کمر بسته بودند ، به صفوف نماز ایستادند که از پیش برای اینکه ذریعه علماء و بزرگان قوم آماده ساخته شده بودند و روز 18  حوت برای اینکار از هر لحا ظ مناسب تشخیص شده بود ، برای قیام همگانی ، برای ایثار و فدا کاری ، برای آبیاری میهن عزیز بخون شهدای پاک طینت . دولت چاکر منش هم برای از بین مردم ایثار گری که صرف میخواستند بحیث یک مسلمان زنده گی کنند و مسلمان بمیرند  و از دین ووطن اسلامی خویش دفاع کنند در هر جا و مخصوصا در اطراف مسجد جامع جلادانی رادر سنگر های مستحکم  مجهز با تانک و توپ وموتر های مخابره و همه چیز مستقر ساخته بود، در این روز برادران جان بر کف تجویز گرفتند  برای انسجام بهتر امور این قیام بزرگ را یکی دو روز دیگر به عهده تعویق اندازند.

روز 19 حوت 1357 بود ، صبحگهان مردی از مردان حق با قامتی میانه ، محاسنی سفید و انبوه ، دستار هراتی وار بر سر و چپن دهاتی وار بر تن پیامی را که از راه دور آورده شده  بود ، بین مردم تکثیر میکرد . این مرد مخلص و این فداکار صالح حاجی محمد ایوب بود و چون گوش او از گزند  حوادث سنگین شده بود ،  اورا حاجی محمد ایوب کر میکفتند. مردی بود در عین نحیفی با صلابت و در عین کم شنوائی با احساس و پر درک.

 این پیام که مردم هرات این جانبازان پیشتاز راه حق را با کلماتی روشن به جهاد فرا میخواند  از مقر رهبری جهاد فرستاده شده بود،  در این پیام هدایت داده شده بود که مومنان پاکباز هرات ومجاهدان  راه حق برسم نیاکان پاک گوهر خویش نخست دو رکعت نماز بخوانند و آنگاه یک قیام عمومی و همگانی به پردازند ، در پای این پیام یکی از چهره های شناخته شده جهاد افغانستان جناب صبغت الله مجددی امضا کرده بود ، وصول این پیام که موید همان احساس پاکی بود که به اثر فتوای علمای هرات  در ایشان دمیده بود ،  اشتیاق شانرا به جان نثاری فزون گردانید ،  نعره پر شکوه الله اکبر از کران تا کران هرات این وادی شیر مردان را گرفت.

21  حوت 1357 بود. هیئاتی بنام تقسیم اراضی به ولسوالی گذره آمد ، برای نخستین بار- یکی از همرزمان گل محمد تیزابی  این مجاهد خستگی ناپذیر  بر این هیئات فیر کرد و آنها را نقش زمین ساخت ، اعضای این هیئات ستمکار آمده بودند  تا حقوق مردم را پایمال کنند و مال یکی را بدون مجوز شرعی ریاکارانه و برای برهم زدن شیرازه شرع انور محمدی علی صاحبها الصلوات و التحیه به شخصی که مستحق آن نیست بسپارند . موازی با این بر ولسوالی گذره از طرف یکی دیگر از مجاهدان جانباز فیر شد که دریور آن کشته شد . متاسفانه ولسوال جان سالم بدر برد. دراین روز ها  در همه اطراف و نواحی شهر وولسوالی های هرات  یک آمادگی کامل روانی برای قیام عمومی گرفته شده بود ، دولت نیز خود را آماده رویاروئی به این قیام همگانی ساخته و در هر قسمت شهر وولسوالی ها سنگر های را برای این امر تهییه دیده بود و توسط دو طیاره کشاف وادی هرات را بگونه مداوم دیده بانی میکرد .

روز 22 حوت 1357 بود ، مردم به قیادت مجاهد بزرگوار گل محمد تیزابی در گذره جمع شدند ، بیرق افتخار آفرین اسلام بدست یکی از علمای برازنده این دیار مولوی محمد صالح بود،  امروز نیز در زمینه صحبت های شد  و آماده گی کامل به موکول شد .

روز موعود فرارسید . مردم گذره با چنان شورو شعفی بدور هم جنع شدند که گوئی عید است  که روز رستن از غم های بزرگ بود ، غمی که بر شانه های مردم مسلمان سنگینی میکرد و مردم با آذوقه و سلاحیکه داشتند  به سمت غرب گذره در جنگل روضه باغ  جمع شده بودند ، ایشان در آغاز در حدود پنجصد نفر بودند  که تا شب هنگام به حوالی دو هزار نفر رسیدند . اسلحه شان را چند میل  تفنگ برنو ، یازده تیر و شش تیر تشکیل میداد ، در نخست فکر میشد ایشان بر ولسوالی گذره ء حمله ور شوند  ولی همت والای قوماندان جهاد و آتش خشم مردم مردم خدا شناس و مجاهد  این مرزو بوم پلان را وسیع تر ساخت ، لذا شب را در جنگل بسر بردند  تا فردا راهی شهر هرات شوند .

در بامدادان 24 حوت مردم همینکه  صدای آذان را شنیدند با این گلبانگ محمدی پیمان بستند که برای همیشه این ندای ملکوتی را در فضای کشور اسلامی خویش در اهتزار نگهدارند و در این راه سرهای خود را قربان کنند و در همان سپیده دم صبح بعد از ادای نماز به سوی شهر روان شدند که برادران مسلمان ولسوالی انجیل و دیگر ولسوالی ها به اینکاروان نور و هدایت  پیوستند، در پل مالان با تنی چند از مزدوران روسی رو برو شدند که عده شان به صف حق پرستان پیوستند و یک نفر نظر به مقاومت با این نیروی حق نابودی خود را فراهم کرد ، در این میان صاحب منصبی هم که با موتر جیپی به این نیروی پرتوان مقابل شد بجزای اعمال ننگین خود رسانده شد و موتر آن به مستحقش رسید.

 آری  !

 به آن موتر که باید قومتاندان جهاد سوار میشد ، جناب گل محمد تیزابی سوار شد و مجاهدین جان برکف بر دور آن نگین شهامت حلقه زدند.

     اکنون شهر هرات آماده یک فداکاری عظیم تاریخی شده بود، با شنیدن اکبیر های که از جنجره پاگ مجاهدان راه حق بر می آمد ، در میان شهر مندان هرات که از قبل برای این فداکاری عظیم آمادگی گرفته بودند ولوله و شور بزرگی افتاد. مردم از همه نواحی شهر با استقبال این موکب نور و جلال شتافتند، حالتی بود که از نهایت خوشی و هیجان کسی سر از پا نمیشناخت.مردم شهر از سه پلک گذشتند، بدوکان های علاقه دار رسیدندکه از آن سو مردم گذره و انجیل بایشان پیوستند، همچنان نوری که با نوری بتابد ، آواز دلنواز و پر شکوه الله اکبر کران تاکران شهر و جومه را گرفته بود، این نوای جان پرورهمچنان که باعث قوت قلب مسلمانان میشد ، پیکرهای بیروج کفار را لرزان و ناتوان نیساخت . زنان  نیز از عقب جبهه برای مداوای زخمیان و پرستاری ایشان براه خویش تدامه میدادند، در شهر قوای سنگین دشمن سنگر بندی کرده بود،  فریب خوردگان می پنداشتندبوسیله این جنگ افزار های موحش این ببرهای کاغذی میتوانند جلو خشم مردم را بگیرند ،  خشمی راکه برای رضای خدا در سینه این آزاد مردان زبانه میکشید ، هر گز نی.

