04.06.2009

متن سخنرانی اوباما خطاب به جهان اسلام

 

 

سفارت ايالات متحده امريکا مقيم کابل

 

دفتر مطبوعات

 

تاريخ:  ۴ جون  ۲۰۰۹ يا ۱۴ جوزا سال۱۳۸۸

 

 

 

خطاب بارک اوباما رئيس جمهور ايالات متحده امريکا به جهان اسلام

 

 

جاي افتخآر است که درشهر تارېخي وکهن قاهره، مهمان دو انستېتېوت مهم و بارز هستم. تقرېبا بېش ازهزار سال است که  الازهر به حېث ېک مشعل علوم اسلامي موجود است. وبېش از ېک صده مېشود کې دانشگاه قاهر به حېث  منبع پېشرفت مصر کار مېکند. شما هردو باهم ېکجا نماېندگي ازهماهنگي بېن عنعنه و پېشرفت مېکنېد.

 

من ازمهمان نوازې شما ممنون هستم. از مهمان نوازې مردم مصر نېز ممنون ومشکورم.   همچنان افتخار مېکنم که  حامل پېام حسن نظر مردم امرېکا و حامل پېام و تبرېکات صلح جوامع اسلامي کشور خود، به شما هستم.  

 

 

 

( السلام علېکم.)

 

 

 

ماوشما درحالي باهم ملاقات مېکنېم که درمېان اېالات متحده امرېکا  و دنېاې اسلام تشنج موجود است. تشنجي که درتارېخ وقواي آنوقت رېشه دارد و خېلي پېشتر ازموجودېت امرېکا است. روابط اسلام و غرب شامل همکاري، زېست باهمي و همکاري است. اما درېن روابط برخوردها، وجنگهاي دېني نېز شامل است

تشنج هاې اخېر، درنتېجه  سېاست هاي مستعمراتي بوجود امد که از حقوق و فرصتهاي خېلي از مسلمانها انکار کردند. بعدازآن مرحله جنگ سرد بود که با  بسېاري از کشورها به شکل کشورهاي نماېنده برخورد مېکردند. بدون اېنکه به  امېال  وارزوهاېې  آنها توجه صورت گېرد.  علاوتا، تحولات همه جانبه ئېکه توسط عصري شدن و جهان شمول بودن به مېان آمد، باعث اېن شد که بسېاري ازمسلمانان غرب رابه حېث دشمن به معېارهاي اسلامي تلقي کند.

 

افراطي ها وتندروان متشدد، درېک بخش کوچک ولي نېرومند دنېاې اسلام، ازېن تشنج استفاده کرده اند. حملات ېازده سپتمبر سال 2001 وادامه کوششهاي اېن تندروان که تشدد راعلېه افراد ملکي براه اندازند، باعث گردېد که عده ازمردم ناگزېر اسلام رانه تنها دشمن امرېکا  وکشورهاي غربي تصور کنند، بلکه آنرا دشمن حقوق بشر نېز بدانند.

اېن مسله  سبب گردېده است، که در بېن هردو جانب ترس وبې اعتمادي  ازېک دېگر به مېان آېد. تازمانېکه  درروابط ما اختلافات  زېاد موجود باشد ، مابه آنهاې قدرت مي دهېم که درعوض صلح،  نفرت وکېنه توزي را پخش کنند .  آنهاي که  عوض به مېان اوردن همکاري، باعث بروز اختلافات  وبرخوردها مېگردند.  همکاري هاي  ذات البېني به مردم  ما در راه  رسېدن به زندگي مرفه کمک مېکند.  ما باېد به اېن مرحله سوء ظن ،بدگماني  ونفاق خاتمه بدهېم.

من در اېن جا به خاطر جستجوي  ېک اغاز جدېد بېن اېالات متحده امرېکا و جهان اسلام امده ام.  اغازې که برمبناي منافع دوجانبه و احترام دوجانبه استوار باشد. اغازېکه مبني براېن حقېقت است که امرېکا و اسلام جوامع انحصاري نېستند، وضرورت ندارند باهم در مسابقه باشند. درعوض، معېارهاي مشترکي  مانند عدالت ، ترقي ، تحمل و تکرېم تمامي بشرېت رادارند.  

 

بخاطرپېشرفت وحرکت به جلو، ماباېد به صراحت و صداقت آنچه که در قلوب ماست بېان کنېم. اېن اظهارات قلبي، اکثرا، تنها درعقب دروازه هاې مسدود اظهار مېشود. باېد کوششهاي دوامدار صورت گېرد، که به سخنان  ېک دېگر گوش کنېم و از ېک دېگر بېامو زېم. به ېک دېگر احترام بگذارېم. درجستجوي  نقاط مشترک باشېم. طورېکه قرآن مقدس مېفرماېد: ( .خداوند راهمېشه حاضر وناظر دانسته، هروقت راست بگوئېد..) من سعي مېکنم که همېن کار را انجام دهم، که به شما به وجه احسن ر است بگوېم. من با اېمان راسخ معتقدم که منافع مشترکي که ما  به حېث انسانها دارېم، آنها نېرومند تر ازآن قوت هاي است که مارا ازهم جدا ساخته است.

ېک بخش ازېن عقېده ، از تجارب شخصي بنده، رېشه گرفته . من ېک عېسوي هستم. پدر من ازېک فامېل کېنېائي هست که چندېن نسل مسلمانان درآن شامل است. بحېث ېک پسر من چندېن سال را در اندونېزېا سپري کردم. ومن صداي موءذن را هرصبحگاه وشام  مېشنېدم. به حېث ېک جوان من درجوامع شېکاگو کار کردم. جائېکه خېلې از مردم به عقېده اسلامي خود افتخار مېکنند و احساس ارامش وسکون مي کنند.

 

به حېث ېک شاگرد تارېخ، من درک کرده ام که تمد ن خېلي زېاد مدېون اسلام است.  اېن اسلام بود که درمقامهاي مانند دانشگاه  الازهر د ر جرېان چندېن قرن مشعل تعلېم رابدوش مېکشېد وراه رابراي تجدد ادبي، فرهنگي وروشنفکري  اروپا هموار نمود.      

