پیکار پامیر- تورنتو

18-08-09

 

پس از نود سال در کشور چه میگذر د ؟

 

چو کشور نباشد ، تن من  مباد         درین بوم وبر زنده یک تن مباد

همه سر به سر تن به کشتن دهیم   ازان به که کشور به دشمن دهیم .

 

باساس همین فرموده ی استوار فردوسی بزرگ و  برمبنای جوهر فطری انسان مبنی بر آزاد زیستن  بود که مرد شجاع و آزاده ی کشور اعلیحضرت امان الله خان در اولین اقدام پس از رسیدن به پادشاهی ، استقلال سیاسی و احیای حیثیت ملی ما را اعلام نمود و در بیست و هفتم ما ه فبروری سال 1919 میلادی ، پس از سالها اسارت سیاسی، این هدف متعالی انسانی ملت ما بر آورده شد.

 

جریان جنگ سوم آزادیخواهانه ی مردم ما به قیادت اعلیحضرت امان الله خا ن و افت و خیز سیاسی و دپلوماتیک  مربوط بدان زیاد است وآنرا به تحلیل گران گرامی و هم میهنان تاریخ نگار خویش می سپارم و اما،  در اینجا ،  به دو دلیل عمده ، میخواهم اولا بر شخصیت و زنده گی اعلیحضرت امان الله خان بعنوان ناجی استقلال کشور مکث کنم :  اول اینکه در درازنای چندین  دهه ی تاریخی کشور   متأسفانه زنده گینامه، شهکار ها و نام و نشان  امان الله خان  عمدا از سوی اخلافش یا پنهان گردید و یا به نابودی کشانده شد  و از سوی دیگر، اعلیحضرت امان الله خان نه تنها  از طرف ملت افغانستان بعنوان ناجی استقلال و قهرمان ملی پذیرفته شد، بلکه   در جهان نیز  بحیث قهرمان ضد استعماری شناخته شده و به همان پیمان نیز از وی استقبال بعمل آمد . پس، امان الله خان  این حق را بر ما دارد تا اندک مکثی روی شخصیت وی داشته باشیم و بعدا برویم برسر اوضاع کنون کشور:

 

امان الله خان در سال 1892 میلادی در تپه ی زیبای پغمان به دنیا آمد ودوران کودکی و نو جوانی اش را در ناز و نعمت خاندان سلطنتی سپری کرد. سه بار ازدواج نمود:  در شانزده ساله گی ، در هجده ساله گی و در بیست و یکساله گی .  از همسر اول جدا شد،  زیرا این ازدواج   با   تجویز یکطرفه ی   مادرش (سرورسلطان) و بدون  میل و رضاییت خود ش صورت پذیرفته بود. همسر دومش حین وضع حمل چشم از جهان فرو بست و همسر سومی اش  ثریا دختر محمود طرزی بود که درسال1899 در ترکیه به دنیا آمد. ثریا در اثرتصمیم و علاقه مندی شخص امان الله خانه به عقد نکاح وی درآمد. موصوفه   هم همکار و مشوق خوب شاه در کار هایش بود ، هم آغازگر نهضت نسوان کشورشد و هم  تا آخر عمر با همسرش زنده گی کرد و اعلیحضرت از او  بسیار راضی بود. 

 امان الله خان دارای قد میانه ، پوست گندم گون ، چشمان نافذ، اندام متناسب ، خوش برخورد با اندک لکنت زبان بود.

وی ازهمان آوان کودکی مورد توجه خاص مادرش (سرورسلطان) قرار داشت . مادر امان الله خان ، همسر نکاحی ، ملکه ی اول  و مورد توجه امیر حبیب الله خان و  دختر شیر دلخان لویناب قندهاری بود . شیردل خان همرکاب امیر شیر علیخان واز نظر سیاسی مخالف امیر عبدالرحمن خان  بود.

 

سرور سلطان  با تربیت خاصی که نصیب فرزندش نموده بود ، همیشه سعی داشت تا امان الله خان بمثابه ی شخصیت آزاده ، مردم دار و مترقی بار آمده  در میان همه ی رقبا ی تاج و تخت که تعداد شان کم هم نبود، پیروز گردد ، چنانکه بالاخره پیروز هم شد.

