پیکار پامیر- تورنتو

02-010-09

           

  ملای پاکستانی ملت  افغانستان را توهین میکند

 

سایت انترنتی کابل پرس به تاریخ بیست و نهم ماه سپتامبر2009 میلادی ، سخنان سخیف ، بی بنیاد و تحقیر آمیز ملا فضل الرحمن رهبر جمعیت علمای پاکستان و مرشد گروه متحجرطالبان را به نشر رسا نید. وی در یک مناظره ی تلویزیونی در شبکه جهانی اردو زبان پاکستان چنین دُر فشانده است :

" افغانستان یک کشور بی آیین و فاقد ارزش های انسانی بوده در طول تاریخ درآنجا عشق و علاقه نسبت به جنگ و خونریزی  بیشتر ازهرچیز دیگر دروجود ساکنان آن موج میزده است . . . مردم افغانستان همیشه آرزوی این را داشته اندکه دشمن خارجی به کشور شان حمله بََرد تا به آنها ثابت کنند که این کشور بیشه ی شیران است . اگر دشمن متجاوز و اشغالگر پیدا نشده  آنگاه مردم این کشور با خود جنگیده اند و میتوان گفت که جنگ داخلی و خونریزی در افغانستان چیز جدیدی نیست ، بلکه یک پدیده ی معمولی بوده و رسیدن به قدرت تنها و تنها از طریق اعمال زور و حذف کامل رقبای سیاسی ممکن بوده است . . . این خطه ی باستانی یعنی افغانستان فقط برای جنگ آفریده شده است . . . افغانها هیچگاه از طریق قانون و یا یک دستورالعمل سیاسی مشکلات خویش را حل نکرده اند . . . ما که در پاکستان زنده گی میکنیم ، اینجا یک نظام سیاسی موجود است ، اینجا آیین موجود است ، ما در چوکات این آیین میتوانیم به اهداف خویش که بر قراری نظام اسلامی است ، برسیم . . . ما طالبان را در کارشان بخاطر اهداف شان هرگز مورد ملامتی قرار داده نمیتوانیم ، زیرا  آنها طبیعت مردم خود را خود بهتر از دیگران درک کرده بودند. . . ولی ما هرگز در پاکستان به روش های طالبان متوسل شده نمیتوانیم "

بلی، خواننده های ارجمند!

اظهارات خصمانه ، بی خردانه و آگنده از مقاصد شوم سیاسی این ملای سیاسی دیو بندی را مرورکردید و حتما رگِ جان تان بحیث  افغان های آزاده ، نجیب،  صلحجو و

وطنپرست  به اهتزاز درآمده  از یکسو خشم تان علیه چنین عنصر اجنبی دروغگو و ریاکار را پنهان کرده نمیتوانید  و از سوی دیگر، شدیدا متأثرخواهید شد که چرا و

 

 

 

چگونه عقیقِ ِقیمتدار به دست ناپاک خرمُهره شناسان بی مقدار ِروزگار افتیده است و چقدر ملُک وملت ما از دست جنایتکاران نا جوانمرد، ویران و ناتوان شده که حال،

 حتا یک ملای سیه درون ِ بی دانشِ پاکستانی که جز جهالت پروری و تروریست سازی و معامله گری کار دیگری نه دارد، بالای شرافت ملتی که قرن ها آزاد زیسته و یک لحظه هم  با اسارت و اسارتگران  نساخته ، چنین بیشرمانه میتازد.

ملتی را " فاقد ارزش های انسانی " خطاب کردن ، همان قدر که دور از انسانیت ، اخلاق و معنویت است ، بهمان اندازه پلیدی و بی حیایی نیز می طلبد.

این ملای بی آزرم دیوبندی آنقدر ریاکار و شعبده باز و فاقد معنویت است که علی رغم ادعا های ظاهر سازانه ی مذهبی اش ، غرض رسیدن به مدارج بلند دولتی ( البته نه دینی و اخلاقی !) ، رسما شریک جرایم سیاسی بی نظیر بوتو صدراعظم وقت پاکستان شد، نه تنها در پارلمان مرکزی جا خوش کرد که درکرسی رییس کمیته ی امور خارجی ارگان مذکور نشست ، با سؤ استفاده از ملیونها ریال عربستان سعودی، دالر های امریکایی و پوند انگلیسی به تأسیس صد ها مدرسه ی ظاهرا علوم دینی پرداخت ، با آی اس آی یا سازمان جاسوسی ارتش پاکستان از در ِ همکاری های سیاسی و استخباراتی پیش آمد، " تنظیم جمعیت علمای اسلام پاکستان " را بمثابه ی کانون توطئه های سیاسی در منطقه ایجاد کرد، هزاران عنصرنظامی آدمکُش و تروریست حرفه یی به نام " طالبان " را تولید نموده به سوی افغانستان گسیل نمود تا با وحشیگریهای قرون وسطایی شان دود از دمار خلق الله بر آرند ، غرض تخریب مجسمه های یکنیم هزار ساله ی بامیان برای مجریان سیه دل تراز خویش فتوا صادر کرد، اشغال شهر باستانی کابل توسط دهاره ی طالبان و فوج پاکستانی را بعنوان پیروزی ارتش آن کشور برای مردم پاکستان تبریک گفت و به منظور تقویت بیشتر دهاره ی طالبان  و حمایت همه جانبه تر ازان ها، به سفر های دور و دراز به کشور های غربی و ممالک عربی پرداخت تا اداره ی وحشت زای آنها را در افغانستان ماندگارتر سازد و ده ها عمل نا روای دیگرکه به  ضد منافع ملی مردم افغانستان  تا کنون بگونه ی بیشرمانه یی انجام داده است . پس ، سخن ِچنین عنصر معلوم الحال باید که سخیف و دور از شأن انسان باشد.