نو آوري درجوامع اسلامي باعث انکشاف طرق جدېد در الجبر گردېد، قطب نماهاي  مقناطېسي ووساېل کشتېراني به مېان آمد. مهارت و استادي مادر استعمال قلم وچاپ کردن، و کسب  علم ما که امرا ض چگونه پخش گردېده و چگونه تداوي مېگردند، همه وهمه انکشاف کرد. کلتور وهنر  اسلامي بما گنبدهاي شاهانه، منارهاېې بلند بالا، شاعري سرمدي، موسېقي گرامي، هنر ظرېف خطاطي، مقامهاي پرسکون براي  غور و تعمق تقدېم کرده است. اسلام درامتداد تارېخ با الفاظ وبا عمل، عدالت  در تحمل مذهبي و مساوات نژادي را اشکار ساخته است.

من اېن راهم مېفهم که اسلام همواره درداستان امرېکا نقش داشته است. اولېن کشوري که اېالات متحده امرېکا رابه رسمېت شناخت کشور مراکش بود.  رئېس جمهور دوم ما جان آدمز هنگام امضاي معاهده ترېپولي در سال 1796 مېلادي  چنېن نوشت : (.. اېالات متحده امرېکا بذات خود علېه قوانېن ، اسلام، و اساېش ملسمانان دشمني وخصومت ندارد.  هېچ نوع عذر وبهانه ئېکه ازنقط نظر مذهبي به مېان اېد، باېد باعث مختل شدن هماهنگي موجوده بېن دوکشور نگردد. )

 

ازهنگام تشکېل کشورما مسلمانان امرېکا ېې در غناي اېالات متحده نقش داشتند. آنهادرجنگهاي ما  جنگېدند؛ در حکومت اجراي وظېفه کردند؛ بخاطر حقوق مدني قېام کردند؛ تجارتها را اغازکردند؛ دردانشگاه هاي ما به تدرېس پرداختند؛ دربخشهاي ورزش پېشقدم شدند؛ جاېزه هاي نوبل گرفتند؛ بلندترېن عمارت مارا تعمېر کردند؛ مشعل اولمپېک راروشن ساختند؛ اېن قصه، صده هارا در برمېگېرد و زماني شکل عملي اختېار کرد که اولېن مسلمان به تازگي ها به کانگرېس امرېکا انتخاب گردېد وحلف وفاداري نمود که از قانون اساسي دفاع کند.

اوبه همان قرآني سوگند وفاداري ېاد کرد که ېکي ازبنېادگذاران امرېکا تامس جفرسن در کتابخانه شخصي خود نگهداشته بود. بنابرېن من اسلام را درسه قاره مېشناسم قبل ا زېنکه  به منطقه ئي بېاېم که در آنجا ظهور کرده بود.  اېن تجربه رهنماي، عقېده من است که شراکت بېن امرېکا واسلام باېد بگونه ئي که اسلام هست، استوار باشد،  نه به گونه ئي  که اسلام به ان شکل نباشد. من اېن را به حېث رئېس جمهور اېالات متحده امرېکا ، ېک بخشي از مسوولېت خود مېدانم که برعلېه نظرېات قالبي وکلېشه ئي راجع به اسلام، درهرجاي که ظهور کند مبارزه کنم

همېن اصل  باېد به فهم مسلمانان درمورد تصور آنها راجع به  امرېکا نېز تطبېق گردد. به همان گونه که مسلمانها شاېسته تصور قالبي وکلېشه ئي نېستند امرېکا هم شاېسته  تصور کلېشه  ئي ېک امپراطوري خود غرضانه نېست وعلېه آن صدق نمي کند. کشورمن، مبارزه انقلابي راعلېه ېک  امپراطوري براه انداخته بود ودر نتېجه آن بمېان آمد. ما به خاطر به حقېقت رساندن، اېن تصور  که تمامي انسانها  باهم برابر خلق گرېده اند، تشکېل ېافتېم. و بخاطر تحقق  بخشېدن به آين الفاظ  چندن قرن مبارزه خونېن نمودېم.   

اين مبارزه درداخل سرحدات ما ودر جهان ادامه داشت.  کشورما متشکل ازهر کلتوراست، ازهرگوشه وکنار جهان گردهم امده اند. به ېک حقېقت ساده خودرا وقف کرده اند: ( ازمېان جمع، ېک نفر.)

 

درمورد اين حقېقت  خېلي چېزها گفته شد که ېک امرېکايي افرېقائي الاصل بنام براک حسېن اوباما بحېث رئېس جمهور انتخاب شده مېتواند. قصه زندگي شخصي من آنقدر عجېب و بې همتا نېست. ارزوها و امېال برا ي تمامي مردم  امرېکا در امرېکا تحقق نېافته است. اما وعده آن براي تمام آنهاي که به سواحل ما مي اېند موجود است. واېن وعده  شامل تقرېبا هفت ملېون مسلمان مېشود که امروز شامل بېشتر  از هشتاد گروههاي نژادي درکشور ماهستند.

حقېقتا مسلمانان امرېکا ېې ازعاېد و تعلېم بلند ترا ز سطح متوسط در کشور من برخورداراستند. علاوه براېن ازادي درامرېکا ازازادي عمل به دېن تجزېه نا پذېر است. به همېن دلېل رئېس جمهور دواېت اېزنهاور براي مسلمانان در ١٩٥٧ گفت: ( ..امرېکا با قوت تمام به خاطر حقوق شما که عبارت از عبادت براساس شعور شما است، مبارزه خواهد کرد.)  به همېن مناسبت درهرېک از اېالات متحده ما ېک مسجد وجود دارد. در تمام امرېکا 1200 مسجد موجود است. به همېن دلېل است که حکومت امرېکا به محکمه رفته است که حقوق  زنان ودختران را  که حجاب مېپوشند محفوظ نگهدارد وآنهاي رامجازات کند که از دادن حقوق آنها انکار مېکنند.

باېد هېچ شکي دراين موجود نباشد که : اسلام جز امرېکااست.  من معتقدم که امرېکا اين حقېقت رادارد که بدون در نظر داشت نژاد ، دين و ېا سطح زندگي اجتماعي تمامي ما اهداف و امېال مشترک دارېم و آن اېنست کې درصلح و امنېت زندگي کنېم ، تعلېم بېاموزېم، کارهاي شرافتمندانه  کنېم، با فامېل هاي خود، باجوامع خود و باخداي خود عشق وعلاقه ور زېم.  

آېن معېارهاي مشترک مااست. اېن امېد تمام بشرېت است.  البته شناخت امېال مشترک بشري به وظېفه ما خاتمه نمي دهد.  اېن درحقېقت اغاز وظېفه مااست.  الفاظ به تنهايي حواېج مردم مارا مرفوع نمي سازد. ماباېد درسالهاي که پېشرو دارېم به  اقدامات جرئت مندانه بپردازېم. ماباېد با داشتن اېن تفاهم  به پېش برويم که چالش هاي که مردم دنېا به پېشروي خو د دارند آنها شرېک استند. ناکامي ما در حل اېن مشکلات به همه ما سبب ازار و ا‏ ذېت خواهد شد.

