ک . پیکار پامیر – تورنتو

 

 25-08-09

 

طالبان به مثابه ی ابزار سیاسی کشور های  خارجی

 

شبکه اطلاع رسانی افغانستان به تاریخ 30 ماه سرطان سالجاری، خبر مبنی بر موافقت طالبان غرض مذاکره  با رییس دولت افغانستان را به چاپ رسا نید. قبل از آنکه روی این موضوع به تبصره بپردازیم ، اینک بُریده هایی از ا ظهارات بعضی از شخصیت های پاکستانی در این زمینه را درج می نماییم تا خواننده های گرامی  به نکات حساس آن توجه فرمایند:

پرویز مشرف رییس جمهوری سابق و یکی از جنرالان ارشد پاکستانی در گفت و گو با شبکه ی تلویزیونی " اسکای نیوز"  گفت : "  حامد کرزی از مدتها پیش خواستار گفت و گو و مذاکره با طالبان بوده است که در این راه کم و بیش هم موفق بوده و عده ای از طالبان صلح طلب را به همکاری و همفکری در دولتش دعوت نموده است.  اما یکی از بزرگترین مشکلات کرزی، طالبانی هستند که قصد خلع سلاح شدن را ندارند که دولت پاکستان علی رغم  مشکلات فراوان، سعی کرده است تا زمینه را برای گفت و گوی کرزی  با سران اصلی آنها فراهم نماید. "

برید جنرال اظهر عباس با "سی ان ان " گفت :  " روابط عمیق و همه جانبه ی آی اس آی با جنگجویان  در زمان اتحاد آنها با امریکا و در روز های جنگ شوروی در افغانستان وجود داشته و اردوی پاکستان هنوز هم با فرماندهان نظیر ملاعمر، جلال الدین حقانی ، ملا نظر و گلبدین حکمتیار از حزب اسلامی در تماس میباشد . . . هیچ اداره ی استخباراتی در هایش را به روی تنظیم های دیگر نه می بندد، بنابران تماس های (ما) برقرارماند و روابط برحال است .  اردوی پاکستان توانمندی آنرا داردکه طالبان را روی میز مذاکره با امریکا بنشاند تا وظیفه ی میانجی را با یک جهش آنی و آغازیدن مذاکرات بین طرفین در گیردر جنگ را ترتیب اثر دهد. "

 

جنرال حمید گل سابق رییس استخبارات نظامی پاکستان که از جمله ی مداخله گران جدی در امور افغانستان میباشد،  گفت : " . . . تاحدی که به منافع امریکا در افغانستان مربوط می شود،صرف یک شخص آنرا تأ مین کرده میتواند و آن شخص کس دیگری نه ، بلکه صرف ملا عمر است . . . اداره ی اوباما از طریق اردوی پاکستان به ملا عمر رسایی پیدا کرده میتواند . . . آیا او نظر به کدام تعریف و تعبیر تروریست بوده میتواند ؟  آیا او به کدام عمل تروریستی اقدام کرده و چنین عملی را مرتکب شده است ؟ "   

آنگاه که ماهنامه ی سیاسی – فرهنگی  " پگاه" را در کانادا به نشر می رسا نیدم، درهمان روز های نخست که داره ( دهاره) ی طالبان وارد افغانستان شدند، تفسیر سیاسی تحت عنوان " اسرار طالبان " را در شماره ی سوم سال 1995 میلادی نشریه ی مذکور بچاچ رسا نیده در قسمتی ازان چنین بعرض رسا نیده بودم : "  . . . واقعیت امر اینست که پاکستان با نفوذ عمیق و گسترده یی که ظرف چند سال اخیر از طریق تنظیم های مزدور و بالواسطه ی نیروی بی رحم استخباراتی خویش در تار و پود سر زمین عزیز ما حاصل نموده و آزادی عملی که ابر قدرت ایالات متحده در مورد افغانستان به پاکستان عنایت کرده است ، نه تنها کلید  چگونه گی حیات  وسرنوشت سیاسی میهن مان را در کف گرفته اند که در کار ناروای ویرانگری، ناامن سازی، بهم اندازی جناح ها و کشتار و تاراج و تزلزل ملت و دولت افغانستان تا سرحد تحلیل و تجزیه ی آن دست داشته و خواهد داشت . "