   آتش ره خود واکند

چون از نیستان بگذرد

یکی از این تانک ها که پیش از دیگر جنگ افزار ها به استقبال بهشتیان شتافت . از سرک برون دروازه قندهار بود. این دروازه پیروزی و نصرت ،  این تانک سرک جنوبی سه پلکرا هدف گیری کرده بود، سرکی را که از کنار دوکان های علاقه دار میکذشت، فریب خوردگان منحرف فکر میکردند، مگر با فیر توپ وتانک می توانند مردم مجاهد را که از آنسوی کار بارولسوالی های انجیلو گذره و حومه شهر می آیند ، خواهند ترساند و آنها را از راه شان باز خواهند داشت.

چه خیال واهی و چه فکری خام ؟  فیر ها در نخست هوایی بود بگونه چشم ترسانی ولی مردم در برابر غریو مهیب تانک ها نعره پر شگوه الله اکبر را هر چه بلند ترو بلند ترسر دادند و در تصمیم خود جدی تر شدند، در این حال فیرمرمی های تانک  سینه های پاک عاشقان خدارا نشانه گرفت  و در دم سیلی از خونو اشک جاری ساخت ، قامت بسیاری از پیروان راه حق خمید و دسته  پیش آهنگان شهدای خونین کفن 24 حوت به بارگاه بی نیاز خدای بنده نواز تقدیم گردید. در این حال عدهء از مردمی که با صف های رصاص گونه به جانب شهر در حرکت بودند،  خود را به گوشه کشیدند تا فیر مرمی ها آنها را از هدف مقدس شان باز ندارد.

در میان این پاکبازان جوان 18 ساله ای به چشم میخهورد  که مرمی تانک دست اورا از بند جدا کرد،  هنوز رگهای آن کاملا بریده نشده بود و از اینرو کف و پنجه های دست او بر بند آویزان بود، کسی خواست اورا به گوشه ای بکشد تا ذریعه یک عمل جراحی دست اورا از بند جدا کند که خود همین جوان کف دست بریده خود را زیر کفش خود گذاشت و با یک حرکت آنرا از بند جدا کرده و بدور انداخت ، تو گوئی این مشت گوشت و استخوان از او نبوده است، این جوان با چونه زخم را خون بندان کرد و آنگاه دستار کهنه خود را به آن بست و با چهره گشاده براه جهاد همچنان ادامه  داد.

آه ،  این چه شوریست، چه احساسی است ؟

در این حال گل محمد قهرمان با انبوهی از همرزمانش از کنار دکان های علاقه دار با یک چشم برهم زدن خود را به جنوب سه پلک رساند و خود را به پناه یک دیوار پنهان ساخت که بر آنها رگبار تانک حواله شد و دیوار بر ایشان غلطید ، فریب خوردگان پنداشتند ، صفوف مسلمانان را شکسته اند به همین دلخوشی تانکیستی از محفظه خود بر آمد تا خونین کفنانی را تماشا کندکه خود به خون نشانده است ، که فورم گردن او آ« فیته سرخی که طوق غلامی است هدف مرمی جمعه خانپسر حاجی عبدل قرار گرفت و در دو اورا زمینگیرساخت ، _ ( جمعه خان پسر حاجی عبدل کاریز در این روز سرنوشت ساز از بهترین مجاهدان بود ولی متاسفانه در اخبیر بدامان دشمن غلطید و هم در این منجلاب زندکی را پدرود گفت ) بخون غلطیدن این خونخوار باعث شد تا پیشروی دشمن مترلرل شود و در این حال دو نفر از مسلمانان جان نثارانه از دیواری که بر آن تانک مشرف بود بر آمده و بیدرنگ یکی از ایشان بر شیشه تانک لوش ( خت ) مالید و آن دیگری  با دستار خویش که آنرا به پطرول آمیخته بود  تانک را آتش زد و در دم منفجر ساخت . از 20 نفر سربازی که موء ظف آن منطقعه بودند عدهء با سلاح به مجاهدین پیوستند و تنی چند سلاح خود را بر زمین گذاشته و گریختند. برای نخستین بار در هرات مجاهدان دارای اسلحه رگبار شده بودند، اسلحه که آنرا از دشمن به غنیمت گرفته بودند. در اینحال دروازه قندهار ذریعه طیاره  بر مجاهدین راه حق بم فروریخته شد که چندین خانه را ویران و اهالی آنرا به شهادت رسانید.

مسیر حرکت اکنون از کنار کار بار بسوی دروازه قندهار بود ، نعره الله اکبر از هر کوی و برزن شنیده میشد که فرشته گان عالم بالا نیزبا این نوای روح نواز هم نوا شده بودند ، درخت های پیاده رو ها در دم از بیخ کنده شده و به حیث وسیله برای راه بندان به سرک انداخته شد ، تا مگر از داخل شدن تانک ها به صفوف این مسلمانان جان بر کف جلو گیری کند ،  تیر های آهنی کنار پیاده رو که به حیث دهلیز های ترافیکی ساخته شده بود ، کنده شد و به حیث سلاح از آنها کار گرفته شد  ، یکی از مجاهدان که ناظر این صحنه پر هیجان بود ، میگوید :

" من  به چشم خود دیدم لین برق با آن ولت قوی را که نسبت کنده شدن درخت ها بر روی زمین افتاده بود ، یکی از مجاهدان بدست گرفت تا از مکیان راه به یکسو کشد که او را برق گرفت و صرف یک تکان داد و رها نمود ، در حالیکه  در حالت عادی به بسیار کمتر از این برق هزار ها نفر کشته میشوند .