 

امان الله خان از عقب مانی های کشورش ، از عیاشی و اسارت پدرش، از پریشانی و فقر مردمش همیشه رنج می برد  و این آرزو را به دل می پرورانید تا روزی به اینهمه بد بختی ها پایان دهد.  بنابران، به اثراحساس انسانی وعاطفی خودش، توجه و تشویق محمود طرزی بعنوان پدر زنش و سایرمشروطه خواهان ، شامل این جنبش شد و بصورت مخفی در درون دربار و بیرون دربار به فعالیت آغاز نمود.

 

اعلیحضرت امان الله خان پس از آنکه به پادشاهی رسید ، نه تنها اقدام به حصول استقلال سیاسی افغانستان از اسارت هند برتانوی نمود و نه تنها افغانستان را به سراسر جهان بعنوان یک کشور مستقل ، متین و با افتخار معرفی نمود ، بلکه اقدامات اصلاحی و مترقی بی سابقه یی را نیز به راه انداخت .

 

اعلیحضرت امان الله سیستم برده گی را که تا زمان پدرش دوام داشت لغو کرد، بیگاری را از میان برد، معارف را توسعه داد، آزادی مطبوعات را  تضمین کرد ، نشریه های مختف در مرکز و ولایت کشور تأسیس نمود . اساس یک اقتصاد پیشرفته ی تیپ اروپا یی را بنا نهاد، قوانین متعدد ملکی و نظامی را تدوین کرد. البته قبل ازان ، شاه  در مملکت ، خود سر ، خودکامه  ما فوق هرنوع  قانون بود.

اعلیحضرت لباس کاملا ساده می پوشید ، یخن خود را می بست ، بالاپوش مستعمل به تن میکرد، پای پیاده و بدون محافظ  به بازار ها ، مکاتب و دفاتر سر می زد، خود ش شخصا کورس با سوادی را تدریس میکرد و . . .

 

عوامل سقوط اعلیحضرت امان الله خان :

 

در جهت سقوط دولت اعلیحضرت امان الله خان ، در واقع، توطئه ی مثلث صورت گرفت: ارتجاع دینی و مذهبی ، درباریان مرتجع و نوکرمنش و استعمار هند برتانوی.  هرضلع این مثلث ، تحلیل و توضیح خاص و مشرح  خودش را دارد.  اما در اینجا ، بگونه فشرده باید گفت که درباریان مرتجع یا باساس رنجش هایی که از شاه داشتند ، یا بخاطر لرزان شدن منافع شخصی و خانواده گی شان و یا بمنظوروفاداری به منافع انگلیس و چاکری به نیروی خارجی ، علیه برنامه های اعلیحضرت و شخص خودش موضع گرفتند. این موضعگیری های مخالفانه ، آنان را تا رابطه گیری با دشمنان ترقی و توسل به خیانت ملی تنزیل داد. دسته بندی های دربار امان الله خان را مختصرا چنین میتوان معرفی نمود :

1)      گروه ملا ها و روحانیون  :  این گروه به رهبری حضرات شوربازار، مخصوصا بعد از سال 1924م  د ست از پشتیبانی شاه کشیده به گروه مخالف و مخرب سلطنت امانی مبدل شدند. اینها اصلاحات دوره ی امانی و بخصوص رفع حجاب زنان ، تحصیلات دختران درخارج ، منع تعدد زوجات ، قوانین وضع شده ی عدلی ، قضایی ، حقوقی و مدنی  و دیگر ریفورم ها ی مذهبی را قبول نداشتند و همه ی این اصلاحات را کفر آمیز  تلقی میکردند. بهمین دلیل، مبلغ ضد امانی در نقاط مختلف کشور شدند.