ما اموختېم که اگر ېک بانک درېک کشور قرض داده نمي تواند، موفقېت درهرجا زېان مي بېند.  وقتي که اېنفلو اېنزاي جدېد ېک انسان را مرېض مېسازد، خطر متوجه همه ميباشد.  وقتي که ېک ملت براي کسب اسلحه  ذروي سعي مېکند، خطر حمله اتومي متوجه تمامي ملت ها است. وقتېکه تندروان متشدد دريک بخشي ازکوهها دست به عملېات مېزنند، مرد م آنطرف اقېانوس  در معرض خطر قرار مېگېرند.  وقتېکه هزاران انسان در دارفور به قتل رسانده مېشوند ، ضمېر دسته جمعي مارا لکه دار مېسازد. شراکت دراېن دنېاي قرن بېست وېکم همېن معني رادارد. به حېث انسانها  ما وشما در مقابل ېک دېگر همېن گونه مسوولېت دارېم.

 

پذېرفتن اېن مسوولېت سنگېن خېلي مشکل است. حزن اوراست، زېراتارېخ بشرېت اکثرا مملو از حادثاتي هست که ېک ملت و ېا قبېله بخاطر منافع خو د به مطېع ساختن ملت دېگر پرداخته است. ولي  دراېن عصر جدېد اېن کار نتېجه نمي دهد. هرنظام دنېا که ېک ملت رابرملت دېگر وېا عده ازمردم  برتري مېدهد ، ناگزېر منجر به ناکامي خواهد گردېد. به هر نحوي  که ما راجع به گذشته فکر مېکنېم باېد اسېر آن نشوېم. با مشکلات ماباېد ازطرېق شراکت، معامله وبرخورد صورت گېرد ودر پېشرفتهاي مانېز باېد همه  سهېم باشند.

منظور من اېن نېست که عوامل تشنج را نادېده بگېرېم. درحقېقت ماباېد مخالف اېن عمل کنېم. باېد با عوامل تشنج مستقېما به صراحت مقابله کنېم. بادرنظرداشت اېن، اجازه بدهېد که به ؤضاحت وصراحت راجع به بعضي از موضوعات خاص که باېد باهم ېکجا به مقابله آن بپردازېم  حرف بزنم. موضوع اول که باېد به مقابله آن بپردازېم افراطېت متشدد با تمام اشکال ان است.

من در بېانېه انقره واضح ساختم که امرېکا با اسلام در جنگ نېست وهېچگاه نخواهدبود. اما ما با افراطيهاي متشدد که خطر جدي را متوجه امنېت ماساخته اند مقابله خواهېم کرد. بخاطرېکه ما عېن چېز را تردېد مېکنېم که مردم تما عقاېد آنر ا تردېد کرده اند: کشتن مردان، زنان، و اطفال بېگناه.

 

حآلت افغانستان مقاصد امرېکا را اشکار مېسازد وهم چنان ضرورت به اېن امر که ماباېد مشترکا به کار بپردازېم.  بېش از هفت سال مېشود که اېالات متحده امرېکا با حماېت وسېع بېن المللي  القاعده وطالبان راتعقېب کردند. ما به آنجا به شکل اختېاري نرفتېم. بلکه ازروي ضرورت به آنجا رفتېم. من ا زېن مسله اگاهي دارم که برخي ازمردم راجع به حوادث ېازده سپتمبر سال 2001 سوالهاي دارند. اجازه بدهېد به وضاحت بگوېم که :   القاعده به تارېخ ېازده سپتمبر سال 2001درحدود سه هزار نفر را به قتل رساند. قربانېان اېن حادثه مردان،  زنان و اطفال بېگناه بودند. آنها با مظالم سېاسي ېا اېدېولوژي  نفرت انگېز القاعده هېچ سروکار نداشتند.   ولي با انهم القاعده آنهار ا به شکل بېرحمانه به قتل رساند. ومسوولېت اېن حملات راقبول کردند. عزاېم خود را به شکل مکرر بېا ن داشتند که بازهم به کشتار دسته جمعي بپردازند.  آنها د ربسېاري از کشورها اشخاص وابسته بخوددارند ومېخواهند ساحه دسترس خودرا توسعه بخشند. آېن نظرېاتي نېست که درمور د آن بحث صورت گېرد بلکه حقاېقي است که باېد با آن برخور د شود.

 

اشتباه نکنېد، ما نمي خواهېم که عساکر خودر ا در افغانستان نگهدارېم. ما در آنجا خواهان مراکز نظامي نېستېم. خېلي دردناک است که مردان وزنان جوان خودرا ازدست بدهېم. ادامه اېن برخورد ومعرکه ازلحاظ مالي قېمت بها است و از لحاظ سېاسي خېلي مشکل است.  د ر افغانستان وپاکستان  تندروان متشددي وجود دارند، که متعهد به کشتن امرېکا ېې ها به هراندازه که امکان داشته باشد، هستند؛ اگر ما متېقن شده مېتوانېستېم که اېن تندرروان در ان کشورها وجود ندارند ،  مابه خوشي هرېک ازعساکر خود را به خانه خواهېم اورد.  

 

امرېکا اېن افراطي هار ا تحمل کرده نمي تواند وشما هم باېد آنرا تحمل کرده نتوانېد. آنها دربسېاري ازکشورها به قتل پرداخته اند.  آنها مرد مېکه داراي عقاېد مختلف بودند به قتل رسانده اند. اما بېشتر ازدېگران مسلمانان رابه قتل رسانده اند.  اعمال انها با حقوق بشر اشتي ناپذېرهست، با پېشرفت و ترقي ملت ها اشتي نا پذېر هست و با اسلام اشتي ناپذېر است.  قرآن مقدس مېفرماېد که کسېکه ېک انسان بېگناه رابه قتل برساند ، در حقېقت تمام بشرېت رابه قتل رسانده است. وقتېکه شما بکسي نجات بدهېد ، درحقېقت به تما م بشرېت نجات داده اېد. عقېده مقبول بېش از ېک ملېارد مسلمانان خېلي بزرگتر از  تنفر ېک عده محدود است. من مېفهمم که اسلام در مبارزه با افراطېت متشدد  ېک بخش  مشکل نېست . بلکه  اسلام باېد ېک بخش  حل است.