   گروه عظیمی از مجاهدان جان بر کف به سمت درب عراق روی آوردند ، جوا نیرومندی  به همکاری تنی چند از غیور مردان دشمن شکن از خانه همسایه طاقی را لمباند، بر ماموریت  پولیس آن سامان که مسلمانان را هدف مرمی قرار میداد حمله آور شد. این دشمنان را به جزای اعمال ننگین شان رساند و اسلحه آنها را به غنیمت گرفت ، این جوان پر تلاش فضل احمد پسر عطای داشگر بود. به همین سبب بعد از چندی دشمنان خانه اورا محاصره کرده ،  او را دستگیر و شهید ساختند. خداوند روحش را شاد و راهش را مستدام گرداند. در مسیر مجاهدان به سمت شرکت  پخته و مصالح دو نفر روس که یکی از ایشان موظف کشتار مردم بنام مشاور نساجی هرات بود ، بدست مجاهدان جان برکف افتادند، آنهارا به جزای عمل ننگین شان رساندند و جسد ملوث شان را بین خندق درب قندهار انداختند تا برای همه متجاوزان  مایهئ عبرت باشد و سلاح دست داشته ء شان را به غنیمت گرفتند . طی سالیان متمادی ای دشمنی به لباس دوست همیشه به مجامعی روحانی حضور به هم میرساند ، او محضر یکی از روحانیون خوشنام و محترم هرات را لازم گرفته بود. این نامسلمان عبد الوهاب نام داشت و مردم اورا حاجی معلم صاحب میگفتند، در این روز فرقانکه صفوف دوستان از دشمنان جدا شد این منافق بر مجاهدان راه حق و مردمیکه از بازار قندهار میکذشتند از منزل بالای خانه خود فیر میکرد، مسلمانان  به پا خاسته بر بام خانهء او بر آمدند، اورا که لباس زنان بر تن داشت بالفعل دستگیر کرده و به جزای عمل ننگینش رساندند و برای عبرت دیگران نعش  منحوسش را به درختی آویختند که برای چندین روز نظر همگان را به خود جلب میکرد ، همچنین در جاده ایکه از شمال مسجد جامع میگذرد دو موتر از عمال دولت به آتش کشیده سلاح شان به غنیمت گرفته شد.  کروه دیگری از راهیان راه حق در بیرون درب خویش در هوتل بادغیسی گرد آمده بودند که از آن جمله میتوان از سید فغفور شهید و شیر آقای چونگر نام برد. ( شیر آقای چونگر در اول مردانه جهاد کردولی در سه سال اخیر کاملا بر ضد مسلمانها فعالیت میکرد و حامی روسها بود. از این سبب با طرحی که از طرف عبد الله جان  قومندان حوض کرباس بعمل آمد ، در این اواخر به جزای عمل ننگینش رسانده شد.)  این ها قوماندانی امنیه را که به حیث مرکز اوباشان دغل باز در آمده بود و نیز مرکز خلقی ها را در در مکتب خواجه طاقی علیه الرحمه هدف کرفته بودند،  یکی از این فریب خوردگان  که از بام قوماندانی مسلمانان را آماج فیر های خویش قرار داده بود ، دختری بود بنا م زهراکه به جزای عملش رسانده شد.  در برابر باد مرغان  از اپارتمان حاجی عبدل کاریز صوفی که در آن روز لانهء خلقی ها و پرچمی ها بود برمردم جانبازی که از این جاده با صف های رصاص گونه در حرکت بودند فیر های پیاپی صورت کیگرفت. عدهء از مردم پاک طینت با شهامتی بی نظیر از عقب عمارت یکی بر دوش دیگری بر آمده خود را به بام آن عمارت چهار منزله رساندند و بر مهاجمین خود باخته آتش گشوده این لانه فساد را پاک سازی کردند.

  کاروانی از نور از جهار سوی شهر کهنه به سمت پای حصار روان شد. این مردم مسلمان هرجا نشانه ای از کفر و الحاد و هر شعار سرخ گونه را که میدیدند ،  در این مسیر پر شکوه که نعره های تعبیر کفر شکن آنرا بدرقه میکرد بر دکانها دستبردی صورت نگرفت ،  صرف اموال یک دکان ساعت سازی که از یک خلقی بود به غنیمت برده شد.

سرک بازار ملک نیز به متنند بازار قندهار بوسیله تنه درخت ها راه بنذان شد ،  در مسیر راهی که مجاهدان محله  بابا حاجی ، سر حضیره ، زیارت مولوی صاحب ، محله وردک ها ، محله عرب ها و غیره از سمت شمال وارد شهر میشدند . نماینده وستوک انترک از روسهای اشپغالگر در قسمت بالائی جاده لیسهء مهری در خانه اش به وسیله یک گروپ از مجاهدان  دستگیر شده ، به جزای عملش رسانده شد. بر پیشانی این متجاوز بر خط روشن نوشته بودند: " این بخارا نیست " و جسد ناپاک اورا به حیث مایه عبرتی بر چهار راه  گذاشته بودند ، موکب افتخار آفرینی که از بازار ملک به سوی پای حصار می آمد ، آماج آۀتش پاره های که در گوشهء جنوب غربی دیوار مسجد قرار داده شده بود ، واقع شد. در اینجا به حدی سر دادگان راه حق بخاک و خون غلطیدند که تعداد شان بشمار نمی آید . سیل خون به جوی چه های کنار سرک جاری شده بود. این مدرسه پای حصار مدرسه که صی دو قرن گذشته پیاپی شاگردان مکتب اسلام را درس قران میداد ،  اکنون ازکنار همین مدرسه بر مردم پر توانیکه از مکتب قران پاسداری میکنند ، کوهی از آتش پاره فرو ریخته میشود، مسلمانان در حالیکه یکی بعد از دیگری  به خاک وخون میغلطند هم چنان به پیش روی خود ادامه میدهند تا بر تانک بر آمده بر آن آتش میزنند و تانک و تانکیستهای آن طعمه ء آتش میگردند ، کمی بعد کالبد سوخته یک تانکیست را برای ابراز انزجار عمیق خود بر آن تانک  نفرین شده کذاشتند تا برای  تانکیست های متجاوز آنروز درس عبرتی باشد ،  این تانکیست قوماندان قطعه کشف بود.

چون تانکیست های دو تانک دیگر که به همانت نزدیکی ها مستقر بودند این حالت را بدیدند تانکها را به کشکل خندق ارگ کشانده بعد میان دلدل زاربند ساخته و خود فرار کردند، یکی از این خود باختگان بخرقه مبارک پناه برده مصئون گردانید ، این خرقه والا کهرمحمد مصطفی علیه افضل الصلوات و التحیه است ، پیامبر عالی مقامی که رحمت ا اللعالمین است این پیامبریکه فریب خوردگان با پیروان آن به ستیز برخاسته بودند.

موکب جلال اسلامی با نعره های تکبیر هر چه رساتر از چهار سمت به چهار سوی شهر نو روی آورده بود ، از شمال و جنوب ، از شرق و غرب از کران تا کران شهر و حومه تا چشم کار میکرد همه جانبازان اسلام  بودند با بیرق های سبز با نعره های روح پرور الله اکبر که دوستان را زندکی میبخشد و دشمنان را به مرگ میکشاند ، این کاروان نور راه محبس را در پیش گرفت . محبسیکه در آن عزیز ترین اولاد میهن ، این شیر دلان سر تیر در آن به بند کشیده شده بودند ،  هر یک از این کاروانهای بزرگ که به این بحر بیکران می گیوستند در مسیر راه خود خس و خخاشاک را  روفته بودند.