فضل الرحمن مذکور ، کینه دل تر از جنرالان نظامی و پنجابی کشورش، مردم آزاده ، صلحجو و با همت افغانستان را " عاشقان خونریزی و دهشت " خطاب میکند و حتا پا را ازان هم  فرا تر نهاده میگوید که " مردم افغانستان همیشه آرزوی این راداشته  

 اند که دشمن خارجی به کشور شان حمله بَرد . . . "، در حالیکه اگر این ملای بد عمل و بد زبان اندک عقل و خرد و یا اندک آگاهی از تاریخ شکوهمند سر زمین افغانستان میداشت ، میدانست که این ، قدرت های زورگو  و متجاوز به شمول پاکستان بوده اند که همیشه آرزوی تجاوز و خونریزی در افغانستان را داشته ودارند

 

 

 

  وبالمقابل، این، ملت شهیر، آزاده و سرفرازما بوده که همیشه و پیوسته بااستواری

تمام و بر خورداری کامل از ارزش های والای انسانی بخاطر حفظ استقلال و هویت سیاسی اش و بمنظور طرد و دفع متجاوزینِ مسلحِِ بی آزرم ، قربانی های بیدریغانه داده اند تا ننگ اسارت و بی غیرتی را با خود حمل نکرده باشند.  البته در تحت چنین حالت و چنین اوضاع و احوال خاص ِضد تجاوز بوده که مردم ما عملا ثابت کرده اند که کشور شان بیشه ی شیران بوده است . آیا این ملای کودن اطلاع نه دارد که اقبال لاهوری سالها پیش از ایجاد پاکستان توسط انگریزها ، با افتخار چنین سروده بود :       

آسیا یک پیکر آب و گلِ است      ملت افغان دران پیکر دل است .

ملا فضل الرحمن پاکستانی ، این مرشد دجالان عصرمیگوید : " اگردشمنِ متجاوز و اشغالگر پیدا نشده ، آنگاه مردم این کشور {افغانستان}  با خود جنگیده اند . . . " هرگاه وی از فیض خرد برخوردار می بود، واقعیت های تاریخی سر زمین افغان را میدانست و می پذیرفت که اگر گهگاهی  جنگهای داخلی هم به وقوع پیوسته ، باز  دست کثیف و غرض آلود  اجانب، بخصوص دست غرض و مرض همسایه ها دران دخیل بوده است ، در غیر آن، مردم نجیب افغانستان خوشبختانه اینقدر شعور، درایت و بصیرت لازم داشته و دارند تا در چهارچوب حقوق ملی و جغرافیایی خودشان صمیمانه و برادرانه زیست نمایند، چنانکه طی سده ها چنین کرده اند. برای این به اصطلاح رهبر جمعیت علمای پاکستان هنوز هم دیر نشده هرگاه باری  بخود زحمت داده تاریخ این خطه ی نامدار را ورق بزند و یا لااقل جریان همین دو، سه دهه ی اخیر را دقیقا بررسی نماید . جهانیان، بخصوص همه ی پاکستانی ها شاهد اند که اگر مردم شجاع، با غیرت و آزادی دوست افغانستان در برابر ابر قدرت روس بیهراس نه می رزمیدند و از پاره های تن شیرین شان سدی تشکیل نه میدانند،  اکنون نه تنها لشکر تا به دندان مسلح روس ایالات سند و پنجاب و پشاور و بلوچستان را لگد مال میکردند، بلکه هیچ مدرسه و تنظیم و جمعیت علما و رهبران پرُباد آنان و هیچ " آیین " و  " ارزش انسانی " در پاکستان باقی نه میماند.

امروز هم اگر همین دلالان سیاسی – مذهبی و شرارت پیشه گان نظامی و استخباراتی همسایه ها و تمویل کننده های خارجی شان بگذارند و دست از سرِ مردم ما بردارند، خواهند دید که باشنده های اصیل افغانستان چگونه صاحب آیین و قانون و ارزش های انسانی و همه گونه فراست دینی و سیاسی و فرهنگی میباشند.