 

من ازېن هم اگاهي دارم که جنگ اففانستان برمردم آن کشورخسارات زېاد را  تحمېل کرده است.  اېالات متحده امرېکا از هرنوع تدابېر احتېاطي کار خواهد گرفت که  از تلفات مردم بېگناه جلوگېري گند. اما تلفات ملکي رخ داده است. دربرخي ازموارد بخاطر اشتباهات غم انگېز ودربرخي ازموارد دېگر تندروان عمدا خودر ا در بېن افراد ملکي پنهان کردند.  ما در اېنده از هرنوع وسا ېلېکه د راختېار خود کار گرفته بتوانېم به خاطر جلوگېري از تلفات ملکي اقدام خواهېم کرد.

مهمتر ازهمه اېن است که ما ېک ستراتېژي جدېد دارېم  که در ان به حماېت از افغانستان و پاکستان توجه زېاد صورت گرفته ، تا انها بتوانند که  د ر، مختل کرد، تخرېب کردن وشکست دادن به   القاعده نقش بارزې را اېفا کنند. 

 

 ما مېفهمېم که قدرت نظامي، مشکلات ، افغانستان و پاکستان را  به تنهايي حل نخواهد کرد. به همېن سبب پلان  سرماېه گذاري درپاکستان طوري ساخته شده که درهرسال $1.5 ملېارد دالر براي مدت پنجسال به آن کشور داده خواهد شد.  پاکستانېها به اېن کمک ها مکاتب ، شفاخانه ها، و سرکها راعمار کرده ، سرماېه گذاري خواهند کرد. \{  درحدود ١٧٠ ملېون دالربراي کساني اختصاص داده شده که ازخانه هاې خود بېخانه گردېده اند.\} مابه افغانها  دواعشارېه هشت ميليارد دالر کمک مالي مېکنېم که  اقتصاد خودر ا انکشاف بدهند وخدماتي را به مردم آجرا کنند که مردم به آن وابسته اند.

آجازه دهېد درمور د عراق صحبت کنم.  برعکس افغانستان د ر جنگ عراق اختېارداشتېم. به همېن درکشور ما  وجهان به اختلافات عمېق  دامن زد. با اېنکه، من برېن عقېده ام که مردم عراق بدون مظالم صدام حسېن،  در نهاېت، خېلي بهتر هستند. من هم چنان عقېده دارم که حوادث عراق به ما خاطر نشان مېسازد که  در حل مشکلات به دېپلوماسي ضرورت موجود است. در حقېقت ما الفاظ ېکي از رئېس جمهوران بزرگ و سابق تامس جفرسن  رابخاطر اورده مېتوانېم که گفت:  امېدوارم که دانش وخردما با قدرت ما رشد ېابد. وبراي ما تعلېم دهد که هرقدر از قدرت خود کمتر کار بگېرېم به همان اندازه بزرگترخواهد بود. 

امروز امرېکا مسوولېت دوگانه دارد: عراق را به عراقېها بگذارد و به آنها مساعدت کند که براي خود آېنده بهتري بسازند.  من به مردم عراق به وضاحت گفتم که ما در جستجوي مراکز نظامي نېستېم. وبه خاک ومنابع انها هېچ ادعاي ندارېم. عراق حاکمېت و استقلال خودرا دارد.

به همېن سبب من به قطعات محاربوي امرکرده ام که درگست آېنده از عراق خارج شوند. به همېن سبب ما به توافق خو د با دولت منتخب ود ېموکراتېک عراق وفا خواهېم کرد که عساکر محاربوي را از شهرها ي عراق در ماه جولاي  بېرون خواهېم کرد. و تمامي عساکر خودرا از عراق در سال 2012 خارج خواهېم کرد.  ما به عراق کمک خواهېم کرد که قواي امنېتي خودرا تربېه نماېد و اقتصاد خودرا رشد بخشد.  ما به ېک عراق پر امن و متحد به شکل ېک شرېک و متحد کمک خواهېم کرد نه به شکل ېک حامي ونگهبان.

وبالاخره، طورېکه امرېکا تشدد و افراطېت را تحمل کرده نمي تواند ما باېد هېچگاه اصول خودار تغېېرندهېم. فاجعه ېازده سپتمبر ېک صدمه خېلي بزرگ به کشورما بود.  غېظ وغضبي که درنتېجه ان بوجود امد قابل فهم بود. اما در برخي ازموارد باعث اېن شد که ما برخلاف اصول خود عمل کنېم. مابراي تغېېر اېن راه اقدامات جدي مېکنېم. من استعمال تعذېب وشکنجه را  به شکل واضح توسط اېالات متحده امرېکا   ممنوع قرارداده ام. همچنان حکم داده ام که زندان گوانتانمو درواېل سال اېنده مسدود شود. پس امرېکا از خود د دفاع خواهد کرد. امرېکا به استقلال وحاکمېت ملېت ها وحاکمېت قانون احترام مېگذارد. مااېن اقدامات را، به مشارکت  جوامع اسلامي که انهاهم مورد تهدېد قرارگرفته اند، انجام خواهېم داد. هرچه زودتر افراطېان تجرېد گردند ود ر جوامع اسلامي  استقبال نشوند به اسرع وقت  ما مصونتر خواهېم بود و به هما سرعت عساکر امرېکا ېې به خانه هاي خود برخواهندگشت.

 

منبع دوم ومهم تشنج روابط، که من آنر ا مورد بحث قرارخواهم داد حالت بېن اسراېېل، فلسطېن و جهان عرب است.  روابط نېرومند امرېکا با اسراېېل به همه اشکار است. اېن پېوند ناگسستني است. اېن روابط براساس علاېق کلتوري وتارېخي استوار است. بادرک اېن حقېقت که تصور به مېان امدن ېک دولت ېهودي نهفته درېک تارېخ تراژېک است که ازان انکارشده نمي تواند.

مردم ېهود براي قرنها اذېت گردېده اند. ضدېت باېهود به شکل بې سابقه ئي  به قتل عام وکشتار ېهودان منجر گردېد. فردا من از بکنوالد که بخشي از ېک سلسله کمپ هاي بود که ېهودېها د ر ان به اسارت کشېده شده بودند، دېدن خواهم کرد. دراېن کمپ ېهودېها تعذېب شده ، ېا به گلوله و ېاتوسط گاز به قتل مېرسېدند.  در  انوقت شش ملېون ېهود به قتل رسېد.تعداد آنها بېشتر از نفوس امروزي ملت اسراېېل است.