در راه از کارخانه برق ایماق ، هوتل نوی بهزاد ، اپارتمان خواجه محله که اکنون لانه جاسوسی حزبی و مرکز به اصطلاح اصلاح اراضی در آنجا بود، بر این مردان راه حق فیر های متوالی صورت میگرفت و صد ها نفر به اثر این آتش پاره هائیکه فیر میشد به شهادت  رسیدند که همه این لانه های فسادذریعه جان برکفان اسلام در بدل جانهای پاکشان پاکسازی شد ، اسناد لانه جاسوسی حزبی ها غارت گردید ، قسمتی از آن سوختانده شد و قسمتی هم به حیث اسنادی در نزد برادران موجود است، همچنان اوراق توزیع زمین که از دفتر به اصطلاح اصلاحات اراضی غترت شده بودبه آتش کشیده شد و تلفون دفتر حزبی را نیز بر پایه برق آن عمارت آویزان کردند . عکس تره کی ملحد را سر چپه بتا ری آویخته بودند که برای  مدت ها از دور نظر را بخود جلب میکرد و بر سستی این لانه عنکبوت نیشخند میزد ، کارخانه برق مشهور به کارخانه ایماق توسط حاجی علی احمد خان سنو گردی و آکر سید احمد با تحمل مشکلات و در بدل جان های پاک کجاهدان جان  بر کف  پاک سازی شد.

این کاروان عشق و آزادی و این شیفتگان مکتب قران با نعره های ملکوتی الله اکبر در مسیر خویش از بانک ملی مراکز پول دشمنان خدا ،  مطبوعات کفر و الحاد ، شفاخانه دشمنان ، لوای سرحدی اشغالگر ، لیسه صنایع مرگز الحاد و خانه های نشیمن خلقی ها و پرچمی ها مسیرخویش را بسوی  محبس می پیما یند و این خارهای مغیلان که راه شانترا پوشانده آنها را هرگز متزلزل نمیسازد ، آری اینها مسلمانان ایثار گری اند که جانهای پاک شانرا برای رضا ی خدا فروخته اند از این رو در میان شان هیچ تبعیض و تعصبی وجود ندارد، همه مسلمان اند، نه بنام سنی و شیعه و نه بنام مکتبی و غیر مکتبی ، نی بنام جمعیتی و حزبی ، نی بنام عالم ومتجدد  هیچ نوع اختلافی ایشان را از جهاد یگ پارچه و برحق شان باز نمیدارد ، همه بیاد خدایند، برای خدا و اعلای کلمته الله جهاد میکنند، همجون شیر و شکر با ارواحی معطر و اجساد خون آلود که تاریخ نظیر آنرا ندیده است،  در این مسیرو شور آور و پر توان در بین بازار شهرنوبرادران، به سوختاندن لاستیک تایر و تیوپ های موتر بر ملحدان حمله ور میشدند. این کاروان نور به چهار راهی باغ شاهی رسید ،  در این حال عده ای از مجاهدان برای تصفیه رادیو ریلی که در حال شایعه پراگنی ضد اسلامی بود و برای مغشوش نشاندادن اوضاع به نشر گفته های بی سرو تکی می پرداخت، به آن سمت روی آوردند. آنرا تسخیر کرده  و صدای این فریب خوردگان را در گلوی شان خفه ساختند.

 مجاهدان هم چنان به پیش روی خود بسوی محبس دوام میدادند ، در برابر خانه مهمند حاجی جلال الدین با تفنگ شش تیر دست داشته......2

 

ببینیمکه رهبران حزب گویا دموکراتیک خلق و رهبرا ن شوری شان چه طرح وپلانی داشتند.

__ 

 

نگاهی به اسناد محرمانه و جلسه های درونی و در بسته و تیلفون های تره کی امین و گرومیکوو کاسیگین و.. :

"اعضای دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحادشوروی به تاریخ 17 مارس در ساختمان کمیته مرکزی " خارج برنامه "{ یعنی در جلسه فوق العاده و اضطراری . تذکر از  ب. س. } گرد هم آمدند... بریژنف ضمن گفتگوی تیلفونی با کریلینکو { عضو دفتر سیاسی حزب کمونیست شوروی _ م }از خانه ییلاقی خود ، گفت :

این موضوع هیچ تاخیری را روا نمیدارد  ، من همین فردا می آیم. "

" خیلی محرمانه در یک نسخه

" گرومیکو:

برپایه آخرین گزارشهایی که ما از افغانستان چه به شکل رمز وچه از طریق گفتگو های تیلفونی با مستشار ارشد نظامی خود رفیق گوریلف و کاردار سفارت ، رفیق الکسی  اوف به دست آورده ایم ، اوضاع در افغانستان به شدت وخیم گردیده است و اکنون استان هرات در مرکز ناآرامی ها قرار دارد.  در هرات به گونه ایکه از تلگرامهای پیشین بر می آید، لشکر 17 ارتش افغانستان مستقر است. اکنون اطلاح گرفته ایم که این لشکر از هم پاشیده است. نیروی توپچی و بخشی از نیروهای پیاده که در ساختار این لشکر شامل بودند، به جانبداری از شورشیان برخاسته اند..."

" تخمین شمار شورشیان دشوار است ، اما رفقای ما میگویند که سر به هزاران میزنند، درست هزاران...

کریلینکو

درست همین طور... فشرده اینکه نظر به گزارش امین، رهبری افغانستان در رابطه با این رویدادها هیچگونه ناراحتی احساس نمیکند.

گرومیکو

آری امین  حتی گفت که اوضاع افغانستان عادی است . او گفت که هیچ سرکشی ای از سوی استانداران گزارش نگردیده است. اما در واقعیت ، به گونه ایکه رفقای ما گزارش میدهند، اوضاع در هرات و برخی از جاها پرتنش است.

تدبیرهایی راکه ما برای افغانستان اتخاذ کرده ایم ، در پیشنهادهایی که در دست دارید ، بازتاب یافته اند . می خواهم بگویم که مابرای پاسداری از مرزهای افغانستان ده ملیون روبل { معادل پانزده ملیون دلار } دیگر اختصاص داده ایم { 5 }

نگاهی به گزارش دادن دو نظر پنهان و پوشیده در کمیته مرکزی شوروی و دولت خلقی هاو پرچمی ها و شورش و سرکوب نمودن شورش هرات در 24 حوت 1357:

کریلینکو گفته بود که "  .. نظر به گزارش امین ، رهبری افغانستان ، در رابطه به این رویدادها هیچ گونه ناراحتی احساس نمیکند.

گرومیکو : آری ، امین حتی گفت که اوضاع افغانستان عادی است . او گفت که هیچ سرکشی ای از سوی استان داران گزارش نگردیده است ....

