اين گفتگوی با ماهنامه «پیام روز» علاوه بر آنکه در مجله این ماه بچاپ رسیده است، بتاریخ پنجم اگست در سایت انترنتی این مجله نیز به نشر رسیده است. برای دسترسی به سایت مذکور لطف نموده به این آدرس مراجعه فرمائید:

www.payamerooz.ca

 

پیام روز

گفتگو با جناب داکتر رسول رحیم، رئیس حزب آزادگان افغانستان

جناب محترم داکتر رسول رحیم! امید است سلامها و احترامات کارکنان ماهنامه «پیام روز» را بپذیرید. در آستانه انتخابات ریاست جمهوری در کشور و اهمیت سیاسی- تاریخی آن، خواستیم شما را زحمت داده نظرات تان را پیرامون این مسئله جویا شویم تا ما و خوانندگان گرامی این مجله از دریافت ها و دیدگاه های تان بهره مند گردیم.

پرسش: از دیدگاه تان پروسه انتخابات جاری ریاست جمهوری در افغانستان تا چه حد با معیارهای دموکراتیک مطابقت دارد؟

رسول رحیم: یک انتخابات دموکراتیک باید فراگیر، آزاد، منصفانه و با امکانات برابر برای همه کاندیداتوران باشد. در شرایطی  که در بخشهای شرقی و جنوبی افغانستان حضور مسلحانه شورشگران مانع مبارزات انتخاباتی می شود و مخالفان مسلح دولت انتخابات را تحریم می کنند، این انتخابات به هیچ صورت فراگیر بوده نمی تواند. انتخابات باید آزاد باشد. این بدان معنا است که همه شهروندان افغانستان حق انتخاب کردن و انتخاب شدن داشته باشند. طبعاً مسئله در همین جا پایان نمی یابد. دولت ها مکلف اند که امنیت جانی، آزادی تبلیغات و آزادی مسافرت کاندیداتورها را تضمین بکنند. این چیزی است که در شرایط موجود افغانستان در هر 34 ولایت کشور مقدور نیست. انتخابات باید منصفانه باشد. تسهیلات و امکانات عامه و دولتی برای همه کاندیداتورها باید یکسان در دسترس قرار داده شود. در افغانستان این کار نمی شود. کاندیداها باید با امکانات برابری به مبارزه پرداخته بتوانند. در افغانستان  امروز چنین نیست و امکانات کاندیداتوری تا کاندیداتور دیگر زمین تا آسمان فرق دارد.

پرسش: طوری که می شنویم بسیاری ها انتخابات حاضر را نتیجه تبلیغات خارجی ها  و یا به اصطلاح دموکراسی وارداتی از دنیای غرب می دانند، آیا این واقع بینانه است و یا اینکه از نظر شما جامعۀ ما بعد از گذشت سی سال دوران دشوار و هنوز هم در متن مصائب و چالش ها، با کسب تجارب گوناگون می رود تا دموکراسی را به تجربه و تمرین بگیرد؟

رسول رحیم: ذکر یک واقعیت به تنهایی هیچ گرهی از مشکلات افغانستان را گشوده نمی تواند. هرگاه از دهه نود قرن گذشته بدینسو و به ویژه با رویکار آمدن جورج دبلیوبوش "دموکراتیک سازی جهان سوم" شعار ایدئولوژیک نیولبرالها بوده است، اکنون غربی ها در عمل از این شعار فاصله می گیرند. خارجی ها در گذشته ها نیز نه تنها تبلیغاتی به نفع دموکراسی نمی کرده اند و دموکراسی را به افغانستان صادر نمی کرده اند، بلکه به اشکال مختلف مانع آن می شده اند. آن مبارزان سیاسی ای که بر پایی دموکراسی در افغانستان را یگانه راه حل مشکلات پیچیده جامعه ما می دانسته اند، چه در گذشته ها و مخصوصاً بعد از جنگ جهانی دوم و " دوره هفت شورا " و چه امروز،  معتقد بوده اند که خارجیها در نهایت در تسریع و یا برعکس تضعیف روند دموکراتیک سازی کشور ما می توانند تاثیر داشته باشند، اما دموکراتیک سازی جامعه از درون کشور صورت می گیرد. تحقق بخشیدن بدان وظیفه مردم و مبارزان آنها است.  برای این منظور می بایست به تلاشهای مشخص و  همه جانبه فکری و عملی روی آورد.