باز این ملای بی علم  اظهار میدارد که " افغانها  هیچگاه از طریق قانون و یا یک

 

 

 

 

دستورالعمل سیاسی مشکلات خویش را حل نکرده اند. . . "

باید از وی بپرسیم  که قبل از ولادت جناب تان  و حتا پیش از آنکه شما و پدران تان

در نتیجه ی برنامه های انگریزان صاحب وطنی به نام " پاکستان" شوید، درافغانستانِ کهن،  دین ، آیین ، قانون و نظام دولتی وجود داشته و ارزشهای انسانی تلالو میکرده است.

ملافضل الرحمن مرشد دهاره ی طالبان باید بداند و بپذیرد که وقتی وطن جدید شان ( پاکستان ) که پس از قطع پیکر هند و افغانستان توسط انگلیس ها در سال 1949میلادی ، یعنی تنها شصت سال قبل ازامروز بمیان آورده شد، هرگاه تا چند سال پس ازان نماینده های استعمارِ هند برتانوی در شهر کراچی در کنار علی جناح و سایر رهبران شان حضور نمیداشتند و شیوه های دولت مداری را برای آنها نمی آموختاندند و باز، هرگاه ایالات متحده با مشوره ی انگلیسها پاکستان را ازنظر فکری  تدریس ،از نظر مالی تمویل و از ناحیه ی نظامی تجهیز  نمیکرد ، ممکن نبود امروز این چنین گستاخانه و تحقیر آمیز بر ملتی بتازند که تاریخ ، تمدن ، فرهنگ و هویت چندین هزار ساله دارد. باز، هرگاه رهبران ، جنرالان وملا فضل الرحمن های پاکستان در زیر پر و بال همان حامیان و اربابان خارجی شان نفس نمی کشیدند،  امروز مشکل بود نشانی از " جمعیت علما"ی آن کشور و آنهمه رتق و فتق اتمی و ارتجاعی و ضد مردمی شان  به چشم میخورد.

پدر فکری و سیاسی طالبان می افزاید : " ما طالبان را در کار شان بخاطر اهداف شان هرگز مورد ملامتی قرار داده نمیتوانیم ، زیرا آنها طبیعت مردم خود را خود بهتراز دیگران درک کرده بودند، ولی ما هرگز درپاکستان به روش های طالبان متوسل شده نمیتوانیم . . . "

اکنون شما خواننده های عزیز، بهتر از قبل به عمق طینت بد، اهداف شوم سیاسی وسخنان تحقیرآمیز ملا فضل الرحمن برضد مردم زجردیده ، جفا کشیده و محروم نگهداشته شده ی ما پی برده به تناقض گویی وی نفرین می فرستید. بلی ! از یکطرف طالبان را بخاطر کار شان ، یعنی جهالت پروری و تمدن ستیزی و مردم کُشی و ستمگری های شان هرگز نمیتواند ملامت کند، چون گویا طبیعت مردم افغانستان را بهتر از دیگران درک میکرده اند و از جانب دیگر، به روش های طالبان متوسل شده نمیتواند . . .

معنی اصلی اظهارات ملای مذکور اینست که چون "مردم افغانستان وحشی و خونریز و بی آیین و فاقد ارزشهای انسانی اند"، بنابران، مستحق مجازات های طالبی هستند و اما چون در پاکستان آیین ، نظام سیاسی ، ارزشهای انسانی و امثالهم موجود است ، لهذا به روش های طالبان دراین کشورمتوسل شده نمیتواند.

 

 

 

 

 یعنی تولیدات ناباب ، خشن، ننگین  و قرون وسطایی مدارس دینی و مذهبی پاکستان همانند " پین پودر"، " پوقانه"، " دواهای تقلبی " و . . . صرفا به درد

 مردم " بی آیین و ..." افغانستان میخورد وبس.

بهرحال، جلوه های طاووسی ، یاوه سرایی ها و تحقیر های عناصرسیاسی ، نظامی و مذهبی  تازه به دوران رسیده گان پاکستانی، یقینا که ناشی از نا بخردی های ذاتی ، نوکیسه بودن و کم ظرفی های آنها ست . سرزمین کهنسال افغانستان در درازنای تاریخِ پُراز فرود و فرازش، توفان های زیادی بخود دیده ، ولی از میان هر توفان زنده و سلامت سر بلند نموده است ومسلما از میان توفان های امروزی نیز زنده و آزاد و سر فراز سر بدر خواهد آورد، ولی دیده شود که تازه به دوران رسیده های بی بنیاد، با سلاح  اتمی ، مدارس دینی و تروریست پروری های جنایتکارانه ی  شان درکجای زمان قرار خواهند گرفت؟!

پای بر دیده ی ما گرچه نهادی به خیال     با خبر شو که قدم بر سر دریا زده یی !

                                                                                              (پایان)