دستگیر پنجشیری _ کودک هشت و نیم ساله
شکرالله شیون
09.07.09
پس از انتشار اعتذارنامۀ جعلی سه تن از اعضای رهبری ح.د.خ.ا. ، جناب والاحضرت پیر صاحب پنجشیر ، حضرت بزرگوار دستگیر پنجشیری ، در رد اصلیت آن منتشره ، استخاره ها کردند و بر ایشان اشاره ها شد که باید این ملت بد بخت و قدر ناشناس از هشت و نیم سالیکه جناب عالی شان در زندان های مختلف سپری نموده اند ، قدردانی نماید.
پیر صاحب بزرگمنش با صراحت و شهامت و کرامت و فصاحت و بلاغت و وقاحت و بدون ندامت می نگارند که دوسال و دو ماهی از عمر عزیز خویش را در زمان دولت نجیب و چهار ماهی از آن را در دورۀ حکومت کارمل و شش سال پربار آنرا در وقت زمامداری ظاهر ، زندانی بودند و جناب ایشان از نه ماهیکه در دورۀ سلطنت تاجدار ، در شکم مبارک بوبو جان شان رنج و مشقت زندان را متحمل بودند ، نظر به ملحوظاتی یاد آوری نمی کنند اگر چند این ملت بد بخت فریاد بکشد که ایکاش از همان زندان اول سالم بدر نمی شدند
پیر صاحب بزرگوار هرگز فراموش نکرده اند که این ملت بدبخت باید برای رسیدن به آزادی و دموکراسی شهید بدهد و هرگز انتظار تقدیر نامه ای را نداشته باشد و نیز جناب ایشان خوب میدانند که آن اعتذار نامه از بنیاد سخت جعل و این دفاعنامۀ بی بنیاد سخت قبیح است که ایکاش لب از لب نگشوده و چون آن دو دیگر سکوت میکردند .
جناب بزرگوار ، دستگیر پنجشیری با وقاحت تمام از دوره های پنهانی زندان خویش نام میبرند و باز نظر به ملحوظاتی از زمانه های که با تیغ استعمار و ستم بیگانه بر این ملت بد بخت آشکارا فرمانروایی میکردند ، یاد نمی کنند.
بزرگوار گرانقدر در قسمتی از دفاعنامۀ قبیح خویش می آورند که :
« دودیگر اینکه: من نه تنها هیچگاه عضو دفتر سیاسی "حزب وطن" دکتر نجیب الله نبوده ام، بل به علت مخالفت علنی با دستبرد نام "حزب وطن" غبار فقید وبه اتهام پشتیبانی از رویارویی نظامی شهنواز تنی، زندانی محا کمه محکوم شکنجهء روانی، اعدام وپس از دوسال واند ماه حبس دوام در سلولهای مجرد زندا ن پلچرخی، اتفاقا به فرمان جناب عبدالرحیم هاتف معاون اول رییس جمهوراز زندان آزاد شدم.»
به پیر پیران قسم که پیر بزرگترین خود شما هستید که هم دو سال و اند ماه حبس شدید و هم حبس دوام شدید و باز محاکمۀ محکوم شدید و همچنین اعدام شدید و خدا رحمت کند صد پدر جناب هاتف را که به امر ایشان ، پس از اعدام آزاد گردید و فرمانروایی کردید.
در جای دیگری چه بزرگ منشانه می نویسید که :
« دردوران رهبری 101 روزه حکومت حفیظ الله امین نیز درست 99 روز آنرا دربیمارستان سپری کردم وبه دلیل مخالفت خود با حضور ونفوذ قشون شوروی نزدیک به چها رماه زندانی ودر نتیجه پافشاری دادخواهانه زنده یاد استاد خلیل کهستانی ودیگر فعالان حزب دموکراتیک خلق افغانستان به فرمان ببرک کارمل از زندان آزاد شدم.»
و اینبار خدا رحمت کند صد پدر حفیظ الله امین را که به هر مخالف علنی خویش سخت ترحم می کرد اگر آن شخص بیمار می بود و خداوند به حضرت شما شفای عاجل نصیب گرداند . آمین .
اما پیر صاحب بزرگ !
من از شش سال زندان شما در دوره ظاهر خبر دارم و از دو سال و دو ماۀ آن در زمان نجیب و چار ماۀ آن در زمان کارمل اینک خبر میشوم و این است که حاجت به درگاۀ مبارک شما آورده و سوال ها دارم .
والاحضرتا :
در آن لحظۀ ننگینی که « مجید کلکانی » ، آن بچۀ نازنین مادر آزادی را تیر باران می کردند ، شما چه استخاره ها می کردید ؟
در آن ساعتی که « نادر علی پویا » ، آن فرزند زیبای دموکراسی را اعدام می کردند ، شما چه تناول می فرمودید ؟
در آن هنگامی که « انجنیر علی » و « میرویس » را در زیر شکنجه می کشتند ، شما در کدام بستر ناز رفع خستگی می کردید؟
و در آن روزگاری که هزاران هزار جوان این سرزمین را در پولیگون زیر خاک می کردند ، شما بر اریکۀ کدام کرسی آرام تکیه زده بودید؟
جناب بزرگوار :
من نا سپاس نبوده و سخت آرزو دارم که به پاس سال های زندان ، دعوت مجللی بمنظور قدردانی از شما ترتیب بدهم ، اما چه کنم که سخت میترسم و بسیار هراس دارم که مبادا در لحظۀ دست شستن ، آب بر دامن مبارک بریزد و شما استخاره ها کنید و عالم در خونابه غرق گردد .
جناب محترم دستگیر پنجشیری !
حقا که برای سال های زندان ، از این ملت بد بخت طلبکار یک قدردانی هستید .
آن هشت ونیم سال شما ، چون شیر مادر حلال شما .
اما برای باقی همۀ عمر خویش به این ملت سر افراز ، بدهکار هزاران پوزش هستید و سزاوار صد هزاران نفرین .