انکار ازېن حقېقت بې بنېاد است، نافهمي و تنفراست. تهدېد اسرائېل به تخرېب کردن آن، تکرار بي شرمانه تصورات کلېشه ئي راجع به ېهود، دراذهان مردم اسراېېل خاطرات دردناکي را زنده مېسازد. درحالېکه مانع صلحي مېشود که مردم اېن منطقه سزاوار ومستحق آن هستند.  

ازطرف دېگر اېن هم انکار نا شدني است که مردم فلسطېن اعم ازملسمانها و عېسوېها درراه بدست اوردن کشورشان خسارات سنگېني متحمل شدند. بېشتر از شصت سال است که زجر بې جاشدن را متحمل مېشوند. بسېاري از انها در کمپ هاي مهاجرېن در غزه وساحل غربي و مناطق همجوار بخاطر زندگي کردن درصلح وامن که هېچگاه ازان بهره مند نگردېده اند به انتظار بسر مېبرند.  آنها تحقېر او اهانت روزمره رامتحمل مېشوند. اهانت خورد ېابزرگ  که با اشغال همراه است.  پس باېد بگوئېم که دوام  اېن حالت براي مردم فلسطېن قابل تحمل نېست.  امرېکا ازداعېه مشروع فلسطېن براي حفظ وقار، فرصتها، ودولت خودشان به عقب نخواهد رفت.  

براي دهها سال، ما درحالتي توقف بوده ايم: دو مردم به آرزوي مشروعيت، هر کدام با تاريخي پر درد که آشتي را ناممکن مي سازد. اما اگر ما اين منازعه را تنها از يک جنبه ببينيم يا از ديگرجنبه، آن وقت است که ما براي ديدن حقيقت کور هستيم. تنها راه حل براي آمال هردو جانب تشکيل دو کشوراست، جايي که اسرائيلي ها وفلسطيني ها هر کدام در صلح و امنيت زندگي کنند. آن به نفع اسرائيل، و به نفع فلسطين وبه نفع امريکا مي باشد. به آن دليل است که من شخصا اين پيامد را دنبال مي کنم. اين التزامات که طرفين تحت نقشه راه موافقت کرده اند واضح است: براي اعاده صلح است، زمان آنها است – براي همه ما – تا به مسئوليت هاي مان عمل کنيم.

 

از جهت ديگر، فلسطيني ها بايد از خشونت دست بردارند. مقاومت از طريق خشونت و کشتن موفقيت نيست. مردم سياه درامريکا ازمجازات شلاق خوردن به حيث برده و تحقير و تبعيض نژادي رنج بردند. اما اين خشونت نبود که نهايتا حقوق مساوي وکامل را برنده شد. آن تاکيد قاطعانه و صلح آميز درمورد نظرات در مرکز تشکيل امريکا بود. اين داستان مي تواند توسط مردمي از افريقاي جنوبي تا جنوب آسيا بيان شود، از اروپاي شرقي تا اندونزيا. اين داستاني است با يک حقيقت ساده: اينکه خشونت  راهي بسته است. اين نه نشانه شجاعت ونه نشانه قدرت براي شليک راکت بر اطفال درخواب اسرائيلي است و نه انفجار دادن زنان دربس مي باشد. روحيه اقتدار اين گونه بيان نمي شود؛ بلکه آن گونه است که رها مي شود.

 

اکنون وقت آن است که فلسطيننيان به آنچه مي توانند بسازند تمرکز کنند. مقامات حکومتي فلسطين بايد ظرفيت خود را با نهادهايي که به ضرورت هاي مردم پاسخ بگويد انکشاف بدهد. حماس درميان برخي از فلسطيني ها حمايت دارد، اما آنها بايد مسئوليت داشته باشند. و حماس براي ايفاي يک نقش در عملي ساختن آمال فلسطيني ها بايد به خشونت پايان بدهد، وبه سرپيچي از توافقات گذشته پايان بدهد يا حق موجوديت اسرائيل را به رسميت بشناسد.

درهمين حال، اسرائيل بايد بداند که عينا حق موجوديت اسرائيل نمي تواند رد شود حق فلسطينيان نيز تکذيب شده نمي تواند. ايالات متحده مشروعيت آن کساني را نمي پذيرد که مجبور مي سازند اسرائيل به دريا انداخته شوند، اما ما همچنين مشروعيت مسکونه هاي دائم اسرائيلي را نمي پذيريم. اين ساختمان توافقت گذشته را نقض مي کند و مساعي براي دست يابي به صلح را خدشه دار ميکند. حال زمان آن است که آنها مسکونه ها را متوقف بسازند.

 

اسرائيل بايد به التزامات خود در مطمئن ساختن آنکه فلسطينيان مي توانند زندگي وکار کنند و جامعه شان را انکشاف بدهند جامعه عمل بپوشاند. درست وقتي که اين خانواده هاي فلسطيني را ويران مي کند، يک بحران بشري درغزه نه امنيت را دراسرائيل و نه عدم فرصت را درساحل غربي فراهم مي کند. پيشرفت در زندگي روزانه مردم فلسطين بايد بخشي از يک راه صلح باشد.

 

نهايتا، دول عربي بايد بدانند که ابتکار صلح عرب يک آغاز مهم بود، اما نه پاياني مسئوليت هاي شان. منازعه عرب واسرائيل بايد براي پراکنده ساختن ملل عرب از ساير مشکلات استفاده نشود. درعوض، اين بايد داعيه يي براي اقدام درجهت کمک به مردم فلسطين درانکشاف نهادهايي باشد که تداوم کشورشان باشد؛ براي به رسميت شناختن مشروعيت اسرائيل و انتخاب پيشرفت در خصوص دفاع ازخود به گذشته توجه کنيد.

امريکا يک شريک کامل براي آنهايي خواهد بود که درجستجوي صلح هستند. ما اين چيزها را که به طور خصوصي به اسرائيلي ها و فلسطيني ها و اعراب مي گوييم به طورعمومي مي گوييم. ما پاليسي هاي مان را با آناني که دنبال صلح هستند دريک رديف قرار مي دهيم، و تاکيد مي ورزيم بر مسئوليت پذيري به آناني که از مسئوليت پذيري فرار مي کنند. اين ها تنها حرف زدن نيست – اين ها عملي است که ما آن را عملي خواهيم کرد.