و در پایان همین تفسیر سیاسی معروض داشته بودم که : " در این روز گار سختی که دستگاه های جهنمی بیگانه گان ِ  جفا پیشه، بتِ تازه یی به ما می تراشند، با آن رنگ و بوی " افغانی " می دهد ، اسم و رسمی با پسوند ( اسلامی ) بدان می بخشایند و خنجر تیزی هم در کف اش می نهند و در چار سوق قدرت نمایی و بیداد گستری ها رهایش می کنند ، دیگر در همچو موارد مهم ، مردم ما نه باید خوش باور و زود پذیر باشند ، بلکه هر پدیده ی نو ظهور سیاسی – نظامی را با دقت کامل و احتیاط لازم  مطالعه و بررسی نمایند تا " ایکاش " ها را تکرار نکنند. "

همچنان،  تا کنون ضمن نگارش ده ها مقاله و تبصره ، بر این واقعیت تلخ تأ کید کرده ام که مهارنمودن داره ی طالبان از روز اول تا کنون بدست جنرالان  نا جوانمرد شبکه ی استخبارات نظامی پاکستان بوده  این داره ی خونریزهرگز از خود استقلال رأی  نداشته و نه دارند. این نکته را نیز پیوسته تکرار کرده ام که از ملاعمر تا بن لادن و از گلبدین  تا سایر سر کرده های تروریستان در پناهگاه هایی که از طرف استخبارات پاکستان برای شان تدارک دیده شده، به سر می برند که هرگاه  کاخ سفید می خواست ویا هرزمانیکه بخواهد ، جنرالان پاکستانی در بدل چند دالر و دینار، آنها را در اختیار مقامات مذکور میگذارند و دران صورت ، غایله تقریبا فرو می نشیند که مسلما خواست امپراتوری امریکا چنین نبوده و نیست .

اکنون وقتی اظهارات جنرالان  کهنه کار آی اس آی را می خوانیم و می شنویم که صراحتا میگویند: " هنوز هم اردوی پاکستان با فرماندهان نظیر ملاعمر، جلال الدین حقانی، ملانظیر و گلبدین و(لابد با اسامه بن لادن )  . . . در تماس میباشد،"   و یا  به قول جنرال حمید گل پاکستانی : "  اوباما از طریق اردوی پاکستان به ملاعمر رسایی پیدا کرده میتواند. ..  "  آیا دیگر دلیلی به تجاهل و لشکر کشَی های امریکا و متحدانش در افغانستان و یا تعیین جوایز چند ملیون دالری غرض دستگیری رهبران تروریسم  و دامن زدن به ترس و تهدید و تبلیغ و تداوم انفجار ها و انتحار ها و . . . باقی خواهد ماند ؟

انگیزه های چنین عشوه ها وسخنان جنرالان پاکستانی چیست ؟   چون بازیهای سیاسی و تبانی های مخفی زیادی میان کشور های روسیه، امریکا، پاکستان، عربستان سعودی و بریتانیا در قبال مسایل افغانستان جنگزده ادامه دارد،  بنابران، جنرالان کهنه کار پاکستانی که برای نا بودی هند و افغانستان سوگند یاد کرده اند، در هر مقطع از زمان ،  با درنظر داشت ظرافتها و اقتضاآت همان بازیهای سیاسی سخن گفته و میگویند  و نبض زمان و دپلوماسی لازم را در کف دارند.

