فرزانه ف
ای عشق ...
ﻡﺭﺍﺩ ﻪﻠﺻﺎﻓ ﻥﺎﻬﺟﻭﺩ ﺮﻫ ﻮﺗ ﺯ ﻖﺸﻋ ﻯﺍ
ﻡﺭﺍﺩ ﻪﻠﺑﺍو به تن ﺗ مﺧﺯ ز ﺭﻭﺩ شــــو
ﺪﺷ ﻢﻨﺘﺴﯾﺯ ﻢﻫ ﺮﺳ ﻮﺗ ﺎﺑ ﻪﮐ ﺭﺎﺑ هر
ﻡﺭﺍﺩ ﻪﻠﺻﻮﺣ دگر ﻪﻧ ﻰﻧﺍﺮﺑ با کینه
ﻢﺷﻭﺩ ﻪﺑ ﻪﻧﺎﺧ ل دل ﺎﺒﻧﺩﻪﺑ ﺮﻤﻋ ﮏﯾ
ﻡﺭﺍﺩ ﻪﻠﻓﺎﻗ ﻮﻧ ﺯ ﻩﺍﺭ ﻦﯾﺍ ﺭﺩ ﺭﺎﺑ ﺮﻫ
زیار تگه تو بندی دلم بستم و رفتی
ﻡﺭﺍﺩ ﻪﻠﺻﺎﻓ گرﺩ ﻪﮐ ﻞﻓﺎﻏ ﻯﺪﻣﺍ ﺮﯾﺩ
ﺪﯾﺎﺸﻧ ﻯﺭﺎﯾ ﻯﺮﺳ وﻰﺒﯾﺮﻏ ﻪﮐ ﻰﺘﻔﮔ
ﻡﺭﺍﺩ ﻪﻠﺑﺍ ﻝﺩ ﻪﺑ ﻮﺗ ﺯﺍچکنم ماﺍ
15.06.2009
فرزانه
حضور تو . . .
یک لحظه
حضورت
و نگاه تو
دل خسته از سفر مرا
به شهر رویای می کشاند
که سنگ فرشش ستاره هاست
وآسمانی
در پای دلم می ریزد
که نه به رنگ دیروز است و نه امروز
و تنها
ترا
مرا
و فردا را
با خود حمل میکند .
29 می 2009
فرزانه فارانی
دلتنگم . . .
دل تنگم از سکوت
دل تنگم از سرودِ سکوت ستاره ها
دل تنگم از نگاهِ غریبانۀ دلم
در چشم شیشه پاره ایینه های شهر
همچون خدای یکه و تنها
تصویری در سرود و سکوت
و ترانه ها
ایستا ده در برابر دیوار.
26 جون 2009