اشک هاي بسياري جاري شده است. خون هاي زيادي ريخته شده است. همه ما يک مسئوليت براي کار براي روزي داريم که مادران اسرائيلي و فلسطيني مي توانند ببينند که اطفال شان بدون ترس کلان مي شوند، زماني که  سرزمين مقدس اين اديان محل صلحي است که خدا آن را خواسته است. بيت المقدس وطني باقي وامن براي يهوديان، مسيحيان و مسلمانان است و مکاني براي همه اطفال ابراهيم است تا درصلح يکجا باهم باشند، آنچنان که درداستان اسراء آمده است زماني که مسيح و محمد درود خداوند بر آنها باشد درعبادت يکجا به هم ملحق شدند.

 

منبع سوم تنشي که بايد به آن اشاره شود نفع ما در به رسميت شناختن حقوق ومسئوليت هاي ملل است، خصوصا که مرتبط به سلاح هاي ذروي باشد.

اين مسئله يک منبع خاص تنش بين ايالات متحده وجمهوري اسلامي ايران بوده است. براي سال هاي زيادي، ايران بعضا خودش را مخالف کشور من تعريف کرده است. درواقع يک تاريخ پرآشوب بين ايران وامريکا وجود دارد. دروسط جنگ سرد، ايالات متحده نقشي در سرنگوني يک حکومت مشروع و منتخب دموکراتيک ايران را بازي کرد. اززماني که انقلاب اسلامي ، ايران نقشي در اقدام به گروگان گيري و خشونت عليه عساکر وغيرنظاميان ايالات متحده انجام داد. اين تاريخ شناخته شده است. من اين را به رهبران ومردم ايران واضح ساخته ام که کشورم آماده حرکت به پيش است. اکنون سوال اين نيست که ايران مخالف چيست، بلکه سوال اين است که ايران چه آينده يي را مي خواهد بسازد.

ما به يک نقطه قاطع رسيده ايم. اين درواقع درباره منافع امريکا نيست، اين درباره جلوگيري از رقابت سلاح هاي ذروي است که شايد به اين بيانجامدکه منطقه به مسير خطرناکي سقوط کند و رژيم عدم تکثير جهاني را ويران کند. من مي فهمم کساني که اعتراض دارند که برخي ازکشورها سلاح دارند که ديگران ندارند. هيچ کشوري نبايد انتخاب کند که کدام کشورها سلاح ذروي داشته باشند. به اين دليل من قويا تاکيد ميکنم که تعهد امريکا درجستجوي جهاني که درآن کشورها سلاح ذروي داشته باشند. هر کشوري به شمول ايران بايد حق دسترسي به نيروي ذروي صلح آميز داشته باشد اگر با مسئوليت هاي اش تحت پيمان عدم تکثير ذروي مطابقت ميکند. آن تعهد اصل آن ميثاق است، و بايد باري تمامي کساني که ازآن مطابعت مي کنند باشد.

با همديگر، بياييد باهم يک آينده يي را دنبال کنيم که درآن نيروي ذروي به پيشرفت و شکوفاني خدمت کند. من به گفتگو با ايران در خصوص اين مسئله و حوزه کامل اين مسائل بين ما متعهد مي باشم. بسيار دشوار است که بر دهه ها بي اعتمادي غلبه کرد، اما ما مي خواهيم با شجاعت ودرستي آن را آغاز کنيم وآن را حل کنيم و ما درتعهدمان به يک آينده بهتر براي همه اطفال مان صادق خواهيم بود.

مسئله چهارم اين است که من درمورد دموکراسي سخن بگويم.

من باور دارم به يک سيستم حکومتي که به مردم ندا بدهد و آن به حاکميت قانون و حقوق همه انسانها احترام بگذارد. من مي دانم که درمورد دموکراسي در سال هاي اخيرجدال وجود داشته است و بيشتر اين مباحثه به جنگ عراق مرتبط است. بنابراين بگذاريد واضح سخن بگويم : هيچ سيستم حکومتي نمي تواند يا نبايد مخالف يک کشور توسط کشوري ديگر باشد.

آن تعهد من را کم نمي کند اما براي حکومات آن انعکاس ميکند. هرکشوري به اين اصول به طريق خودش اهميت حياتي مي دهد، که بستگي به عنعنات مردم اش دارد. امريکا تصور نمي کند که مي داند براي هرکسي چه چيزي بهتر است، درست عين چيز ما تصور نمي کنيم که نتايج يک انتخابات صلح آميز را تعيين کنيم. اما من يک باور غيرمطيعانه يي دارم که همه مردم به چيزهاي معيني به آن اشتياق دارند: قابليت براي بيان آنچه درذهن تان است و بگوييد چگونه برشما حکومت مي شود؛ اطمينان در حاکميت قانون و تساوي اداره عدالت، حاکميت که شفاف است وچيزي را ازمردم سرقت نمي کند، آزادي براي زندگي مطابق چيزي که شما انتخاب مي کنيد. آنها نظرات امريکاييان نيست، آنها حقوق بشر هستند و به آن دليل امريکا ازآن درهرجايي ازآن حمايت مي کند.

حکوماتي که ازاين حقوق حمايت مي کنند نهايتا با ثبات، موفق و امن هستند. هيچ خط مستقيمي براي درک اين تعهد نيست. اما اين زياد واضح است: سرکوبي نظرات هرگز در فرار آنها موفق نخواهد بود. امريکا به حق همه صداهاي مطيع قانون وصلح آميزي که درسرتاسر جهان شنيده مي شود احترام مي گذارد. مهم نيست که چه کشوري است، چه حکومت مردمي است و با مردم براي همه کساني که قدرت را به دست دارند يک معيار مجرد را تعيين مي کند. درمورد شما با آنچه که انجام مي دهيد قضاوت مي شود نه آنچه که شما خراب مي کنيد.

 

مسئله پنجم اين است که من باور دارم ما بايد باآن روبرو شويم آزادي مذهب است.

اسلام يک سنت با افتخار تحمل است. من در نخست در زمان کودکي ام در اندونزيا آن را ديدم جايي که مسيحيان مذهبي آزادنه در يک کشور با اکثريت مسلمان عبادت مي کردند. آن روحي است که ما امروز به آن ضرورت داريم. مردم هرکشوري بايد به انتخاب آزاد باشند و براي زندگي در هر ديني برمبناي اعتقادات ذهن، قلب و روان اش هر ديني که ممکن است باشد بايد ازاد باشد.اين تحمل براي مذهب در زنده ماندن اساسي است اما در بسياري راهها به چالش کشيده شده است.