هموطنان عزیز ما شاهد اند که از مدتی بدینسو؛  ولوله ی  " مذاکره با طالبان"  در محیط ارگ جمهوری کابل، در میان نامزد های کرسی ریاست جمهوری، در حلقات بعضی از نشرات گفتاری و نوشتاری و حتا تصویری ، در دفاتر سازمان ملل و کاخ های رهبری قدرتهای بزرگ و فرماندهان نظامی آنان گرم تر شده است ، چنانکه  سخنگویان کشور های غربی ، حتا جنرالان ارشد نظامی آنها از" عدم پیروزی نظامی در برابر  شورشیان "  و  " بی نتیجه بودن جنگ " سخن به میان می آورند و به ایما ها  و اشاره های سنجیده شده ، این افکار را پخش میکنند که گو یا امپراتوری امریکا، پیمان ناتو ، کشور های پیشرفته ی اروپایی و غیره قادر نیستند در مقابل چند تا جاهلِ تفنگدار و سر برُِ قرون وسطایی  ایستاده گی نمایند.

آیا اینهمه اظهارات ، ایما ها و تبلیغاتِ شام تا بام ، بدون یک تبانی خطرناک و مقاصد نهفته ی سیاسی در دستگاه های استخباراتی آنان  ممکن خواهد بود؟

حال ، وقتی جنگهای زرگری هشت ساله میان نیرو های ناتو به رهبری ایالات متحده  علیه طالبان و القاعده را به بررسی گرفته می بینیم که نه تنها تا کنون هیچ  پیروزی یی در این جنگ نداشته اند ، بلکه موجبات تقویت و تکامل قدم به قدم تروریسم در افغانستان و پاکستان را نیز فراهم آورده اند. مادامکه اختلافات درونی اعضای ناتو( عمدتا روی تقسیم غنیمت در افغانستان ) را می نگریم ، آنگاه که اظهارات  ضد و نقیض و بصور ت عمده " نومید " کننده ی مقامات ارشد کشور های ذیدخل در قبال طالبان را می شنویم ، وقتی رقابت اشخاص و جناح های ذیدخل تنظیمی  و جهادی و دولتی افغانستان بر سرنزد یک شدن با طالبان را نظاره میکنیم ، زمانیکه می بینیم نه تنها ملا عمر، بن لادن ، گلبدین  و سایر سرکرد ه های شورشیان تا هنوز  مصوونیت کامل دارند، بلکه  حتا از سوی پاکستانی ها روی میز مذاکره با امریکا نشانیده می شوند و همچنان،  وقتی دیده می شود که بخشهایی از این شورشیان  قبلا در زیر چتر حمایتی رژیم کرزی  تجمع کرده اند و حتا جسارت نامزد شدن غرض رسید ن به کرسی ریاست جمهوری افغانستان را می نمایند، در چنین حالتی باید از مقامات امریکایی و اروپایی پرسید که پس چه نیازی به لشکرکشَی و بمباران و تحمیل تلفات جانی و مالی گسترده به هردو جانب ظرف هشت سال گذشته بوده است ؟ چرا رهبران تروریسم که شما گویا در صدد دستگیری آنان هستید ، تا کنون زنده و سلامت و مصوون ، آنهم در حمایت کامل آی اس آی اند؟  درصورتیکه آنها تا کنون در تحت حمایت مقامات پاکستانی بوده اند، چرا مقامات امریکایی استرداد آنان را از پاکستانی ها مطالبه نکردند؟ باز، اگر این سر کرده گان تروریسم شامل لیست سیاه سی آی ای امریکا قرار دارند، پس مذاکره با آنان و سهم دادن شان در قدرت دولتی  به چه معنا و مفهوم خواهد بود ؟

اگر ترور و انفجار و انتخار و مکتب سوزی و سر بُریدن  و وحشی گری هایی از این قبیل بد و زشت و غیر انسانی و بالاخره جنایت نا بخشودنیست ، پس چرا بجای آنکه  شرِ آنها از سرِ مردم غمدیده ی افغانستان ، منطقه و جهان کم ساخته شود، آنان روز تا روز بزرگترساخته شده به نفع شان تبلیغات صورت گرفته و از آنها دعوت بعمل می آید تا در قدرت دولتی سهیم شوند؟

بهمین سلسله، وزیر امورخارجه ی انگلیس اخیرا اظهارنمود که  " باید کرزی از این فرصت استفاده نموده با طالبان مذاکره ی جدی بعمل آورد."