2)       گروه سردار نصرالله خان :  سردار نصرالله خان کاکای اعلیحضرت امان الله خان و پسردومی امیر عبدالرحمن خان ، هرچند طرفدار پیشرفت ، ترقی و تمدن کشور نبود،  مگر باضدیتی که در برابر استعمار انگلیس داشت ، نه تنها با امان الله خان سر پرستی " جمعیت سری " دربار در زمان امارت حبیب الله خان ( سراج الملت و الدین ) را به عهده داشت ، بلکه در  پرتو رسوخ درباری و قرابت با شاه ، طرفدارانی نیز به دورش گرد آمدند  مانند صفر محمد خان و فرزندنش محمد اخترخان، سردار عبدالقدوس خان، سردار شیر احمدخان، سردار عزیزالله خان پسر سردار نصرالله خان ، سردار حیات الله خان ( برادر اندرامان الله خان ) و بعضی دیگراز مامورین عالی رتبه و برخی از سران قبایل و غیره .  هرچند سردار نصرالله خان پس از یکسال حبس، چشم از جهان فرو بست ، مگر پیروانش با شخص امان الله خان و

 

 

اصلاحات اجتماعی و اقتصادی وی مخالف بودند.

گروه محمد ولیخان دروازی :   محمد ولیخان دروازی سرجماعه ی غلام بچه های دربار امیر حبیب الله خان بود و در جمله ی اعضای فعال " جمعیت سری" دربار وتحت نظر " عین الدوله " ( امان الله خان ) قرار داشت .  آرزوی این جمعیت عبارت از حصول استقلال سیاسی کشور ، رفع ظلم و ستم علیه اکثریت مردم، تأمین عدالت ، پیشرفت مملکت واعاده ی حیثیت ملت شهیر افغانستان بود.  هرچند گفته شده که این گروه ، تقسیمات و انشعاباتی میان خود داشت مانند جمهوری خواهان، سوسیالیستها و مشروطه خواهان . اما باساس ملحوظات خاص سیاسی ، محمد ولیخان هر سه گروه را تحت رهبری خویش نهگداشته بود.

گروپ علی احمد خان لویناب :   وی مشهور به والی علی احمدخان بوده پسر خوشدل خان لویناب ، نواسه ی شیر دل خان لویناب از بزرگان قوم بارکزایی قندهار و برادر زاده ی علیا حضرت مادر اعلیحضر امان الله خان بود.  وی شخص مغرور  وجاه طلب  بوده هوای پادشاهی در سر داشت . زنده یاد میر غلام محمد غبار از قول میر غلام حسن نام یکی از خان های مناطق هزاره جات و خدمتگار قبلی دربار امیر حبیب الله خان در صفحات 815 – 816 " افغانستان در مسیر تاریخ " چنین مینویسد : " مقارن این اوضاع (ناآرامی های شمالی ) ، والی علی احمد خان شخصا به کوهدامن ر فت و به تحقیق پرداخت . از این به بعد را  میر غلام حسن خان یکی از خان های متنفذ علاقه ی بهسود هزار چنین توضیح نمود : وقتی که من از بهسود در کابل آمدم گفتند والی کابل بغرض تحقیقات در کوهدامن  رفته است . چون کار من معجل بود همانجا نزد والی رفتم و او با وضع بسیار رفیقانه مرا پذیرفت و شب نگهداشت . . . و در اثنای صحبت شبانه سخن را به سیاست دولت کشیده آنگاه  دو نفر مرد ناشناس را احضار و به نام حبیب الله خان و سید حسین بمن معرفی کرد و گفت که ما تااکنون  سه برادر بودیم  حالا چهار برادرشدیم و اما برادر پنجم ما ( سید احمد بچه ی شا نور هزاره ) در نزد شماست که بایستی به روز عمل آماده باشد..." تاج پوشی والی علی احمد خان مذکور درجلال آباد آنگاه که شاه امان الله هنوز در قندهار بود، این گفته ها را محک می زند که علی احمد خان ظاهرا  با امان الله خان  بود ، ولی در با طن تلاش داشت از راه توطئه و تخریب علیه خواهر زاده، به  تاج و تخت  برسد.

گروپ غلام نبی خان چرخی :  غلام نبی خان چرخی فرزند غلا م حیدر خان چرخی از جنرالان شهر ت یافته ی دوران سلطنت عبدالرحمن خان بود. گفته میشود وقتی غلام نبی خان چرخی بحیث نایب الحکومه در مشرقی کارمیکرد، روابط صمیمانه و خاصی با بعضی از سران قبایل بر قرار نموده بود.  برقراری همین روابط با سران قبایل ، لیاقت و درایت شخص غلام نبی خان و قرابتش با شاه موجب گردید که نادرخان و برادران وی حساد ت ورزند و بر ضد او داخل اقدامات توطئه آمیزشده حتا شاه را نسبت به وی بد بین سازند. بعضی ها گفته اند که غلا نبی خان چرخی با دشمنان امان الله خان رابطه بر قرار نموده بود، چنانکه بعدا شاه او را بحیث سفیر در پاریس فر ستاد. اما در چنین مورد خاص ، هیچ سند موثق تا کنون ارائه نشده است .