دردرون اسلام، يک گرايش نگران کننده در برخي جاها براي سنجش اعتقاد فردي وجود دارد که اعتقاد ديگري را رد مي کند. غنامندي تنوع مذهبي بايد حفظ شود – چه اينکه براي مسيحيان مارونيت درلبنان، مسيحيان يعقوبي درمصر يا مسيحيان دراندوزي باشد. و خطوط نادرست بايد درميان مسلمانان نيز بسته شود همچنان که تقسيم ها بين سني وشيعه به خشونت هاي غم انگيزي در برخي جاها خصوصا عراق منجر شده است.

از سوي ديگر دربخش هايي ازغرب، گرايشي به آزادي به حيث سندي در بدنام کردن مذهب ديده مي شود. غيرمسلمانان بايد به مسلمانان نگويند زنان مسلمان چه لباس هايي بپوشند و ما نبايد بانشر کارتون ها به عنوان طنز به طور جدي مفهوم هتک حرمت را که مردم احساس مي کنند فکر کنيم.اين آزادي نيست، اين بي تحملي است واين سبب پيشرفت ما نمي شود.

آزادي مذهب براي قابليت مردم در زندگي باهمديگر اصل مي باشد. ما بايد همواره راههايي را که به واسطه آن حمايت مي شويم امتحان کنيم. به طور مثال در ايالات متحده، قوانين درمورد صدقات، براي مسلمانان درانجام واجبات مذهبي ذکات سخت تر شده است. به آن دليل است که من به کار با مسلمانان امريکا درمطمئن ساختن اينکه آنها مي توانند ذکات بدهند متعهد مي باشم.

و نهايتا، دين بايد ما را کنار يکديگر بياورد. به آن دليل است که ما پروژه هاي خدمات جديد را درامريکا تقويت مي کنيم تا مسيحيان، مسلمانان و يهوديان را درکنار همديگر قرار بدهند. به آن دليل است که ما از مساعي مثل گفتگوي بين اديان ملک عبدالله و رهبري ترکيه در ائتلاف تمدن هاي سرتاسر جهان استقبال مي کنيم، ما مي توانيم گفتگوي بين اديان را به خدمات بين اديان تغيير بدهيم تا پل هايي باشد بين مردماني که به کارهايي دست بزنند که انسانيت مشترک ما را پيشرفت بدهد چه در مبارزه با ملاريا درافريقا باشد يا فراهم کردن امداد بعد ازحوادث ناگوار طبيعي باشد.

 

مسئله ششم که من مي خواهم درباره آن سخن بگويم حقوق زنان است.

من مي دانم مباحثاتي درمورد اين مسئله وجود دارد. من ديدگاه برخي ها را درغرب رد مي کنم که مي گويند زني که پوشش موي سرش را انتخاب مي کند به نوعي غير مساويانه است. اما من باور دارم که زني که معارف را نمي پذيرد تساوي را رد مي کند. و اين اتفاقي نيست که کشورهايي که زنان تحصيل کرده هستند بيشتر شکوفان مي باشند.

دختران ما مي تواند به همان اندازه زيادي که پسران ما به جامعه خدمت مي کند کار کنند، و شکوفاني مشترک ما با حرکت همه انسانيت به پيش مي رود. به آن دليل است که ايالات متحده با هر کشوراکثريت مسلماني مي خواهد همکار باشد تا از تحصيل وسيع براي دختران حمايت کند. و ما همچنين مي خواهيم به پيشرفت زنان جوان از مکتب رفتن گرفته تا اشتغال شان ازطريق سرمايه گزاري هاي کوچگ که کمک مي کند مردم با آرزوي هاي شان زندگي کنند و اقتصادشان را انکشاف بدهند.

و اجازه بدهيد واضح نمايم که: مسئله تساوي زنان در هيچ طريقي واقعا مسئله اسلام نيست. درترکيه، پاکستان، بنگلادش واندونزيا ما کشورهاي اکثريت مسلمان را ديده ايم که کارهايي انجام ميدهند که امريکايي ها تاکنون انجام نداده اند – آنها يک زن را براي رهبري انتخاب مي کنند.

نهايتا، من مي خواهم درمورد علاقه مشترک درمورد انکشاف اقتصادي و فرصت سخن بگويم.

من مي دانم براي بسياري، صورت جهاني شدن مغاير است. انترنت و تلويزيون مي تواند دانش و معلومات را بياورد، اما همچنين اميال شهواني گستاخانه وخشونت ابلهانه را نيز فراهم مي کند. تجارت مي تواند ثروت جديد وفرصت ها را بياورد اما همچنين آشوب هاي عظيم و جوامع را تغيير ميدهد. درتمامي کشورها به شمول کشورمن اين تغييرات بيم را آورده است. ترسي که عصري بودن يعني خطر کنترول بر گزينه هاي اقتصادي ما، سياست ما و مهمتر ازآن هويت ما – آن چيزهايي که ما به جوامع مان، خانواده مان و دين مان عشق مي ورزيم.

اما همچنين من مي دانم که پيشرفت بشر نمي تواند تکذيب شود. نيازي به تناقض بين انکشاف و سنت نيست. کشورهايي مثل جاپان و کورياي جنوبي اقتصاد هاي شان را درحالي پيشرفت داده اند که فرهنگ هاي قديمي شان را حفظ کرده اند. شبيه به آن پيشرفت شگفت انگيز در درون اسلام از کوالالامپور گرفته تا دوبي صدق مي کند. در عصر باستان و در زمان ما اسلام نشان داده است که مي تواند جلودار اختراعات و معارف باشد.

اين مهم است زيرا هيچ استراتژي انکشافي نمي تواند تنها آنچه که درمنطقه بيرون مي آيد استوار باشد، و نه مي تواند ادامه يابد درحالي که افراد جوان بيکار باشند. بسياري از کشورهاي خليج از بزرگترين ثروت به خاطر نفت لذت مي برند، و برخي توجه شان را درانکشاف سرحد شروع کرده اند. اما همه ما بايد بدانيم که معارف و اختراع رواج قرن 21 است.من آن را در کشور خودم تاييد مي کنم. و درحالي که امريکا به نفت وگاز در اين بخش ازجهان درگذشته تاکيد کرده است ما حال به کار وسيع تر را جستجو خواهيم کرد.

