اهدا به
آموزگاران سرزمینم
............
 روزسیاه معلم


 

….........

بلندای شکست

 

بلندای شکست هر غروری

صدای بالغ سیمای نوری

 اگر در کوه اگر در دشت ودریاست

کمال جلوه فصل ظهوری

 

................................

کودک اندیشه

معلم راز در هر چه آهست

معلم آه دلها را گواهست

پناه کودک اندیشه ام اوست

اگر چه کودکش بی سر پناهست

…...............................

قله احساس

معلم قله احساس جایت

منم غرق تماشای صدایت

 سرنا سر ور ان بی سروپا

 نه می ارزد که گردد خاک  پایت

….......................................

شعله

غم تو شعله ها بر پیکرم زد

چه آتشها که بر بال وپرم زد

اگرچه سوختم آتش گرفتم

هوایت بار دیگر برسرم زد

….............................

 

نور کمال

دلی اینجا نمی سوزد بحالت

نمی بینم کسی را در خیالت

اگرچه روز تو شب گشته اما

جهانی روشن از نور کمالت

….........................

دنیای نبرد

دلش آتشفشان هرچه درد است

دلش پامیر دنیای نبرد است

معلم در نبرد جهل و دانش

میان هرچه مردان مرد مرد است

….....................................

رهبر

معلم جز محبت را نشان نیست

معلم همنوای ناکسان نیست

نیابی رهبری چون او که هرگز

رفیق دزد ویار کاروان نیست

….................................

دوای هرچه درد

تنت آئینه ها را جان معلم

دلت خورشید زر افشان معلم

به هرجایی دوای هرچه درد ی

ولی دردت نشد درمان معم

….....................................

 ظلمت اندوزی 

گر از بخت سیه روزی نداری

بنای ظلمت اندوزی نداری

اگر عمری بسازی  و بسوزی

سر سازش به هر موزی نداری 

…..........................

همآواز

بجای محرمی رازی ندیدی

به درد خود همآوازی ندیدی

سخن از روی باز افسانه ی بود

به روی دل در بازی ندیدی

….........................

آئینه داری

دلش  فکر بهاری دار ه مردم

سر آئینه داری داره مردم

دل او بهر کشف معدن عشق 

هوای کنده کاری دار ه  مردم

..........................

 

سراغ یاهو

سراغ منزل یاهو گرفتی

زعطر همدلی ها بو گرفتی

صدایی گر زنامحرم شنیدی

جوانمردانه از او رو گرفتی

…...................................... 

 

نورالله وثوق

5/3/1388

 

 

..........

دروغین انتخاب
..............

حلقه بر گوش

یکی تصویرکی را قاب کردند

مر اورا صاحب القاب کردند

غلام حلقه بر گوش هوس را

برای ملتی ارباب کردند

...................................

سیل فریاد
دل درد آورم گم گشته اینجا
زبس دنبال مردم گشته اینجا
نفسهایم میان سیل فریاد
گرفتار تلاطم گشته اینجا
..-------------------

 

 

کلوی چند؟

گهی کور وگهی کر می تراشند

مکرر در مکرر می تراشند

نمی پرسی درین بازار آزاد

کلوی چند رهبر می تراشند

..............................

 

 

قبول خاطر

 

دل احساس مردم آب گشته

ازین تصویر های قاب گشته

تماشا کن چه کس پنهان ز چشمت

قبول خاطر ارباب گشته

................................

 

 

 

پاس میهن

نه رمز کیف فکرم دیپلوماسی است

نه سیمای صدای من سیاسی است

مبادا پاس میهن را بداریم

که اینجا شهر شهر ناسپاسی است

................................

 

 

 

 پیه و دنبه خالی

 

   هوا ی شرق و فکرغرب کردند 

  به صفری رای مارا ضرب کردند

ز پیه و دنبه خالی خالی      

سر اندیشه هارا چرب کردند

.................................

  

دروغین انتخاب

پر فکر وطن را خواب دادند

 زخونش چشم خود راآب دادند

  دروغین انتخاب ملتی را

به دست حضرت ارباب دادند

................................

ازبد بدتر

اگر خشک و اگر تر می تراشند

زبد هربار بدتر می تراشند

به هر جا چوب بی مغزی که یابند

ازو القصه رهبر می تراشند

...............................

تر دستی

به هر سر- باز رهبر می تراشند

به سربازی ما بر می تراشند

نمی بینی بر این سرهای بی سر

به تر دستی چه خوش سر می تراشند

................................

رسم رهبری

بیا تاپرده پوشی را گزینیم

به لب مهر خموشی را گزینیم

بیاموزیم رسم رهبری را

ره میهن فروشی را گزینیم

................................

 

 

.نورالله وثوق

 

کابل افغانستان

19/2/1388

رسم رهبری

..............

کلوی چند؟

گهی کور وگهی کر می تراشند

مکرر در مکرر می تراشند

نمی پرسی درین بازار آزاد

کلوی چند رهبر می تراشند

..............................

 

 

قبول خاطر

 

دل احساس مردم آب گشته

ازین تصویر های قاب گشته

تماشا کن چه کس پنهان ز چشمت

قبول خاطر ارباب گشته

................................

 

 

ارباب

یکی تصویرکی را قاب کردند

مر اورا صاحب القاب کردند

غلام حلقه بر گوش هوس را

برای ملتی ارباب کردند

...................................

 

سیل فریاد
دل درد آورم گم گشته اینجا
زبس دنبال مردم گشته اینجا
نفسهایم میان سیل فریاد
گرفتار تلاطم گشته اینجا
..-------------------

 

پاس میهن

نه رمز کیف فکرم دیپلوماسی است

نه سیمای صدای من سیاسی است

مبادا پاس میهن را بداریم

که اینجا شهر شهر ناسپاسی است

................................

 

 

 

 پیه و دنبه خالی

 

   هوا ی شرق و فکرغرب کردند 

  به صفری رای مارا ضرب کردند

ز پیه و دنبه خالی خالی      

سر اندیشه هارا چرب کردند

.................................

  

دروغین انتخاب

پر فکر وطن را خواب دادند

 زخونش چشم خود راآب دادند

  دروغین انتخاب ملتی را

به دست حضرت ارباب دادند

................................

ازبد بدتر

اگر خشک و اگر تر می تراشند

زبد هربار بدتر می تراشند

به هر جا چوب بی مغزی که یابند

ازو القصه رهبر می تراشند

...............................

تر دستی

به هر سر- باز رهبر می تراشند

به سربازی ما بر می تراشند

نمی بینی بر این سرهای بی سر

به تر دستی چه خوش سر می تراشند

................................

رسم رهبری

بیا تاپرده پوشی را گزینیم

به لب مهر خموشی را گزینیم

بیاموزیم رسم رهبری را

ره میهن فروشی را گزینیم

................................

 

 

.نورالله وثوق

19/2/1388