گروپ جنرال نادر و برادران وی :  جنرال نادر اصلا متولد دیره دون هندوستان بود و در اخیر پادشاهی امیر عبدالرحمن خان با سردار محمد یوسف پد ر ، سردار محمد آصف کاکا، سردار سلیمان ، سردار فتح محمد ذکریا، سردار محمد عزیز، سردار محمد هاشم ، سردار شاه ولی ، سردار شاه محمود، سردار احمد شاه  آصفی و اعضای زنانه ی فامیل  به  افغانستان برگشت . چون نادر از سوی انگلیس ها  بحیث پادشاه آینده ی کشور مدنظر گرفته شده بود، بنابران ،  او با برادران ،  ماهرانه و هشیارانه عیه امان الله خان و برنامه های کاری وی  کار میکردند. بعضی از اعضای مخفی یا آشکار گروپ نادر اینها بودند : سید شریف کنری ، محمد گل مهمند، طره باز خان ، جنرال عمر سور، فضل عمر مجددی ( نورالمشایخ) ، محمد صادق مجددی ، جنرال عبدالغنی خان ، محمد شاه خان ، الله نواز خان و غیر ه .

اگر توطئه ها و فعالیت های ضد امانی گروپ های فوق الذکر را با خصومت ورزیهای  بعضی از سرداران کهنه کار نا راض که دور و بر شاه را گرفته بودند یکجا کنیم ، در واقع بخش عمده و خطرناک مثلث توطئه علیه شاه امان الله راشناسایی خواهیم کرد .  

نقاطی پیرامون اوضاع کنونی کشور:

 

سرزمین عزیز ما افغانستان ، پس از یک آرامش نسبی نیم قرنه ، بار دیگر با دستان نا پاک و خون آلود استعمار شرق وغرب در گرداب نا آرامی های تکان دهند ه یی پرتاب گردید . استعمار روسی و بعدا امریکایی ، اروپایی و منطقه  ، با مداخلات آشکار و پنهان، با تحریکات سیاسی و تبلیغاتی ، با استخدام ، پرورش  و بکار گیری جواسیس بومی ، با تخریبات فزیکی و جنگاندن جناح های قدرت طلب و با بکار گیری برنامه و تاکتیک خانه خرابکن خویش ، افغانستان را نه تنها به ویرانه ی حزن انگیز و گورستان ملیون ها انسان باشنده ی آن مبدل کردند ، بلکه کشور عزیز ما را مجددا اسیر و منقاد و مستعمره ساختند.

ما وقتی در آستانه ی نود مین سالگرد مبارزات جانبازانه ی مردم ما در راه حصول آزادی سیاسی از چنگ هند برتانوی  یکبار دیگر در اطراف وضع و موقعیت خود و مملکت خود می اندیشیم ، بدون تردید به این نتیجه  می رسیم که با درد و دریغ ، هنوز هم اسیر دام  استعماریم .  قوای نظامی همان استعمارکهنه کار با حیل و تاکتیک خاص برگشته است ، دولت های بزرگ با به راه اندازی برنامه های دراز مدت سیاسی – نظامی شان روز تا روز کشور و مردم ما را به بازی گرفته اند،  شخص ضعیف الاراده و بی صلاحیتی را به نام رییس جمهور در رأس امور نصب کرده اند،  در تعیین و تقرر مامورین ارشد دولتی ، روسای ادارات  و  والی ها  تصمیم ، نظر و لزو م دید استعمارگران  حاضر در کشور نقش اساسی دارد، اداره ی مملکت ، امور نظامی ، اقتصادی و حتا فرهنگی ما در ید اختیار نیرو های اشغالگر قرار دارد.

آنچه اینبار در اسارت افغانستان  تازه گی دارد ، اینست که مسوولان و صلاحیت داران سیاسی – نظامی اشغالگران با صراحت و بدون پرده پوشی میگویند که  تا چهل سا ل دیگر در افغانستان باقی خواهند ماند و . . .