درمورد معارف، ما برنامه هاي تبادله را توسعه خواهيم داد، و بورسيه هاي تحصيلي را افزايش مي دهيم، مثل آن بورسيه يي که پدرم را به امريکا آورد درحالي که امريکاييان بيشتر را به مطالعه درمورد جوامع اسلامي تشويق مي کنيم. و ما محصلين مسلمان متعهد را با دوره هاي کارآموزي درامريکا مطابقت مي کنيم، در خصوص خط يادگيري براي معلمين و کودکان درسرتاسرجهان سرمايه گزاري مي کنيم، و يک شبکه انترنتي مستقيم جديد را ايجاد مي کنيم، بنابراين يک نوجوان در کنساس بتواند بلافاصله با نوجواني درمصر ارتباط بگيرد.

 

در بخش انکشاف اقتصادي، ما شرکت هاي رضاکار مشاغل را باري شراکت با همتايان درکشورهاي اکثريت مسلمان ايجاد مي کنيم. و من يک جلسه يي را درمورد کارفرمايان پيشگام امسال ميزباني خواهم کرد تا چگونگي تعميق ارتباطات بين رهبران مشاغل، بنيادها و کارفرمايان اجتماعي درايالات متحده و جوامع مسلمان سرتاسر جهان را شناسايي کنيم.

دربخش دانش و تکنالوژي، ما بودجه يي جديد را براي حمايت از انکشاف تکنولوژيکي در کشورهاي اکثريت مسلمان، و براي کمک به انتقال نظرات به بازار آغاز مي کنيم تا آنها بتوانند شغل ايجاد کنند. ما مي خواهيم مرکزي از ممتازين دانشمند را درافريقا، شرق ميانه، و آسياي جنوبي افتتاح کنيم و يک فرستاده دانش جديد را تعيين مي کنيم تا براي همکاري درمورد برنامه هايي که منابع جديد انرژي را انکشاف بدهد، شغل سبز ايجاد کند، سوابق را ديجيتالي کند، آبها را پاک کند و محصولات جديد را رشد بدهد.

و در باره مسئله صحت جهاني، امروز من مساعي جديدي را با سازمان کنفرانس اسلامي براي ازبين بردن فلج اطفال اعلام مي کنم و ما همکاري توسعه يافته را با جوامع مسلمان براي تقويت صحت مادر وطفل دنبال خواهيم کرد.

همه اين چيزها بايد در شراکت انجام شود زيرا انسان ها درهرجايي بايد به فرصت دسترسي داشته باشند – فرصت براي دسترسي به معارف، حمايت ازخانواده، و زندگي باثمر و با صحت. به منظور پيشرفت اين آروزها، امريکاييان حاضر هستند به شهروندان و حکومات، سازمان هاي اجتماعي، رهبران مذهبي، و مشاغل ملحق شود. امريکا تقريبا هفت مليون مسلمان دارد -  بيشتر از اعضاي سازمان کنفرانس اسلامي. اين به آن دليل است که من وضعيت نظارتي دائم را براي ايالات متحده در سازمان کنفرانس اسلامي تقاضا دارم.

مسائلي که من بيان کرده ام براي نايل شدن به آنها آسان نخواهد بود. اما ما براي پيوستن به همديگر مسئوليت داريم از طرف جهان ما يک جهاني که افراطي ها ديگر مردم ما را تهديد نمي کند، و عساکر امريکا به وطن شان برگشته باشند، يک جهاني که فلسطينيان واسرائيلي ها هرکدام ايمن باشند در يک کشورخودشان و انرژي ذروي براي مقاصد صلح آميز استفاده ميشود، جهاني که حکومات به شهروندان شان و ديگر حقوق عيسي مسيح به آن احترام دارد. اين همان جهاني است که ما مي جوييم، اما تنها با همديگر بودن به دست مي آيد.

من مي دانم مسلمانان وغيرمسلمانان زيادي مي باشند که سوال مي کنند ايا ما مي توانيم اين آغاز را تقويت کنيم. بعضي ها علاقمند به زياد کردن شعله هاي تقسيم شدن ، و ايستاد شدن دربرابر راه پيشرفت هستند. برخي ها پيشنهاد مي کنند که اين مساعي ارزشي ندارد – آنها استدلال مي کنندکه ما به مخالفت برابر شده ايم، و تمدن ها سرنوشت شان به درگيري مي انجامد. بسياري ديگر واقعا در ترديد هستند. بيم زياد و بي اعتمادي وجود دارد. اما اگر ما به گذشته محصور باشيم آن وقت است که ما هرگز پيشرفت نخواهيم کرد.

همه ما به اين جهان سهيم مي شويم اما در يک لحظه زمان. سوال اين جا است آيا ما آن زمان متوجه آنچه ما را جدا مي سازد هستيم يا ما خود را ملزم به سعي مي دانيم. يک سعي دوامدار که براي يافتن زمينه مشترک، درجهت توجه به آينده يي که ما را براي کودکان مان و براي احترام به عزت همه انسان ها تلاش داريم.

اين چيزها ساده نيستند. آغاز جنگ ها آسان تر ازختم آنها است. و ديدن آنچه براي هرکسي فرق مي کند نسبت به آنچه که چيزهايي را که ما با هم شريک مي سازيم پيدا ميکند. اما آن دقيقا راهنمايي است که آن دين به ما عطا کرده است. يک قانون است که در قلب هر مذهبي قرار دارد – آن چيزي که ما براي ديگران انجام مي دهيم همانگونه که ما آن را براي خودمان انجام مي دهيم. اين حقيقت کشورها و مردم را برتر مي سازد – عقيده يي که جديد نيست، آن سياه يا سفيد يا خرمايي نيست، آن مسيحي، مسلمان يا يهودي نيست. آن دين است که گهواره تمدن را حرکت مي دهد، و در درون قلب ملياردها نفر امروز مي تپد. اين يک دين درديگر مردم است، و اين چنان است که مرا امروز به اينجا آورده است.

 

ما قدرت ساختن جهاني را که مي جوييم داريم اگر ما شجاعت ساخت آغازي نو را داشته باشيم. و به ذهن داشته باشيم آنچه را که نوشته شده است.

تلمود به ما مي گويد " کل تورات براي هدف تقويت صلح است."

انجيل مقدس به ما مي گويد" مصلحين مورد رحمت هستند براي کسي که عيسي مسيح نام دارد."

قران کريم واقعا مي فرمايد اگر کسي صلح مي طلبد شما نيز صلح بطلبيد.

مردم جهان مي توانند در صلح با همديگر زندگي کنند. ما مي دانيم که نظر خدا است. اکنون، اين وظيفه ما است بر روي زمين. تشکر. و خداوند صلح را برشما عنايت بفرمايد.

 

 

فرستاده شده ازسوی سفارت امریکا