از امین پرسیدم – شما کدامین ناخشنودی را از سوی کشور همسایه و یا ضد انقلاب داخلی، روحانیون و مانند اینها انتظار ندارید؟ امین قاطعانه پاسخ داد- نه . برای رژیم تهدیدی وجود ندارد. در پایان خواهش کرد تا درود های اورا به اعضای دفتر سیاسی به ویژه ال.ای. بریژنف برسانم . این بود گفتگوی امروزی من با امین.

سه ساعت بعد ، از رفقای خود اطلاع گرفتیم که در هرات نابسامانی ها یی رخداده است. یک هنگ توپخانه . یگ هنگ پیاده به روی مواضع خودی آتش گشوده و به شورشیان پیوسته اند. در نتیجه بخشی از لشکر 17 به دولت وفادار مانده که از هرات پاسداری میکنند.....نیم ساعت دیگر مابازهم از رفقا اطلاع گرفتیم که رفیق تره کی ، مستشارارشد نظامی، رفیق گوریل او ف و کاردار سفارت رفیق الکسی اوف را نزد خود فراخوانده است. موضوع گفتگو از چه قرار بود؟  مقدم برهمه او از اتحاد شوروی در زمینهء تهیهء جنگ افزار ، مهمات و خوار وبار کمک خواست، چیزی که ما در اسناد ارائه شده به دفتر سیاسی ، برای بررسی در نظر گرفته ایم. آنچه به کمک نظامی مربوط میگردد.

تره کی به گونه ضمنی گفت که ممکن است هم کمکهای زمینی و هم کمکهای هوایی لازم بیافتد.اینرا باید به معنی لزوم گسیل سپاهیان پیاده نظام و هم نیروی هوایی { شوروی} به افغانستان دانست. فکر میکنم که ماحین کمک به افغانستان باید به مهمترین اصل تکیه کنیم و آن اینکه تحت هیچ شرایطی نمی توانیم افغانستان را از دست بدهیم. ما الان 60 سال است که با آنان در سایه صلح وحسن همجواری زیست میکنیم.هرگاه حالا افغانستان را از دست بدهیم ، از اتحاد شوروی رو برمیگرداند و این امر ضربه شدیدی به سیاست ما وارد می آورد.البته یک روی قضیه اینست که ارتش جانبدار خلق باشدو قضیه کاملا سیمای دیگری به خود میگیرد..... به گونه ای که رفقا گوریل اوف و الکسی اوف اطلاع داده اند ، روحیه رهبران افغان همچون تره کی چندان رضایت بخش نیست.

مارشال اوستین اوف :

من علاوه بر  رفیق الکسی اوف با رفیق گوریل اوف مستشار ارشد نظامی ما در کابل همین چند لحظه پیش تیلیفونی تماس گرفتم . وی گفت که رهبران افغانستان از وضع پدید آمده ناراحت شده اند. وضع به ویژه در استان هرات و نیز در استان پکتیا خراب است. چیزی که بسیار ناگوار است ، آنست که لشکر محافظ هرات نامطمئن است و فرمانده لشکراکنون در فرود گاه شهر است ، دقیقتر اینکه با پنهان شدن در آنجا روشن است که هیچ عمل نیروهای وفادار به دولت را رهبری نمی کند.

در نظر است سپیده دم فردای 18 مارس گروه های عملیاتی به سوی هرات فرستاده شوند.ما به رفیق تره کی ارائه طریق کرده ایم برخی از یگانهارا به منطقه بروز شورش پیاده نمایند. او به نوبه خود پاسخ میدهد که دست زدن به چنین عمل دشوار است، زیرا در سایر نواحی نیز نا آرامی است. فشردهء سخن اینکه آنان چشم به راه ورود نیروهای زیادی از سوی اتحاد شوروی اعم از پیاده . . نیروی هوائی استند.

اندروپ اوف :

{ رییس کا گی ب، بعد ها دبیر کل کمیته مرکزی حزب} 

آنها امیدوارند که ما بر شورشیان ضربه وارد کنیم .

کریلینکو :

پرسشی مطرح میگردد مبنی براینکه هرگاه ما سربازان خود را آنجا وارد کنیم آنان با چه کسانی خواهند جنگید؟ با شورشیان ؟ شمار زیادی از روحانیون به شورشیان پیوسته اند. این روحانیون مسلمان اندو در میان آنان { شورشیان} تعداد بسیار زیاد از مردم وجود دارند. به این ترتیب ما تا اندازه زیادی با مردم در جنگ هستیم.

الکسی کاسیگین { نخست وزیر } :

ارتش افغانستان چگونه است و چند لشکر دارد ؟

مارشال اوستینوف :

ارتش افغانستان ده لشکر دارد و بیش از صد هزاراست .

گرومیکو:

 تا کنون توازن نیرو میان هواداران دولت و شورشیان چندان روشن نیست. در هرات وقایعی رخداده که رویهمرفته پر تلاطم اند، زیر بیش از هزاران نفر کشته شده اند ولی انجا هم وضعیت روشن نیست.

اندورپ اوف :

البته شورشیان رخنه کرده به قلمرو افغانستان ، در گام نخست به آن می پردازند که نا آرامی به راه اندازند و مردم افغانستان را به سوی خود بکشانند.

کاسیگین : فکر میکنم باید  مسوده فیصله نامه پیشنهاد شده را جدا" تصحیح نمود. به هیچ وجه درست نیست واگذاری جنگ افزار ها را تا ماه اوریل به تاخیر بیاندازیم. باید همه چیز را همین الان بدون تاخیر داد . درهمین ماه مارس. دوم اینکه به گونه ای باید رهبری افغانستان را از نظر روانی حمایت کرد. من پیشنهاد میکنم تدبیرهای زیر اتخاذ گردد:

   به تره کی اطلاع داده شود که ما بهای گاز را از 15 روبل به 25 روبل در ازای هر هزار متر مکعب بالا میبریم.

{ یک روبل معادل 1،65 دلار امریکائی } این کار امکان میدهد با با افزایش بهای گاز مخارجی را تامین کرد که برای آنان در رابطه با خرید جنگ افزار و سایر مواد ، بروز میکند. به نظر من لازم است ، این جنگ افزار هارا به گونه رایگان در اختیار افغانستان گذاشت و از 25% چیزی یاد آوری نکرد."

دیگران : درست است.

کاسیگین :

سوم اینکه ما در نظر داریم  برای آنان 75000 تن گندم بدهیم.من فکر میکنم که باید این مساله را مورد بازنگری قرار داد و برای افغانستان صد هزار تن گندم داد... گذشته از اینها که در اینجا نوشته شده است به ارز آزاد. کدام ارز آزاد؟

ما نمی توانیم چیزی از آنها دریافت کنیم ".( * )

مارشال اوستین اوف :

 تمام آنچه که در مسوده مصوبه در باره واگذاری جنگ افزار به افغانستان نوشته شده است، همه عملی خواهد گردید ، همین حالا تحویل و ارسال  انها انجام میگیرد. متاسفانه من نمی دانم ، ایا ما خواهیم توانست تا اوریل همه چیز را تحویل بدهیم ؟ این کار خیلی دشوار خواهد بود. من خواهش میکنم در رابطه به تحویل جنگ افزار ها، مصوبه به طوری که اینجا آمده  است ، تصویب گردد. آنچه مربوط به پرداخت بهای این جنگ افزار ها میگردد ، ان را حذف میکنیم.