نکته دیگری که به چنین ساده سازیها و یا تقلیلگرایی در درک واقعیت های پیچیده افغانستان امروز منجر می شود، بیگانگی با تاثیرات مخرب جنگ سی ساله در افغانستان است. افغانستان امروز مطابق به اصطلاحات عملی و مروج،  در ردیف "کشورهای پسا- منازعه"، " دولت ناکام" یا " جامعه جنگزده" تصنیف می شود. این مرض واگیر شمار بزرگ کشورهای فقیر را درآستانه تباهی قرار داده است. در اکثر این کشورها اصلاً سامانه های دولتی وجود ندارند و تازه باید ایجاد گردند. نمونهء آن تیمور شرقی می باشد. در افغانستان فقط نامی از نهادهای دولتی باقی مانده بود. در هفت سال گذشته با صرف ملیاردها دالر کشورهای غربی، هیچ کشور غربی رسماً و عملاً حاضر نشد کمک به "دولت سازی" در افغانستان را، ضمیمه ستراتژیهای شان سازند. در کنفرانس پترزبرگ ( بن) دولت سازی بر محور  یک فرد و آنهم آقای کرزی به یک کارتل نخبگان قدرت واگذار شد که عمدتاً متشکل از سران " تنظیمهای اسلامی" و برخی از تکنوکرات های مورد حمایت غرب بود. با آنکه در طی این مدت قانون اساسی ای به وجود آمد، رئیس جمهور و پارلمانی انتخاب شد، لاکن دولت به مثابه عالی ترین سازمان سیاسی جامعه شکل نگرفت و نتوانست اقتدارش را در سرتاسر کشور گسترش دهد. اعضای کارتل قدرت که به دموکراسی اعتقاد نداشتند و صرفاً بنا بر ملاحظات سیاسی، یعنی مشارکت در دولتی که از حمایت غرب برخوردار بود، دم از دموکراسی می زدند، مطابق به نیازهای گروهی و درک و برداشت خود شان از دولت که بیشتر ملیشه خو بود، به جای دولت دموکرات، یک دستگاه بسیار فاسد و مافیاگونه را به وجود آوردند. دموکراسی نیز برای نخبگان حاکم مورد استفاده ابزاری قرارگرفت و تا سطح انتخابات و به اصطلاح پیشاوری "صندوق گذاشتن" تقلیل یافت. البته در این شکی نیست که انتخابات همگانی، آزاد، منصفانه و با امکانات برابر، یک نهاد و رکن یک نظام دموکراتیک است. اما انتخاب به تنهایی دموکراسی شده نمی تواند. زیرا دموکراسی یک شکل دولت است. تا دولت قانونمداری وجود نداشته باشد، دموکراسی نیز غیر قابل تصور است.

انتقاد از فجایع بالا و تذکار مصایبی که بر مردم افغانستان روا داشته شده است، به تنهایی نمی تواند بار مسوولیت مبارزان سیاسی را سبک سازد. نیازهای ملیونها انسان گرسنه و بی پناه و مکلفیت های تاریخی به مثابه یک روشنفکر متعهد، از آنها تقاضا می کند تا مشکلات موجود افغانستان را شناسایی کنند، راههای حل آنها را دقیقاً پیدا کنند، دیدگاه هایی را که بدان دست یافته اند، در جامعه معرفی کنند و با حضور شان در مبارزات سیاسی درون کشور، هم به روشنگری بپردازند و هم با تجارب تازه کسب کرده و با یک گنجینه علمی و عملی در پی تغییر مثبت جامعه برآیند. تحولات اجتماعی به تدریج پدید می آیند، فرهنگ پذیری انسانها مستلزم زمان است. ناممکن است که دموکراسی یک شبه از درون یک جامعه جنگزده پدید آید. بناءً همان طوری که شما فرمودید، سوای همه مسائل دیگر انتخابات در تجربه اندوزی مردم و پیشآهنگان سیاسی شان نقش به سزایی دارد.

پرسش: علت شمار فزون از حد معمول کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری افغانستان را در چه می بینید و نقش ادغام ها و ائتلاف ها را در این جریان چه طور بررسی می نمایید؟ 

رسول رحیم: معیاراتی که در قانون اساسی افغانستان برای یک رئیس جمهورپیش بینی شده است، خیلی انعطاف پذیرتر از معیاراتی است که برای یک وزیر لازم می باشد. شاید این نخستین دلیلی باشد که مجال به نامزد شدن هر کس می دهد. نفوذ مالی، منطقه ای، قومی، مذهبی و حتا روابط با کشورهای خارجی در سیاست امروز افغانستان کالاهایی اند که می توان مورد بیع و شرا قرار داد. شمار زیادی از دارندگان چنین نفوذها و روابط، در حقیقت مباشران چند کاندید قدرتمند اند که در نهایت به نفع آنها از کاندیداتوری شان خواهند گذشت. عده ای با انگیزه های بدوی بخت آزمایی و دست کم برای رسیدن یک مقام دست سوم و چهارم، در این کارزار شرکت کرده اند. بسیار اندک اند کسانی که برحسب یک برنامه و مرام در این زمره شامل باشند.