علاوه ازآنکه این اظهارات ، کاملا بیدردانه ، هدفمندانه و توطئه آمیز است ،  پرده از روی تلاشها ی سری  ، حمایتهای مخفی و تقویت کردن های حکومت انگلیس در برابر طالبان،  آنهم در درازنای هشت سال گذشته را بر ملا می سازد.  برای انگلیسها ، امریکایی ها و سایر کشور های طماع، این  مهم نیست که بالای مردم بی پناه و عذاب کشیده ی افغانستان در طول سالها چه گذشته و یا چه خواهد گذشت ، بلکه برای قدرت های مذکور ، رسیدن به هدف های تعیین شده و حصول منافع مورد نظر شان ارزشمند بوده و هست. بنابران، معامله ، مذاکره ، امتیاز دهی و بالاخره سهیم شدن مجدد طالبان در قدرت دولتی افغانستان و غیره ، هیچ زیانی به حکومت انگلیس و دیگران نخواهد رسا نید ، بلکه همه گونه   زیان  و مصیبت  خونبار آن صرفا متوجه ملت در بند افغانستان خواهد بود و بس.

همینجاست که جنرالان سیه کردار پاکستان با کرشمه بازیها ی شان ، برای  اوباما رییس جمهور امریکا و ولینعمتان برتانوی خویش می فهمانند که آنها هنوز هم در خدمت حاضر اند و قدرت آنرا دارند که از گوش رهبران تروریست ، آدمکُشان انتحاری و انفجار دهنده گان خونریز گرفته آنها را بالای میز مذاکره با امریکا بنشانند،  مشروط به آنکه به تکرار کیسه های شان  پر ساخته شود. 

پس آیا مردم عزیز ما حق نخواهند داشت  وجود نیرو های خارجی در کشورشان و فریاد های دموکراسی خواهی اروپا و امریکا را میان خالی و اغفال کننده بدانند ؟  آیا به مورد نخواهد بود اگر مردم افغانستان  خود شان را فریب خورده و سر زمین مادری شان را تخته خیز برنامه های وسیع ابر قدرتها بدانند ؟  آیا ملت افغانستان و سایر ملل جهان حق نخواهند داشت بگویند که هچ کشوری، هیچ قدرتی و هیچ رژیمی به حق شان صادق ، دلسوز و قابل اعتماد  نیست و نخواهد بود ؟

هموطنان عزیز ما به یاد دارند که در سالهای اول اشغال افغانستان توسط نیرو های امریکایی ، روزی اعلام گردید که " ملا عمر در یک محل واقع در ارزگان محاصرشده است "  و اما صرفا یکروز پس ازان بود که گفته شد " ملاعمر با موترسایکل از حلقه ی محاصره فرار کرده است ."

ما ، در همان وقت گفتیم که شاید سربازان بی خبر از اصل پالیسی کشور های شان ، اقدام جدی به دستگیری ملا عمر نموده باشند، مگرچند ساعت بعد، دستور انصراف از گرفتاری وی از " بالاها " صادر گردیده و بنابران ، باید برای منتظرین میگفتند که  رهبر تروریست ها با موتر سایکل فرارکرد ، همین و بس !

امروز، وقتی بازهم سخن ها و دپلوماسی های جانب پاکستان در قبال افغانستان و وکالت کردن های آنان از طالبان و تعیین تکلیف برای افغانها را می نگریم و می شنویم ، بار دگر به غداریها و خیانت های بیگانه گان بی آزرم متوجه میشویم و به این نتیجه ی قاطع می رسیم که قدرت های ذیدخل در امور افغانستان هنوز هم میخواهند  کشور ما را از بلند گاه های بازی سیاسی و تمسخرغرورآمیز و شیطنت بار خویش آلوده در خون و خاکستر ببینند  و شاهد وجود ملتی فقیر، ذلیل و محتاج در قلب آسیا باشند که هرگز چنین مباد!     ای که از کوچه ی معشوقه ی ما میگذری

                باخبر باش که سر می شکند دیوارش ! (پایان)