کاسیگین : همه چیز باید بی درنگ تحویل داده شود. درست از همین فردا.

مارشال اوستین اوف :

خوب ما اینکار را میکنیم و حتی کنترول هم میکنیم که فردا تحویل شوند.

کیریلینکو :

جنگ افزار ها باید در ماه مارس تحویل داده شوند.

کاسیگین :

... من میخواهم این موضوع را مطرح نمایم :

 هرچه که بگویید ، هم تره کی و هم امین واقعیت امر را از ما پنهان میکنند. ما تاکنون به تفصیل نمیدانیم که در افغانستان چه میگذرد؟

چگونه انان اوضاع را ارزیابی میکنند؟ اخر آنها تا کنون منظره را با رنگهای رنگین کمان ترسیم میکنند. اما در واقعیت امر ما میبینیم که انها آدمهای خوبی هستند، اما چیزهای بسیاری را از ما پنهان میکنند. علت آن چه است ، دانستن آن دشوار است.

من فکر میکنم ، رفیق گرومیکو که ما باید مسله سفیر را حل کنیم. سفیر کنونی ما شخصیتی قدرتمند نیست و او آنچه را لازم است انجام نمیدهد. افزون برآن من لازم میدانم که شمار دیگر مستشاران مجرب نظامی را به افغانستان بفرستیم. بگذار بدانند در ارتش چه میگذرد؟

بعد من فکر میکنم که اتخاذ تصمیم های سیاسی لازم میباشد. ممکن است مسودهء چنین مصوبه ء سیاسی رارفقای وزارت امور خارجه ، وزارت دفاع ، کا، گی، بی و شعبه امور بین المللی کمیته مرکزی حزب  تدوین نمایند. روشن است که ایران ، چین و پاکستان با تمامی تدبیرهاو روشها ضد انقلاب عمل خواهند کردو برای دولت قانونی افغانستان مزاحمت خواهند کرد و کلیه کارکردهای آن را بی ارج خواهند گردانید. درست همین جا است که حمایت سیاسی از تره کی و حکومت وی لازم می افتد . البته کارتر نیز ضد رهبری افغانستان خواهد برخاست. در صورت لزوم نیروهای نظامی با چه کسانی خواهیم جنگید ؟......

درواقعیت امرتا همین اکنون تیرباران مخالفان ادامه دارد. ایشان تقریبا تمامی رهبران نه تنها رده بالا بلکه رده متوسط گروه پرچم را نابود کرده اند.....

اوستینوف :

فکر میکنم در صورت گسیل نیرو ما نباید تحت هیچ شرایطی یگانهای رزمی خویش را با واحد ها افغانی در آمیزییم.

کاسیگین :

ما باید یگان های رزمی خودرا تشکیل بدهیم، برای انان آیین نامه تدوین کنیم و آنان را تحت فرماندهی ویژه گسیل داریم.

اوستینوف :

ما دو امکان عملیات رزمی را تدوین نموده ایم. امکان اول اینکه ما طی یک شبانه روز به افغانستا ن لشکر 105 هوابرد و لشکر 68 موتوریزه را در حوالی مرز مستقر بسازیم. در این صورت لشکر 5 زرهی در امتداد مرز باقی خواهد ماند. به این ترتیب طی سه شبانه روز ما برای اعزام نیروها آماده خواهیم بود. اما تصمیم سیاسی در این باره لازم است.

کریلینکو :

رفیق اوستینوف مساله را درست مطرح میکند. برای ما لازم است تا در مقابل شورشیان اقدام کتیم. در سند نیز باید در این باره به گونه ء مشخص گفتگو شود. افزون برآن باید بخ ترخ کی تاکید کنیم که هرگاه کار به اعزام سپاهیان ما بکشد، انگاه حل مساله به زمینه نیاز دارد.ما نمی توانیم بدون درخواست حکومت افغانستان نیروهای خود را اعزام نماییم. بگذار رفیق تره کی نیز این را بداند و در گفتگوی رفیق کاسیگین با تره کی در این باره لازم است، یک طوری مستقیم صحبت شود. افزون برآن لازم است به تره کی گفته شود که تاکتیک خود را عوض نمایند. تیرباران ، شکنجه و اعمالی از این دست را نمیتوان به مقیاس گسترده به کار گرفت. مساله مذهب ، روابط با جماعات مذهبی اهمیت بسیار دارد. باید به تره کی با قاطعیت گفته شود که نباید دست به عمل غیر مجاز بزنند. اسناد را لازم است همین فردا آماده کرد . فردا ما با لئونید ایلیچ (بریژنییف ) مشورت میکنیم. که این کار را چه گونه بهتر میتوان انجام داد.

اندروپ اوف :

در هرات بیش از بیست هزار نفر از مردم در شورش شرکت کرده اند. آنچه مربوط به مذاکرات با تره کی میگردد ، فکر میکنم بهتر است رفیق کاسیگین با تره کی گفتگو کند......

لازم است تا ما به تدوین مصوبهء  سیاسی پرداخته و در نظر داشته باشیم که احتمالا برما برچسپ تجاوز گری خواهند زد. نمی توانیم افغانستان را از دست بدهیم.

پوناماری اوف :

... انجارا ببینید که یک گروه بیست هزار نفری شورشیان پیروز میشوند . مقدم برهمه باید تمام کارهای لازم را توسط نیروهای ارتش افغان انجام داد ، بعدا هرگاه واقعا نیاز پیش بیاید، سپاهیان خود را اعزام کرد.

کاسیگین :

... هرگاه ما انجا سرباز اعزام نماییم ، بایست دلایل مقتضی را گرد بیاوریم و همه را مفصلا بحث کنیم. ممکن است کسی از رفقای مسئول برای روشن ساختن مفصل تر اوضاع در محل به افغانستان برود. شاید رفیق اوستینوف یا یک رفیق دیگر.... ما در افغانستان 550 مشاور نظامی داریم. انها باید تناسب نیرو را در ارتش بدانند.

گرومیکو :

... تنها یک موضوع روشن است- ما نمیتوانیم افغانستان رابه دشمن بدهیم. چگونه به این هدف برسیم، باید فکر شود.

کاسیگین :

همه ء ما یک دیدگاه داریم : افغانستان را نباید از دست بدهیم  در گام نخست باید سند سیاسی ترتیب گردد. باید کلیه ء ابزارسیاسی برای کمک به رهبران افغانستان جهت تحکیم قدرت استفاده شود. همچنان کمکهایی را عملی کرده و انجام عملیات نظامی را به مثابه اقدام نهائی می گذاریم.