پرسش: به نظر شما آیا مردم افغانستان به قدرت رای خویش پی برده اند و انتخابات را- به مثابه یک پدیده جدید در حیات اجتماعی سیاسی خویش-، چه گونه می فهمند؟

رسول رحیم: در افغانستان مانند هر جامعه استبداد زده و پسامنازعه، مردم نه امکان آشنایی با اهداف و مرام های سیاسی را داشته اند و نه مجال آن را. انتخابات کم و بیش این زمینه را فراهم می سازد و این و‏ظیفه مبارزان است که چنین گستره های محدود را توسعه دهند. اگر عجالتاًعامل زور و زر را به کناری بگذاریم که بدون شک  در تعیین سرنوشت انتخابات کنونی نقش اساسی دارد، در نهایت مردم به کاندیداتورها به دلیل برنامه های جامع ملی آنها رای نخواهند داد، بلکه  به کسانی رای خواهند داد که دست کم  تصور کنند در محلات و مناطق مربوطه شان تسهیلات و بهبودی هایی به وجود می آورند. با اینهم میتوان گفت تخمیناً  ده در صد مردم از این قیود می توانند خود را آزاد سازند. اما مشکلات مالی و سازماندهی کاندیداتورهای طرفدار تغییر از یک جانب و محدودیت های خاصی که دامنگیر این جمعیت ده درصدی است، از جانب دیگر، موانعی را در راه بسیج کامل این گروه به وجود می آورد.

پرسش: ارزیابی تان از نقش نیروهای روشنفکر و دموکرات در این دوره چیست؟

رسول رحیم: هرگاه  روشنفکر را در همان مفهوم متعارف آن یعنی درس خواندگان دارای مرام های سیاسی در نظر داشته باشیم، اکثریت کاندیداها از همین گروه می باشند. همین طور هرگاه دموکراتها را به کسانی که فقط به تاسیس حکومت از طریق انتخابات معتقد اند خلاصه کنیم، در این انتخابات نقش برجسته ای دارند. اما هرگاه مفهوم کلاسیک و تاریخی روشنفکر را مطابق به سنت مبارزاتی بیش از یک قرنه در افغانستان در نظر داشته باشیم و عنصر تعهد در برابر مردم یعنی وسیع ترین اقشار جامعه و استقلال کشور را که جوهر اساسی مبارزات این روشنفکر را می ساخته است به خاطر آوریم، سهم مستقل چنین روشنفکرانی در این انتخابات متاسفانه بسیار  کمرنگ است. عنصر تعهد در صورتی که موازی با تحولات جامعه  روز آمد نشود، می تواند به یک هویت شخصی یا گروهی که صرفاْ پرخاشجو باشد تبدیل شود. گاهی هم این هویت نمی تواند در برابر واقعیات، خوب ایستادگی کند. برداشت های روز آمد نشده خود را همیشه صحیح دانستن نوعی بلند پروازی و توهم را دامن می زند. در انتخابات جاری مظاهر چنین موضعگیری هایی را می توان در اشکال اندیشیده ناشده تحریم انتخابات دید که آنهم به صورت تحریری بیشتر در مقالات وبسیاتی انتشار می یابند. در این شکی نیست که هم شرکت در انتخابات و هم تحریم انتخابات، در صورتی که با سنجش و دقت و مطابق به واقعیتهای پیچیده اجتماعی و سیاسی برگزیده شوند، می توانند به سود تحکیم دموکراسی تمام شوند. اما نباید فراموش کرد که هم شرکت در انتخابات و هم تحریم انتخابات یک اقدام «پرواکتیف» است. یعنی کارزاری است عظیم که در درون جامعه و در بین مردم و با تمام امکانات صورت می گیرند. بنابر این حاشیه نشینی که مخالفت خود را با نشر یک ردیه در یک وبسایت ابراز می دارد، باید ملتفت باشد که این عمل او نمی تواند تحریم خوانده شود، زیرا محدود و «راکتیف» است. انسان بلندپرواز  که فکر می کند جامعه را می توان با «یک اقدام تاریخی» گل و گلزار ساخت، چون شخصاً و به تنهایی و یا با گروه مربوطه اش قادر به این کار نمی باشد، خواسته و ناخواسته  راه را برای اشتباهات و حتا انحرافات سیاسی خود و گروه خود هموار می سازد، و در نهایت در کنار فلان و بهمان قدرت می ایستد و  گویا می خواهد بین «بد» و«بدتر» انتخاب بکند. در شرایط امروز افغانستان بدون تردید هیچ تضمینی وجود ندارد که «بد» خیالی اش همان «بدترین» نباشد. متاسفانه به نظر من این تراژیدی در افغانستان امروز و به ویژه در این انتخابات دامنگیر بسیاری روشنفکران خوب ماست. آنها به سهم مستقل و شاید عجالتاً کوچک، اما به هر صورت سازنده و خلاق شان در این انتخابات توجه لازم نکرده اند.