راه حل چیست ؟ اکنون که از مبارزات آزادیخواهانه ی مردم شریف افغانستان به قیادت اعلیحضرت امان الله خان در نود سا ل پیش یاد می کنیم ، حال که میخواهیم احساسات میهن دوستی و آزاده گی مان را تبارز دهیم  و امروز که میدانیم بار دگر جغد استعمار و اسارت بر فضای زنده گی مردم ما در پروازاست و . . . ایجاب میکند نسل امروز کشور با در نظر داشت غرور ملی و انسانی  و با استفاده ی از حق مسلم آزاده گی و آزاد زیستن و آبرومند بودن ، بجای آنکه به ناحق چشم به تبلیغات گمراه کننده ی " انتخاباتی" بدوزیم ، سوای آنکه  به وعده و وعید های اشغالگران دل خوش کنیم و پیش از آنکه حیات سیاسی و موجودیت فزیکی کشور ما به نابودی کشانده شود، کمر را بار دگر چون پدران ما برای مبارزه و  حصول مجدد استقلال سیاسی افغانستان عزیز محکم ببندیم تا بار دگر در ردیف ملل آزاد و سر فراز دنیا قرار گیریم.  سوالیکه شاید  در اینجا مطرح باشد  اینست که ملت افغانستا ن همین اکنون تفنگ برداشته و عملا در نقاط مختلف کشور علیه اشغالگران می رزمند .  باید جدا و صراحتا گفت که گروه مسلح طالبان به هیچوجه آزادیخواه ، ملی ،  مردمی  و مستقل نبوده و نیستند . طالبان اختلاطی از عربهای تروریست ، پاکستانی های کین توز عقب گرا، بیسواد های قرون وسطایی ، سوگند خورده های ضد علم و فرهنگ و صادر شده های بی رحم اند که ملت افغانستان قبلا آنها را آزموده اند .  امید بستن به طالبان ، همانقدر غلط و فریبنده است که انتظار داشتن از اشغالگران.

به اعتقاد من ، اوضاع کنونی افغانستان  به یک نیروی تازه دم واقعا آزاده و با وجدان ، روشن دل و روشنفکر فکر ، صادق و  کار فهم ، دلیر و با اراده  نیازمند است .  افراد و گروه های ملی و مردمی ، زنان و مردان  روشنفکر ضد اسارت چه در داخل و چه در خارج افغانستان میتوانند و باید بتوانند هرچه زود تر بر محوری گرد آیند که هسته یی باشد برای امید های آینده ی مردم افغانستان . البته ایجاد چنین جنبش و حرکت ، فداکاری و از خود گذری ، حوصله مندی و شهامت ، گذشت و متانت ،  دانش و کیاست را ایجاب مینماید .

چه زیباست هرگاه گردهمآیی های روشنفکران و میهن پرستان ما در اینجا و آنجا و نیز بحث ها و تپیدن های شان جویبارهایی شود که به دریای وحدت ملی و مردمی و جنبش آزادیخواهی واقعی سرازیرگردد.  ( پایان )

 

 

 

وطن

 

خواهم که باز رشک ثریا شوی  وطن

روشن چو بدر ماه دلا را شو ی  وطن

ازچنگ غاصبان برهی ،  مستقل شوی

تاجی به فرق عالم  فر دا شوی وطن

بیمار بی دوای زمانی تو ای عز یز !

زود تر به پا شوی و مدا وا شوی وطن

ماتم سرای دامن  دنیاستی ،  مگر

آخر کمال عزت  دنیا  شوی  وطن

رنج تنت  فزو د ه لئیمان  روز گار

کانون شادمانی دلها شو ی  وطن

شاخ فرو فتاده  ز غمها  شدی به باغ

فردا بهار سبز گو ا را  شوی  وطن

دوریم اگر زتو که  به دام  اسار تی

زودتر، ولی همیشه تر از ما شوی وطن

افتیده اند بجان و تنت خیل گرگسا ن

اما رها شوی و توانا شو ی  وطن

دیو  سیه  نها د  جهالت غمت فز و د

آخر سرود گرم  تمنا  شوی  وطن ! !

     ماه جولای 2009- تورنتو