.....

کریلینکو

 دشواری اینجاست که بسیاری از فرماندهان را در ارتش یا باز داشت و یا تیر باران کرده اند و این امر تاثیر منفی و بزرگی برجای گزارده است.

گرو میکو :

... در هرحال باید گفت که رهبران افغانستان  بسیاری از مسایل رااز ما پنهان میدارند و نمی خواهند با ماراست باشند. این امر خیلی درد آور است .

اندروپوف :

 به نظر من لازم است کشورهای سوسیالیستی را در جریان این اقدامات بگذاریم.

کریلینکو :

رفقا ما در این باره زیاد صحبت کردیم . دیدگاه های ما روشن است. بیایید نتیجه گیری نماییم.

1 : لازم است رفیق کاسیگین کار تدوین  سند ارایه شده رابرعهده بگیرد....

2- لازم است تا رفیق کاسیگین با رفیق تره کی گفتگو کند...

3-مساله تدوین سند سیاسی را با توجه به تبادل افکار در باره مشی ما در ر ابطه به افغانستان برعهده رفیق گرومیکو ، رفیق اندورپوف ، رفیق اوستینوف و رفیق پوناماری اوف بگذاریم .

4- به منظور جلوگیری از مداخلات پاکستان در امور افغانستان ، باید ازطریق وزارت امور خارجه با این کشور تماس گرفته شود.

5- من فکر میکنم که مابایدبا پیشنهاد رفیق اوستینوف در رابطه با کمک به ارتش افغانستان در زدایش ناهنجاریهایی که با آن رو برو گردیده است، توسط نیروهای نظامی ما موافقت کرد.

9- لازم است به دقت بیاندیشیم که به الزاماتیکه سایر کشورها به اتحاد شوروی  وارد خواهندکرد، و ما را به این تجاوز و از این قبیل متهم خواهند گردانید ، چگونه پاسخ دهیم .

10- به وزارت دفاع اجازه داده شودتا دو لشکر را به مرز میان افغانستان عزام و سر انجام به گونه ایکه اینجا پیشنهاد گردید کشورهای سوسیالیستی رااز تدبیر هایی که ما اتخاذ نموده ایم ، مطلع ساخت."

 

 

اینک توجه شما را به خواندن  بخشهای یک گزارش خیلی سری و بخش خاص که گفتگوی تلفونی کاسیگین و تره کی است جلب مینمایم.

""گفتگوی تلفونی به کمک مترجم :

کاسیگین : به رفیق تره کی بگویید که من میخواهم از سوی رفیق بریژنف و اعضای دفتر سیاسی به وی درودهای های فراوان را بفرستم.

تره کی : سپاسگذارم.

کاسیگین : .. رفیق تره کی ممکن است اوضاع افغانستان راشرح دهید

تره کی : اوضاع خوب نیست . رو به خرابی دارد. طی یک و نیم ماه گذشته از سوی ایران نزدیک به چهار هزار نفر نظامی با لباس غیر نظامی به افغانستان فرستاده شده اند. حالا تمام لشکر 17 پیاده به علاوه واحد های توپخانه و دفاع هوایی که به روی هواپیمای ما آتش گشوده اند، در دست آنان است. در شهر جنگ در جریان است .

کاسیگین : تعداد افراد لشکر چند است ؟

تره کی : نزدیک به 5000 نفر، کلیه مهمات و انبارها بدست آنان است.

کاسیگین : آنجا برای شما چند نفر مانده است ؟

تره کی : 500 نفر.انها تحت رهبری فرمانده لشکر در فرودگاه شهر مستقرند. برای تقویت آنان ما با هواپیما ها از کابل گروه عملیاتی پیاده نموده ایم. این گروه از بامداد امروز آنجا قرار دارند.

کاسیگین :

در میان کارگران ، شهر نشینان و کارمندان هرات، آیا کسانی هستند که از شما پشتیبانی کنند ؟

تره کی : پشتیبانی فعال از سوی مردم شهر دیده نمیشود. مردم کاملا زیر تاثیر  شعار ی شیعیان مانند " سخنان بیخدایان را باور نکنید و به سوی ما بیائید " قرار گرفته اند. تبلیغات بر این پایه مبتنی است..

کاسیگین : جمعیت هرات چند است ؟

تره کی : حدود 200 تا 250 هزار نفر . مردم با در نظرداشت تحول اوضاع عمل میکنند. هرجاکه آنرا بکشانند، به همانجا می روند. حالا آنها از جانب مقابل پشتیبانی میکنند.

کاسیگین : شما دور نمای اوضاع را در هرات چگونه می بینید؟

تره کی : فکر میکنم که امروز شام یا فردا صبح هرات سقوط میکند و کاملا به دست مخالفان خواهد افتاد.

کاسیگین : آینده راچگونه پیش بینی میکنید؟

تره کی : ما معتقدیم که مخالفان واحدهای تازه ای را تشکیل داده و به پیش روی ادامه خواهند داد .

کاسیگین :

شما نیرو ندارید که آنان را شکست بدهید ؟

تره کی : کاش می داشتیم...

کاسیگین : شما در رابطه به این مساله چه پیشنهاد هایی دارید؟

تره کی : ما خواهش میکنیم که شما به ما کمکهای عملی ، انسانی و تسلیحاتی کنید.

کاسیگین : این مساله خیلی دشوار است.

تره کی : در غیر این صورت شورشیان به سوی قندهار حرکت کرده و پس از آن به سوی کابل خواهند آمد.  ایران وپاکستان روی یک برنامه برضد ما عمل میکنند و به همین خاطر اگر شما حالا به هرات ضربه بیاورید، ممکن است انقلاب را نجات بدهیم.

کاسیگین : جهانیان همه از این کار آگاه خواهند شد. شورشیان دستگاه مخابره دارند ، آنها فورا اطلاع خواهند داد.

تره کی : تمنا میکنم ، کمک کنید.

کاسیگین : ماباید در بارهء این مساله رایزنی کنیم.

تره کی : تا شما مشورت کنید ، هرات سقوط خواهد کرد و آنگاه درد سرهای بزرگتری هم برای اتحاد شوروی و هم برای افغانستان به بار خواهد آمد....

کاسیگین :هرگاه به شما سریعا تعداد بیشتر هواپیما و جنگ افزار بدهیم ، شمانمیتوانید ، واحد های تازه ایرا آرایش بدهید ؟

تره کی : اینکار زمانی زیادی را در بر میگیرد ، اما هرات از دست میرود.

کاسیگین :

شما چه عملکردها یا اعلامیه  هایی  ایرا از ما توقع دارید ؟ دیدگاه های شما در بارهء این مساله در عرصه تبلیغات چگونه است ؟

تره کی : باید کمکهای تبلیغاتی و عملی را باهم توام ساخت . من پیشنهاد میکنم تا شما به روی تانک ها و هواپیماهای خود علایم افغانی بزنید . هیچ کسی چیزی نخواهد دانست. نیروهارا باید از جانب تورغوندی و کابل به هرات سوق داد.