پرسش: ممکن است به حیث مسئول حزب آزادگان افغانستان، توضیح نمائید که موقف این حزب در قبال انتخابات افغانستان چه می باشد؟

رسول رحیم: حزب آزادگان افغانستان، در شرایط خاصی تصمیم به شرکت در انتخابات گرفت. یعنی هنگامی که دیگر مردم نمی دانند صبح که از خانه بر می آیند، شب دوباره زنده بر می گردند و یا نه. تصمیم حزب آزادگان افغانستان برای شرکت در انتخابات مصادف با لحظاتی است که شبح تباهی کشور، هر آن آینده ما را به تباهی تهدید می کند. جامعه در نومیدی کامل به سرمی برد. منتظرالریاست ها نیز مطاعی جز عوامگرایی (پوپولیسم) و عوامفریبی (دیماگوژی) به خورد مردم نمی دادند. خرمهره هایی چون قومگرایی و وعده های سر خرمن مانند اکسیر نجات بخش معرفی می شدند. حزب آزادگان افغانستان به سرنوشت سیاهی که برای ما تدارک دیده اند باور ندارد و معتقد است که راه نجاتی وجود دارد. حزب که به دنبال یک کار دقیق و طولانی برای تدوین برنامه اش تاسیس شده بود، لازم دید تا برداشتهایش را برای بیرون رفت از وضع خطرناکی که کشور بدان سر دچار شده است، مستقیماً و در سطح وسیع با مردم و روشنفکران با درد مطرح سازد. حزب آزادگان بدون آنکه در مورد پیمایش توانایی هایش دچار مبالغه باشد، برای تغییر قوانین بازی انتخابات یعنی کشاندن انتخابات از معرکه افراد به مباحثه برنامه ها، با یک منشور مدون و مفصل که تمام عرصه های زندگی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را در بر می گیرد، در این کارزار شرکت کرد. شعارهای اصلی حزب در این انتخابات «صلح و وحدت ملی» است. حزب «یک گام عقب نشینی از دموکراسی را خودکُشی سیاسی» می داند. حزب در برابر فلسفه اقتصادی نیولبرال که هشتاد در صد جامعه را زیر خط فقر قرار داده است و چهل درصد نیروی کار ما را فلج ساخته است، بدیل «انکشاف اقتصادی انسانمدار» را علم کرده است. حزب در سیاست خارجی اش از اصل «بیطرفی افغانستان که توسط یک پیمان بین المللی از جانب کشورهای همسایه، منطقه و قدرتهای بزرگ جهانی تضمین شود» دفاع کرده است. خلاصه اینکه ما با یک بدیل جامع برنامه ای «منشور انتخاباتی» و از یک موضع مستقل، برای آنکه نه خود را بفریبیم و نه دیگران باید فریب بخورند، به امید آنکه با حمایت بخشهای روشن بین جامعه، در دل این شب سیاه، دست کم یک نقطه روشن بدمانیم، پا به میدان گذاشته ایم.

جناب آقای رحیم! از اینکه با وجود مصروفیت ها و مسئولیت های عدیده، پاره ای از وقت خویش را به این گفتگو تخصیص داده اید، قلباً از شما سپاسگزاریم. موفقیت تان در راه خدمت به مردم عزیز افغانستان، آرزوی همیشگی ماست.

رسول رحیم: من نیز از لطف و توجه شما بی نهایت سپاسگزارم. با عرض حرمت، 23  جولای 2009 میلادی