کاسیگین : تا کابل باید راه پیمود.

تره کی :

تورغندی خیلی به هرات نزدیک است ، اما میتوانید سربازان را با هواپیما به کابل بفرستید. هرگاه شما سربازان تان را به کابل بفرستید و انها از کابل به هرات فرستاده شوند ، به عقیده ما هیچ کسی چیزی نخواهد دانست . همه فکر خواهند کرد که آنها سربازان دولتی افغانی اند.

کاسیگین :

هرگاه ما با هواپیما برای شما سریعا" زره پوش ، خمپاره اندازو مهمات لازمی بفرستیم ، شما متخصصانی که بتوانند این سلاح هارا استعمال کنند ، پیدا خواهید توانست ؟

تره کی :

 من به این سوال نمی توانم پاسخ دهم ، تنها مشاوران شوروی میتوانند پاسخ بدهند.

کاسیگین :

یعنی میتوان چنین دانست که افغانستان کادرهای مجرب نظامی یا ندارد یا بسیار کم دارد اما در اتحاد شوروی صد ها افسر افغانی دوره های آماده گیرا گذرانده اند.این همه افسر کجایند؟

تره کی : بیشترشان مسلمانان ارتجاعی اند، به آنها نمیتوانیم تکیه کنیم، به آنها اعتماد نداریم.

کاسیگین :

 نفوس کابل حالا چند نفر است ؟

تره کی :

 نزدیک به یک ملیون نفر.

کاسیگین :

هرگاه برای شما سریعا" با هواپیمااسلحه بفرستیم شما نمی توانید پنجاه هزار سرباز دیگر گرد بیا ورید؟ چند نفر میتوانید جمع کنید ؟

تره کی  :

ما میتوانیم تعدادی را جمع کنیم. در قدم اول از میان جوانان ولی برای آنکه آنانرا آموزش بدهیم ، زمان درازی لازم است.

کاسیگین :

 شما نمیتوانید دانشجویان راجمع کنید ؟

تره کی :

 ما میتوانیم در باره دانشجویان و دانش آموزان کلاسهای یازدهم و دوازدهم صحبت کنیم .

کاسیگین :

از طبق کارگر نمی توانید جمع کنید؟

تره کی :

طبقه کارگر در افغانستان بسیار کوچک است.

کاسیگین :

کشاورزان فقیر چه ؟

 تره کی :

ما میتوانیم تنها بر دانش آموزان ، دانشگاهیان و تعداد کمی هم کارگران حساب کنیم. ولی آموزش آنان داستان درازی دارد ، اما هرگاه لازم باشد، ما به هر اقدامی دست خواهیم زد.

کاسیگین :

ما تصمیم گرفته ایم به گونهء رایگان ، عاجل به شما جنگ افزار بفرستیم و هواپیماها و هلی کوپتر های شمارا باز سازی کنیم. همچنان تصمیم گرفته شده است تا به شما صد هزار تن گندم تحویل داده شود و بهای گاز صادراتی شما را از 21 دلار در برابر هر هزار متر مکعب به 37،82 دلار بالا ببریم.

تره  کی : خیلی خوب ، اما باید در بارهء هرات صحبت کنیم.

کاسیگین : بیایید شما نمیتوانید حالا چند لشکر از میان پیشگامانی که شما میتوانید به آنان اعتماد کنید ، نه تنها در کابل ، بلکه در دیگر جا ها هم تشکیل دهید. اسلحه لازم را ما برای شما می دهیم.

تره کی  :

 ما کادرهای افسری نداریم . پاکستان هم افراد و افسران خود را به لباس افغانی می فرستد.

چرا اتحاد شوروی نمیتواند ازبیکها، تاجیکها و ترکمن هارا به لباس غیر نظامی بفرستد ؟ زیرا کلیه اقوام در افغانستان شناخته شده هستند. اگر جامه ء افغانی بپوشند و نشا نه های افغانی به آنان زده شود ، هیچ کس نخواهد دانست . به نظر ما اینکار بسیار آسان است. نظر به تجربه پاکستان دیده شده که این کار بسیار آسان است.

کاسیگین :

... البته شما مساله را دست کم میگیرید. این یک مساله بسیار پیچیده سیاسی و بین المللی است. ما بار دیگر راجع به آن مشورت میکنیم و به شما پاسخ می دهیم. من فکر میکنم که برشما لازم خواهد بود که واحد های تازه تشکیل بدهید. زیرا تنها به نیروی اشخاصیکه از بیرون می آیند ، نه میتوان تکیه کرد. شما با توجه به تجربه انقلاب ایران می بینیدکه چگونه توده ها توانستند امریکایی ها و آنانی را که تلاش

می ورزیدند خود را نگهبانان ایران بنمایانند ، از انجا بیرون بیاندازند.  به هرحال به شما چنین قرار میگذاریم. مشورت میکنیم و به شما پاسخ میدهیم. و شما در کشور خود با نظامیان خود و مشاوران ما مشورت کنید. در افغانستان نیروهایی هستند که شمارا با به مخاطره انداختن زنده گی خود ، حمایت میکنند و به خاطر شما مبارزه میکنند. این نیروهارا باید همین حالا مسلح ساخت.

تره کی : زره پوشهارا با هواپیما بفرستید.

کاسیگین :

 شما برای راندن این ماشینها پرسنل دارید ؟

تره کی : برای 30 – 35 ماشین راننده داریم.

کاسیگین :

آنها افراد مطمئنی هستند؟ همرا با ماشین بسوی مخالفان نخواهند رفت ؟ رانندگان ما زبان شمارا نمی دانند.

تره کی :

شما ماشینها را با رانندگانی که زبان میدانند ، بفرستید. تاجیکها و ازبیکها همزبان ما هستند.

 کاسیگین :

 من چنین پاسخی را از شما انتظار داشتم. ما رفقای شما هستیم و مبارزه مشترکی را به پیش میبریم. از اینرو نباید از یک دیگر دور شویم. ما به شما بازهم تیلیفون خواهیم زد و دیدگاه های خودرا به شما خواهیم گفت.

تره کی :

درودها و آرزوهای نیک مارا به رفیق بریژنیف . اعضای دفتر سیاسی برسانید.

کاسیگین:

 متشکرم. به تمامی رفقای تان درود برسانید. برای شما قاطعیت در حل مسایل، اعتماد به نفس و بهروزی آرزو میکنم. به امید دیدار. "

 

دوستان ادامه این مطلب را فردا خدمت شما تقدیم میدارم.

 

  

 

 پاورقی  -  رویکرد ها :

1 – اثر قیام 24 حوت  شماره خصوصی 3  رویداد ها – صفحه یک و دو

2 – همان اثر

3-  کتاب ارتش سرخ  نوشته  ب گروموف